خانه » همه » مذهبی » اعجاز علمي و تفسير علمي قرآن (2)

اعجاز علمي و تفسير علمي قرآن (2)

با تأکيد بر نظرگاه آيت الله معرفت

اعجاز علمي و تفسير علمي قرآن (2)

ابواسحاق شاطبي ( م 790 ق ) فقيه مالکي مذهب اندلسي ( اسپانيايي ) در کتاب الموافقات تفسير علمي را انکار مي کند و دلايل قائلان آن را رد مي کند و مي نويسد:

03652 - اعجاز علمي و تفسير علمي قرآن (2)
03652 - اعجاز علمي و تفسير علمي قرآن (2)

 

نويسنده: محمدعلي رضايي اصفهاني (1)

 

با تأکيد بر نظرگاه آيت الله معرفت

دوم: مخالفان تفسير علمي

1. ابواسحاق شاطبي ( م 790 ق ) فقيه مالکي مذهب اندلسي ( اسپانيايي ) در کتاب الموافقات تفسير علمي را انکار مي کند و دلايل قائلان آن را رد مي کند و مي نويسد:
” در زمان نزول قرآن، اعراب علومي داشتند، مانند: نجوم، علم اوقات نزول باران، علم طب، بلاغت، فصاحت، علم کهانت، رمل، جفر و… اسلام و قرآن، اين علوم را به دو دسته تقسيم کرد: علومي که صحيح بود تصديق کرد و بر آن ها مطالبي افزود و علومي که باطل بود ( مانند کهانت، رمل و… ) را باطل اعلام نمود و منافع و مضار هر دسته را اعلام کرد. سپس براي هر دسته، مثال هايي از قرآن مي آورد. ” (2)
و بعد مي گويد:
” بسياري از مردم از حدّ خود تجاوز کرده، ادعا مي کنند که در قرآن، همه ي علوم گذشتگان و آيندگان وجود دارد، مانند: علوم طبيعي، هندسه، رياضي، منطق و علم حروف، ولي اين صحيح نيست؛ سپس براي ادعاي خود دليل مي آورد که: از سلف صالح، کسي اين ادعا را نکرده است و قرآن هم، براي بيان احکام تکاليف و احکام آخرت و مسايل جنبي آن آمده است. ” (3)
پس از آن، دلايل قائلان به تفسير علمي را که به آيات قرآن مانند: تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ (4)، مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْ‏ءٍ (5) استناد کرده اند، رد مي کند و مي گويد:
” اين آيات مربوط به تعبد و تکليف است و مراد از کتاب، در آيه ي دوم لوح محفوظ است و در مورد حروف فواتح سور. هم مي گويد: که عدد جمل ( حروف ابجد و تطبيق آن با آيات ) اثبات نشده و اين از معارف اهل کتاب است و فواتح را از متشابهات مي داند. ” (6)
2. شيخ محمود شلتوت ( 1964-1893 م ) از علماي الازهر مصر در مقالاتي که در مجله الرسالة در سال 1941 ميلادي چاپ مي شد، به تفسير علمي حمله کرد و عقيده داشت که… اين نوع تفسير خطا است چون: اولاً قرآن براي بيان نظريات علوم و فنون نازل نشده است؛ ثانياً اين طريق موجب تأويل قرآن به صورت تکلفي ( تحميلي ) مي شود که اين تأويلات، با اعجاز قرآن و ذوق سليم ناسازگار است؛ و ثالثاً موجب مي شود که قرآن در هر زمان و مکان به دنبال مسايل علوم برود، در حالي که علوم، ثبات و قرار و سخن قاطع ندارد و چه بسا امروز، چيزي را ثابت کنند و فردا مخالف آن اثبات مي شود؛ لذا خطاهاي علوم به قرآن راه بايد و ما در مقام دفاع قرار گيريم ( هر چند قرآن اشاراتي به علوم و فنون دارد ).
او در ادامه مواردي از خطاها در تفسير علمي که موجب استخراج مسايل عجيبه از آيات قرآن شده است را بر مي شمارد. (7)
3. دکتر ذهبي از اساتيد علوم قرآن و حديث در الازهر مصر و صاحب کتاب مشهور التفسير و المفسرون. وي از دانشمندان متأخر مصر محسوب مي شود. ايشان به دنبال نظر شاطبي در مخالفت با تفسير علمي مي گويد:
” اعتقاد من اين است که حق با شاطبي است چون دلايلي که آورده، قوي است و جواب هايي که به مخالفان خود مي دهد، محکم است. ” (8)
4. در بعضي از کتاب ها، افرادي را به عنوان مخالفان تفسير علمي ذکر کرده اند که عبارت اند از: (9)
الف. استاد امين الخولي ( 1956 م ).
ب. استاد عباس محمود عقاد ( 1964 م ).
ج. استاد محمد عزه دروزه ( متولد 1888 م ).
د. شيخ محمد عبدالعظيم الزرقاني، مؤلف کتاب مناهل العرفان في علوم القرآن.
بعد از مراجعه به دلايل اين افراد، متوجه مي شويم که چيزي اضافه بر آنچه که شاطبي مي گويد، ندارند. يادآور مي شويم که عباس محمود عقاد در دو کتاب الانسان في القرآن و قرآن و مکتب تکامل به بحث تفسير علمي پرداخته است، پس نمي تواند از مخالفان مطلق تفسير علمي به شمار آيد.

تحليل و بررسي:

با دقت در سخنان مخالفان روشن مي شود که آنان با گونه هاي خاصي از تفسير علمي مخالفت کرده اند؛ يعني استخراج علوم از قرآن و تحميل نظريه هاي علمي بر قرآن را مردود شمرده اند، که در اين موارد اشکالات آنان وارد است و بدون پاسخ مانده است. ولي قائلان به تفصيل در تفسير علمي تلاش کرده اند با ارائه معيارها و جداسازي، به تفسير علمي معتدل يا استخدام علوم قطعي در فهم قرآن دست يابند تا اشکالات مخالفان برطرف شود.

سوم: ديدگاه تفصيل در تفسير علمي

برخي از مفسران و دانشمندان اسلامي يک قسم از تفسير علمي را با شرايطي پذيرفته و قسمي ديگر را رد کرده اند؛ يعني به تفصيل در اين مورد قائل شده اند. از جمله کساني که اين راه را توصيه کرده اند، اين افراد هستند:
1. سيد قطب ( 1933-1906 م ) متفکر اسلامي مصر که صاحب تفسير في ظلال است. سيد قطب در تفسير في ظلال، به تفسير علمي اشکال مي کند و مي گويد:
” من تعجب مي کنم که افراد ساده، سعي مي کنند تا چيزهايي که در قرآن نيست به قرآن نسبت دهند و آنچه را مقصود قرآن نيست، بر آن تحميل کنند و جزييات علوم پزشکي، شيمي، نجوم و… را از قرآن استخراج سازند و مثل اينکه بدين وسيله، شأن قرآن را بزرگ مي کنند. ” (10)
سپس به دو نوع تفسير و برداشت از آيات علمي قرآن مي پردازد و يک نوع را جايز و نوع ديگر را غير مجاز مي شمارد. براي نوع غير مجاز، انطباق تکامل با آيه ي وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلاَلَةٍ مِن طِينٍ (11) را مثال مي زند که ممکن است اين نظريه تغيير کند.
براي نوع جايز آن، آيه ي شريف وَخَلَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً (12) را مثال مي زند که براي هر چيزي مانند شکل زمين و فاصله ي آن از خورشيد، ماه، حجم خورشيد و ماه، سرعت حرکت آن ها و نسبت هايي که بين آن ها برقرار است، مقدار و تناسب دقيقي است که نمي تواند تصادفي باشد و اين آيه را مي توان در مفهومش، توسعه داد و اشکالي ندارد. (13)
2.محمد مصطفي مراغي ( 1945-1881 م ) شيخ جامع الازهر و از علماي بزرگ مصر و سودان است.
ايشان از کساني است که دو موضع مختلف، نسبت به تفسير علمي داشته است.
در مقدمه اش بر کتاب الاسلام و الطب الحديث، تأليف عبدالعزيز اسماعيل، مي گويد:
” من نمي خواهم بگويم که قرآن کريم، همه ي علوم را به صورت کلي و تفصيلي در بر دارد، بلکه مي گويم که قرآن اصول عام هر چيزي را که معرفتش، براي انسان مهم است و عمل به آن، انسان را به درجه ي کمال جسمي و روحي مي رساند را، در بر دارد و درهاي علم را براي دانشمندان علوم مختلف، باز کرده تا بتوانند جزييات آن علوم را طبق پيشرفت زمان، براي مردمشان بيان کنند. “
و نيز مي گويد:
” برخي تأويل قرآن مي کنند براي ( تطبيق با ) نظريات علمي که ثبات ندارد و اين خطر بزرگي براي قرآن است… زيرا نظريات علمي که ثابت نشده است، صحيح نيست قرآن را به آن ها، برگردانيم. “
و در پايان مي نويسد:
” واجب است که آيه ي قرآن را به طرف علوم نکشانيم، تا تفسيرش کنيم و علوم را هم به طرف آيه نکشانيم تا قرآن را تفسير کنيم، بلکه اگر ظاهر يک آيه با يک حقيقت علمي ثابت موافق بود، آن آيه را با آن حقيقت علمي تفسير مي کنيم. ” (14)
مراغي در تفسير خود، در موارد متعدد به تفسير علمي اقدام کرده است.
براي مثال در ذيل آيه ي شريفه ي خَلَقَ السَّماوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا (15) عمد را به نيروي جاذبه عمومي تفسير مي کند. (16)
3. احمد عمر ابوحجر صاحب کتاب التفسير العلمي في الميزان، در اين کتاب دلايل طرفين، در مورد اثبات و نفي تفسير علمي را آورده است. ايشان در پايان به تفصيل در تفسير علمي قائل مي شود و مي گويد:
” آنچه نفس انسان بعد از اينکه به ديدگاه هاي طرفين نظر افکند به آن مطمئن مي شود اين است: کساني که قرآن را از تفسير علمي دور نگه مي دارند بر حق هستند؛ زيرا اين نوع تفسير، بر وهم، ظن و تکلف در تأويل استوار است، اما وقتي بر مطلب يقيني علمي استوار باشد، مانعي در استفاده از نور علم، براي روشن کردن حقايق علمي وجود ندارد. ” (17)
او در جاي ديگر مي نويسد:
” ما طريق ميانه را انتخاب مي کنيم که افراط و تفريط در آن نيست، چون وقتي قرآن کلام خدا است و وجود نيز، آفريده ي خداوند است، پس بايد حقايق علمي با آيات قرآني هماهنگ باشند. ” (18)
4. علامه طباطبايي ( م 1360 ش )، صاحب تفسير شريف الميزان از متفکران، مفسران و فيلسوفان بزرگ شيعه، در قرن حاضر. ايشان در مورد تفسير علمي مي فرمايد:
” بعضي از مسلمانان در اثر غرق شدن در علوم طبيعي و مشابه آن ها که مبتني بر حس و تجربه است، به مذهب اصالت حس، از فلاسفه ي اروپا متمايل شدند و بعضي به طريق اصالة العمل ( که ارزشي براي ادراکات قائل نيستند، مگر به مقداري که عملي بر آن مترتّب شود ) گرايش پيدا کردند، از اين رو گفتند که معارف ديني، با طريق علمي ( اصالت حسّ و ماده ) معارضت ندارد و موارد آيات مخالف اين نظر را، تأويل کردند و حتي معاد را با قوانين مادي، تطبيق نمودند و گفتند روح مادي است و از خواصّ ماده به دست مي آيد و نبوت يک نبوغ خاصّ اجتماعي است که موجب قانون گذاري، براي ايجاد مصالح مي شود و نتيجه گرفتند که روايات، به خاطر خلطي که در آن ها است، قابل اعتماد نيست و تفسير آيات قرآن، به طريق عقلي ( که در تفسيرهاي گذشتگان انجام مي شد ) را هم، علم، باطل کرد ( روش عقلي را علم باطل کرد ) پس قرآن را بايد با علم تفسير نمود. “
علامه در پايان چنين مي فرمايد:
” انما الکلام في أنّ ما أورده علي مسالک السلف من المفسّرين ( ان ذلک تطبيقاً و ليس بتفسير ) وارد بعينه علي طريقتهم في التفسير. ” (19)
آن اشکالي که بر روش تفسير علماي گذشته وارد کرده اند که تفسير نيست، بلکه تطبيق است ( همان اشکال ) بر ايشان نيز وارد است.
ولي علامه خود، در تفسير بعضي از آيات قرآن از علوم تجربي و نتايج آن ها کمک مي گيرند؛ چنانچه در ذيل آيه ي شريفه ي:
وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْ‏ءٍ حَيٍّ؛ (20)
و حيات هر چيزي را از آب قرار داديم.
مي فرمايد:
« منظور اين است که آب دخالت کاملي در وجود هر موجود زنده اي دارد… و در بحث هاي علمي جديد، ارتباط حيات با آب واضح شده است. » (21)
در ذيل آيه ي شريفه ي:
وَالسَّماءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ (22)
مي فرمايد مراد توسعه خلقت آسمان است، همان طور که علوم رياضي، امروزه به اين مسأله نظر دارند. (23)
در مباحث آينده روشن خواهيم کرد که اين دو نوع برخورد علامه، با تفسير علمي بدين جهت است که تفسير علمي، چند نوع مختلف دارد که همگي يک حکم واحد ندارند، از اين رو علامه در شمار قائلان به تفصيل در تفسير علمي محسوب مي شود.
5. آيت الله مکارم شيرازي صاحب تفسير نمونه؛ ايشان از افراد موافق تفسير علمي ولي معتدل، به حساب مي آيند که تفسير علمي را در يک نوع آن پذيرفته اند و در تفسير نمونه، در موارد متعدد براي اثبات اعجاز علمي قرآن، از آن استفاده کرده اند؛ (24) و با نوعي از تفسير علمي مخالفت کرده اند و آن را تفسير به رأي مي خوانند. (25) آنجا که با تفسير علمي موافقت دارند مي فرمايند:
” گاهي هم مشاهده مي شود که علم به ميدان آمده و قرآن را تفسير مي کند، تأکيد مي کنم وقتي مي گوييم علم، منظورم کشفيات ثابت شده و قطعي علمي است، نه فرضيات که اشکال کنند فرضيه ها با گذشت زمان، دست خوش تغيير و دگرگوني مي شود و نمي توان قرآن ثابت و تغييرناپذير را، بر فرضيات دگرگون شونده تطبيق داد.
براي مثال: زوجيت نر و ماده، در عالم گياهان که بعد از قرن هفده ميلادي کشف شد و يا حرکت زمين به دور خود، ديگر يک فرضيه نيست، تا با گذشت زمان دگرگون شود. ” (26)
6. آيت الله محمدهادي معرفت؛ ايشان مي نويسد:
” شريعت، درس علوم طبيعي نيست و قرآن بالذات کتاب علم نيست، مگر اشاراتي گذرا و در کنار مطالب اصلي ( حکمت، هدايت، تربيت، ارشاد و… ) دارد که به بعضي از اسرار وجود، اشاره مي کند؛ اما اين به نحو اجمالي و غامض بيان شده، به طوري که علماي راسخ در علم، آن اشارات را درک مي کنند، چون در صدد بيان مطالب علمي نبوده، ولي در عين حال از درياي بي کران علم الهي سرچشمه گرفته است. “
ايشان معتقدند قطعيات علوم و معارف بشري براي فهم قرآن لازم است و اشاراتي علمي در قرآن هست که بدون استفاده از علوم، فهم حقيقت آن ها ممکن نيست و مي نويسند:
” مقصود ما تطبيق آيات قرآن که داراي حقايق ثابت است بر نظريات علمي غير ثابت و متغير نيست، بلکه کوشش ما کشف حقايق و اسرار جهان است که در آيات قرآن آمده است و در پرتو علم قطعي بشري قابل دسترسي شده است. البته علومي که تغيير و تبديل نمي پذيرد، مثل قانون جاذبه عمومي و… ” (27)
استاد در جاي ديگر فرمودند:
” قرآن قطعي است و علوم غير قطعي، بنابراين بايد علوم بر قرآن تطبيق شود نه بالعکس. يعني با توجه به کشفيات علمي، ما از يک آيه مطلبي را مي فهميم اما اينکه بگوييم آيه حتماً اين مطلب را مي گويد نمي دانيم، بلکه اگر کسي نسبت قطعي دهد، تحميل است که جايز نيست. ” (28)
پس ايشان به طور واضح بين اسناد قطعي علوم تجربي، به قرآن و تفسير قرآن با علوم تجربي، به نحو احتمالي فرق مي گذارند، و نيز بين علوم تجربي قطعي و غير قطعي در تفسير علمي فرق مي گذارند. از اين رو ايشان را در شمار قائلان به تفصيل در تفسير علمي ذکر کرديم. ايشان جلد ششم التمهيد را به تفسير علمي و اعجاز علمي قرآن اختصاص داده اند و به طور مفصل اين مباحث را مطرح کرده اند.
7. آيت الله سبحاني، ايشان از اقراد معتدل در تفسير علمي محسوب مي شوند؛ چنان که در مورد شرايط مفسّر مي فرمايند:
” آگاهي از بينش هاي فلسفي و علمي که مايه ي شکوفايي ذهن و سبب برداشت هاي ارزنده اي از قرآن مي گردد ( از شرايط تفسير قرآن به معناي واقعي است ). امروز بشر، گام هاي بس بلندي پيرامون شناخت زمين، کيهان، حيوان و انسان برداشته و افق هاي بس تازه اي در روان شناسي و جامعه شناسي کشف کرده. درست است که نمي توان گفت تمام آنچه را که در اين مقوله، گفته و ترسيم کرده است، صحيح است، ولي آگاهي از چنين کشفيات علمي، سبب تقويت دماغ فلسفي و علمي انسان مي گردد و مايه ي شکوفايي ذهن مفسّر مي شود و به او توان خاصي مي بخشد، که از قرآن به صورت کامل تري بهره بردارد. مقصود اين نيست که به کمک فلسفه ي يونان و يا اسلامي و يا به کمک علوم جديد، به تفسير قرآن بپردازيم و قرآن را بر اين افکار غير مصون از خطا تطبيق کنيم، زيرا يک چنين کار جز تفسير به رأي که عقلاً و شرعاً ممنوع است نتيجه ي ديگري ندارد. ” (29)
ايشان در کتاب برهان رسالت، در مورد جاذبه ي عمومي، کرويت زمين، حرکت زمين و اجرام سماوي و زوجيت گياهان، به قرآن و علم اشاره مي کند و براي اعجاز قرآن به آن ها استدلال مي کند. (30) ايشان هر چند با تطبيق قرآن، بر علوم جديد مخالف است، اما بر لزوم استفاده از کشفيات علمي، در تفسير قرآن تأکيد مي کند ( پس ظاهراً با استخدام علوم در فهم قرآن، موافق است ) و اين تفصيل در تفسير علمي محسوب مي شود.
8. تفصيل بين سه گونه استخراج علوم از قرآن، تحميل نظريه هاي علمي بر قرآن و استخدام علوم در فهم قرآن، که نگارنده در کتاب درآمدي بر تفسير علمي قرآن ( 1375 ش ) بيان کرده ام و در ادامه توضيح بيشتر ارائه مي شود.

شيوه هاي تفسير علمي قرآن

تفسير و برداشت علمي از قرآن خود داراي روش هاي فرعي متفاوتي است که بعضي سر از تفسير به رأي و شماري به تفسير معتبر و صحيح منجر مي شود و برخي نيز به نظريه پردازي هاي علمي قرآن در حوزه علوم مختلف مي انجامد.

الف. استخراج همه ي علوم از قرآن کريم

طرفداران قديمي تفسير علمي مانند: ابن أبي الفضل المرسي، غزالي و… کوشيده اند تا همه ي علوم را از قرآن استخراج کنند؛ زيرا عقيده داشتند که همه چيز در قرآن وجود دارد و در اين راستا، آياتي را که ظاهر آن ها با يک قانون علمي سازگار بود، بيان مي کردند و هرگاه ظواهر قرآن کفايت نمي کرد، دست به تأويل مي زدند و ظواهر آيات را به نظريه ها و علومي که در نظر داشتند، بر مي گرداندند و از اينجا بود که علم هندسه، حساب، پزشکي، هيئت، جبر، مقابله و جدل را از قرآن استخراج مي کردند.
براي مثال، از آيه ي شريفه ي وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ (31) ابراهيم (عليه السلام) نقل مي کند: وقتي من بيمار شدم، او است که شفا مي دهد؛ علم پزشکي را استخراج کردند (32) و علم جبر را از حروف مقطعه ي اوايل سوره ها استفاده کردند (33) و از آيه ي شريفه ي إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا زمين لرزه ي سال 702 هجري قمري را پيش بيني کردند. (34)
روشن است که اين نوع تفسير علمي، به تأويلات زياد در آيات قرآن، بدون رعايت قواعد ادبي، ظواهر و معاني لغوي آن ها منجر مي شود.
از همين رو بسياري از مخالفان، تفسير علمي را نوعي تأويل و مجازگويي دانسته اند (35) که البته در اين قسم از تفسير علمي، اشکالات وارد است.
مرحوم علامه معرفت در اين مورد مي نويسند:
” برخي را گمان بر آن است که قرآن مشتمل بر تمامي اصول و مباني علوم طبيعي و رياضي و فلکي و حتي رشته هاي صنعتي و اکتشافات علمي و غيره مي باشد. “
سپس به پاسخ آن ها مي پردازد و با طرح پرسشي مي نويسد:
” از کجا و چگونه همه علوم و صنايع و اکتشافات روز افزون از قرآن استنباط شده؟ چرا پيشينيان به آن پي نبرده و متأخرين نيز به آن توجهي ندارند؟ “
وي در ادامه در مورد آيات مورد استناد آن ها اشکال مي کند که آيه وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ (36) در مورد بيان فراگير احکام شريعت است و به جامعيت از جنبه تشريعي نظر دارد. (37)

ب. تطبيق و تحميل نظريات علمي بر قرآن کريم

اين شيوه از تفسير علمي، در يک قرن اخير رواج يافته است و بسياري از افراد با مسلّم پنداشتن قوانين و نظريات علوم تجربي، سعي کردند تا آياتي موافق آن ها در قرآن بيابند و هرگاه آيه اي موافق با آن نمي يافتند، دست به تأويل يا تفسير به رأي زده و آيات را برخلاف معاني ظاهري، حمل مي کردند.
مثال اين گونه تفسير، در تفسير آيه 189 / اعراف از عبدالرزاق نوفل بيان شد که « نفس » را، به معناي پروتون و « زوج » را الکترون معنا کرد و گفت: منظور قرآن، اين است که همه ي شما را از پروتون و الکترون که اجزاي مثبت و منفي اتم است، آفريديم. (38)
در اين تفسير، حتي معناي لغوي و اصطلاحي نفس را بيان نشده است.
اين گونه تفسير علمي، در يک قرن اخير، در مصر و ايران رايج و موجب بدبيني برخي دانشمندان مسلمان نسبت به مطلق تفسير علمي شد و يک سره تفسير علمي را به عنوان تفسير به رأي و تحميل نظريات و عقايد بر قرآن طرد کردند؛ چنان که علامه طباطبايي، تفسير علمي را نوعي تطبيق اعلام کرد. (39)
البته در مورد اين نوع تفسير علمي، حق با مخالفان آن است؛ چرا که مفسّر در هنگام تفسير بايد از هرگونه پيش داوري خالي باشد، تا بتواند تفسير صحيح انجام دهد و اگر با انتخاب يک نظريه ي علمي، آن را بر قرآن تحميل کند، پا در طريق تفسير به رأي گذاشته که در روايات، وعده ي عذاب به آن داده شده است.
مرحوم علامه معرفت نيز با تأکيد بر اين مطلب مي نويسند:
” ما درصدد تطبيق آيات قرآن بر نظريات علمي تغييرپذير نيستيم،… اگر آيه بر ابهام خود باقي باشد، بهتر است از اينکه بر نظريه علمي غير قطعي تطبيق شود که چه بسا تحميل بر آيه بشود. ” (40)

ج. استخدام علوم براي فهم و تبيين بهتر قرآن

در اين شيوه از تفسير علمي، مفسّر با دارا بودن شرايط لازم و با رعايت ضوابط تفسير معتبر، به تفسير علمي قرآن اقدام مي کند. يعني تلاش مي کند با استفاده از مطالب قطعي علوم – که از طريق دليل عقلي پشتيباني مي شود – و با ظاهر آيات قرآن – طبق معناي لغوي و اصطلاحي – موافق است، به تفسير علمي بپردازد و معاني مجهول قرآن را کشف و در اختيار انسان هاي تشنه ي حقيقت قرار دهد. اين شيوه ي تفسير علمي، بهترين نوع و بلکه تنها نوع صحيح از تفسير علمي است.
در مبحث آينده، معيار اين گونه تفسير را به طور کامل بيان خواهيم کرد، اما در اينجا تأکيد مي کنيم که در اين شيوه ي تفسيري، بايد از هرگونه تأويل و تفسير به رأي، پرهيز کرد و تنها به طور احتمالي از مقصود قرآن سخن گفت؛ زيرا علوم تجربي به خاطر استقراي ناقص، و مبناي ابطال پذيري که اساس آن ها است، کمتر مي تواند مطلب علمي قطعي بيان کند.
براي مثال، آيه ي شريفه ي
وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ؛ (41)
خورشيد در جريان است تا در محل خود استقرار يابد.
در زمان صدر اسلام که نازل شد، مردم همين حرکت حسّي و روزمره ي خورشيد را مي دانستند؛ به اين ترتيب از اين آيه، همين حرکت را مي فهميدند، در حالي که حرکت خورشيد، از مشرق به مغرب کاذب است؛ زيرا خطاي حس باصره ي ما است و در حقيقت، زمين در حرکت است. از اين رو خورشيد را متحرک مي بينيم، همان طور که شخص سوار بر قطار، خانه هاي کنار جاده را در حرکت مي بيند. با پيشرفت علوم بشري و کشف حرکت زمين و خورشيد، روشن شد که خورشيد داراي حرکت انتقالي است ( نه حرکت کاذب، بلکه واقعي ) و بلکه تمام منظومه ي شمسي و حتي کهکشان راه شيري در حرکت است. (42) پس مي گوييم اگر به طور قطعي اثبات شد که خورشيد در حرکت است و ظاهر آيه ي قرآن هم مي گويد که خورشيد در جريان است، پس منظور قرآن، حرکت واقعي ( حرکت انتقالي و… ) خورشيد است. علاوه بر آن، قرآن از « جريان » خورشيد سخن مي گويد نه حرکت آن، و در علوم جديد کيهان شناسي بيان شده که خورشيد حالت گازي شکل دارد که در اثر انفجارات هسته، به طور مرتب زير و زبر مي شود (43) و در فضا جريان دارد و همچون گلوله اي جامد نيست که فقط حرکت کند، بلکه مثل آب در جريان است.
مرحوم علامه معرفت نيز در اين راستا مي نويسند:
” در قرآن اشاراتي سريع به اسرار وجود شده است که فهم حقيقت آن ها جز در پرتو شناخت برخي علوم و تسلط بر اسرار طبيعت که علم کشف مي کند ممکن نيست و اين بهترين وسيله مفيد براي فهم کتاب الهي و کشف اسرار و اشارات آن است. ” (44)

د. نظريه پردازي هاي علمي قرآن و جهت دهي به مباني علوم انساني

اول: نظريه پردازي هاي علمي قرآني

برخي از آيات علمي قرآن مطالبي را بيان مي کند که علم هنوز بدانها دسترسي پيدا نکرده و هرچند از نظر علوم تجربي به اثبات نرسيده است، اما دليلي نيز براي نفي آن مطلب قرآني نداريم و از آنجا که وحي، نوعي دانش قطعي و از سرچشمه ي الهي است، در صحيح بودن آن شکي نيست؛ هرچند براي اثبات آن ها فعلاً شواهد تجربي در دست نداريم و ممکن است مثل برخي موارد ديگر از پيشگويي هاي علمي قرآن ( مثل نيروي جاذبه طبق آيه 2 / رعد و 10 / لقمان و… ) در آينده اثبات شود. اين موارد را مي توان به عنوان نظريه هاي علمي قرآني مطرح کرد، و همچون ديگر تئوري هاي علمي، به دنبال شواهد تجربي آن ها بود.

مثال ها:

1. نظريه وجود موجودات زنده در آسمان ها:

اين نظريه از برخي آيات قرآن همچون آيه 29 / شوري قابل استفاده است که مي فرمايد:
وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ.
و از نشانه هاي او است، آفرينش آسمان ها و زمين و آنچه از جنبندگان در آن ها منتشر ساخته است.
هر چند برخي نشانه هاي کيهان شناختي براي وجود موجودات زنده و با شعور در کرات دور دست ادعا شده است، اما دانشمندان کيهان شناخت هنوز نظريه ي قطعي در اين زمينه ابراز نکرده اند و چيزي ثابت نشده است؛ ولي اين مطلب را مي توان به عنوان يکي از نظريه هاي علمي قرآني، مبناي تحقيقات تجربي کيهان شناختي وسيع قرار داد. (45)

2. نظريه ي گسترش آسمان ها:

اين ديدگاه از برخي آيات قرآن همچون آيه 47 / ذاريات قابل استفاده است، که مي فرمايد:
وَالسَّماءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ؛
و ما آسمان را با دست ( قدرت ) بنا کرديم و همواره آن را گسترش مي دهيم.
در مباحث علمي فيزيک کيهاني دو ديدگاه در مورد آسمان ها وجود دارد:
يکي ديدگاه انبساط جهان و ديگري ديدگاه انقباض جهان. (46) براي هر کدام شواهدي مطرح گرديده، ولي اثبات نشده است. از آيه ي فوق ديدگاه انبساط جهان قابل برداشت است. (47) و مي تواند به عنوان يک نظريه علمي قرآني، مبناي تحقيقات کيهان شناسي قرار گيرد.

3 . نظريه ي هفت آسمان:

در قرآن کريم بارها از « هفت آسمان » ياد شده است، از جمله در سوره بقره / 29، اسراء / 44، مؤمنون / 17 و 86، فصلت / 12، طلاق / 12، نوح / 15 و نبأ / 12.
در حالي که علوم کيهان شناسي از يک آسمان با هزاران کهکشان و ستاره و سياره سخن مي گويد و در مورد آسمان هاي ديگر، سکوت مي کنند. چون وسايل ستاره شناسي فعلي بشر و سفرهاي فضايي، توانايي کشف بيش از اين را ندارد.
قرآن کريم مسأله هفت آسمان را به صورت قاطع مطرح کرده است و اين مسأله نيز مي تواند به عنوان يک نظريه علمي قرآني مبناي مطالعات کيهان شناختي وسيعي قرار گيرد. البته در مورد هفت آسمان، معاني و ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد که در تفسير آيات فوق بايد به آن ها توجه کرد، و مطلب فوق بر اساس آن بود که عدد هفت، واقعي و مقصود از آسمان ها، محل کرات باشد. (48)
4. نظريه ي آفرينش مستقيم انسان از خاک:

 

مسأله ي آفرينش نخستين آدم از خاک در کتاب هاي آسماني به ويژه قرآن کريم مطرح شده است و برخي آيات قرآن بر آفرينش انسان از خاک و گل دلالت دارد. مثل: انعام / 98، آل عمران / 59، الرحمن / 14، ( هر چند برخي آيات دلالت هاي ديگري نيز دارد ) و سال ها است که نظريه تکامل توسط لامارک و داروين ابراز شده که قائل به بوجود آمدن انسان از نسل حيوانات قبلي است.
معمولاً دانشمندان و مفسران خود را بين اين دو ديدگاه محصور مي بينند. و يکي را انتخاب و ديگري را نفي مي کنند؛ در اين مورد کتاب هاي متعددي نيز نوشته شده است. (49)
ولي مي توان نظريه سومي را که شايد وجه جمع دو ديدگاه باشد مطرح کرد و آن اينکه تکامل زيستي در موجودات ( اگر با شواهد قطعي اثبات شود ) پذيرفتني است و حتي ممکن است انسان هايي از نسل ميمون بوجود آمده، ولي بعداً منقرض شده باشند؛ ولي حضرت آدم به عنوان پدر بشر فعلي به صورت استثنايي از خاک به طور مستقيم ( ولو در زمان طولاني ) آفريده شده است.
البته اينکه بسياري از ويژگي هاي انسان فعلي در ميمون ها موجود نيست، بلکه در نظريه تکامل حلقه ي مفقوده اي بين ميمون و انسان وجود دارد؛ مي تواند شاهدي براي اين ديدگاه باشد.
اين نظريه مي تواند به عنوان يک نظريه علمي قرآني در آفرينش انسان مبناي پژوهش هاي زيست شناسي باشد و در کنار نظريه تکامل و فيکسيم مطرح شود و به دنبال شواهد تجربي آن از باستان شناسي و زيست شناسي باشيم.

5. نظريه پردازي هاي قرآن در زمينه علوم انساني،

مثل مباني مديريت در قرآن، مباني و اصول اقتصاد در قرآن، مباني سياست در قرآن و مباني اصول علوم تربيتي در قرآن، که اگر اين گونه موارد به خوبي مورد توجه و کاوش قرار گيرد، مي تواند انقلابي در جهان علوم انساني پديد آورد، و چهره جهاني را در قرن بيست و يکم تغيير دهد، و به سلطه فرهنگي غرب بر شرق پايان بخشد.

براي نمونه:

از آيات قرآن خدا محوري استفاده مي شود، يعني خدا سرچشمه همه موجودات و منتهاي سير همه موجودات است
إِنَّا لِلهِ و إِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ (50)
اصولاً ارزش کارها به رنگ الهي ( صبغة الله، بقره / 135 ) و في در راه خدا بودن است. در حالي که مبناي علوم انساني جديد، انسان محوري است که اين مطلب در علوم انساني به ويژه علوم تربيتي و علوم سياسي تأثير بسياري دارد و جهت خاصي به آن ها مي دهد.
در اقتصاد نيز مبناي اقتصاد اسلامي بدون ربا پايه گذاري شده است در حالي که اقتصاد جديد غرب براساس سيستم ربا ( به ويژه در بانکداري ) شکل گرفته است. اگر اين مبناي قرآني در بانکداري جاري شود، به سيستم جديدي رهنمون مي شويم.
علوم سياسي جديد در غرب بر اساس جدايي دين از سياست و امور دنيوي ( سکولاريسم ) بنيان نهاده شده است، در حالي که سياست در قرآن بر مبناي دخالت دين در سياست پايه گذاري شده است، از اين رو بسياري از آيات قرآن، مسائل حکومتي و اصول سياست خارجي و قوانين صلح و جنگ و… را بيان مي کند.
همچنين است لزوم رعايت مباني اخلاقي و اصل عدالت و فقرزدايي در مديريت و توجه به بعد روحاني انسان علاوه بر بعد جسماني در روان شناسي و…
آري! بسياري از آيات قرآن، اشاره هاي صريح يا غير صريح به مباني علوم انساني دارد که شمارش آن ها، نگارش مقاله ها بلکه کتاب هاي متعددي مي طلبد. (51)

پي‌نوشت‌ها:

1. استاديار جامعة المصطفي العالمية.
2. التفسير و المفسرون، ج 2، ص 458، به نقل از الموافقات، ج 2، صص 76-69 ( با تلخيص ).
3. همان، ص 488 ( با تلخيص ).
4. نحل، آيه 89.
5. انعام، آيه 38.
6. التفسير و المفسرون، ج 2، ص 489.
7. شماره هاي 407 و 408، مجلة الرسالة، سال 1941 ميلادي به نقل از: التفسير العلمي في الميزان، صص 302-299، تأليف احمد عمر ابو حجر ( چاپ دار القتيبه ).
8. التفسير و المفسرون، ج 2، صص 494-491 ( چاپ دار الکتب الحديث، با تلخيص، ترجمه و تصرّف در عبارات ).
9. التفسير العلمي في الميزان، ص 297 به بعد.
10. تفسير في ظلال القرآن، ج 1، ص 260.
11. مؤمنون، آيه 12.
12. فرقان، آيه 2.
13. ر.ک: في ظلال القرآن، ج 1، صص 263-261.
14. الإسلام و الطب الحديث، با مقدمه ي شيخ مراغي، ص 5، به نقل از: التفسير و المفسرون، ج 2، ص 519.
16. لقمان، آيه 10.
16. الدروس الدينية، صص 64-61، نقل از: التفسير العلمي في الميزان، ص 231.
17. التفسير العلمي في الميزان، ص 113 ( چاپ اول 1991 م 1411 قمري، دارالقتيبه، بيروت ).
18. همان، ص 118.
19. سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 1، صص 8-7، با تلخيص و ترجمه.
20. انبياء، آيه 30.
21. سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 14، ص 279 ( چاپ اسماعيليان ).
22. ذاريات، آيه 47.
23. سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 18، ص 382.
24. ناصر مکارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، ص 131؛ ج 11، ص 410؛ ج 12، ص 275؛ ج 15، ص 568.
25. ناصر مکارم شيرازي، تفسير به رأي، صص 79-69.
26. مجله پيام قرآن، پيش شماره، ص 48 ( انتشارات دارالقرآن کريم قم ).
27. محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 6، صص 6 و 13 به بعد.
28. محمدعلي رضايي اصفهاني، درآمدي بر تفسير علمي قرآن، ص 340.
29. سبحاني، تفسير صحيح آيات مشکله قرآن، ص 315.
30. برهان رسالت، صص 283-253.
31. شعراء، آيه 80.
32. ابوحامد غزالي، جواهر القرآن، ص 27، فصل پنجم.
33. التفسير و المفسرون، ج 2، ص 481، به نقل از ابن ابي الفضل مرسي.
34. بدرالدين زرکشي، البرهان في علوم القرآن، ج 2، صص 182-181.
35. ر.ک: التفسير و المفسرون، ج 2، صص 495-454.
36. نحل، آيه 89.
37. محمدهادي معرفت، علوم قرآني، صص 344-343؛ محمدهادي معرفت، التمهيد، ج 6، صص 26-13.
38. عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحديث، ص 156.
39. ر.ک: سيد محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 1، ص 6 به بعد ( مقدمه ).
40. محمدهادي معرفت، التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص 12.
41. يس، آيه 38.
42. اريک اوبلاکر، فيزيک نوين، صص 48-45.
43. همان.
44. محمدهادي معرفت، التمهيد في علوم القرآن، ج 6، ص 25.
45. ر.ک: تفاسير قرآن ذيل آيه 29، شوري مثل نمونه، الجواهر الطنطاوي و قرآن و علم امروز، عبدالغني الخطيب.
46. ر.ک: استفن هاوکينگ، تاريخچه زمان، ص 58.
47. ر.ک: محمدعلي رضايي اصفهاني، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج 1، ص 142 به بعد.
48. ر.ک: ايمان مرادي، رازهاي آسمان هاي هفت گانه؛ محمدباقر بهبودي هفت آسمان؛ محمدعلي رضايي اصفهاني، پژوهشي در اعجاز علمي قرآن، ج 1، ص 126 به بعد.
49. ر.ک: خلقت انسان، يدالله سحابي در اثبات تکامل، و نظريه تکامل از ديدگاه قرآن از مسيح مهاجري در ردّ تکامل.
50. بقره، آيه 156.
51. در اين موارد ر.ک: محمد عثمان نجاتي، قرآن و روانشناسي؛ دفتر همکاري حوزه و دانشگاه، مباني اقتصاد اسلامي؛ نوروزي، نظام سياسي اسلام؛ محمدحسن نبوي مديريت اسلامي، و…

منبع مقاله :
نصيري، علي؛ (1387)، معرفت قرآني ( يادنگار آيت الله محمدهادي معرفت (ره)) جلد سوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد