میگویند: سران قریش، مانند: «ولید»، «عاص»، «اسود» و «امیه»، با پیامبر ملاقات نمودند و درخواست کردند که برای رفع اختلافات، طرفین خدایان یکدیگر را بپذیرند. در چنین موقع، سوره»الکافرون«، در پاسخ به درخواست آنان نازل گردید؛ و پیامبر مأمور گشت که در پاسخ آنها چنین بگوید: »لا اعبد ما تعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد«: من آن چه را شما می پرستید عبادت نمی کنم، و شما نیز پرستنده خدای من نخواهید بود«.با این حال، پیامبر علاقمند بود که با قریش کنار بیاید و با خود می گفت: ای کاش دستوری نازل می گردید، که فاصله ما را از قریش کمتر می ساخت. روزی در کنار کعبه با صدای دلنشین خود، سوره والنجم را می خواند؛ هنگامی که به این دو آیه رسید: »افرأیتم الّلات و العزّی، و منات الثالثه الاخری: مرا از »لات« و »عزّی« و »منات« (نامهای بتان بت پرستان بودند) خبر دهید«. ناگهان شیطان بر زبان او، این دو جمله را جاری ساخت: تلک الغرانیق العلی، منها الشفاعه ترتجی: اینها غرانیق عالی مقام اند، شفاعت آنها مورد رضایت است. سپس باقی آیات را خواند. هنگامی که به آیه سجده رسید، خود پیامبر و تمام حضّار، اعم از مسلمان و مشرک در برابر بتها! سجده کردند؛ جز »ولید« که بر اثر پیری موفق به سجده نشد.
برای تحقیق و مطالعه درباره افسانه غرانیق به کتاب خوب و ارزشمند «فروغ ابدیت» نوشته استاد جعفر سبحانی مراجعه نمایید، (ج 1، ص 339).
برای تحقیق و مطالعه درباره افسانه غرانیق به کتاب خوب و ارزشمند «فروغ ابدیت» نوشته استاد جعفر سبحانی مراجعه نمایید، (ج 1، ص 339).