اصحاب اجماع (3)
مؤلفان آثار رجالى در كتابهاى خود از وى بسيار تجليل و تكريم مى كنند و او را به علم و تقوا و عبادت و حسن معرفت توصيف مى نمايند؛ مثلا: نجاشى(رحمت الله علیه)
اصحاب اجماع (3)
فضيل بن يسار
وى از اكابر و اشراف شيعه و ممدوح علماى رجال است. از اصحاب بزرگوار امام باقر و امام صادق(علیه السّلام) و بسيار موجّه و مورد وثوق بوده است. امام صادق او را از اهل بيت70 و در زمره بهشتيان معرفى كرده است.
مؤلفان آثار رجالى در كتابهاى خود از وى بسيار تجليل و تكريم مى كنند و او را به علم و تقوا و عبادت و حسن معرفت توصيف مى نمايند؛ مثلا: نجاشى(رحمت الله علیه) مى نويسد:
«فضيل بن يسار ابوالقاسم تهدّى در زمره ثقات است.»71
امام صادق(علیه السّلام) آنگاه كه او را مشاهده مى كردند و مى فرمودند: «خاشعان و عابدان را به بهشت بشارت دهيد.»72
شيخ مفيد در رساله عدديه، ايشان را در شمار فقهاى اعلام و پيشوايانى كه حلال و حرام و تقوى را رعايت مى كنند، مى آورد و مى افزايد: او از كسانى است كه احدى او را طعن و شماتت نكرده است.
علامه حلى درخلاصة الاقوال مى نويسد: «او عربى خالص، بصرى، ثقه، عين، جليل القدر است.»73 در معجم رجال الحديث آمده است: «در اسناد روايات فراوان واقع شده كه بالغ بر دويست و پنجاه و چهار مورد است.»74
تفسيرى نيز به او منسوب است.
با آنكه منابع موجود رحلت او را در زمان حيات امام صادق(علیه السّلام) ذكر كرده اند، اما ابن شعبه حرانى در تحف العقول حديثى از او نقل كرده كه از امام رضا(علیه السّلام) روايت كرده است.75
قاسم76 و عَلاء77 (فرزندان او) و نواده اش محمد بن قاسم78 از اجلاّ و ثقات اصحابند.
بريد بن معاويه عجلى
فقيه و راوى ثقه و جليل القدر و از خواص اصحاب صادقين(علیه السّلام) است كه در بين ياران اين دو امام موقعيتى برتر داشته است. پيشوايان دين اين راوى بزرگ را در سخنان خود ستوده اند. دانشمندان رجالى نيز در آثار خود او را بسيار تكريم كرده و به صدق و امانت و ورع و ديانت ستوده اند. براى مثال دو نمونه از اين سخنان را نقل مى كنيم:
مرحوم كشّى مى نويسد: «جميع علماى شيعه او را به عدالت و صحت گفتار تصديق كرده اند و به فقاهت وى معترفند».79
محدث قمى از او اينگونه ياد كرده است:
در نزد ائمه(علیه السّلام) داراى مكانتى عظيم است. حضرت صادق(علیه السّلام) فرمود: اوتاد زمين و اعلام دين چهار نفرند: محمد بن مسلم، بريد بن معاويه، ليث بن بخترى مرادى و زرارة بن اعين. و هم در حديثى در حق ايشان فرموده است: اين چهار تن امناى الهى در حلال و حرام خدايند؛ اگر ايشان نبودند، آثار نبوت منقطع و مندرس مى گشت.80
بريد، كتابى داشته است كه على بن عقبه از او روايت مى كند.81 فرزندش قاسم، نيز از راويان و اصحاب امام صادق(علیه السّلام) است و كتابى داشته است.82 فرزند ديگرش، موسى است كه او نيز در زمره راويان حديث بوده است.83
سال وفاتش را 150هـ. ثبت كرده اند. بعضى نيز معتقدند كه در دوران امام رضا(علیه السّلام) دنيا را وداع گفته است.84
ابوبصير (يحيى بن القاسم اسدى)
مورد وثوق و از مشاهير اصحاب و ياران امام باقر و امام صادق (علیه السّلام) و راوى روايات آن دو بزرگوار است. وى به جز امام معصوم از ابوحمزه ثمالى و صالح (عمران) بن ميثم نيز روايت مى كند. صاحب معجم رجال الحديث مى نويسد:
«در سلسله اسناد روايات بيش از دوهزار و دويست و هفتاد و پنج مورد با عنوان ابوبصير قرار گرفته است.»85
راويان از ابوبصير در كوفه بسيارند و از آن جمله از ابان بن عثمان احمر، عاصم بن حميد حناط، حسين بن ابى العلاء و عبدالله بن حماد انصارى. او با آنكه نابينا بود ولى بصيرتش او را وا داشت تا در مقابل فطحيّه موضع بگيرد و پايه هاى عقيدتى آنان در زمينه امامت را مورد حمله قرار دهد. همين موضعگيرى بحق بود كه به وجاهت او نزد شيعيان امام كاظم(علیه السّلام) افزود.
از آثار اوست: مناسك حج ، يوم و ليلة و تفسير.86
از آنجا كه ابوبصير كنيه پنج تن بوده كه برخى از آنان مسلّماً ثقه اند، بزرگان ما كتابهاى مستقلى تحت عنوان ابابصير نوشته اند. مرحوم آية الله خويى با بيان قرينه گفته است كه هرجا ابوبصير به طورمطلق آورده شود مراد يحيى بن قاسم ثقه است.87 حاجى نورى نيز به همين قول معتقد است.
ابوبصير در سال 150هـ روى در نقاب خاك كشيد.88
ابوبصير مرادى
از راويان بزرگ و عاليقدر شيعه و نامش ليث بن بَخْتَر مرادى است. از خاصّان حضرت باقر و امام صادق(علیه السّلام) است. شخصيتى است كه محمد بن مسلم با همه عظمت در راه مكه به اتفاق جمعى از ياران به او اقتدا كرد و نماز را به امامت او به جاى آورد.89 كشّى وى را در عدد اصحاب اجماع برشمرده است. او كتابى داشته است كه جمعى از راويان آن را روايت مى كنند.90
گرچه برخى چون ابن غضائرى و نجاشى مذهب او را مستقيم ندانسته اند اما به دليل وثاقت او اعتبار روايى او مورد طعن نيست.
راويان بسيارى از او روايت مى كنند، از آن جمله اند: ابوجميله مُفصل بن صالح اسدى، عبدالله بن مسكان، عبدالله بن بكير و عبدالكريم بن عمرو خثعمى.
او قبل از سال 183هـ. زنده بوده است.91
معروف بن خرّبوذ
مرحوم كشّى در رجال خود او را از اصحاب اجماع و از فقهاى برجسته شيعه و در رديف محمد بن مسلم و زرارة بن اعين دانسته است.92
معروف از ياران امام سجاد، امام باقر و امام صادق(علیه السّلام) بوده است93، و سجده هاى طولانى او ضرب المثل بوده است94 و شيخ كشّى و ديگران رواياتى راجع به او در اين باره نقل كرده اند. وى از بشير بن تيم صحابى95، ابى الطفيل و حكم بن مستور نيز روايت كرده است و حنان بن سدير و عبدالله بن سنان و جمعى ديگر از او روايت مى كنند.
طبق نقل مؤلف مفتاح الكتب الأربعة رواياتى كه به مباشرت از معصومان(علیهم السّلام) در كتب اربعه دارد حديث است.96
علامه جليل سيد شرف الدين موسوى در المراجعات مى نويسد:
ذهبى در ميزان الاعتدال نام وى را آورده و او را به راستگويى و تشيّع توصيف نموده است و با گذاردن نام رمز بخارى، مسلم و ابو داود در كنار نام او به اين نكته اشاره كرده است كه احاديث وى را نگاشته اند. همچنين گفته: از ابوطفيل روايت نقل مى كند و نيز گفته است: قليل الحديث است. ابو عاصم، ابوداود، عبيدالله بن مومنى و ديگران از او حديث نقل كرده اند و از ابوحاتم نقل كرده كه احاديث او بايد نوشته شود (يعنى صحيح و قابل استناد است).
