اصول راهبردي در سيره ي اقتصادي معصومين عليهم السلام (2)
به طور کلي جوامعي که توان توليدي بالا و ميانه روي در مصرف را دارند، از پيشرفت بيشتر و بهتري برخوردارند. از اين رو، مصرف گرايي يکي از آفات مهم
اصول راهبردي در سيره ي اقتصادي معصومين عليهم السلام (2)
بخش دوم: مصرف
از آنجا که مصرف فقط تابعي از توليد و توزيع نيست، بلکه از جهتي، توليد و توزيع هم تابع مصرف است، الگوي مصرف در زندگي فردي و اجتماعي تأثير فراواني بر ديگر عرصه هاي اقتصادي خواهد داشت. بنابراين، رفتار مصرف کننده و چگونگي تخصيص درآمد، نقش بسزايي در شکل دهي فعاليت هاي اقتصادي خواهد داشت.
به طور کلي جوامعي که توان توليدي بالا و ميانه روي در مصرف را دارند، از پيشرفت بيشتر و بهتري برخوردارند. از اين رو، مصرف گرايي يکي از آفات مهم اقتصاد در جوامع به حساب مي آيد.
در نگرش معصومين عليهم السلام، رفتار اقتصادي انسان مسلمان در رابطه با مصرف تابع چهار اصل کلي قرار دارد:
1) مالکيت خداوند
در بينش معصومين عليهم السلام، کمال انسان در اين است که تمامي دارايي و ثروتي که در اختيار او قرار دارد، متعلق به خدا بداند.
بدين جهت است که مي بينيم وقتي شخصي از امام صادق عليه السلام در رابطه با حق بندگي خدا مي پرسد: که حقيقت بندگي خداوند در چيست؟ حضرت عليه السلام در پاسخ به آن شخص مي فرمايد: «… يرون المال مال الله، يضعونه حيث امر هم الله به …» (مجلسي، 1363، ج 1، 224 و طبرسي، 1385هـ، 325).
هدف از اين تعاليم در سيره ي معصومين عليهم السلام، اين است که وابستگي انسان به دارايي و ثروت کاهش يابد و به اين درک عميق برسد که وي امانت دار است و تنها در مواردي که خداوند اجازه داده است، مي تواند از دارايي و ثروت خود استفاده کند. در نتيجه با توجه به وديعه ي اموال، تصرف در آن ها تنها با اذن و اجازه ي صاحب مال جايز است. به تعبير امام صادق عليه السلام:
«انما اعطاکم الله هذه الفضول من الاموال، لتوجهوها حيث وجهها الله و لم يعطکموها لتکنزوها» (کليني، 1378، ج 4، 32)؛ اين دارايي و ثروتي که خدا به شما داده است، براي آن است که در آن راهي که خدا خواسته به کار بريد و نداده تا آن را کنز و انباشته کنيد.
لذا در نگرش معصومين عليهم السلام به دارايي و ثروت، داشتن و نداشتن ثروت و دارايي دليلي بر عزت و عظمت انسان، و يا دليلي بر ذلت و بي مقداري او نخواهد بود. بلکه همان گونه که گذشت، دارايي و ثروت امانت و مسؤوليتي است که خداوند بر دوش برخي از انسان ها گذارده است. بدين جهت است که امام صادق عليه السلام مي فرمايد:
«اتري الله اعطي من اعطي من کرامته عليه، و من منع من منع من هوان به عليه؟ لا، و لکن المال مال الله يضعه عندالرجل و دائع، و جوز لهم ان ياکلو قصدا و يشربوا قصدا و يلبسوا قصدا و ينکحوا قصدا و يعودوا بما سوي ذلک علي فقراء المومنين …» (حر عاملي، 1384هـ، ج 11، 500، و نوري، 1408هـ، ج 15، 270).
2) اعتقاد و باور به معاد
اين اصل، افق زماني انسان مسلمان را تا پس از مرگ گسترش مي دهد. در نتيجه زندگي پيش از مرگ و زندگي پس از مرگ با يکديگر ارتباطي نزديک دارند. چنين باوري بر رفتار مصرف کننده دو تأثير را بر جاي خواهد گذاشت.
تأثير اول؛ نتيجه ي انتخاب يک عمل از دو بخش تشکيل مي شود؛ نتيجه ي فوري آن در زندگي اين جهاني و ثمره ي آن در زندگي ديگر. از اين رو، مطلوبيتي که از چنين انتخابي به دست مي آيد برايند ارزش فعلي اين دو اثر است.
تأثير دوم؛ تعداد راه هاي ممکن براي صرف درآمد با احتساب تمام منافعي که تنها در جهان ديگر قابل دست يابي است افزايش مي يابد. از جمله ي اين راه ها عبارتند از: دادن قرض الحسنه، بخشش به فقرا و …
بنابراين، مصرف کننده ي مسلمان، بر مبناي اين دو تأثير رفتار مصرفي خود را در راستاي تأمين معاد خود شکل مي دهد.
3) رضاي خداوند
به طورکلي در بينش معصومين عليهم السلام، موفقيت با معيار هاي «رضاي الهي» تعريف مي شود. از اين رو، تقوا، بندگي و اطاعت خداوند رمز دست يابي به رضاي او به شمار مي آيد.
بر اساس تعاليم معصومين عليهم السلام، اگر انساني مي خواهد به بندگي خداوند نائل گردد، بايد بداند که بهره برداري از نعمات الهي موجود در نزد او نه تنها يک امتياز، بلکه وظيفه و فريضه اي است که خداي منان بدان امر نموده است.
«هو الذي جعل لکم الارض ذلولا فامشوا في مناکبها و کلو من رزقه و اليه النشور» (ملک، 15)؛ اوست که زمين را رام شما گردانيد. پس بر روي آن سير کنيد، و از رزق خدا بخوريد و بازگشت تان به سوي اوست.
4) ثروت و درآمد
در سيره ي معصومينعليهم السلام، دارايي و ثروت، مفهومي منحصر به فرد دارد و آن اين که، موهبت و بخششي است از جانب خداوند، که انسان مي تواند آن را در راه خوب و بد به کار گيرد، و از آنجا که دارايي و ثروت، بخششي از جانب خداست، انسان ديندار آن را در راستاي رضاي بخشنده ي آن به مصرف خواهد رساند.
بر مبناي اين چهار اصل است که مي توان در سيره ي معصومين عليهم السلام، رفتار مصرف کننده در قالب حداکثر کردن مطلوبيت، اين گونه تعريف نمود: دست يابي به اطاعت و فرمانبرداري خداوند که از برآورده شدن احتياج هاي مادي انسان به نمايش گذاشته مي شود.
در همين راستا که مي بينيم قناعت و ساده زيستي و پرهيز از اسراف و تبذير و انجام انفاقات، در رفتار اقتصادي معصومين عليهم السلام به عنوان اموري مهم در بحث مصرف، جلوه گر مي شود.
قناعت و ساده زيستي
روزي پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله، در محله ي قبا حضور داشت و هنگام افطار که فرا رسيد آن حضرت صلي الله عليه و آله درخواست نوشيدني نمود، شير آميخته با عسل براي آن حضرت آوردند، فرمود:
دو نوشيدني که به يکي از آن ها مي توان بسنده کرد، نه آن را مي نوشم و نه تحريمش مي کنم، و لکن در پيشگاه الهي تواضع مي کنم که هر کس تواضع کند خداوند او را رفعت بخشيد، و هر کس که تکبر ورزد خداوند او را فرود آورد، و هر آن کس که در زندگي اهل ميانه روي باشد خداوند روزي اش دهد، و هر آن کس که اهل تبذير باشد خداوند محرومش سازد، و هر آن کس که ياد مرگ بسيار کند خداوند او را دوست دارد (حراني، 1404 هـ، 64).
پرهيز از اسراف و تبذير
اسراف به معناي «تجاوز از حد در هر کاري» است (راغب اصفهاني، بي تا، 236)، و تبذير به معناي تضييع مال و مصرف آن در غير مسير صحيح آن است (همان، 37).
وجود اين دو پديده در رفتار هاي اقتصادي را مي توان از آسيب هاي نظام مصرفي در نظام هاي اقتصادي دانست. در قرآن کريم و آموزه هاي معصومين عليهم السلام هر دو واژه به طور مکرر و فراوان به کار رفته و تعابير تندي در مورد مسرفين و مبذرين به چشم مي خورد تا جايي که مسرفين اهل آتش و مبذرين برادران شياطين معرفي شده اند (ر.ک. به: اعراف، 31، 81، و انعام، 141، و غافر،43، و انبياء، 9، و اسراء، 27 و …).
بدين جهت است که در سيره ي اقتصادي معصومين عليهم السلام در باب مصرف، پرهيز از اين دو پديده به وضوح ديده مي شود، تا جايي که در رفتار اقتصادي پيامبر عظيم الشأن اسلام آمده است که آن حضرت صلي الله عليه و آله هنگام تناول خرما از دور ريختن هسته هاي آم اجتناب کرده و آن را به مصرف خوراک دام مي رساند (ر.ک. به: ابن شهر آشوب، 1376هـ، ج 1، 104 و حر عاملي، 1414هـ ، ج 16، 542).
اعتدال و کفاف
امامان معصوم عليهم السلام تلاش مي کردند تا از طريق آموزش و تعاليم اسلامي، براي مسلمانان حدود و دامنه ي رفتار هاي اقتصادي، به خصوص مصرف را مشخص کنند. اين درحالي است که آنان براي کار و تلاش و فعاليت هاي اقتصادي تا مرز جاهد در راه خدا ارزش قائل بودند (مجلسي، 1403هـ، ج 103، 13)، و افراد را به کار و تلاش دائمي فرا مي خواندند. اما در عين حال بر ميانه روي و کفاف در مصرف تأکيد داشتند: «طوبي لمن اسلم و کان عيشه کفافا»؛ خوشا به حال کسي که اسلام آورده و معاش او کفاف او کند.
اعتدال و ميانه روي به عنوان يک ضابطه، در تمامي تلاش ها و رفتار هاي اقتصادي در آموزه هاي ديني مورد توجه مي باشد. بدين جهت است که در آموزه هاي ديني به همان اندازه که به اعتدال و ميانه روي سفارش شده از اسراف، اتلاف و تبذير نيز منع گرديده است.
در اسلام، چه براي مصرف شخصي و چه براي مصرف اجتماعي، دو حد پايين و بالا در نظر گرفته شده است که حد بالا عبارت است از اسراف و حد پايين عبارت است از بخل.
به طور کلي، آن چه که در باب مصرف از متون و آموزه هاي ديني بر مي آيد اين است که اسلام، به عنوان ديني کاملاً جامع به خوبي مي تواند هنجار هاي فردي و اجتماعي در سطح جامعه را چنان تعريف کند که برايند حاصل از آن سوق دادن جامعه به سمت تعادل و توازن، توزيع مناسب درآمد، برخورداري هر چه بيشتر از رفاه اجتماعي و در سطح بالاتر و عالي خود، سعادت بشري باشد.
انفال در راه خدا
بي ترديد، مصرف در آمد در تأمين نياز هاي خود و خانواده به نظر امري طبيعي است. همچنين صرف درآمد براي رفع نياز ديگران و حتي گاهي مقدم داشتن آنان بر خود، بر آمده از روح متعالي است که از انسان هاي تربيت يافته در مکتب الهي انتظار مي رود.
جهت دهي به احساسات خيرخواهانه
اسلام با استفاده از حس خيرخواهي مردم، عباداتي مانند وقف، حبس، وصيت، صدقه، نذر و کفارات و قرض الحسنه را مقرر داشته و با بالا بردن نيروي ايمان و ايثار به جاي خود خواهي، تجمل پرستي و انحصار طلبي ها؛ ثروتمندان را تشويق کرده است تا با کمال آزادي و اشتياق، اموال و دارايي مازاد خود را براي هميشه از حالت خصوصي و انحصار در آورند و در راه خدا مورد استفاده ي عموم قرار دهند.
قرآن کريم در سوره ي مبارکه ي کهف، از عاقبت کار نيکوکاران که اموال و دارايي خود را تبديل به خيرات مي کنند تابلوي بسيار زيبايي را ترسيم نموده است.
«وَاضرِب لَهُم مَثَلَ الحَيوهِ الدُّنيا کَماءٍ اَنزَلناهُ مِنَ السَّماءِ فَاختَطَ بِه نَباتُ الاَرضِ فَاصبَحَ هَشيماً تَذرُوهُ الرِّياحُ و کانَ اللهُ علي کُلِّ شَيءٍ مُقتَدِراَ المالُ وَ البِنُونَ زينَهُ الحَيوة الدُّنيا وَ الباقِياتُ الصّالحِاتُ خُيرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَواباً و خَيرٌ اَمَلاً» (کهف، 46- 45)؛ براي شان زندگي دنيا را مثل بزن که چون باراني است که از آسمان ببارد و با آن گياهان گوناگون به فراواني برويد. ناگاه خشک شود و باد بر هر سو پراکنده اش سازد وخدا بر هر کاري تواناست.
دارايي و فرزند پيرايه هاي اين زندگاني دنياست و کردار هاي نيک که همواره براي جاي مي مانند نزد پروردگارت بهتر و اميد بستن به آن ها نيکوتر است.
در قرآن کريم و سيره ي معصومين عليهم السلام، انفاق امري مهم و بزرگ دانسته شده، که جهت گيري الهي و ريشه در توحيد و اخلاق دارد. بدين جهت دين مبين اسلام انسان ها را به اين امر مهم بر مي انگيزد. در حديثي پيامبر عظيم الشأن اسلام صلي الله عليه و آله چنين مي فرمايد:
«لم نبعث لجمع المال و لکن بعثنا لانفاقه» (طبرسي ، 1379، 379)؛ ما براي جمع آوري مال برانگيخته نشديم، بلکه براي انفاق آن برگزيده شده ايم.
توزيع ثروت
بنابراين، اصل انفاق يکي از اصول مهم تشکيل دهنده ي نظام ارزشي سيره ي اقتصادي معصومين عليهم السلام به شمار مي آيد و نقش موثري در توزيع ثروت و رفع نياز هاي فردي و اجتماعي دارد. در آموزه هاي معصومين عليهم السلام در بسياري از موارد فقر را معلول عدم پرداخت حقوق مالي و گريز از انفاقات مي داند.
حتي در برخي موارد امامان معصوم عليهم السلام تنها علت محروميت و فقر را بيداد اغنيا و ثروتمندان بر شمرده اند.
به عنوان نمونه علي عليه السلام در کلامي در اين باره چنين مي فرمايد:
«ان الله سبحانه فرض في اموال الاغنياء اقوات الفقراء فما جاع فقير الامتع غني…» (شهيدي، 1379، 420)؛ بي ترديد خداي سبحان نياز فقرا را در دارايي و ثروت ثروتمندان قرار داده است. پس هيچ فقيري گرسنه نمي ماند مگر به کاميابي توانگران.
