خانه » همه » مذهبی » اعترافات شگرف(4)

اعترافات شگرف(4)

اعترافات شگرف(4)

محمد در صدد بود سطح معنويات واخلاق قومي را که از گرماي هوا و خستگي صحرا به ظلمات توحش افتاده بودند، بالا ببرد و اوج دهد. بلي او در اين زمينه توفيقي يافت که از همه مصلحان ديگر بيشتر بود و بايد گفت: کمتر کسي را جز او مي توان يافت که همه ي آرزوهاي خود را محقق کرده باشد، او مقصود خود را از راه دين انجام داد چون که به دين اعتقاد داشت.

1f57c317 ab55 4818 a0fa 3cbf16125038 - اعترافات شگرف(4)

sa1784 - اعترافات شگرف(4)
اعترافات شگرف(4)

 

نويسنده: امن اله طايران

 

حضرت محمد (ص) از ديدگاه دانشمندان:
 

ويل دورانت:
 

فيلسوف، جامعه شناس و تاريخ نگار آمريکايي مي گويد:
اگر بزرگي را، به ميزان اثر مردان بزرگ در بين اجتماع بدانيم، بايد بگوييم محمد از بزرگ ترين بزرگان تاريخ جهان بشريت است.
محمد در صدد بود سطح معنويات واخلاق قومي را که از گرماي هوا و خستگي صحرا به ظلمات توحش افتاده بودند، بالا ببرد و اوج دهد. بلي او در اين زمينه توفيقي يافت که از همه مصلحان ديگر بيشتر بود و بايد گفت: کمتر کسي را جز او مي توان يافت که همه ي آرزوهاي خود را محقق کرده باشد، او مقصود خود را از راه دين انجام داد چون که به دين اعتقاد داشت.
پيامبر اسلام، از قبايل بت پرستي و پراکنده در صحرا، امتي واحد به وجود آورد که برتر و بالاتر از يهودي گري و مسيحي گري بوده و هست. او بود که در عربستان ديني ساده و روشن آورد که نيرو دهنده به انسان بود و با معنويات خود اساس شجاعت و مناعت قومي را پديد آورد که در طي يک نسل در يکصد معرکه پيروز شک و در مدت يک قرن يک امپراتوري عظيم به وجود آورد و در روزگار ما نيروي معتبري است که بر يک نيم از مردم جهان نفوذ دارد.

دکتر واکستون کوستا؛ دانشمند ايتاليايي:
 

محمد اعلان مي کرد که رسول خداست و مامور است دين پاک ابراهيم راکه مردم فاسد کرده اند، اصلاح کند. اين شخص پرستش خداي يگانه را که ابراهيم مؤسس آن بود و بر اثر مرور زمان فاسد شده بود دوباره زنده کرد. و نظر به اينکه خاتم پيغمبران مي باشد آنچه را که خداوند بر پيغمبران سلف مانند موسي و داوود فرود آورد، تائيد نمود و پيشرفتي که در اين راه نصيب او شد، دليل بر يک نيروي شگفت و عظيم بود.
اعترافات، جلد 1، صفحه ي 62

بوث ورث اسميت؛
 

در کتابي که سال 1874 در لندن به نام «محمد و مسلماني » تأليف نمود، چنين مي گويد: از نظر تاريخ به طور اطلاق اين خوشبختي بي نظير وجود دارد که شخصيت محمد (ص) داراي سه جنبه است:
1- مؤسس ملّت
2 – پايه گذاري حکومت
3 – شارع؛ يعني موجد قوانين و مذهب است
محمد تا آخرين روزهاي حياتش فقط يک عنوان داشت؛ (پيغمبري)
من با کمال جرأت ايمان دارم که روزي عاليترين فلسفه ها و صادق ترين اصول مسيحيت تصديق خواهند کرد و ايمان خواهند آورد که محمد پيغمبر بود، پيغمبرحقيقي از جانب خدا.(1)

جان ديون پورت؛
 

نويسنده کتاب «عذر تقصير به پيشگاه محمد و قرآن»:
محمد؛ يک نفر عرب ساده، قبايل پراکنده ي کوچک و برهنه و گرسنه ي کشورخودش را مبدّل به يک جامعه ي فشرده و مطيعي نمود و در ميان ملتهاي روي زمين، آنها را با صفات و اخلاق تازه اي معرفي کرده در کمتر از سي سال، با همين روش، امپراتور قسطنطنيه را مغلوب کرد و سلاطين ايران را از بين برد. سوريه، بين النهرين و مصر را تسخير کرد و دامنه ي فتوحاتش را از اقيانوس اطلس تا کرانه ي درياي خزر و رود سيحون بسط داد…
آري محمد قهرمان، همان مردي است که شور و حرارت و نبوغش توانست ديني را تأسيس کند که همان دين، [چنان قومي شد که] پيروان زرتشت را به صورت چند جامعه ي پراکنده تنزل داد و پس از تسخير کردن هندوستان، کيش برهمني سابق و همچنين کيش بودايي را که بسيار انتشار يافته بود و از ميان برد و آن همه ايالات و ولايت را از حيطه اي اقتدار مسيحيت متنزع ساخت و به تدريج تمام قسمتهاي شرقي و مستعمرات آفريقايي روم را از سرزمين مصر گرفته تا جبل الطارق متصرف شد…
اعترافات، جلد 1، صفحه ي 63

ولتر؛
 

دانشمند معروف فرانسوي مي گويد:
ولتر لياقت ندارد که بند کفش محمد را بگشايد
اعترافات، جلد 1، صفحه ي 63

برنارد شاو؛
 

در کتاب خود به نام «دخترک سياه در جستجوي خدا» مي نويسد:
ششصد سال بعد از عيسي (ع) محمد (ص)، اسلام را به جهانيان عرضه نمود و قدم بسيار بزرگي به سوي توحيد برداشت. مردم را از پرستش بتهاي سنگي و چوبي به سوي پرستش خداي يگانه رهبري نمود…
کليساي قرون وسطي يا از روي جهل و يا از روي تعصب، اسلام را به وضع تاريک و مبهمي رنگ آميزي کرده است. آنها اينطور وانمود کرده اند که به نظر مردم، محمد ضد مسيح آمده است و مردم را از مذهب اسلام متنفر ساخته اند.
من زندگي و کار محمد را مطالعه کرده ام، به عقيده من تنها او ضد مسيح نيست؛ بلکه بايد او را نجات دهندهي عالم بشريت دانست. من اعتقاد دارم اگر مردي مانند محمد، ديکتاتوري دنياي جديد را بدست گيرد، مي تواند مسائل جديد اين جهان را چنان حل کند که آن صلح و سلمي که دنيا به آن نيازمند است تأمين شود.
اعترافات،جلد 1، صفحه ي 63

ديسون؛ نويسنده ي فرانسوي
 

محمد (ص) با حياترين مردم و پاکيزه ترين آنها بود. در حضور زنان از همه پاک چشم تر بود.
درشرم و حيا از يک دختر محجوب با حيا تر بود و اگر از چيزي بدش مي آمد يارانش از آثار و علائمي که در چهره ا ش نمايان بود ملتفت مي شدند.
وي داراي بشره ي لطيف و ظاهر زيبا و رقيق بود و از شدت حيا و بزرگي، هيچ چيز ناپسندي به کسي نمي گفت. از همه بردبارتر و خونسرد تر و راستگوتر و ملايم تر بوده و از حيث نسب بر همه برتري داشت. هميشه ميان مردم، ايجاد الفت مي کرد و ابداً در صدد تفرقه نبود. بزرگان هر قومي را عزيز و گرامي مي داشت…
اعترافات، جلد 1، صفحه ي 64

دکتر مارکس: استاد فلسفه، مي گويد:
 

محمد نخستين پيامبري است که تمام گفته هايش نوشته و ثبت شده است، و از اينجاست که شخصيت پخته و پر امتياز انساني محمد معلوم مي گردد، و ثابت مي کند که حديث هاي وي از دقت و صحت فراواني برخوردار است و حقيقت غير قابل انکار اين است که او بدين جهت به پيامبري مبعوث گشت که براي جهان رسالتي را تجديد نمايد که در حقيقت عصاره ي برتري يافته ي رسالتهاي پيشين است. رسالت او دستور العمل ثابت جهان است. هر آنچه را که محمد آورده است مغزهاي امروز مي پذيرند.
اعترافات، جلد 1، صفحه ي 64

مستر هوبرت ويل؛ در کتاب خود «المعلم الاکبر» مي نويسد:
 

محمد ششصد سال پس از ظهور مسيح ظهور کرد و با نيروي خدايي که داشت توانست تمام اوهام را برطرف سازد و بت پرستي را بر اندازد و چون مردي درست کردار و راستگو و بي آلايش بود، مرد م به او لقب «امين» داده بودند لهجه ي صدق و عزم استواري داشت و با همين مزايا توانست گمراهان را به راه راست هدايت کند.
اعترافات جلد، 1، صفحه ي 64

شيرل؛ رئيس اسبق دانشکده ي حقوق دانشگاه وين، مي گويد:
 

بشريت افتخار و مباهات مي کند که مرد بزرگي چون محمد به آن منسوب است؛ زيرا او با اين که امي و بيسواد بود، توانست پيش از ده و اندي قرن، شريعتي را بياورد که ما اروپائيها اگر پس از دو هزار سال ديگر به قله ي آن برسيم، سعادتمندترين افراد خواهيم بود.
اعترافات، جلد 1، صفحه ي 65

مسترمارکودار؛ نويسنده ي معروف:
 

محمد با غني و فقير يکسان رفتار مي کرد و به حقيقت پيغمبر مبارک و بايمني است که خداوند او را براي بشر فرستاده است.
اعترافات، جلد 1، صفحه ي 65

دکترجون دي فنينرات؛ دانشمند انگليسي
 

محمد بزرگترين خير خواهان نوع بشر است و ظهور محمد نشانه ي يکي از عالي ترين عقول در تمام عالم مي باشد و اگر آسيا بخواهد به فرزندان خود افتخار کند سزاوار است که به اين رادمرد بزرگ و بي مانند بر جهان افتخار نمايد.
البته يکي از ظلمهاي شديد است اگر بخواهيم حق بزرگواري اين مرد را ادا نکنيم، زيرا اين همان شخصي است که در هنگام ظهورش، عرب در درجه ي انحطاط و توحش بوده که بر ما مخفي نيست و باز مي بينيم که پس از بعثت او و بر اثر انواري که ديانت اسلام در دلهاي آنهايي که آن را با ميل پذيرفته اند افروخت، چگونه اوضاع آن سامان منقلب شد به همين جهت است که شک در بعثت محمد را شک در خداوندي که شامل تمام جهان و جهانيان است بايد دانست.
اعترافات، جلد 1، صفحه ي 68

پي نوشت ها :
 

1. تفسير نوري؛ مقدمه، صفحه 41.
 

منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 9و8

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد