خانه » همه » مذهبی » اصحاب اجماع (2)

اصحاب اجماع (2)

اصحاب اجماع (2)

كلام علامه كشّى مجمل است و در تفسير آن اختلاف شده است، امّا ظاهر كلام او اين است كه منظور از ماى موصول در مايصحّ عنه مروى است نه روايت؛ لذا اخبارى كه در سلسله سند آنها نام يكى از اين جمع آمده باشد اگر سند روايت تا يكى از آنان، موثّق و معتمد باشد ملاحظه حال راويان ديگر كه از ميان ايشان و معصوم(علیه السّلام) هستند ضرورت ندارد؛ زيرا اين گروه به دليل دقّت، احتياط و صداقتى كه دارند از نقل روايات ناصحيح بشدّت پرهيز دارند.

6d07281c 61eb 475b 9ef7 77c2ebcb6c62 - اصحاب اجماع (2)
0002693 - اصحاب اجماع (2)
اصحاب اجماع (2)

نويسنده:ناصر باقرى بيدهندى

دلالت كلام كشّى

كلام علامه كشّى مجمل است و در تفسير آن اختلاف شده است، امّا ظاهر كلام او اين است كه منظور از ماى موصول در مايصحّ عنه مروى است نه روايت؛ لذا اخبارى كه در سلسله سند آنها نام يكى از اين جمع آمده باشد اگر سند روايت تا يكى از آنان، موثّق و معتمد باشد ملاحظه حال راويان ديگر كه از ميان ايشان و معصوم(علیه السّلام) هستند ضرورت ندارد؛ زيرا اين گروه به دليل دقّت، احتياط و صداقتى كه دارند از نقل روايات ناصحيح بشدّت پرهيز دارند.
طبق اين ديدگاه خبر صحيح، خبرى خواهد بود كه محفوف به قراين داخلى و يا خارجى باشد كه گواه صدق آن است اگرچه سند آن ضعيف باشد.36
علامه مامقانى اين برداشت را به بزرگانى چون شيخ بهايى، شهيد، شيخ محمد امين كاظمى، مجلسى و وحيد بهبهانى نسبت داده و خود نيز اين نظريه را مى پسندد.37
حجة الاسلام شفتى رشتى در رساله اى كه در شرح حال ابان بن عثمان نگاشته است، و نيز محدث قمى در تحفة الاحباب در ذيل ترجمه ابان بن عثمان، خبر صحيح را به همين گونه معنى كرده اند. برخى راوى شناسان با اين برداشت مخالفت كرده اند و معتقدند اين جماعت از اين جهت با ساير راويان فرق ندارند و احراز وثاقت در هر راوى لازم است و ازگفتار علامه كشّى جز اين استفاده نمى شود كه اجماع بر وثاقت اين جمع قائم است و فقاهت آنان مسلّم و تصديق گفتارشان لازم است. اين گروه موارد فراوانى را يافته اند كه بعضى از افراد اصحاب اجماع از راويانى كه عالمان راوى شناس به ضعف آنها تصريح كرده اند، نقل روايت كرده اند.

نظريه استاد

آية اللّه ملكوتى در اين باره نظريه خاصى دارند؛ ايشان معتقدند كه اصحاب اجماع در هر سه طبقه از اجلاّ بزرگان شيعه هستند و به اعتبار موقعيّت خاصى كه در ميان شيعه و نزد حضرت باقر و حضرت صادق و امام كاظم(علیه السّلام) داشته اند مورد حسادت دشمنان واقع شده اند و آماج تهمتهاى گوناگون و ناروا قرار گرفته اند. با مراجعه به كتب ملل و نحل و… در مى يابيم كه همه يا غالب اين گروه از تير تهمتهاى مخالفان در امان نمانده اند. بزرگان اصحاب ما اين نسبتها را ناديده گرفته و برغم دشمنان بر فقاهت، وثاقت و مورد اعتماد بودن اين گروه اجماع و اتفاق كرده اند علامه كشّى همين اجماع را بعدها در اثرخود ذكر كرد و ديگران نيز تلقّى به قبول كردند. بنابراين روايتى كه رجال سند آن به يكى از اين بزرگواران برسد و از جهت صحيح به ما رسيده باشد، از جهت خود آنان ـ با اينكه مورد اتهام بوده اند ـ بى اشكال است، ولى درباره رجال ديگر سند كه در ما فوق آنها تا به امام(علیه السّلام) واقع شده اند بايد با دقت احراز وثاقت و شرايط سند نمود.