من مى گويم: ابن خلكان در وفيات الاعيان وى را ذكر نموده و گفته است. او از مواليان و دوستان على بن موسى الرضا(علیه السّلام) است. پس از آن در تمجيد و ستودن او عنان قلم را رها ساخته و از او حكايتى نقل كرده است كه در ضمن آن آمده است:
من به خدا روى آوردم و آنچه را داشتم در راه خدمت به مولايم على بن موسى الرضا(علیه السّلام) رها ساختم. ابن قتيبة هنگامى كه دركتاب معارف، رجال شيعه را مى شمارد، معروف را از آن به شما مى آورد. مسلم به احاديث معروف استدلال مى كند. احاديث او در قسمت حج كتاب صحيح كه از ابوطفيل نقل نموده موجود است. سرى سقطى از شاگردان اوست.97
كشّى رواياتى نقل مى كند كه دلالت برمدح او دارد98 و علامه مامقانى از خبرى كه دلالت بر ذم او مى كند به بهترين شكل جواب داده است.99
او در سال 200هـ. رحلت كرد.100
پی نوشت :
70 . رجال الكشّى، ص185؛ قاموس الرجال، ج7، ص343؛ سفينة البحار، ج2، ص270
71 . رجال النجاشى، ص309
72 . رجال الكشّى، ج2، ص473
73 . خلاصة الاقوال، ص228
74 . معجم رجال الحديث، ج13، ص337
75 . براى اطلاع بيشتر درباره او به منابع زير مراجعه شود: خلاصة الاقوال، ص228؛ رجال النجاشى، ص309؛ رجال الطوسى، ص143، 269؛ اختيار معرفة الرجال، شماره 377 ـ 382، 431؛ المعجم الموحد، ج2، ص192؛ معجم رجال الحديث، ج13، شماره 9436؛ مجالس المؤمنين، ج1، ص337؛ كرامات الأبرار من موالى الأئمة الاطهار، ص65
76 . درباره او نك: رجال النجاشى، ص312 و 362 (ضمن ترجمه فرزندش محمد)؛ رجال الطوسى، ص272؛ خلاصة الاقوال، ص134
77 . درباره او نك: رجال النجاشى، ص298؛ الفهرست، شيخ طوسى، ص113؛ رجال الطوسى، ص240؛خلاصة الاقوال، ص230
78 . درباره او نك: رجال النجاشى، ص362 ؛الفهرست، شيخ طوسى، ص155؛ رجال الطوسى، ص391؛ خلاصة الاقوال، ص217
79 . رجوع شود به اختيار معرفة الرجال، ص238، شماره 431
80 . رجوع شود به معجم رجال الحديث، ج4، ص195 ـ 197
81 . رجال النجاشى، ص112
82 . خلاصة الاقوال، ص81 ـ 82؛ رجال النجاشى، ص112 و 312 (شماره 857).
83 . رجال النجاشى، ص408، شماره 1084؛ المعجم الموحد، ج2، ص367
84 . براى اطلاع بيشتر درباره او به اين منابع رجوع كنيد: رجال الكشّى، شماره 431 و 438؛ رجال النجاشى، ص112؛ رجال الطوسى، ص128 و 171؛ خلاصة الاقوال،ص81 ـ 82؛ المعجم الموحد، ج2، ص144؛ مجالس المؤمنين، ج1، ص339
85 . معجم رجال الحديث،ج21، ص44
86 . الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج4، ص251
87 . معجم رجال الحديث، ج20، ص75
88 . رجال النجاشى، ص441، شماره 1187. براى اطلاع بيشتر درباره او به اين منابع مراجعه كنيد: اتقان المقال، ص147 و 384؛ بهجة الآمال، ج7، ص229؛ تأسيس الشيعة، ص285 و 337؛ التحرير الطاووسى، ص306؛ تنقيح المقال، ج2، ص308؛ توضيح الاشتباه، ص301؛ جامع الرواة، ج2، ص324 و 334؛ جامع المقال، ص94؛ رجال البرقى، ص11 و 17؛ رجال العلامة الحلى، ص264؛ رجال ابن داود، ص202 و 284؛ ريحانة الأدب، ج7، ص36؛ سفينة البحار، ج1، ص85 و 86؛ الفهرست، شيخ طوسى، ص178؛ كامل الزيارات، ص50؛ كشف الحجب والاستار، ص552؛ الكنى والالقاب، ج1، ص17؛ مجمع الرجال، ج6، ص248، 250، 262، 263 و ج7، ص10؛ معالم العلماء، ص130؛ معجم الثقات، ص131؛ معجم رجال الحديث، ج20، ص28، 74، 84 و ج21، ص63؛ معجم المؤلّفين، ج13، ص219؛ منتهى المقال، ص328؛ منهج المقال، ص371؛ نقد الرجال، ص375؛ هداية المحدّثين، ص162 و 266؛ الوجيزة فى علم الدراية، ص53؛ احسن التراجم، ج2، ص218 (به نقل از وسائل الشيعة، ج20، ص366).
89 . فروع الكافى، ج1، ص89؛ وسائل الشيعة، ج4، ص973
90 . رجال النجاشى، ص321، شماره 876
91 . براى اطلاع بيشتر درباره او به اين منابع مراجعه كنيد:
اتقان المقال، ص111؛ احسن التراجم، ج2، ص39 ـ 42؛ الاختصاص، ص62؛ اضبط المقال، ص539؛ ايضاح الاشتباه، ص70؛ بهجة الآمال، ج6، ص136؛ تاسيس الشيعة، ص409؛ تتمة المنتهى، ص172؛ التحرير الطاووسى، ص230؛ تنقيح المقال، ج2، ص24؛ توضيح الاشتباه، ص256؛ جامع الرواة، ج2، ص34؛ جامع المقال، ص86؛ رجال بحرالعلوم، ج4، ص121؛ رجال البرقى، ص12 و 18؛ رجال العلامة الحلى، ص136؛ رجال ابن داود، ص157 و 214؛ رجال الطوسى، ص144 و 275؛ رجال الكشّى، ص10، 136، 148، 169 و 170؛ رجال النجاشى، ص225؛ ريحانة الادب، ج7، ص34؛ سفينة البحار، ج1، ص85؛ الفهرست، شيخ طوسى، ص130؛ الكنى والالقاب، ج1، ص18؛ مجمع الرجال، ج5، ص82 ـ 87؛ معالم العلماء، ص94؛ معجم الثقات، ص98؛ معجم رجال الحديث، ج14، ص140؛ منتهى المقال، ص249؛ منهج المقال، ص270؛ نقدالرجال، ص278؛ هداية المحدّثين، ص136؛ هدية الاحباب، ص5؛ الوجيزة فى علم الدراية، ص64؛ وسائل الشيعة، ج20، ص305
92 . رجال الكشّى، ص238، شماره 431
93 . رجال الطوسى، ص120، 145، 311
94 . رجال الكشّى، ص184؛ وسائل الشيعة، ج4، ص980
95 . سفينة البحار، ج6، ص212
96 . مفتاح الكتب الاربعة، ج23، ص396
97 . المراجعات، سيد عبدالحسين شرف الدين، بيروت، دار ومكتبة الرسول الاكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، ص178
98 . نك: معجم رجال الحديث، ج19، ص249 ـ 252
99 . نك: تنقيح المقال فى علم الرجال، انتشارات جهان، ج3، ص227
100 . سال 201 و 204 نيز گفته شده است. براى آگاهى بيشتر درباره او به اين منابع مراجعه كنيد: رجال الطوسى، ص101، 125، 320؛ اختيار معرفة الرجال، شماره هاى 359، 372، 376، 431؛ خلاصة الاقوال، ج1، ص170؛ المعجم الموحد، ج2، ص349؛ معجم رجال الحديث، ج18، ص228؛ الكاشف، ج3، ص162؛ تهذيب الكمال، ج3، ص1352؛ تهذيب التهذيب، ج10، ص230؛ تقريب التهذيب، ج2، ص393؛ ميزان الاعتدال، ج4، ص134؛ لسان الميزان، ج7، ص393؛ تاريخ الثقات، ص343؛ طبقات ابن سعد، ج4، ص45؛ الجرح والتعديل، ج8، ص1418؛ مستدركات علم رجال الحديث، ج7، ص453
منبع: www.hadith.net
/خ