درحديثي امام صادق عليه السلام نيز در اين رابطه مي فرمايد:
«… ولو ان الناس ادوا زکات اموالهم ما بقي مسلم فقيرا محتاجا لاستغني بما فرض الله عز و جل له و ان الناس ما افتقروا و لا احتاجو و لا جاعو و لا عروا الا بذنوب الاغنياء… » (ر.ک. به: حر عاملي، 1403 هـ ، ج 9، 12، و صدوق، 1413 هـ ، ج 2، 3)؛ در اين حديث شريف حضرت علت فقر و محروميت نيازمندان را گناه و عصيان ثروتمندان از پرداختن حقوق مالي خود مي داند.
در کلامي از امام حسن عسکري عليه السلام در توصيف ثروتمندان بعد از زمان خودش به ابي هاشم جعفري نيز اين گونه آمده است: «… اغنيا ء هم يسرقون زاد الفقراء …» (نوري، 1408هـ ، ج 11، 380).
بي جهت نيست که قرآن کريم هشداري سخت نسبت به افرادي که از پرداختن حقوق مالي خود سرباز مي زند داده و مي فرمايد:
«وَ لا يَحسَبَنَّ الَّذينَ يَبخَلوُنَ بِما آتيهُمُ اللهُ مِن فَضلِه هُوَ خَيراً لَهُم بَل هُوَ شَرٌّ لَهُم سَيُطَوَّقُونَ ما بَخِلوُا بِه يَومَ القِيامَهِ وَ لَلّهِ ميراثُ السَّمواتِ وَ الاَرضِ وَ اللهُ بِما تَعمَلوُنَ خَبيرٌ» (آل عمران، 179)؛ آنان که در نعمتي که خدا به آن ها عطا کرده است بخل مي ورزند، مپندارند که در بخل ورزيدن بر ايشان خير است، نه، شر است. در روز قيامت آنچه را در بخشيدنش بخل مي ورزيدند چون طوق به گردنشان خواهند آويخت. از آن خداست ميراث آسمان ها و زمين و او به هر کاري که مي کنيد آگاه است.
آنچه که از آموزه هاي معصومين عليهم السلام به دست مي آيد اين است که علاوه برانفاقات واجب مانند زکات و خمس و مواردي از اين قبيل، در دارايي و ثروت اغنيا، خداوند حقوق ديگري را نيز قرار داده است که اندازه و مقدار آن به اختيار خود شخص واگذار شده است.
امام باقر عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
شخصي خدمت امام سجاد عليه السلام رسيد و از آن حضرت عليه السلام خواست تا او را نسبت به معني و مفهوم اين کلام خداوند «و في اموالهم حق معلوم» آگاه سازد، آن حضرت عليه السلام فرمودند: «حق معلوم» مقداري است که انسان از مال خود بيرون مي کند، جداي از زکات و خمس. آن شخص به حضرت عليه السلام عرض کرد اگر غير از زکات و خمس است پس چيست؟ امام در پاسخ فرمودند: اين مقداري است که هر کس از مالش به فراخور دارايي و ثروت جدا مي کند و به مصرف نيازمندان مي رساند (ر.ک. به: حر عاملي، 1403 هـ ، ج 6).
عارضي بودن پديده ي فقر
آنچه اسلام با تأکيد درباره ي آن سخن گفته اين است که محروم بودن محرومان و گرسنگي گرسنگان و برهنگي برهنگان و … معلول قضا و قدر الهي نيست. زيرا خداي قادر و توانا، مردمان را آفريده و براي آنان روزي و آنچه زندگي ايشان به آن وابسته است فراهم ساخته است؛ «نَحنُ قَسَمنا بَينَهُم مَعيشَتَهُم في الحَيوهِ الدَّنيا» (زخرف، 32).
در نگرش معصومين، اسلام درصدد ايجاد جامعه اي است که در آن، فقر، به طور کامل ريشه کن شده و ثروت ثروتمندان در حد معتدل و با تفاوتي غير فاحش نسبت به متوسط اجتماعي است (ر.ک.به: همان، 280). تعديل ثروت يک سياست اقتصادي براي نظام اسلامي است که بايد توسط دولت اجرا شود.
توصيه ي پيامبر صلي الله عليه و آله به زمامداران پس از خود چنين است که آنان دست به سياست هايي نزنند که جامعه دچار فقر شود، زيرا فقر، آنان را به کفر مي کشاند؛ «… و لم يفقر هم فيکفر هم» (کليني ، 1363، ج 2، 263).
نتيجه گيري
آن چه از سيره ي معصومين عليهم السلام در رابطه با جهت دهي و روش شناسي در رفتار هاي اقتصادي آنان در قالب اصول راهبردي مي تواند براي تمامي جوامع، به خصوص جوامع اسلامي، در تمامي زمان ها مورد نياز باشد، اين است که انسان مومن در اعمال و رفتار اقتصادي خود، اعم از کسب درآمد و مصرف، نهايت دقت و مراقبت را دارد، زيرا کارکرد رفتار خود را در اين جهان پيش فرستاده اي براي جهان آخرت خود مي داند و در نتيجه از فرصت ها، امکانات و نعماتي که در اختيار او قرار داده شده است، در جهت رفاه خود و ديگران در راستاي دست يابي به رضايت خداي سبحان نهايت استفاده را مي کند، زيرا بر اين باور است که که «اعمال العباد في عاجلهم نصب اعينهم في اجلهم» (مجلسي، 1363، ج 78، 39)، آنچه را انسان ها در اين جهان انجام دهند در جهان آخرت در برابر چشمان آن قرار داده خواهد شد.
منابع و مآخذ
1) قرآن کريم.
2) ابن شهر آشوب (بي تا) المناقب، قم، انتشارات علامه.
3) ابن شهر آشوب، محمد بن شهر آشوب سروي (1376 هـ)، مناقب آل ابي طالب، تحقيق گروهي از اساتيد نجف اشرف، نجف، مطبعه محمد کاظم حيدري.
4) اخوان، مهدي، طاهري فرد، علي (1387)، بررسي قرارداد هاي بيع متقابل در صنعت نفت در قالب قاعده غرور، راهبرد ياس، شماره ي 13.
5) حراني، ابومحمد حسن بن علي (1384 هـ)، تحف العقول، ترجمه ي علي اکبر غفاري، تهران، انتشارات اسلامي.
6) حر عاملي، محمد بن حسن (1384 هـ)، جواهر السنيه في الاحاديث القدسيه، نجف، دارالنعمان.
7) حر عاملي، محمد بن حسن (1403 هـ)، وسائل الشيعه، تهران، مکتبه اسلامي.
8)حسن بيگي، ابوالفضل (1381)، نفت، باي بک و منافع ملي، تهران، انتشارات نواي آوا.
9) حکيمي، محمد (1370)، معيار هاي اقتصادي در تعاليم رضوي، مشهد، بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي.
10) راغب اصفهاني (بي تا)، معجم مفردات الفاظ القرآن، بيروت، دارالفکر.
11) سعيدي، علي محمد (1381)، ضرورت تزريق گاز به ميدان هاي نفتي، مجلس و پژوهش، شماره ي 34.
12) سيد بن طاووس (بي تا)، فلاح السائل، قم، انتشارات دفتر تبليغات.
13) شهيدي، سيد جعفر (1379)، نهج البلاغه، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هفدهم.
14) شيخ صدوق (1413 هـ)، من لا يحضره الفقيه، قم، انتشارات جامعه ي مدرسين.
15) شيخ طوسي (1365)، تهذيب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلاميه.
16) طباطبايي، محمد حسين (بي تا)، ترجمه ي تفسير الميزان، مترجم سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي.
17) طبرسي، ابوالفضل علي بن حسن (1385 هـ )، مشکاة الانوار، نجف، کتابخانه ي حيدري.
18) طبرسي، حسن بن فضل بن حسن (1379)، مشکاة الانوار في غرر الاخبار، ترجمه ي عبدالله محمدي و مهدي هوشمند، قم، انتشارات دارالثقلين.
19) طبرسي، رضي الدين، حسن بن فضل (1413 هـ)، مکارم الاخلاق، قم، انتشارات شريف رضي.
20) کفعمي، ابراهيم بن علي (1405 هـ)، مصباح کفعمي، قم، انتشارات رضي.
21) کليني، محمد بن يعقوب (1378)، فروع کافي، دارالکتب الاسلاميه.
22) متقي هندي، علاء الدين علي متقي بن حسام الدين هندي (1409هـ)، کنز العمال في سنن الاقوال والافعال، تحقيق بکري حياتي، بيروت، مؤسسة الرساله.
23) مجلسي، محمد باقر (1363)، بحارالانوار، تهران، دارلکتب الاسلاميه.
24) نوري، محدث (1408 هـ)، مستدرک الوسايل، قم، مؤسسه ي آل البيت.
25) هندي، علي بن حسام الدين (1409 هـ)، کنز العمال في سنن و الاقوال، بيروت، مؤسسه الرساله.
26) يعقوبي، ابن واضح (بي تا)، تاريخ يعقوبي ،بيروت، دار صادر، افست ايران.
$ موجز المقالات
$ النصوص و الآثار الفکريه للائمه عليهم السلام
مفتاح لحل المشاکل و طرق للهداية
علي اکبر نوايي
موضوع الامامة باعتباره عدل القران، هو موضوع ضمان بقاء الدين، هناک احاديث کثيرة في الشريعة الاسلامية مختصة في معرفة الامامة، هذه النصوص موجودة الي جانب العديد من النصوص الاخري المختصة ببقاء الدين، نصوص صادرة من اقرب الاشخاص للنبي و هو الامام علي عليه السلام، اذ ان ادل اعماله عليه السلام تدوين القرآن الکريم، مصحف فاطمة و … هناک نصوص متعلقة بالامام علي عليه السلام جذبت اليها الاشير منها: نهج البلاغه الذي صنفه الشريف الرضي، سند الامام علي عليه السلام تدوين ابوعبدالله الرحمن ابن احمد، الغرر و الدرر تدوين عبدالواحد احدي، 100 کلمة و نثر اللئالي و … من خطب الامام علي عليه السلام.
لما توجد هناک نصوص للامام الحسن عليه السلام في الامور الالهية و المعرفة الربانية، خطبة الولاية و خطب سياسه و … کذلک نصوص وردت عن الامام الحسين عليه السلام في شکل محاظرات، رسائل، مفردات و ادعيه، اذا بهذه التأليف تمت انارة و توضيح احکام الشريعة الاسلامية، مدرسة العلمية للامام الباقر الصادق عليهم السلام مدرستان في قمة المدارس التي استطاعت تبيين و توضيح تاريخ لثقافه الاسلامية، و ثم معرفة التشيع عن طريقهما. نصوص وصلت الينا عن طريق الامام الکاظم عليه السلام لترسيم الطريق الصحيح للحظ الاسلامي المستقبلي، نصوص بقيت عن الامام الرضا عليه السلام في ابواب مختلفة کفرصة ذهبيتة لتبيين التاريخ الاسلامي و تبيين الطريق الصحيح للمسلمين، و هکذا وجود نصوص عن الامام الجواد عليه السلام، الهادي عليه السلام، العسکري عليه السلام و کذلک الامام الحجة عليه السلام و التي جميعها تتشترک في اصل واحد و هو حفظ الدين من الاندراس، تعريف و تبليغ الدين، حفظ اثار الوحي، الوقوف امم محاظر الفساد و جميع العوامل المؤدية الي انحراف الدين و الشريعة، و عليه فإن حفظ ماجاء المعصومين عليهم السلام و ما جاء عن القرآن کريم من واجبات الانسان.
المصطلحات الاساسيه: الشريعة، النصوص، المعرفة، حفظ الدين، الوحي، الخطبة، الرسالة، الدعاء، المناظرة، الصحيفة، الرسالة.
$ اثر الامامة في انتقال المعنويات
صديقة رضائي
الامور المعنوية، من الامور الفطرية عند الانسان، لذا نجده يبحث و يحقق عنها الانسان في اية فترة زمينة.
الشريعة الاسلامية تعمل علي ايقاظ الانسان تم هدايته و توجيهه بواسطة الانبياء و بشکل احکام، و بذلک يستطيع الانسان الدخول الي العالم المعنوي کي يتعرف الانسان علي واجباته يحتاج الي من يهدية اليها، و بما ان الانبياء متصلون بالمنبع الاصيلي للهداية، و من جهة اخري اتصالهم بالانسان لذا يتمکن الانسان من خلالهم الوصو اين المعنويات.
الائمة الاطهار هم منابع النور و لوان الانسان يقتدي بهم عليهم السلام، دون شک سيصل الي هدفه و کذلک الي عالم المعنويات.
الايمان و التعبد، و امثالهما طرق للوصول الي عالم المعنويات کما ان الانقطاع بالمعني المطلوب و عن الماديان موصل الي عالم المعنويات، و کل هذه الامور لا تمنع من ابتعاد الانسان عن الماديات و اتصاله بالمعنويات کما ان مواجهة البدع، و نشر ما يحقق المعنويات کلها تؤدي بالانسان الوصول الي عالم الحقيقة.
اهل البيت، دائماً الموصلين الحقيقين للانسان الي دينا المعنويات، لذا حتي في الامور الحکومتية يعتبران الامور المعنوية و رضي الله من اهم العناصر المستخدمة حکوميا، لذا جميع نشاطات الائمة الاطهار عليهم السلام العلمية، السياسة، الفکرية و … تدور حول عنصر المعنويات.
الانسان المعنوي يسعي ليجذب الاخرين معه الي هذا الطريق، دون خوف او وجل من لائم لاطمئنانه بصحة الطريق الذي يسلکه، و لا يوجد في واقع الامر طريق للسعادة الشبرية افضل و احسن من هذا الطريق.
المصطلحات الاساسية: اصحاب المعنويات، المعنوية، الائمة عليهم السلام، انتقال اصحاب المعنويات، الشريعة منحصل المعنويات.
$ تحليل معرفة المجتمع للسيرة السياسية للائمة المعصومين عليهم السلام
سيد عباس نبوي
البحث في السيرة السياسية لأئمة الشيعة امر صعب لعدة ادلة. العوامل الصعبه في بحث سيرة المعصومين عليهم السلام بالخصوص السيرة السياسة لهم عليهم السلام ترجع الي التجديد و الابتعاد عن مباحث سيرة المعصومين عليهم السلام، عدم التکافوء في الاستفادةء من المصادر الدينية، الابتعاد الکبير و عدم الدقة في الاعتماد علي الاسناد المتخذة في قراءة السيرة السياسية للمعصومين عليهم السلام، ازدياد صعوبة فهم و درک الفوارق بين السيرة السياسية، الاخلاقية و الاقتصادية و …
علي اية تطرقت هذه المقالة لمباني اساسية في سيرة المعصومين عليهم السلام بشکل منطقي و عقلائي و هي :
1) وجوب مشروعية مقدرة حکم المعصومين عليهم السلام، لذا يمکن تحليل و دراسة المواضع و المواقف السياسية للمعصومين عليهم السلام.
2) الاسلوب العملي لقدرة حکم المعصومين، لاجل احقاق الحق و ازهاق الباطل و اللذان يعدان طرقي الصراع بين اصحاب الحق و الباطل علي مرِّ التاريخ و يمکن الاعتماد علي القدرة الحاکمية للمعصومين کوثيقة بيد اتباع لمذهب الشيعي.
3) الاسلوب العملي للقدرة و العقلائي عنصر مهم في المجتمعات الانسانية و الاديان السماوية بالاخص الاسلام، اذان الله اخذ عهداً علي الانبياء و الصلحاء بذل الجهد في سبيل الله احقاق الحق و العدالة.
4) تلازم القدرة السياسية و الاخلاق، نقطة مهمة و اساسية في الاقتدار و الحکم، تعليمها مع الاخلاق الکريمة و القيم يعدان من خصوصيات ائمة الشيعة، في خصوص القيادة تجتمع هذه النقاط حيث تکون القدرة السياسية مبعثاً لنشر الاخلاق الدينية الرفيعة.
5) مسألة انبثاق القدرة البشرية من القدرة الالهية تقتضي ان تکون المقدرة الالهية متلازمة للقدرة البشرية و هذه الاخيره تأخذ مشروعيتها من القدرة الالهية.
هذه النقاط التي تمرکز عليها الجهد السياسي و الالهي للائمة المعصومين عليهم السلام.
المصطلحات الاساسية: الامامة، القدرة، الحق، الباطل، السياسية، العدل.
$ نوع معرفة الرسالة الثقافية لأئمة الشيعة
محمد حسين بجوهنده
تطرق الکاتب في کل بحثه و بشکل اجمالي عصور ائمة الشيعة محلاً المراحل المتميزة للحياة السياسية، الاجتماعية الثقافية للائمة موضحاً ان الضروف المختلفة التي مربها کل معصوم بعثت الي وجود الفوارق بين العصور، و هذا النعم الالهية للشيعة کي يستطيع اي شخص ايجاد امثولته في کل عصر من العصور.
نوع العمل تحليلياً و مطابقاً لمعرفة المجتمع.
اشارت المقالة الي ضرورت تکامل لمجتمع الاسلامي من الجانب الثقالي و المسير الذي سلکه الانسان منذ نشأته تم وصوله الي الکمال، وکل هذه بيمن و برکة و ارشاد الانبياء و الاولياء کما اکد الکاتب المقالته الي ان کل ما وصل اليه المجتمع البشري من خير و سعادة ناشئة من برکات موجود ائمة اهل البيت عليهم السلام.
لاشک ان الائمة اهتموا في بناء القاعدة الاجتماعية، و کل عصر متغير حسب تغيير الشروط الحاکمة فيه، لذا الجهود التي بذلها هؤلاء العظماء و معرفة المتغيرات الزمانية لازمة بالنسبة الي عصرنا اليوم.
يبحث هذا المثال اصل الموضوع في قسمين هما:
القسم الاول: البحث في المحاور الاصلية في الاعمال الثقافية الائمهة عليهم السلام و يتفرع هذا القسم الي:
1) متي و لماذا وجد التشيع (بالنظر الي وجود الفرق المختلفة) اي مجموعة يقصد بالشيعة؟
2) کيف کان عمل الشيعة، مع استمرار الصراع التاريخي، کيف کانت علاقة الشيعة مع مرکز الهداية.
3) کيف استناد الشيعة من الفرض المغتنمة في طوال عمر هم الي الان؟
القسم الثاني: البحث في معرفة المجتمع بعصر الائمة عليهم السلام.
لم يتطرق الکاتب في هذا القسم فقط الي المشاکل الصعبة التي کان يواجهها المعصومون من الفرق و المذاهب الخالفة، بل الي المشاکل الصعبة التي کانت تواجه المعصومين عليهم السلام من جانب العديد من المنتمين الي المذهب الشيعي، في خصوص هذا الامر اشار الکاتب الي عدد من الامثلة.
کما تحدث الکاتب عن المشاکل التي کانت متواجدة بکثرة في عصر حضور الائمة عليهم السلام.
اخر قسم في هذه المقالة يدور حول واجب الشيعة في العصر الحاضر، التحقق العملي لعظماء الشيعة في الامور الثقافية العلمية احدي الوظائف الاصلية و المهمة لهم، لکن کيفية تحقق ذلک امر تحدث عنه الکاتب في اخر مقالتة.
المصطلحات الاساسية: الائمة المعصومون، الشيعة، ثقافة الشيعة، الرسالة الثقافية.
$ الطرق العملية للعدالة في مذهب اهل البيت عليهم السلام
سيد حسين همايون مصباح
ان من بين الامور الاکثر اشارة و تساؤلاً في العامل الغربي و العامل لمتقدم هي: ان عدداً من المفکرين و اصحاب الرأي و الساسة اضافة الي اصحاب الستراتيجيات الغربية يعدون بعض الامور حتي الوثاق الدولية کالحقوق الاقتصادية، الاجتماعية و الثقافية، اضافة الي مجموعه من الامال و الاهداف و … ليس فيها ضرورة المتابعة و ذلک لانها امور مبهمة و غير معرفة و فاقد للخصوصيات الحقوقية و ليس فيها المقدرة و لا حتي امکان التطبيق.
في هذه المقالة هذه التساؤلات و الاثارات تم الاجابة عليها عن طرق اهل البيت عليهم السلام، کما جاء في المقالة الحديث عن الطريقة العلمية للحقوق البشرية.
الطرق العلمية للعدالة ابتداء الاغرين، و ثانياً، ان توضيح القدرة، التملک المشاع علي العناصر و المنابع الحيوية و اثبات ذلک الانتاج ثلاث فعاليات هي: الاجتنابية، الحمايتية، الحفاظتية لتساعد علي تعرف المراکز المسؤولة لاجراء العدالة الاسلامية.
Presents an interpretation of the cultural, social and political aspects of Imams,Lives, arguing that various situations in this period have resulted in various efforts on the part of the Imanms. this , the writer belives, was a divine blessing, for it offered to ite Muslims in general and shi’ite Muslims in particular, models to followdepending on their situations. The paper consists of two parts. The first part is a look at the main topics of the cultural functions of Imams and the second part is a sociological glance at the period of Imams.
Keywords: shi’ ism, culture of shi”ism, cultural mission.
spirituality should follow the path of the Imams.
Keywords: spirituality, Imams, transfer of spirituality.
Legal function of Imamat
seyed Hosein Hamayoon Mesbah
One of the great challenges ot the modern world, especially in the western civilization . is that some western strategists and politicians do not consider as human rights the rights that are known even in international documents as cultural, social and economic rights. they consider them as certain desires or goals and do not find themselves commited to them. in this paper. the writer presents answers to these questions based on the views of the Imams. According to the writer, the legal function of justice lays down the first legal componest and proces that they should considered a rights.
keywords: Imamat, politics, growth, religion, identity, insight supreme leadership . leadership of talents.
Typology of the cultural mission of Shi’ite Imams
Mohammad Hossein Pazhoohandeh
in this paper T the writer, taking a brief look the history of Imamt,
insight and valuable lessone. In their political interactions and confrontations, the Imams have taken different approaches all leading to the same destination. this is shown in this paper giving examples of the political lives of the Imams. The goal the Imams have tried to achieve in the Imamat period id three-fold : maintaining and advocating Sharah, continuation of Imamat and familiarizing human beings with justice . In this paper the examples are taken from the political behavior of Imam Ali(pbuh) ,Imam Mojtaba (pbuh) and Iman Sajjad (pbuh).
Keywords: Politics, Imamat, Justice,Shariah, continuation.
Role of Imamat in the trasfer of spirituality
Seddigheh Rezaee
The human soul has been seeking spirituality in all times all places. the function of divine religions is to lead , through the prophets and divine orders, human beings from ignorance to spirituality. To be guided , human beings need signs, and the words of the prophets and the Imams are the best of signs, leading men toward light as they emanate from light themselves. The Imams are sources of light, and anyone exposed to this light will definitely reach the final destination. Even as leaders of the satisfaction of God Amighty. All their activites, scientific. cultural, political and devotional , are centered on these motivations. thus anyone wishing to enter the the world of.
Keywords: Shariat, texts. revelation, wermons. letters, prayer, dialogue.
Asociological interpretaion of the traditions of Imams
Sayed Abbas Nabavi
Discussiong the political tradions of the Imams is not an easy job for several reasons. These inculde the limitations of the discussions on the traditions of Imams. inexact refernces to the traditions, difficulty in interpreting and understanding the political and economic traditions, etc. In this paper , the writer discusses the main componets of the Imans’ political traditions in a rational and logical manner . These components are as follows: 1. neccessity of the legitimacy of the ruling power; 2. aplication of the power of the government in fighting of justice and fighting oppression; 4. accompaniment of political power with ethics; 5. a combination of human power with the divine power.
Keywords: Imamat, Power, truth, falsehood, political, justice.
The political traditions of the Imams
Shoorvazi
A knowledge of the political traditions of the Imams will give us a deep
Summary of the Articles
Guiding writeings and ideas of the Imams
Ali Akbar Navaee
Imamat, as the manifestation of the Qur’anic justice, guaratees the survival of religion. It is through the Imamat insitution that texts have been issued that have clarified the concepts of shariah and caussed the religious culture to grow. there are texts, fro example, from Imam Ali (pbuh) , like the Nahjol Balagheh , and texts from Imam Hassan Jojtaba (lectures on theology, politcal sermons, ets.) that have cast light on the history of the shi’ite thought. There are also texts from Imam Sajjad(like treatise on law, the book of prayers knonw as Sahifeh Sajjadieh, etc), as well texts from Imam Moosa ibn Jafra (pbuh) and Imam Sadegh(pbuh) adn other Imams. All these texts have on goal in distoring the facts of Islam
منبع: انديشه ي حوزه، شماره ي 74