نظريه مؤلف محقق بحوث فى علم الرجال

ايشان مى فرمايد: استنباط صحّت روايات اصحاب اجماع حتى در فرض جهالت يا ضعف راويان سابق بر آنان، ضعيف است زيرا:
الف: آنچه از اصحاب اجماع به صحّت مى پيوندد روايت و نقل قول از راوى سابق و مروى عنه است، نه صحّت حديث به طور مطلق و ما همين مقدار را بر اساس اجماع عصابه تصحيح مى كنيم، به عنوان مثال وقتى زراره مى گويد: حدّثنى زيد، عن السجاد (علیه السّلام) ، مدعى صحت روايت در واقع و نفس الامر ضمانت صدور حديث از امام سجاد(علیه السّلام) نيست بلكه ادعاى او اين است كه زيد از زبان امام(علیه السّلام) به او چنين و چنان گفته و عبارت كشّى بيشتر از اين اطلاق ندارد.
بنابراين مراد از ماء موصول، يا روايت است و يا مروى مقيد و بالنسبة، نه مروى مطلق؛ مثل اينكه گفته شود: «فى الصحيح عن ابن ابى عمير عن بعض اصحابنا.»
ب: شيخ طوسى در رجال خود در باب اصحاب امام كاظم(علیه السّلام) درباره يونس بن عبدالرحمن مى فرمايد:«ضعفه القميون و هو ثقة» و در باب اصحاب امام رضا(علیه السّلام) درباره او مى فرمايد: «طعن عليه القميون و هو عندى ثقة»، بر اساس اين نقل، دانشمندان و محدثان قم يونس را تضعيف نموده اند و شكى نيست كه مرادشان از تضعيف، عدم اعتبار روايات اوست. شيخ طوسى در مقام دفاع از يونس از اجماعى بودن وثاقت و صحت اعتبار روايات او در نزد طايفه سخن نمى گويد، بلكه مى فرمايد: يونس نزد من ثقه است. دفاع شيخ در مقابل قمى ها از موضع ضعف صورت گرفته و روشن است كه شيخ چنين چيزى را از اجماع كشّى برداشت نكرده است.
ج: طبقه اوّل برتر از طبقه بعدى است. اين موضوع ازكلام كشّى نيز هويدا است وجمله «تصحيح مايصح…» درباره دو دسته اخير بيان شد، نه دسته اوّل و بايد مقام اين دو دسته برتر از مقام دسته اوّل باشد كه به حسب ظاهر هيچ كس آن را نمى پذيرد.
اين محقق اقوال ديگر را نيز ضعيف و قابل مناقشه دانسته و معتقد است كه قدر متيقن استفاده شده از عبارات، وثاقت خود اصحاب اجماع است؛ و مى گويد: شانزده نفر از هيجده نفر مذكور در رجال توثيق شده اند، فايده اين عبارت تنها نسبت به دو تن از اينان كارساز است و با استناد به عبارات مذكور، توثيق آن دو تن به دست مى آيد نه اين كه هزاران روايت به درجه صحت برسد.38
محدث نورى(رحمت الله علیه) در اين مقام مطلب جديدى را بيان نموده و مى فرمايد: «مقتضاى اطلاق كلام كشّى، حجيّت فتاواى اينان است، بنابراين تمام احاديث و فتاوى اصحاب اجماع به اجماع طايفه محقه صحيح است.»39
حقيقت اين است كه استنباط حجيّت فتاوى اصحاب اجماع از كلام كشّى مبالغه و گزافه گويى است زيرا:
اولاً: ابن بكير و ابن فضّال مؤمن بالمعنى الأخص نيستند، در حالى كه ايمان بالمعنى الاخص از شرايط مفتى است؛
ثانياً: حجيّت فتواى ميّت براى مردم طبق نظر مشهور هيچ ارزشى ندارد؛
ثالثاً: فتواى يك مجتهد براى مجتهد ديگر حجّت نيست.
اين سه دليل مبطل ادعاى محدث نورى(رحمت الله علیه) است.40

زارة بن اعين

نام اصلى او عبدربه و مكنّى به ابوالحسن و ابوعلى و فرزند اعين بن سُنْسُن شيبانى و از خاندان اصيل و عريق آل اعين است.
وى از اعيان فقها، ادبا، متكلمان اماميه و از بزرگان روايى عصر خود و از مشايخ برجسته و مورد اعتماد محسوب مى شود كه در ديانت و فقاهت و وثاقت و زهد گوى سبقت از همگنان ربوده است. چهره ظاهرى او نيز به محاسنش افزوده بود: او فردى تنومند و سفيد چهره بود كه آثار سجود بر پيشانى مباركش نقش بسته بود.41
زراره از ياران مقرّب امام باقر42 و صادق و كاظم(علیه السّلام) بوده است و رواياتى از ائمه هدى(علیهم السّلام) در مدح او وارد شده است43. تعابير بلندى كه در اين گونه روايات به چشم مى خورد44 بيانگر نقش والاى او در حفظ مواريث و احاديث آل على و انتقال آن به طبقات بعد است.
شرح حال نويسان در ستايش وى و بيان مراتب علمى و فضايل او سخن گفته و حديثها آورده اند؛ از جمله، علامه حلى در خلاصة الاقوال مى نويسد:
ايشان از بزرگان اماميه درعصر خود بود كه بر همگنان خود تفوّق و تقدّم داشته است، قارى قرآن، فقيه، متكلّم، شاعر و اديب بوده و خصايص دين و دانش و فضل را در خود جمع داشته است. از موثقان شمرده شده و در آنچه روايت مى كند، صادق و درست گفتار است.45
در رجال نجاشى نيز زراره به همين شكل توصيف شده است.46
ابن داود مى نويسد: او راستگوترينِ زمان خويش و فاضل ترينِ ايشان است.47
صاحب ريحانة الادب درباره اومى نويسد:
از اكابر اصحاب حضرت باقر و حضرت صادق(علیه السّلام) است. قارى، فقيه، متكلّم، شاعر و اديب بارع و جامع خصال فضل و ديانت است. از اعاظم فقه و حديث شيعه و از حواريين حضرت باقر(علیه السّلام) بوده است. بنابر نقل بعضى منابع دينى نسبت به حضرت صادق(علیه السّلام) دوست ترين مردم از زندگان و مردگان و محبوبترين اصحاب حضرت باقر(علیه السّلام) بود. يكى از چهار تنى است كه به نجبا، امناى حلال و حرام الهى، اوتاد ارض، اعلام دين، سابقين، مقرّبين و قائمان به قسط و عدالت توصيف شده اند و تصريح شده كه در نبود ايشان آثار نبوّت مندرس و منقطع مى شد. سه تن ديگر محمد بن مسلم، ابوبصير ليث و بريد بن معاويه هستند….48
اصحاب و ياران ائمه(علیهم السّلام) نيز به مكانت علمى و موقعيت برتر او اعتراف داشتند. فردى در حضور جميل بن دراج ـ از فقها و محدثان نامى شيعه ـ محضر پر فيضش را ستود؛ جميل فرمود:«به خداوند سوگند كه مَثَل ما در برابر زراره، مثل كودكان دبستانى در نزد معلّم خود بوده.»49
در كتب رجال و فهرست دو كتاب از آثار مكتوب او ثبت شده است: كتابى در مسأله جبر و استطاعت و كتابى مربوط به عمود.50
ابوغالب زرارى مى نويسد:
درجدل و مخاصمت دركلام، امتيازى تمام داشت و هيچ كس را قدرت آن نبود كه درمناظره، او را مغلوب سازد مگر كثرت عبادت او را از كلام بازداشته بود.51
جمع كثيرى از متكلمان شيعه در زمره شاگردان او هستند. روايت كنندگان او را بالغ بر يكصد تن نوشته اند، از جمله: موسى بن بكر واسطى، ابان بن تغلب حريزى، حنان بن سدير، جميل بن دراج، هشام بن سالم، ابن بكير، ابن مسكان، ابوخالد، ثعلبه بن ميمون، على بن عطيه، عمر بن اذينه، محمد بن حمران، حريز، حسن بن موسى.
طبق نقل كتاب معجم رجال الحديث، بيش از دو هزار و نود وچهار روايت از طريق زراره به ما رسيده است.52
و طبق نقل كتاب مفتاح الكتب الاربعة، رواياتى كه به مباشرت از معصوم(علیه السّلام) در كتب اربعه دارد، هزار و دويست و پنجاه و چهار روايت است.53
زراره، شش پسر داشته است: رومى 54 و عبداللّه55 ـ كه از راويان ثقه اند ـ و حسن و حسين56 كه از اصحاب امام صادق (علیه السّلام) بوده اند.
در تاريخ وفات اين مرد بزرگ، اختلاف نظر وجود دارد:57 برخى از محدثان، سال 150هـ. را تاريخ رحلت زراره دانسته اند، اما بيشتر دانشمندان، سال 148هـ. ـ بعد از ارتحال امام صادق(علیه السّلام) به فاصله دو ماه يا كمتر ـ را ثبت كرده اند و مى گويند زراره در بستر بيمارى بود كه امام صادق(علیه السّلام) جهان را بدرود گفت و به همان مرض هم از دنيا رفت.58

محمد بن مسلم ثقفى

از محدّثان و فقيهان صاحب نام دوران خود و از راويان مورد اعتماد شيعه است. افقه و اورع و عابدترين59 مردم زمان خود بود و از معروفترين و مقرب ترين ياران امام باقر و امام صادق(علیه السّلام) .طبق نقل شيخ طوسى از اصحاب امام كاظم(علیه السّلام) نيز محسوب شده است. وى همچنين مرجع خاص و عام كوفيان بود و بسيار اتفاق مى افتاد كه پيشوايان عامه نيز از دانش اين فقيه پاكسرشت استفاده مى كردند.60
عبدالله بن ابى يعفور ـ از اصحاب برجسته امام صادق(علیه السّلام) ـ مى گويد: به امام(علیه السّلام) گفتم: چون هميشه توفيق ديدار شما نصيبم نمى شود و گاه پاسخى براى سؤال شيعيان ندارم، چه كنم؟ فرمود: چرا از محمد بن مسلم نمى پرسى؟ او روايات فراوانى از پدرم شنيده و نزد وى وجيه و پسنديده بوده است.61
محمد بن مسلم خود گويد:
در يكى از شبها در پشت بام منزل خود استراحت مى كردم كه كسى در زد، گفتم: كيستى و به چه كار آمده اى؟ گفت: خداى تو را رحمت كند كنيزك تو هستم! به كنار بام آمدم و سركشيدم زنى را ديدم، چون مرا ديد گفت: نوعروس من در موقع زايمان از دنيا رفته فرزندش در شكم او زنده است دستور شرع چيست؟ گفتم: نظير اين مسأله را از امام باقر(علیه السّلام) پرسيدند، حضرت فرمود: شكم مرده را بشكافند و فرزند را بيرون آرند، شما نيز چنين كنيد. پس از آن گفتم: من مردى هستم كه در زاويه خمول و اختفا به سرمى برم چه كسى تو را به من راهنمايى كرد؟ زن گفت: نزد ابوحنيفه ـ كه صاحب رأى و قياس است ـ براى پرسيدن حكم اين مسأله رفتم، اظهار بى اطلاعى كرد و گفت: نزد محمد بن مسلم ثقفى برو كه او حكم اين مسأله را مى داند و پس از آن كه جواب را گرفتى به نزد من بيا و مرا از جواب او با خبر ساز. به آن زن گفتم: اكنون به سلامت به خانه خود بازگرد. فرداى آن شب به مسجد رفتم، ابوحنيفه را ديدم كه همان مسأله را مورد بحث قرار داده و درجمع اصحاب داد سخن داده و مى خواهد جواب مرا به نام خود مطرح كند. از گوشه مسجد تنحنحى كردم. ابوحنيفه متوجه شد و گفت: خدا تو را رحمت كند بگذار ما لحظه اى زندگى كنيم.62
محمد بن مسلم مى گويد: «از امام باقر(علیه السّلام) سى هزارحديث63 و از امام صادق(علیه السّلام) شانزده هزار حديث شنيدم».64
طبق نقل مولف مفتاح الكتب الاربعة، روايات نقل شده توسط زراره به مباشرت معصومان(علیهم السّلام) در كتب اربعه، هزار و سيصد و هفتاد و چهار حديث است.65 اخيراً مسند
محمد بن مسلم توسط دو تن از فضلا چاپ شده است. همچنين اثر شيخ كاظم جعفر مصباح تحت عنوان ما رواه الحواريون، مسند محمد بن مسلم الثقفى به چاپ رسيده است.
امامان معصوم(علیهم السّلام) فضايل بسيارى براى محمد بن مسلم ذكر كرده اند و او را با بهترين واژه ها ستوده اند.66 علماى بزرگ شيعه نيز به ستايش اين بزرگ مرد پرداخته اند. نجاشى او را فقيه پارسا و مايه آبروى شيعه و از موثق ترين انسانها دانسته است.67
كتاب الأربعمأة مسألة، يادگار مكتوب محمد بن مسلم است.68
وفات اين مرد بزرگ در سال 150هـ. يا 151هـ. اتفاق افتاده است.69

