خانه » همه » مذهبی » اصول تربیت در اسلام

اصول تربیت در اسلام

به نظر می رسد مراد از اصول تربیت، ویژگی ها و خصایص و امکانات موضوع تربیت نیست بلکه مراد قواعدی است که می توان آن را به نوعی دستورالعمل و راهنمایی عملی تدابیر تربیتی دانست، به عبارت دیگر منظور از اصول تربیت در اسلام آن است که چه چیزی در تربیت از نظر اسلام باید مد نظر داشته باشیم. ما در اینجا به آن اصول اشاره می کنیم:1-اصل اول: اصل جامع نگری
با توجه به این مبنا که انسان موجودی است مرکب از جسم و روح یعنی طبیعت ترکیبی انسان، ضرورت توجه به هر دو بعد اصلی انسان در تربیت استفاده می شود. بنابراین برنامه های تربیتی باید به گونه ای طراحی گردد که شمول و گستره آن کل وجود انسانی را شامل شود. توجه به ضروریات جسمی و غفلت از نیازهای روحی همان قدر آسیب زاست که توجه صرف به نیازهای روحی و غفلت از جسم و نیازهای بدنی. به همین دلیل هم برنامه و روش های معنوی و عبادی در تربیت لازم است و هم استفاده از تغذیه مناسب و توجه به نیازهای معیشتی، هم استفاده از هنر و ابزارهای تأثیرگذار بر روح ضرورت دارد و هم تفریح و تفرج و ورزش.
2-اصل دوم: اصل تعقل
با توجه به این که انسان واجد نیرویی شگفت آوری به نام عقل است و در پرتو آن بسیاری از تاریکی ها و جهالت ها را به سلامت می تواند پشت سر بگذارد، در تعلیم و تربیت باید بکوشیم تا روحیه تعقل و خردمندی و استفاده از این نیروی خدادادی را فراهم آوریم. برنامه های تربیتی، روش ها و تکالیف تربیتی باید به گونه ای باشند که متربی را به سوی تعقل و تفکر بکشاند.
3-اصل سوم: اصل تزکیه
از آنجا که عقل بسان قاضی ای است که هر آن در معرض خطا قرار دارد، باید در تربیت کوشید تا عوامل و عللی که عقل را به خطا می کشاند از وی دور کرد. حب و بغض وشهوات چشم دل را کور و توانگری عقل را ضایع می کند. هوا و هوس ها آن قدر توان تسلط بر نفس و قلب انسان را دارند که کار عقل را به جایی بکشاند که زشت را نیک پندارد.
4-اصل چهارم: اصل تکلیف به قدر وسع
تفاوت های فردی انسان ها مبنائی است که هم در علم و هم در فلسفه و هم در دین اسلام پذیرفته شده است. بنابراین وقتی ظرفیت ها، استعدادها و قابلیت های افراد متفاوت است دیگر نمی توان نسخه ای واحد برای همه صادر کرد و از همه انتظار یکسان داشت بلکه باید به لحاظ ظرفیت و استعداد هر فرد از او تکلیف خواست و او را مسؤول دانست. آن چه مقصود و غایت پرورش و تربیت است، شکوفایی و تربیت همه جانبه انسان است و این شکوفایی، به تناسب قابلیت ها و استعداد افراد، متفاوت خواهد بود.
5-اصل پنجم: اصل عدالت در پاداش و مجازات
رعایت وسع و توان متربی فقط در هنگام ارائه تکلیف تربیتی به او نیست، بلکه در پاداش و مجازات وی نیز باید ملاحظه این مهم را نمود. به عبارت دیگر، نه یکسانی تکلیف مورد توصیه اسلام است و نه پاداش و مجازات یکسان. و این همان معنای عدالت است. در تربیت قانون، عدالت حاکم است نه تساوی. پاداش و مجازات هر فرد با توجه به دو مؤلفه میزان توان و استعداد و نیز میزان کار مفید یا سوء او محاسبه می شود.
6-اصل ششم: اصل سهولت در تکلیف
در برنامه ها و تکالیف تربیتی باید اصل را بر انتخاب و ارائه تکالیف و برنامه های سهل و آسان قرار داد. چون به این گونه است که زمینه ها ی درونی و انگیزشی لازم برای متربی را می توان فراهم کرد و او را به سوی انجام فعل ترغیب و تشویق نمود و به تدریج تکالیف سخت و دشوارتر را به متربی ارائه کرد.
7-اصل هفتم: اصل مسامحت
با توجه به ضعف انسان، در تربیت باید اصل را بر مسامحت و چشم پوشی گذاشت و تا آنجا که امکان پذیر است از خطا و اشتباهات متربی در گذشت. لازم به ذکر است مسامحت هرگز به معنای نادیده انگاری و چشم پوشی مطلق از خطای متربی نیست بلکه مراد چشم پوشی از مجازات و تنبیه است. مربی همیشه پرونده اعمال متربی را در ذهن خود دارد و برای حل و بررسی آنها دائم در محاسبه و فکر است.
8-اصل هشتم: اصل تقویت
در تعلیم و تربیت باید به مقابله با ضعف ها و ناتوانی های متربی برخاست و از روش های مؤثر مدد جست. نخست باید درصدد تقویت جسمی متربی برآمد زیرا جسم و روح در یکدیگر تأثیر متقابل دارند و ضعف هر یک در دیگری مِؤثر است. به علاوه به موازات آن باید زمینه را برای تقویت عقل و نفس او فراهم آورد. همان طور که توصیه می شود مادران، فرزندان خویش را به اندازه کافی (دو سال) شیر دهند و یا از مباحات و ثمرات طبیعت به نحو احسن استفاده کنید، همین طور توصیه می شود زمینه های لازم برای اعتماد و تقویت نفس فرزندان را فراهم نمائید تا هرگونه تشویش، اضطراب، از متربی رخت بربندد. توصیه های مکرر اسلام در نوازش و دلجویی از یتیمان، بوسه و نوازش کودکان و یاد خدا و انس و محبت با او همه در این راستاست.
9-اصل نهم: اصل اصلاح شرایط
انسان موجودی است که از پدیده های مختلف پیرامون خود اعم از دوستان، همنشینان، والدین، خواهر و برادر، حاکمان، همسایگان، خیر و احسان و زیبایی و جمال، مال و ثروت، فقر و تنگدستی، زمان و مکان، اوضاع و احوال و … تأثیر پذیر است. در نتیجه پایه و اساس بسیاری از بینش ها، گرایش ها و رفتارهای انسان را باید در عناصر تأثیرگذار جستجو کرد بنابراین در تربیت باید عوامل و شرایط زمینه ساز انحراف بینشی و رفتاری را کنار زد و تغییر داد. مثلا در ازدواج و تشکیل خانواده دستورات زیادی درباره چگونگی این گزینش در لابلای روایات دینی داریم. از جمله این که از ازدواج با زنان یا مردان شارب الخمر، کم خرد و نادان، غیر هم کفو و … هر چند مزایایی مثل زیبایی ظاهری دارند، نهی شده است. و یا در مورد محیط خانواده اسلام بر جوی سرشار از محبت و عطوفت و مهربانی همراه با وقار و طمأنینه و اعتدال تأکید شده است و از سرزنش های بیش از حد، طرد کودکان از خانواده و … نهی شده است و یا در مورد محیط اجتماعی نهی از منکر، جهاد و دفاع مورد توصیه اسلام است.
10-اصل دهم: اصل ایجاد شرایط
علاوه بر این که در تربیت باید عوامل و شرائط زمینه های فراهم آورنده و رشد دهنده کجروی ها و انحراف ها را از بین برد و دور نمود باید شرایط و زمینه های پرورش هر چه بیشتر انسان را فراهم آورد.
11-اصل یازدهم: اصل حریت
بر اساس این که یکی از ویژگی های انسان از نظر اسلام اراده و اختیار اوست و با عزم و تصمیم بر انجام کار است که پس از تصور کار و تصدیق بر فایده آن انجام می گیرد. اصلا حریت یا آزادی انسان استنباط می شود. پس در تعلیم و تربیت باید زمینه فعالیت آگاهانه و آزادانه متربی را فراهم کرد و او را از اسارت هوا و هوس ها و عوامل خارجی رها ساخت و شرایط و عوامل شکوفایی را برای وی فراهم آورد تا به باروری خویشتن بنشیند و سرنوشت خویش را رقم بزند.
12-اصل دوازدهم: اصل ایجاد انگیزشی
از آنجا که برای تأثیر گذاری و دستکاری اراده دیگران باید به سراغ مقدمات اراده رفت و با دستکاری و تغییر در مقدمات اراده روی انسان ها تأثیر گذاشت. بنابراین در تربیت باید کاری کرد که سطح انگیزشی افراد را بالا برد. تحریص و ترغیب دیگران در انجام دادن کارها در همین راستاست. تحریص یعنی موجبات دلبستگی و علاقه فرد را به امری فراهم آوریم البته در جایی که خود آن امر فی نفسه از مطلوبیت و جذابیت ابتدایی برای فرد، خالی باشد. بنابراین باید آن را چنان آراست که دل بیننده و گوش شنونده را به سوی خود بکشاند.
13-اصل سیزدهم: اصل عبودیت و بندگی
در تربیت باید بنا را بر پرورش انسانی به تمام معنا عبد و مطیع خداوند گذاشت، یعنی باید امکانات و روشهای تربیتی به گونه ای فراهم و ارائه گردد که معنای فوق تجلی واقعی خویش را یابد. انسان ها را باید به حقیقت فوق آگاهی داد. هر چند فطرت سلیم انسان حقیقت معنای فوق را به خوبی درک می کند. انسان اگر از قید هوا و هوس و تن آزاد یابد، فقر و نیازمندی خویش به مبدأ کمال و آفرینش را درک می کند و در مقابل او سر انقیاد و تسلیم فرود می آورد.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد