اعتقاد به مسيحيت و شناخت شناسي جديد (2)
اعتقاد به مسيحيت و شناخت شناسي جديد (2)
مسأله تأييد و تصديق
برخي از اساسي ترين اصول جهان شناسي داراي ماهيتي بطلان ناپذير مي باشند. تأييد جنبه اي خاصي از مدل هاي جهان شناسي نيز مشکل مي باشد آلدرشاوOldershaw دو نوع آزمون پذيري را ارائه مي دهد:
1) نظريه اي که نتواند پيش بيني هاي قطعي آزمون پذير انجام دهد يا پيش بيني هاي آن قابل آزمايش نباشد. ذاتاً آزمون ناپذير مي باشد.( آزمون ناپذيري نوع دوم)
بسياري از جنبه هاي اساسي جهان شناسي انفجار بزرگ، مدل مطلوب در حال حاضر، ذاتاً آزمون ناپذير مي باشند. تصور مي شود مهم ترين وقايع پس از زمان 10(25-) ثانيه بعد از پديده انفجار بزرگ اتفاق افتاده اند.
با اين حال، اصولاً، آنان قادر به دريافت اطلاعات مستقيمي درباره ي وضع جهان پيش از جداسازي پرتوها و آنان ده طي 10(13-) ثانيه پس از انفجار بزرگ نمي باشد. جديدترين مدل هاي پديده انفجار بزرگ کاملاً بر فيزيک ذرات استوار است، که خود آنان هيبت هاي نظري آزمون ناپذير بيشتري را دربردارد.
بسياري از نظريه هاي فيزيک جديد نيازمند ابعاد بيشتري است: داشتن 5 تا 26 بعد معمول بوده و داشتن تقريباً 950 بعد آخرين رکورد مي باشد. با اين حال هيچ روش مشخصي براي آزمون تجربي وجود اين ابعاد اضافي وجود ندارد. به علاوه، شرايط موجود در عالم اوليه ( درجه حرارت و فشار فوق العاده بالا) را نمي توان در جاي ديگر دوباره ايجاد کرد، که اين امر به آزمون ناپذيري ذاتي فيزيک ذرات مي انجامد.
موارد بسياري وجود دارد که آزمون ناپذيري نوع دوم را شامل مي شود. از فيزيک ذرات براي غلبه بر کاستي هاي مشاهده اي بسيار در جهان شناسي انفجار بزرگ استفاده شده است. با اين حال مدل استاندارد فيزيک ذرات داراي بيش از 20 پارامتر مي باشد ( مثل توده هاي ذرات و قدرت چسبندگي نيروها) که به تنهايي ناشي نمي شوند و در نتيجه به راحتي قابل تغيير مي باشند. در حال حاضر حداقل 6 نظريه ي شگفت انگيز وجود دارد. بسياري از مشکلات ( مسائل) موجود در فيزيک ذرات به ويژه به وسيله ي مفاهيم جديد« حل مي شوند» مثل « مکانيسم Higgs» دوباره عادي سازي « رنگ» و غيره.
پي.جي. اي. پيبلز(P.J.E.Peebles) به طور کنايه آميز اظهار داشته است:
خبر مهم در حال حاضر اين است که فيزيک ذرات ظاهراً شرايط اوليه اي را براي جهان شناسي فراهم مي کند که مطابق با شرايطي است که ستاره شناسان عموماً بدون توجه کردن نظريه فيزيک ذرات خواستار آن مي باشند. من واقعاً گاهي اوقات احساس مي کنم در يک نمايش مضحک شرکت کرده ام:« تو يک چين در ناحيه کمر مي خواهي؟ آن را انجام مي دهيم». شما يک ذره بزرگ با اثر متقابل کم مي خواهيد؟ آن را نيز داريم… همه ي اين کارها قرار است بر پايه نظريات سست و نتايج منحني مشاهدات انجام شود، بدون دخالت هيچ گونه تأثير تجربي و پيش بيني که، طبق قوانين عادي علم فيزيک، باعث مي شود ما تصور کنيم در مسير درست قرار داريم…
براي توضيح ساختار وسيع عالم که اخيراً کشف شده حداقل سه نظريه وجود دارد: رشته هاي کيهاني بي رسانا، تشکيل نامتقارن کهکشان در عالم تحت تسلط WIMP، و تورم مضاعف نظريه هاي بسياري نيز براي توضيح نود در صد« توده گم شده» در عالم ارائه شده است.
معيارها
بديهي است که مي توان پديده هاي آسماني مشاهده شده را در چارچوب مدل هاي مختلف توصيف کرد. از نظر غربي ها چگونه بايد اين مدل ها انتخاب شوند؟ طي نيم قرن اخير باور عمومي آنان بر اين بوده است که منشاء نظريه هاي علمي بسيار مشخص مي باشد. براي مثال، کارل پوير( Popper) نتيجه گيري کرده است که « بايد تمام قوانين يا نظريه ها را فرضي و حدسي در نظر بگيريم». او از نظريه ها به عنوان « آفرينش آزاد ذهن» ياد کرده. همان طور که کارل همپل(Hemple) مي گويد:
براي تبديل اطلاعات موجود به يک نظريه به تخيل خلاق احتياج مي باشد، فرضيات و نظريات علمي از حقايق مشاهده شده ناشي نمي شوند، بلکه براي توجيه آنها ساخته مي شوند.»
به نظر مي رسد که نظريات به وسيله ي طبيعت به آنان داده نمي شدند بلکه به وسيله ي آنان بر طبيعت تحميل مي شوند. آنها به وسيله ي فراست و فهم انسانها به وجود مي آيند و نتيجه ي تفکر منطقي نمي باشند. درست است آنان براي نظريه پردازي دچار محدوديت مي باشيم- زيرا نظريه هاي ما بايد مطابق با مشاهدات باشند- اما با اين حال باز هم براي اين کار امکانات زيادي را در اختيار داريم. در حالي که کسي ممکن است تصور کند که تحقيقات بيشتر ممکن است به ابطال اکثر اين نظريه ها بيانجامد، اما اين کار به آساني قابل انجام نيست. يک نظريه ي قابل قبول، مثل جهان شناسي انفجار بزرگ، را مي توان با افزودن فرضيه هاي مکمل مناسب به آن( مثل تورم مکانيسم هيگز، چند بعدي بودن، اشکال دروني مختلف« ماده تيره»، غيره) از ابطال مشاهده اي مصون نگه داشت. نظريه اي که بايستي توسط روش هاي مصنوعي ويژه حمايت شود محتمل نمي باشد. با اين وجود هر قدر اثبات اين نظريه خاص مشکل باشد، رد آن بطور کامل حتي دشوارتر است. طبق گفته ي ايمرلاکتس:« نظريه هاي علمي نه تنها به يک ميزان اثبات و غيرمحتمل هستند بلکه به يک ميزان نيز غيرقابل رد کردن مي باشند.»
پوپر بر اين عقيده که يک نظريه مورد قبول مي تواند دائماً تغيير کند تا از تکذيب مشاهده اي مصون باشد مخالفت کرده است. با توجه به اين موضوع که هيچ منطقي براي کشف نظريات وجود ندارد، وي خواستار ايجاد يک روش شناسي منطقي براي انتخاب فردي نظريات شد. او ادعا کرد که نظريات اصلي علمي بايد ابطال پذير باشند: آنها بايد قادر به انجام پيش بيني هاي آزمون پذير باشند که اگر به واقعيت نپيوندند، باعث رد آن نظريه شود. با اين حال اگر اين معيار براي جهان شناسي، تعداد نظريه هاي باقي مانده بسيار اندک خواهد بود. به طور واقعي تمام مدل هاي جهان شناسي در حال حاضر توسط مشاهدات باطل شده اند. پوپر هيچ توجهي را به عنوان دليل اينکه نظريه ها به سادگي ابطال پذير نيست به ساير نظريات امکان بيشتري براي درست بودن دارند ارائه نمي دهد.
بدون شک اصل جهان شناسي را مي توان داراي قوانين مختلفي دانست. لاکاتوس(Lakatos) علم را مجموعه اي از برنامه هاي تحقيقي رقابتي توصيف کرد تا نظريه هاي رقابتي. از اين نقطه نظر با انجام تغييرات خاص در صورتي که با اصول پايه ي نظري که برنامه تحقيق را هدايت مي کنند مطابق بوده است، مجاز شمرده مي شوند. معيارهاي متفاوتي براي ارزيابي- يا برنامه هاي تحقيقي- ارائه شده است. براي مثال هارواردون تيل، ستاره شناس، آنها را اين گونه فهرست مي کند: معيارهاي مطابق با ارتباط ادراکي، صحت پيش بيني شده، انسجام، ميدان توصيفي، قدرت متحد کننده و باروري.
با اين حال هرچند چنين معيارهايي امکان پذير به نظر مي رسد، عموماً تصور مي شود که اين معيارها به هيچ وجه سفت و سخت نبوده و تنها به ارزش هايي اشاره مي کند که در عمل بايد به آنها توجه شود. طبق گفته ي لاکاتوس:
اين بازي هاي علمي فاقد محتواي معرفت شناختي مي باشند مگر آنکه نوعي از اصول متافيزيکي را بر آنها تحميل کنيم که طبق آن، بازي، همان طور که روش شناسي مشخص شده، آنان را براي دستيابي به حقيقت ياري دهد.
به طور کلي علم فاقد معيارهاي مشخص و فردي است که به کمک آنها بتوان نظريه هاي درست را از نظريات غلط تشخيص داد. از آنجا که نظريات، مطمئناً، بايد مطابق فرضيات مشاهدات و آزمون باشند در نتيجه همچنان فرضيه هاي علمي تأييد نمي شوند. در اين نقطه بحراني از زمان است- انتخاب يک نظريه ي خاص- که بايد به عوامل فوق علمي تکيه کنيم.
نقش عقايد مذهبي مسيحي
اين مسئله آنان را به اين سؤال وا مي دارد که تعهدات مذهبي بايد چه نقشي را در رويکرد جهان شناختي جديد ايفا کنند. اين عقايد مذهبي توليد، ارزيابي و انتخاب نظريات جهان شناختي را تحت تأثير قرار داده اند. براي مثل فرد هويل(Fred Hoyle) دست کم تا اندازه اي جهان شناسي انفجار بزرگ را به دليل دلالت هاي قابل درک خداپرستانه ي آن رد مي کند، در حالي که مسيحياني همچون ويليات گريگ و هيو راس از اين پديده به عنوان گواهي بر بودن خداوند ياد مي کنند. به علاوه اين که طرفداران مکتب آفرينش دوره طولاني تکاملي عالم را انکار مي کنند عمدتاً بر پايه تعهدات مذهبي مي باشد. و در آخر هيأت ملي علمي در ايالات متحده مکتب آفرينش گرايي را نفي کرده است. اساساً به اين دليل که اين مکتب« تابع شاهدي براي سخنان گفته شده راجع به اختيار و وحي مي باشد» و « به بررسي منشأ حيات توسط روش هاي فوق طبيعي مي پردازد.»
با اين حال جهان شناسي جديد معتقد به يک مکتب طبيعت گراي فراگير است که جايي براي هيچ گونه عقيده مذهبي سنتي مسيحي ندارد. هرچقدر فردي خواستار حذف عوامل فوق طبيعي از علم باشد، بايد همچنين ثابت کند که اين عوامل در واقعيت وجود ندارند.
ون تيل ادعا کرده است که تعصبات فوق علمي نبايد ارزيابي و انتخاب نظريه هاي آنان را تحت تأثير قرار دهد: تعهدات مذهبي خواه خداگرايانه خواه غير خداگرايانه، نبايد عملکرد عادي سيستم معرفت شناسي را که درون جمع علمي ساخته و پرداخته شده است را تحت تأثير قرار دهد. اشتباه بزرگ زماني انجام مي شود که به تعصبات فوق علمي اجازه داده شود تا بر ارزش هاي معرفت شناخت همانند ارتباط ادراکي، صحت قابل پيش بيني پيشي گيرد… علمي که در اختيار هرگونه سيستم اعتقادي قرار گيرد، خواه طبيعت گرا و خواه خداگرا، ديگر قادر به عملکرد مناسب براي دستيابي به اطلاعات جهان فيزيکي نمي باشد… علمي که در اختيار تعصبات فوق علمي قرار گيرد بي حاصل است.
خارج کردن تعهدات مذهبي از نظريه هاي علمي توسط او در نتيجه ي آن است که علم و مذهب مسيحي مکمل يکديگر مي باشند. اما حتي خود همين عقيده بر پايه ي عوامل فوق علمي استوار است. باطناً ناگزير براي ارزيابي و انتخاب نظريه هاي خود از عوامل مذهبي و فلسفي کمک مي گيريم. هرچند بعضي اوقات تعصبات مذهبي و فلسفي چشم طرفداران خود را بر روي نقص هاي آشکار برخي نظريه ها و برتري هاي واضح مدل هاي ديگر( رقيب) بسته است. بنابراين اين مطلب حايز اهميت است که آنان تحريفات و تعصبات بي مورد را با بيان آشکار فرضيات و معيارها به حداقل برسانيم.
يکي از مسائل مورد نظر مسيحيت اين است که چگونه بايد وحي الهي را ارزش نهاد. اگر يک خداوند عالم مطلق حقيقت را به آنان نشان داده، اين مطلب منطقي به نظر مي رسد که وحي الهي بايد مقتدرانه راجع به هر آنچه خطاب به آن است صحبت کند. چنين منبع الهي دانش بار معرفت شناختي بيشتري دارد تا نگرشگري تفکري، که خالي از فرديت و خطاپذيري نمي باشد. براي مثال، به عقيده ي برخي که انجيل را کلام روحاني خداوند مي دانند و تفسير سنتي آن مورد نظرشان مي باشد، در نتيجه کتاب مقدس و مشاهده داراي ارزش يکساني مي باشند، زيرا هر دو داراي منشأ روحاني مي باشند در حالي که رويکرد علمي داراي جايگاه بس پايين تري مي باشد. نظريه هاي جهان شناسي مي تواند مطابق با هر دوي کتاب مقدس و مشاهده انتخاب شوند. چنين ديدگاهي بنيادگرا به جهان شناسي نسبت به ديدگاه هاي ديگر داراي اعتبار علمي کمتري نمي بباشد. اين ديدگاه بر پايه پيش فرض هاي فلسفي گوناگون استوار است. اين موضوع به رد بيشتر جهان شناسي هاي جديد که معتقد به: براي مثال، ايجاد جهان بطور آني که در بالا به آن اشاره شده مي انجامد. ممکن است شخص متناوباً از تفکر درباره ي موضوعات ماوراء کتاب مقدس و مشاهده امتناع کنند.
ارنان مک مولين با چنين شکل سختي از آنچه خود آن را اصل « رابطه ي خداشناسي با جهان شناسي» مي نامد مخالفت کرده است. او ادعا مي کند که کتاب مقدس داراي هيچ گونه مفاهيم مستقيم جهان شناسي نمي باشد. به اين ادعاي او مي توان اين چنين پاسخ داد که با اينکه انجيل مطمئناً کمتر راجع به ساختمان فيزيکي عالم صحبت مي کند اما قطعاً موضوعاتي از قبيل منشأ و پايان عالم را همراه با اشاره به وجود يک قلمروي معنوي مورد بحث و بررسي قرار مي دهد.
دين مسيحيت و شناخت شناسي جديد
تأثير دين مسيحيت بر جهان شناسي در شناخت شناسي جديد به انتخاب نظريه ها محدود نمي شود. برخي از مسائل مورد بحث پيچيده تر از آن هستند که به منشأ عالم بپردازند و بيشتر ماهيت خداوند و زندگي پس از مرگ را مورد بررسي قرار مي دهند.
منبع: نشريه فكر و نظر شماره 2-3