پی نوشت :

36 . بنگريد به: بحوث فى علم الرجال، محمد آصف محسنى، ص117. متاخران، خبر صحيح را به گونه اى ديگر تعريف كرده اند. آنان حديثى را صحيح مى دانند كه علاوه بر اتصال سند، راويان آن هم عادل، ضابط و شيعه اثنى عشرى باشند.
37 . مقباس الهداية، ص71؛ تلخيص مقباس الهداية، ص107؛ الرواشح السماوية، ص44؛ وسائل الشيعة، ج20، ص81؛ وافى، ج1، ص12
38 . نك: بحوث فى علم الرجال، ص60
39 . مستدرك الوسائل، ج3، ص768
40 . نك: بحوث فى علم الرجال، ص54 ـ 62
41 . تاريخ آل زراره، ص35؛ شرح رسالة ابى غالب الرازى، ص27
42 . از عامه، سفيان معتقد است كه زراره، امام باقر(ع) را نديده است، در حالى كه با عنوان زراره هزار و دويست و سى وشش حديث از امام باقر(ع) نقل كرده است.
43 . گفتنى است كه وى در جامعه به علاقمندى به ائمه و مكتب آنها شهره بود. حضرت صادق(ع) از باب تقيّه گاهى او را مذمّت مى كرد تا او را از شرّ دشمنان برهاند. شاهد اين نكته روايتى است كه كشّى در رجالش (ص125 و 128) آورده است. البته برخى از روايات ذامّه نيز سندشان ضعيف است لذا صدور آنها از ناحيه معصوم(ع) قابل اثبات نيست. (نك: معجم رجال الحديث، ج7، ص245؛ اعيان الشيعة، ج7، ص49 و 51).
44 . اختيار معرفة الرجال، ص122 و 124؛ بحارالانوار، ج47، ص390؛ الاختصاص، ص66؛ اعيان الشيعة، ج7، ص47
45 . خلاصة الاقوال، ص152
46 . رجال النجاشى، ص175، شماره 463
47 . رجال ابن داود، ص96
48 . ريحانة الادب، ج2، ص371
49 . اختيار معرفة الرجال، ص132
50 . رجال النجاشى، ص135
51 . رسالة ابى غالب الزرارى، ص208
52 . معجم رجال الحديث، ج7، ص247
53 . مفتاح الكتب الاربعة،ج15، ص397 و مستدرك آن.
54 . درباره او نك: رجال النجاشى، ص166؛ رجال الطوسى، ص206؛ خلاصة الاقوال، ص147
55 . درباره او نك: همان، ص223؛ همان، ص264؛ همان، ص201
56 . درباره اين دو نك: رسالة ابى غالب الزرارى، ص204 و 205؛ اختيار معرفة الرجال، ص221 و 222؛ رجال الطوسى، ص180 و 195؛ المعجم الموحد، ج1، ص222 و 245؛ الفهرست، ابن نديم، ص276
57 . نك: اختيار معرفة الرجال، ص143؛ سفينة البحار، ج1، ص548؛ مجالس المؤمنين، ج1، ص345
58 . براى آگاهى بيشتر درباره او به اين منابع رجوع كنيد: اضبط المقال، ص511؛ احسن التراجم، ج1، ص254؛ الاعلام، ج3، ص43؛ اعيان الشيعة، ج7، ص46 ـ 55؛ امل الآمل، ج1، ص5؛ ايضاح الاشتباه، ص41؛ بهجة الآمال، ج4، ص162؛ تاريخ آل زرارة، ص35؛ تأسيس الشيعة، ص286؛ التحرير الطاووسى، ص115؛ تنقيح المقال، ج1، ص438؛ توضيح الاشتباه، ص161؛ جامع الرواة، ج1، ص324 ـ 329؛ جامع المقال، ص68؛ رجال بحرالعلوم، ج1، ص222 و 231 ـ 232؛ رجال البرقى، ص16 و 47؛ رجال العلامة الحلى، ص76؛ رجال ابن داود، ص96؛ رجال الكشّى، ص10، 133 ـ 137، 160، 169، 170، 276؛ رجال النجاشى، ص175؛ رسالة ابى غالب الزرارى، ص27؛ ريحانة الادب، ج2، ص370؛ الفهرست، شيخ طوسى، ص74؛ الفهرست، ابن نديم، ص276؛ مجمع الرجال، ج3، ص25 ـ 51؛ معالم العلماء، ص53؛ معجم الثقات، ص55؛ معجم رجال الحديث، ج7، ص218 ـ 257؛ منتهى المقال، ص135؛ منهج المقال، ص142؛ نقد الرجال، ص136، هداية المحدثين، ص64؛ هدية العارفين، ج1، ص373؛ الوجيزة في علم الدراية، ص35؛ وسائل الشيعة، ج2، ص196
59 . نك: رجال الكشّى، ص141؛ الاختصاص، ص51 و 203؛ بحارالانوار، ج47، ص251 و 394
60 . همان، ص146؛ همان، ص203 و 204؛ همان، ص410 و 411
61 . همان، ص145؛ همان، ص201 و 202؛ همان، ج46، ص328؛ خلاصة الاقوال، ص73؛ قاموس الرجال، ج8، ص380
62 . معجم رجال الحديث، ج18، ص262
63 . بحارالانوار، ج46، ص328؛ اختيار معرفة الرجال، شماره 276
64 . اختيار معرفة الرجال، شماره 280
65 . مفتاح الكتب الاربعة، ج30، ص404 و مستدرك آن.
66 . اختيار معرفة الرجال، ص206؛ قاموس الرجال، ج8، ص378
67 . رجال النجاشى، ص323 و 324
68 . مجالس المؤمنين، ج1، ص340 (مجلس پنجم)؛ رجال النجاشى، ص324
69 . رجال الطوسى، ص300؛ بحارالانوار، ج46، ص329. براى آگاهى بيشتر درباره او به اين منابع رجوع كنيد: اتقان المقال، ص132؛ احسن التراجم، ج2، ص110؛ اضبط المقال، ص547؛ ايضاح الاشتباه، ص71؛ بهجة الآمال، ج6، ص636؛ تأسيس الشيعة، ص286؛ التحرير الطاووسى، ص263؛ تنقيح المقال، ج3، ص184؛ جامع الرواة، ج2، ص193 ـ 200؛ رجال البرقى، ص9 و 17؛ رجال العلامة الحلى، ص149؛ رجال ابن داود، ص184؛ رجال الطوسى، ص635؛ 300، 358؛ رجال الكشّى، ص10، 135، 136، 161 ـ 163 و…؛ رجال النجاشى، ص323؛ ريحانة الادب، ج4، ص48؛ الكنى والالقاب، ج2، ص406؛ مجمع الرجال، ج6، ص47 ـ 54؛ معجم الثقات، ص117؛ معجم رجال الحديث، ج17، ص247 ـ 255، 257 و ج23، ص42؛ معجم المؤلفين، ج12، ص21؛ منتهى المقال، ص293؛ منهج المقال، ص320؛ نقد الرجال، ص333؛ هداية المحدّثين، ص253؛ هدية العارفين، ج2، ص7؛ الوجيزة فى علم الدراية، ص50؛ وسائل الشيعة، ج20، ص342

منبع: www.hadith.net

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد