طلسمات

خانه » همه » مذهبی » اعطاي عصمت به افراد معدودي از انسان‏ها و محروم بودن سايرين از چنان موهبتي، چگونه با عدل الهي سازگار است؟

اعطاي عصمت به افراد معدودي از انسان‏ها و محروم بودن سايرين از چنان موهبتي، چگونه با عدل الهي سازگار است؟

عوامل و مولفه هايي در عصمت پيامبران و اولياي معصوم الهي دخيل است، که عبارتند از:
الف) علم و دانش
علامه طباطبايي مي گويد: عصمت دانشي است كه پيامبران و امامان را از ارتكاب گناهان مصون نگه مي‏دارد و با وجود آن، سر زدن گناه از آنان چه صغيره و چه كبيره ممتنع است. ويژگي معصومان اين است كه نسبت به پروردگار خود از چنان معرفت و دانشي برخوردارند كه ديگران از آن بي‏بهره‏اند. خداوند در قرآن كريم بر اين ويژگي، انگشت تصديق و تأييد مي‏نهد: «سبحان اللَّه عما يصفون الا عباد اللَّه المخلصين»[1] خداوند منزه و فراتر از توصيف ديگران است، مگر بندگان مخلص و معصوم.
ب) عشق و محبت سرشار به خداوند
مؤلفه ي ديگري که در عصمت دخيل است، داشتن عشق و محبت سرشار به خداوند است، و ويژگي انبيا و امامان معصوم اين است كه محبت الهي و عشق به حق، آنان را بر مي‏انگيزد كه جز آن‏چه را خدا اراده مي‏كند، اراده نكنند و از گناهان روي برتابند. خداي سبحان، اين حقيقت را با سخني كه به تكرار از ابليس، حكايت كرده، تأييد فرموده‏است: «قال فبعزتك لَاُغِوْيَنَّهُمْ اجمعين الاّ عبادك منهم المخلصين»[2] (شيطان) گفت: پس به عزّتت سوگند همگي را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان مخلصت را.[3] دليل اين كه عصمت از قبيل علم است، سخن خداي تعالي است خطاب به پيامبر ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ : «ولولا فضل اللَّه… وعلّمك ما لم تكن تعلم…»[4] و آيات ديگر….[5].
ج) وجود زمينه هاي لازم
درست است كه عصمت موهبتي الهي است، امّا اين موهبت و لطف در همه شرايط به كسي داده نمي‏شود، بلكه بايد يك رشته زمينه‏ها در خود فرد، وجود داشته باشد تا لطف الهي شامل حال او گردد. برخي از اين زمينه‏ها در اختيار فرد معصوم است. درست است كه دو عامل وراثت و تربيت خانوادگي در اين باره مؤثرند، ولي يك رشته عوامل كاملا اختياري نيز وجود دارند، از جمله:
1- مجاهدت‏ها و كوشش‏هاي فردي و اجتماعي پيامبراني مانند حضرت ابراهيم و يوسف و موسي و پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ كه پيش از بعثت آنان، زمينه را براي افاضه عصمت آماده كرده‏است.
2- علم الهي به فعاليت‏هاي سودمند و ثمر بخش آنان در دوران رسالت و زندگي سراسر مجاهدتشان؛ در فرازي از زيارت صديقه طاهره – سلام اللَّه عليها – آمده‏است:
«يا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الذي خَلَقَكِ قَبْلَ أنْ يَخْلُقَكِ وَكُنْتِ لِما امْتَحَنَكِ به صابِرَةً» اي بانوي آزموده‏اي كه خدايي كه تو را آفريد، پيش از آن كه بيافريندت، تو را آزمود و تو در ميدان امتحان و ابتلا صابر بودي.
و در دعاي ندبه آمده‏است: «اوليائك الذين اسْتَخْلَصْتَهُمْ لنفسك… بَعْدَ أن شَرَطْتَ عليهم الزهدَ في درجات هذه الدنيا الدنيّة…. فشرطوا لَكَ ذلِكَ وَعَلِمْتَ منهم الوفاء به» اوليايي كه آنان را براي خود برگزيدي… پس از آن كه زهد و پارسايي را در اين دنياي پست بر آنان شرط كردي… آنان آن شرط را براي تو پذيرا گشتند و تو از وفاي آنان آگاه شدي[6].
با فراهم شدن تمام اين امور ملکه عصمت در انبيا و امامان معصوم شکل مي گيرد، مع ذلک اين ملکه باعث نمي شود که آنان کاملا بسان فرشتگان الهي هيچ گونه ميلي نفساني نسبت به پاره اي از امور نداشته باشد، لذا آنان نيز مورد فعل و ترک قرار مي گيرد، لذا وجود ملکه عصمت در انسان باعث از بين رفتن ميل نفساني نمي شود و سلب کننده اراده و اختيار انسان نيست، تا اين که در هر کسي پديد آمد ولو انسان هاي غير معصوم بتواند مانع او از گناه شود.[7]بلکه خداوند در برابر اعطاي اين ملکه مسووليت سنگيني بردوش صاحبان آن قرار داده است، و خداوند بر اساس علم پيشين خود مي دانست که ديگران توانايي چنين مسووليت هاي سنگيني را ندارند و  حتي اگر اين ملکه به آنان داده شود آنان مرتکب گناه خواهند شد لذا به انسان هاي ديگر نداده است، و الا اگر از انسان هاي ديگر نيز پايبندي به لوازم عصمت را احراز  مي کرد به آنان اين ملکه را مي داد، خداي متعال به اين معنا اشاره مي کند و مي گويد: وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فيهِمْ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ وَ لَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُون‏.[8] و اگر خداوند خيري در آنها مي‏دانست، (حرف حق را) به گوش آنها مي‏رساند ولي (با اين حال كه دارند،) اگر حق را به گوش آنها برساند، سرپيچي كرده و روگردان مي‏شوند.
اين آيه شريفه به خوبي مي رساند که در افاضه فيض الهي مشکلي وجود ندارد، اگر مشکلي هست در توانايي و قابليت ماست، و همين گونه هم است، درست است که خداي متعال علم و عصمت پيامبر و امام را به ما نداده است چون مي دانست ما توانايي وقابليت لازم را براي تحمل آن مسووليت نداريم، اما راه وصول به مقامات و درجات عاليه را به روي ما باز گذاشت تا از طريق شريعت و تطبيق شريعت در اعمال فردي مان به آن نايل آييم چه اين که کساني مانند سلمان و اباذر به مقامات عاليه نايل آمدند، و اصحاب امام حسين با دل بريدن از دنيا به مقامات عاليه رسيدند، اما ما چه مقدار در عمل به شريعت ملتزم هستيم!!! هر شخصي خودش را محاسبه کند.
در نتيجه اعطاي مقام عصمت به انبياي الهي و امامان معصوم نه تنها با عدل الهي ناسازگار است بلکه عين عدل است، چون نسبت به ما مي دانست که چنين قابليتي نداريم لذا به ما نداده است، و اگر به ما مي داد بر خلاف عدل و ضد حکمت بود مثل آن بود که سلاح جنگي را در اختيار کودک نادان قرار دهيم او چه کار خواهد کرد!؟ جز خسارت و زيان به خود و ديگران چيزي نصيب نخواهد شد.
 
پي نوشت ها:
[1] . صافات/160.
[2] . ص/ 82 و 83.
[3] . ترجمه فولادوند، مهدي.
[4] . نساء/ 113.
[5] . ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، چاپ جامعه مدرسين، ج 11، ص 162.
[6] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ج 5، ص 26 ـ 24.
[7] . ر.ك: سبحاني، منشور جاويد، ج 15، ص 328، و ج 17، ص 195 و 290 و 291.
[8] . انفال/ 23.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد