خانه » همه » مذهبی » اصول هستی شناختی

اصول هستی شناختی

اصول هستی شناختی

طرح اصول تربیتی اسلام زمینه لازم را برای بازشناسی و تشخیص روش‌های تربیتی این دین فراهم می‌آورد. روش‌های تربیتی اسلام نیز، خود، با مبانی و اصول همسو و هماهنگ بوده، در تناسب و تلازم با یکدیگر قرار می گیرند.

1980 - اصول هستی شناختی

اصول همواره به پشتوانه مبانی و در ارتباط مبنایی با آنها معنا و نظام مییابند، و از اتقان و استحکام مبانی ثبات، و از چشم انداز مبانی جهت میگیرند. بدین ترتیب، هر قدر مبانی استوارتر و یقینی تر باشند، اصول راسخ تر، راهبردی تر و ماندگارتر خواهند بود. به دلیل ارتباط مبنایی اصول با مبانی، هر دسته از مبانی اصول متناسب با خود را ارائه و تنظیم می کنند؛ زیرا اصول از مبانی و عناصر بنیادین خود جدا نیستند؛ به گونه‌ای که جزو لاینفک مبانی خود به شمار می آیند. با این بیان، مجموعة اصول هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی به ترتیب از مبانی هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی سر می زنند و از اعتبار و روایی آنها اعتبار و روایی می یابند. در درس پایانی نوشتار حاضر بر آنیم تا با مروری اجمالی بر مباحث ناظر به مبانی تعلیم و تربیت از دیدگاه اسلام، به بیان پاره‌ای از اصول راهبردی و راهکارهای برگرفته از مبانی مزبور بپردازیم. افزون بر اصول مهم و برجسته ای که در درس پنجم بدانها اشاره رفت، اصول برجسته دیگری نیز در طبقه بندی هر کدام از مبانی یاد شده، قابل ردیابی و بهره برداری اند که بدون پرداختن به آنها، بحث از مبانی ناتمام می ماند. از آن گذشته، طرح اصول تربیتی اسلام زمینه لازم را برای بازشناسی و تشخیص روش های تربیتی این دین فراهم می آورد. روش های تربیتی اسلام نیز، خود، با مبانی و اصول همسو و هماهنگ بوده، در تناسب و تلازم با یکدیگر قرار می گیرند. در غیر این صورت، کمترین تهافت و ناسازگاری ای میان این سه رکن از نظام تربیتی موجب نابسامانی و در هم ریختگی نظام تربیتی خواهد شد. در واقع، انسجام درونی فلسفه تعلیم و تربیت به هماهنگی مبانی، اصول و روش ها بستگی تمام دارد.
 
 مکتب تربیتی اسلام بسی بیش از دیگر مکاتب تربیتی بر چنین انسجام و هماهنگی درونی ای اصرار می ورزد. از این روی، در فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی کوچک ترین ناسازگاری ای میان ارکان سه گانه یاد شده به چشم نمی خورد؛ بلکه برعکس، این ارکان آنچنان انسجام و هماهنگی دارند که نمونه آن را در هیچ مکتب و فلسفه تربیتی دیگری نمی توان یافت. به هر روی، اصولی که در این مقام، با توجه به مبانی سه گانه هستی شناختی، معرفت شناختی و انسان شناختی مطرح شده اند، با صرف نظر از جنبه های اعتقادی، کلامی و فلسفی خاصی که دارند، به دلیل اثر تربیتی ویژه شان بر انسان، قابل طرح و بررسی شده اند.
 
از اصول هستی شناختی؛ اصل توحید و مراتب آن اصل ، در حکم یک اصل دینی، هیچ معنایی جز توحید خدا آن هم به مفهوم یکی دانستن و یکی شمردن، ندارد. یگانه دانستن، یعنی اینکه موجودی جز الله از خود به طور ذاتی و استقلالی وجودی ندارد. به تعبیر فلسفی، «توحید در وجوب وجود، یعنی تنها الله تبارک و تعالی است که وجودش ذات ضروری است و دیگر موجودات وجودشان از اوست…».
 
توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت، و توحید در الوهیت از جمله اساسی ترین مراتب توحیدند که بدون آنها حد نصاب توحید تأمین نمی شود، و هر گونه نقص در ایمان در یک مورد، موجب نقص در کل مجموعه خواهد بود. مراتب دیگری از توحید وجود دارد که در حقیقت مظاهر و شئون توحید در مراتب سه گانه یاد شده به شمار می آیند. توحید در استعانت از خداوند و در پی آن توکل بر او، توحید در امیدواری به ذات الهی و دل بریدن از هرچه جز او، و توحید در خوف و خشیت الهی و نترسیدن از هرچه جز او، همگی از مظاهر و شئون توحید در ربوبیت، خالقیت و الوهیت اند. انسان موحد، یعنی کسی که توحید در خالقیت، ربوبیت و الوهیت را پذیرفته است؛ بالطبع جز از خداوند استعانت نمی جوید؛ جز بر او توکل نمی کند؛ جز به او امید نمی بندد؛ جز از او نمی ترسد؛ و در مجموع جز او را نمی پرستد.
 
توحید در خالقیت بیانگر پیوند خالقیت و مخلوقیت بین خداوند و آفریده های اوست؛ به گونه ای که آدمی احدی را جز خداوند مبدأ هستی و آفرینش جهان و انسان نشناسد. آن دسته از مکاتب و فلسفه‌های تربیتی که به جای اصل خلقت و خالقیت به «اصل تحول انواع» تمسک می جوید، و این اصل را، خواه به صورت استقلالی و ذاتی، و خواه به صورت تبعی و عرضی در مقابل اصل خالقیت قرار میدهند، از دایره توحید در خالقیت بیرون اند. ایمان به خداوند به منزله یگانه آفریدگار هستی، خود، موجب برقراری پیوندی عمیق و ناگسستنی میان خداوند و تمام آفریده ها، اعم از انسان و غیرانسان است. او خالق است و همه موجودات آفریده او؛ او فیاض است و تمام هستی محتاج فیض او؛ او زنده است و زندگان همه زنده از او؛ او قیوم و پایدار است و هستی قائم و پایدار به ذات بی همتای اوست. هرچه هست به قدرت، عظمت، اراده و فرمان او هست شده است. فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی برای این ارتباط نقش تربیتی شگرفی قایل است.
 
مهم تر از رابطه مزبور، حقیقتی است که در تفسیر و تبیین این رابطه نهفته است، و آن اینکه جهان چیزی جز ربط و تعلق به آفریدگار هستی نیست. به تعبیر فلسفی، جهان عین ربط و تعلق است، «نه چیزی که دارای ربط و تعلق است». از این مهم تر، باید به بیان حکمت و هدفی اندیشید که از جنبه های تربیتی بر توجه به آیات آفرینش مترتب است. این جنبه های تربیتی، که خداوند برای تربیت انسان ها در نظر گرفته، از موردی تا مورد دیگر متفاوت است. در مواردی سخن از آفرینش جهان و آفریده ها به میان می آید تا یاد آور عظمت الهی و بازگوکنندۂ منویات حکیمانه خداوندی در امر آفرینش باشد، و در نتیجه، انسان را برانگیزد تا با اظهار عجز و کوچکی در برابر عظمت بی کران و نامتناهی خداوند، در برابر او سر تعظیم و تسلیم فرود آورده، بنده فرمانبردار او شود، تا خیر و سعادت هر دو جهان نصیب وی گردد.
 
 در مواردی نیز، یادآوری نعمتهای عظیمی که خداوند برای انسانها آفریده است، ما را بر می انگیزاند تا به پاس این همه نعمت، شکر گزار او باشیم و مراتب حق شناسی مان را در پیشگاه او به جای آوریم. از سویی، توجه به تدابیر الهی در نظام آفرینش، فطرت ما را شکوفا می سازد و معرفت حضوری ما را شدت می بخشد تا به درک و شناخت خداوند بهتر و بیشتر نایل آییم. اینجاست که می فرماید خداوند زمین و همه آنچه در زمین است مسخر انسان و در خدمت او قرار داد تا انسان را به خدمت خود بگمارد.
 
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت، سیداحمد رهنمایی، صص264-261، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1388

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد