خانه » همه » مذهبی » اقدامات سلفی‌های تکفیری؛ فرصت‌های به وجود آمده برای جمهوری اسلامی ایران

اقدامات سلفی‌های تکفیری؛ فرصت‌های به وجود آمده برای جمهوری اسلامی ایران

اقدامات سلفی‌های تکفیری؛ فرصت‌های به وجود آمده برای جمهوری اسلامی ایران

تکفیری‌های جدید که متأثر از بنیادگرایی متعصب سلفی‌های سابق هستند، تهدیدات زیادی را برای مسلمانان منطقه و حتی سایر ملت‌ها به وجود آورده‌اند. این تهدیدات به ویژه بعد از تحولات اخیر جهان اسلام (بیداری اسلامی) شکل جدیدی

19614 - اقدامات سلفی‌های تکفیری؛ فرصت‌های به وجود آمده برای جمهوری اسلامی ایران
19614 - اقدامات سلفی‌های تکفیری؛ فرصت‌های به وجود آمده برای جمهوری اسلامی ایران

 

نویسنده: محمدعلی رنجبر (1)

 

چکیده

تکفیری‌های جدید که متأثر از بنیادگرایی متعصب سلفی‌های سابق هستند، تهدیدات زیادی را برای مسلمانان منطقه و حتی سایر ملت‌ها به وجود آورده‌اند. این تهدیدات به ویژه بعد از تحولات اخیر جهان اسلام (بیداری اسلامی) شکل جدیدی به خود گرفت. درباره‌ی این موضوع کتاب‌ها و مقالاتی نوشته شده است، ولی آنچه کمتر در محافل علمی به آن پرداخته شده، فرصت‌های به وجود آمده از اقدامات تکفیری‌ها، مخصوصاً برای جمهوری اسلامی ایران (به عنوان پرچم دار حقانیت تشیع و محور جبهه مقاومت) است. از این رو این مقاله با طرح این سوال که اقدامات تکفیری‌ها چه فرصت‌هایی برای جمهوری اسلامی ایران به وجود آورده است، درصدد است تا با الهام از سیره امام سجاد (علیه السلام) و حضرت زینب (سلام الله علیها) که رفتار وحشیانه تکفیری‌های اموی را در برابرِ سید الشهدا تبدیل به فرصت، بصریت بخشی به مردم زمانه‌ی خود و معرفی چهره نفاق گونه آن‌ها کنند و برحقانیت خود صحه گذارند؛ به بررسی این فرصت‌ها برای ایران در شرایط کنونی می‌پردازد. نوع رفتار وحشیانه و غیر اسلامی این گروه در تحولات اخیر، بهترین فرصت برای شیعیان جهان و ایران اسلامی است تا با استفاده از حربه‌های نرم و رسانه‌ای به معرفی چهره نفاق گونه آن‌ها بپردازد. ضمن این که می‌توانند بر اساس بسیج عمومی مردم علیه آن‌ها و ایجاد اتحاد بین شیعیان و اهل سنتِ اعتدالی و حتی غیر مسلمانان علیه آنان اعلام جنگ علنی کند. به عبارت دیگر بهره گیری از حوزه‌های نرم و سخت می‌تواند عامل برون رفت و خلاصی ملت‌های جهان از خطر جریان‌های تکفیری باشد. زیرا در شرایط فعلی که عربستان به عنوان بزرگترین حامی گروه‌های تکفیری خود را معرفی کرده است می‌توان با کمی فعالیت، اجماعی جهانی و منطقه‌ای علیه آل سعود و رژیم عربستان ایجاد کرد.
کلید واژگان: سلفی گری، وهابیت، تکفیرگرایی، جمهوری اسلامی ایران، دیپلماسی عمومی، قدرت نرم، امنیت.

مقدمه

در طول تاریخ، مهم ترین خطر درونی جهان اسلام وجود گروه‌های سلفی تکفیری است. آن‌ها با تفسیر انحصارطلبانه و تمامیت خواه خود از دین اسلام همواره سعی در تکفیر سایرین و تسلط بر جهان اسلام با شیوه‌های وحشیانه و غیر اسلامی داشته‌اند.
اما آنچه که باعث خطر روز افزون آن‌ها به ویژه در سه ساله اخیر شده است،
احساس خطر جبهه‌ی غربی – اسرائیلی از بیداری اسلامیِ مردمِ منطقه و غالب شدن گفتمان مقاومت در جهان اسلام است. غربی‌ها با احساس خطر از نفوذ انقلاب اسلامی در قالب بیداری اسلامی و غلبه گفتمان مقاومت، به اهداف مشترکی با جریان‌های تکفیری در منطقه دست یافته‌اند. از این رو آن‌ها با حمایت همه جانبه از این گروه‌ها درصدد به انحراف کشاندن بیداری اسلامی و ایجاد شکاف در جبهه مقاومت برآمدند. غافل از این که وجود این گروه‌ها و اقدامات وحشیانه‌ی آن‌ها می‌تواند برای جبهه مقاومت یک فرصت بی بدیل در معرفی اسلام ناب و به چالش کشیدن سیاست‌های آن‌ها در حمایت از این گروه‌ها، برای جهانیان داشته باشد. به همین سبب مقاله حاضر درصدد است تا با مرور اجمالی مفهوم، تاریخچه و شاخصه‌های سلفی گری تکفیری، به تشریح اقدام‌های تکفیری‌ها در منطقه بپردازد و در ادامه، فرصت‌های به وجود آمده برای جمهوری اسلامی ایران (به عنوان محور مقاومت) را در سه سطح داخلی، منطقه‌ای و جهانی بررسی کند.
از این رو این مقاله در سه بخش تنظیم شده است: الف) مفهوم، پیشینه و شاخصه‌های سلفی‌های تکفیری ب) بررسی اقدامات اخیر تکفیری‌ها ج) فرصت‌های به وجود آمده برای جمهوری اسلامی ایران.
شایان ذکر است که نگارنده ضمن عنایت و توجه به همه فرصت‌های به وجود آمده از جهات مختلف: سیاسی، امنیتی، فکری و اعتقادی، فرهنگی، اقتصادی؛ هدف از نگارش این مقاله صرفاً برشمردن برخی از مهم ترین فرصت‌های سیاسی امنیتی برای جمهوری اسلامی ایران است.

الف) مفهوم، پیشینه و شاخصه‌های سلفی‌های تکفیری

سلفی گری در معنای لغوی به معنای کهنه پرستی یا تقلید کورکورانه از مردگان است، ولی سلفیه در معنای اصطلاحی آن، نام فرقه‌ای است که تمسک به دین اسلام جسته، خود را پیرو سلف صالح می‌دانند و در اعمال و اعتقادات خود، سعی بر تابعیت از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ، صحابه و تابعین دارند. آن‌ها معتقدند که عقاید اسلامی باید به همان نحو بیان شوند که در عصر صحابه و تابعین مطرح بوده است؛ یعنی عقاید اسلامی را باید از کتاب و سنت فراگرفت و عالمان نباید به طرح ادله‌ای غیر از آنچه قرآن در اختیار می‌گذارد، بپردازند. در‌اندیشه سلفی‌ها، اسلوب‌های عقلی و منطقی جایگاهی ندارد و تنها نصوص قرآن، احادیث و نیز ادله مفهوم از نص قرآن برایشان حجیت دارد. (2)
در یک تعریف عملیاتی از مفهوم سلفی گری می‌توان آن را مقوله‌ی مشکّک و دارای مراتب دانست که در عالم خارج، گروهِ وسیعی از سلفی گری سنتی و معتدل تا سلفی گری افراطی را در بر می‌گیرد. (3) با توجه به دلالت‌های متعدد و متناقضی که امروزه سلفی گری پیدا کرده است، نسبت سنجی آن با رویکردهای نزدیک به ویژه سلف گرایان و فرق اسلامی و گرایش‌های دیگر نظیر وهابی گری، ضروری است. امروزه، در سایه‌ی تعریف آشفته‌ای که از مفهوم اهل سنت می‌شود، جریان سلفی، واژه‌ی «سلف» را مصادره به مطلوب کرده و حتی مفهوم اهل سنت را عمدتاً در تقابل با شیعیان به کار می‌بردند. (4)
معتقدان به سلف صالح، عقاید خود را به احمدبن حنبل (241-164ق) نسبت می‌دادند، اما پاره‌ای از فاضلان حنبلی در نسبت آن سخنان به احمد بن حنبل، با آن‌ها به مناقشه پرداختند. در آن زمان، میان این گروه و اشاعره مناقشات شدیدی جریان داشت و هر کدام، ادعا می‌کرد که دعوت آن‌ها بر اساس مذهب سلف صالح است. معتقدان به سلف صالح با روش معتزله به شدّت مخالفت می‌کردند، زیرا معتزله در تبیین عقاید اسلامی از فلاسفه‌ای بهره می‌بردند که آن‌ها نیز افکارشان را از منطق یونان اقتباس می‌کردند. تصاویری که از احمدبن حنبل در منابع مختلف آمده، وی را محدثی سنت گرا و ضد فقاهت نشان می‌دهد که از تمسک به رأی تبرّی می‌جسته و تنها به قرآن و حدیث استدلال می‌کرده است و چون در استناد به حدیث بسیار مبالغه می‌کرده، گروهی از بزرگان اسلام، مانند: محمدبن جریر طبری و محمدبن اسحاق الندیم، او را از بزرگان حدیث – و نه از مجتهدان اسلام – شمرده‌اند. در واقع ابن حنبل به عنوان محدثی برجسته و پیرو طریقه اصحاب حدیث با هر گونه روش تاویلی و تفسیر متون مخالف بود و با اصحاب رای، ناسازگاری داشت. وی مخالفت با سنت را بدعت می‌خواند و با «اهل الاهواء و البدع» موافق نبود. (5) آنچه مسلم است، احمدبن حنبل بیش از 150 سال پیشوای عقاید سنتی – سلفی بود، ولی «به طور کلی قشری بودن، متابعت از ظاهر کلام، جمود افکار، تعصب مفرط حنبلیان، دورافتادگی مکتب فقهی ایشان از واقعیت زنده تاریخی و مهجوری از هر آنچه در اجتماع و زندگی روزمره تازه بود، در مجموع، منجر به سقوط و انحطاط این مذهب و کم طرفدار بودن این فرقه شد.» (6)
محمد ابوزهره در بیان عقاید این نحله در کتاب تاریخ المذاهب الاسلامیة می‌نویسد:
«هر عملی که در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود نداشته و انجام نمی‌شده است، بعداً نیز نباید انجام شود.» ابن تیمیه (661-728ق) – فقیه و متکلم حنبلی – از این اصل کلی سه قاعده دیگر استخراج و استنتاج کرد:
«1. هیچ فرد نیکوکاری یا دوستی از دوستان خدا را نباید وسیله‌ای برای نزدیک شدن به خدا قرار داد؛
2. به هیچ زنده یا مرده‌ای نباید پناه برد و از هیچ کس نباید یاری خواست؛
3. به قبر هیچ پیغمبر یا فرد نیکوکاری نباید تبرک جست یا تعظیم کرد.» (7)
پس از مرگ احمدبن حنبل افکار وی نزدیک به یک قرن ملاک سنت و بدعت بود، تا این که عقاید وی و نیز سلفی گری تحت تأثیر انتشار مذهب اشعری کم کم فراموش شد.
در قرن چهارم هجری ابومحمدحسن بن علی بن خلف بربهاری برای احیای سلفی گری تلاش کرد، اما در برابر شورش مردم کاری از پیش نبرد.
در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم احمدبن تیمیه و سپس شاگردان ابن قیم الجوزیه عقاید حنابله را به گونه‌ای افراطی تر احیا کردند. ابن تیمیه به عنوان متکلم و مدافع متعصب مذهب حنبلی، با آزاداندیشی و تأویل مخالف بود و از این رو اقداماتش بیش از پیش باعث انحطاط و عقب ماندگی مذهب حنبلی شد. عصر ابن تیمیه، دوره انحطاط و تنزل تفکر فلسفی و استدلال منطقی و هم چنین قرن روی آوردن به ظواهر دین عنوان شده است. در واقع، در این عصر «فقها و متکلمان قشری بعضی مذاهب – مانند مذهب حنبلی – به عنوان دفاع از عقاید خاص مذهبی خود، به توجیه اصول و فروع مذهب خود پرداختند و احیاناً در این راه ضدِ علم و فلسفه قیام کردند. ابن تیمیه از این کسانی بود که در مذهب حنبلی قیام کرد. وی به عنوان دفاع از آن مذهب، مبارزاتی با مذاهب دیگر اسلامی می‌کرد و عقاید خود را به عنوان زنده کردن عقاید مذهب حنبلی در بسیاری از کتاب‌های خود بیان کرد.» (8)
با مرگ ابن تیمیه، دعوت به سلفی گری و احیای مکتب احمدبن حنبل در عرصه اعتقادات به فراموشی سپرده شد.
در قرن دوازدهم هجری قمری، محمدبن عبدالوهاب نجدی (1206-1115ق) با طرح مجدد ادعای بازگشت به اسلام اصیل،‌ اندیشه پیروی از سلف صالح را بار دیگر به عرصه منازعات کلامی آورد. او با استناد به «بدأ الاسلام غریبا و سیعود غریبا» معتقد بود که اسلام اصل نخستین را در غربت یافته است؛ از این رو، وی با آنچه خود آن را بدعت می‌خواند، به مبارزه برخاست و مسلمان‌ها را به سادگی اولیه دین و پیروی از سلف صالح دعوت می‌کرد و مظهر بارز سلف صالح او، امام احمد بن حنبل بود.
یکی از آثار عبدالوهاب، «التوحید و مختصر سیرة الرسول» نام دارد. نهضت وی جنبه‌ی ضد حکومت عثمانی یافت و پس از آن که امیران سعودی نجد – که حنبلی مذهب بودند – به آیین او گرویدند، وی برای فرمانروایی عثمانی خطرساز شد؛ از این رو محمدعلی پاشا، خدیو مصر، از جانب سلطان عثمانی برای سرکوب آن‌ها مأمور شد؛ علی رغم این سرکوب، با گذر زمان، پیروان محمدبن عبدالوهاب – بر نجد و حجاز تسلط یافتند و دولت سعودی کنونی را تشکیل دادند. (9)
به اعتقاد وهابیان، این مذهب نه نحله‌ای جدید، بلکه همان مذهب سلف صالح است و به همین سبب، خود را «سلفیه» نیز می‌نامند، زیرا مدعی هستند که در اعمال و افعال خود، از سلف صالح، یعنی از اصحاب پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) و تابعین پیروی می‌کنند.
وهابیان معتقدند که باید اساس دین بر قرآن و مفاهیم ظاهری احادیث صحیح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اصحاب او نهاده شود و در پی آنند که این آیات و روایات بدون هر گونه تغییر و تأویل مورد استناد و عمل قرار گیرد؛ یعنی فقط به ظاهر مفاهیم آن‌ها عمل شود. از این رو، آن دسته از رفتار و کردار مسلمانان را که با قرآن و احادیث اصلی تطبیق نمی‌کند، انحراف اصول و فروع اصلی قرآن و اسلام می‌شمارند.
امروزه در میان وهابیان دو گرایش اصلی وجود دارد: یک گروه، وهابیان سنتی هستند که هنوز تا حد زیادی به افکار محمد بن عبدالوهاب – بنیان گذار وهابیت – وفادار مانده‌اند و خطوط اصلی‌اندیشه آن‌ها برگرفته از‌ اندیشه‌های اوست. به دلیل حمایت همه جانبه و مطلق عالمان این گروه از سیاست‌های حاکمیت سعودی می‌توان آنان را وهابیان درباری نیز نامید. دسته‌ی دیگر جریانی است که در دوره‌های اخیر ظهور کرده است، این جریان که می‌توان آن ر ا وهابیت انقلابی یا جهادی نامید، در قبال حاکمیت عربستان سعودی و عالمان وهابیِ طرفدار حاکمیت، موضع انتقادی دارند؛ به لحاظ‌اندیشه نیز این گروه، بیشتر از‌اندیشه‌های اسلام گرایانی چون سید قطب و برادرش محمدقطب متاثرند و بر همین اساس برداشت وهابیان سنتی را از مسائلی چون توحید و شرک به چالش می‌کشند. البته خود وهابیان انقلابی نیز به لحاظ‌ اندیشه یکسان نیستند بلکه طیف وسیعی از اسامه بن لادن و محمد مسعری و سعد الفقیه گرفته تا کسانی چون سلمان العوده و سفرالحوالی را شامل می شوند. (10)
سرلفی گری به دلیل فقدان نظام معرفتی منسجم، گروه گسترده‌ای را شامل می‌شود که اختلاف نظر آن‌ها با یکدیگر کمتر از نزاع آن‌ها با غیر سلفی‌ها نیست، ولی آنچه در این تحقیق مدنظر است معنای افراطی آن است.
با توجه به خاستگاه، افکار و جریانات امروزی به طور کلی می‌توان سه ویژگی برجسته برای سلفی‌های تکفیری برشمرد، که عبارتند از:

فرقه گرایی

یکی از ویژگی‌های جریان سلفی گری و محیط ادراکی آن «فرقه گرایی خود بنیاد و مخرب» است، از آن رو که این جریان با تفسیر انحصار طلبانه از فرقه ناجیه، مبدع ارزش‌ها و باورهای جدید ذیل سلفی گری است که بیشتر مسلمانان آن را خلاف کتاب و سنت می‌دانند. مخرب به این دلیل که این جریان با تکفیر فرق اسلامی و حتی جوامع مسلمان در قالب مأموریت خاص به اقدام تخریبی علیه آن‌ها مبادرت کرده و این اعمال را مقدس می‌شمارد.

تکفیر گرایی

تکفیرگرایی، مسئله‌ی نسبتاً جدید و خطرناکی بود که ابن تیمیه (1263-1328م) آن را در آغاز دعوت خویش تئوریزه کرد، بسط داد و در نهایت به اصول فکری گروه‌های سلفی راه یافت. امروزه جریان سلفی گری به اعتبار این شاخصه، «تکفیری» نامیده می‌شود و دایره‌ی موضوعاتی که از نظر آن‌ها موجب کفر و شرک می‌شود بسیار متنوع و از حد شمارش خارج است. (11)

3. ابزارگرایی ناشی از تقدم عمل بر‌اندیشه (تروریسم انتحاری)

مسئله «اصالت ظواهر» (12) در بین سلفی‌ها سرانجامش نوعی ابزارگرایی ناشی از تقدم عمل بر نظر را در نظام فکری این جریان باز می‌کند که با ایده‌های ماکیاولیستی هم خوانی دارد. به طوری که این جریان‌های افراطی سلفی گری برای رسیدن به هدف، تمام راه‌های غیر مشروع را پیشنهاد می‌کنند. (13) این جریان با تکیه بر این میراث تاریخی و با الهام از انگاره پردازی‌های سلفی، گسترده ترین شبکه تروریستی در جهان را سازمان دهی کرده که به دلیل بهره گیری از اشکال گوناگون خشونت ورزی، نظیر «تروریسم انتحاری» نماینده شاخص تروریسم جدید در دروان معاصر به حساب می‌آید.

ب) بررسی اقدامات اخیر تکفیری‌ها

بعد از بررسی اجمالی مفهوم، پیشینه و ویژگی‌های سلفی‌های تکفیری در ادامه به برخی اعمال وحشیانه تکفیری‌ها در موج اخیر اقداماتشان می‌پردازیم.
کارهای تکفیری‌ها به قدری وحشیانه و به دور از منطق است که دل هر انسان منصفی را جریحه دار می‌کند. در ادامه به برخی از آن‌ها اشاره خواهیم کرد:

1. صدور فتواهای عجیب توسط مفتی‌های تکفیری

یکی از محرّک‌های اصلی رفتارهای خشونت بار تکفیری‌ها بهره گیری از فتواهای عجیبی است که مفتی‌های وهابی (تکفیری) صادر می‌کنند. فتواهایی از قبیل:
1. بستن کمربند ایمنی حرام است! زیرا مانع قضا و قدر می‌شود!
2. همبستر شدن با همسر مرده حلال است؛
3. فتوای جنجال برانگیز دیگری که شیخ عبدالباری الزمزمی، رئیس انجمن مطالعات و تحقیقات در مغرب صادر کرد، این است که هم بستری مرد با همسرش که تازه فوت کرده، مجاز است!
4. خوردن سمبوسه حرام است به علت شکل سه ضلعی آن، که مشابه تثلیث مقدس مسیحیان است؛
5. خوردن گوشت جن جایز است؛
6. کسی که به سببِ بیماری ایدز بمیرد، شهید است؛
7. خطر شیعیان برای اسلام بیشتر از یهود و نصاری است. به عنوان نمونه «ناصر العمر: یکی از مفتیان کینه توز وهابی در پاسخ به این سؤال که (خطر شیعیان برای اسلام بیشتر از یهود و نصاری است، برای نجات امت اسلام چگونه این طایفه را ریشه کن کنیم؟) این چنین پاسخ می‌دهد:
در ابتدا باید بدانیم که شیعیان جز با یک حکومت اسلامی جهادی ریشه کن نمی‌شوند، شیعیان بعد از برپایی حکومت اسلامی مذکور دو راه دارند: یا این که اسلام را بپذیرند! یا این که سر بریده شوند، اگر اصرار کردند بر مذهب خود باقی بمانند با آن‌ها باید چنین برخورد کنید:
اول) شیعیان را چون سر بریدن گوسفند، سر ببرید تا خون سر تا پای آن‌ها را فرا بگیرد، و چه منظره بدیعی است زمانی که تو می‌بینی اجساد شیعیان در دریایی از خون شناورند و صدای امواج خون رافضی گوش‌هایت را نوازش می‌دهد و جنازه‌هایشان، چشم‌هایت را به وجد می‌آورد.
دوم) زنان آن‌ها را به اسارت ببرید و در میان رزمندگان به صورت عادلانه تقسیم کنید.
سوم) کودکان شیعه را به فراگیری تعلیمات اسلامی صحیح وا دارید و توحید و عقیده را به آن‌ها آموزش دهید، آموزش‌های نظامی دهید تا در فتوحات اسلامی از آنان استفاده شود.
چهارم) معابد و ضریح‌های شرک آلود شیعه را ویران کنید.
پنجم) خانه‌های آن‌ها را تفتیش کنید و کتاب‌های شرک آلودشان از بین ببرید.
شش) آن‌ها را مجبور کنید کودکان خود را با اسمائی مانند معاویه، یزید و … نامگذاری کنند.
هفتم) روز عاشورا را جشن بگیرید و شیعیان را مجبور کنید در آن شرکت کنند.
از جنجال برانگیزترین، فتواهای مفتی‌های تکفیری، فتوای «جهاد نکاح» بوده است. فتوایی که محمد عریفی مفتی سعودی صادر کرد و باعث گسیل بسیاری از زنان و دختران عربی و حتی اروپایی به سوریه شد. بر اساس این فتوا دختران 14 تا 16 ساله و یا «زنان مطلقه»، اگر برای رفع نیازهای شورشیان سوری به این کشور سفر کنند، ثوابشان بهشت است. (14)

2. بهره گیری از نمادهای مذهبی

یکی از مهم ترین اقدامات تکفیری‌ها بهره گیری از نمادهای اسلامی است؛ به عنوان نمونه:
بر بالای قرارگاه‌های داعش جملات قصار و نشانه‌های القاعده‌ای کاملاً آشکار است که دراصل جملات و نشانه‌های وهابی است و دعوتشان به توحید و ملزم کردن به حضور در مساجد و ادای نماز جمعه و جماعت به همان شیوه‌ای که وهابیت آن را انجام می‌دهد، همان گونه که نگاهی به دیدگاه‌ها و خط مشی فکری آن‌ها به راحتی نشان می‌دهد که وهابیت الهام بخششان در تمام امور است. (15)

3. بریدن سر انسان‌های بی گناه و تبدیل سر آن‌ها به توپ فوتبال

یکی از اقدامات شنیع گروه‌های تکفیری بر بدن سر انسان‌های بی گناه و تبدیل آن‌ها به توپ فوتبال است. اقدامی که دل هر بیننده و شنونده‌ای را جریحه دار می‌کند. در این ارتباط گروه‌های تروریستی فعال در سوریه تصویری را در صفحه توئیتر خود منتشر کردند که نشان می‌دهد اعضای این گروه تا چه حد از اصول اولیه انسانیت دور شده‌اند.

4. خوردن گوشت قربانیان

به گزراش خبرنگار خبرگزاری فارس در دمشق، در تازه ترین جنایت‌های این گروه، شبکه‌های اجتماعی اینترنتی اقدام به انتشار تصاویری از گروه تروریستی «جبهة النصره» کرده‌اند که در آن نشان داده شده، عناصر این گروه تکفیری پس از جدا کردن سر دو نفر از نیروهای ارتش سوریه در حمله به زندان مرکزی «درعا» واقع در جنوب سوریه اقدام به پختن آن روی آتش می‌کنند.

5. تجاوز گسترده به زنان سوری

گروه‌های تکفیری با استفاده از فتوای جهاد نکاح، تجاوزات گسترده‌ای به زنان بی گناه سوری داشته‌اند؛ آن‌ها حتی به بهانه‌های دیگری دست به این اقدام غیر انسانی زده‌اند؛ به عنوان نمونه: گروه داعش خطاب به مسیحیان سوریه اعلام کرده است که در صورت اسلام نیاوردن برای این که زنده بمانید، باید همسرانتان به مدت یک هفته با یکی از فرماندهان داعش همبستر شود. (16)

6. تخریب قبور مقدس و زیارتگاه‌های شیعی

یکی از اقدامات شیعی که وهابی‌ها علیه مقدسات شیعیان انجام می‌دهند تخریب زیارتگاه‌های شیعی است.
برای مثال تروریست‌های تکفیری در سوریه صحن‌های قبر عمّار یاسر و اویس قرنی دو صحابی بزرگوار پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمومنین (علیه السلام) را تخریب کرده و با شلیک‌های پیاپی موشک به دیوارهای حرم، بخش‌های زیادی از آن را منهدم کردند.
ترویست‌های سوریه در هر منطقه‌ای که پا می‌گذارند هر نماد شیعی که توجه آنها را جلب می‌کند از بین می‌برند. در همین راستا مکان‌های متبرک شخصیت‌های جهان تشیّع مثل حجر بن عدی را در تیررس حملات خمپاره‌ای و موشکی خود قرار دادند.

7. حمله به سفارتخانه‌ها و دیپلمات‌های ایرانی

یکی از اقدامات غیر متعارف و وحشیانه تکفیری‌ها حمله به سفارت خانه‌ها و دیپلمات‌های ایرانی است. حملات چند باره به سفارت ایران در اردن و یا ربودن کاردار ایران در لیبی و دیگر اقدامات مؤید این موضوع است.

8. استفاده از سلاح‌های شیمیایی

یکی از اعمال غیر انسانی ترویست‌های تکفیری البته تحت حمایت جبهه غربی و عربی و ترکیه، استفاده از سلاح‌های شیمیایی علیه مردم مظلوم سوریه بوده است. البته غربی‌ها در ابتدا تلاش کردند که این عمل را به دولت بشار اسد نسبت دهند ولی در ادامه، بازرسی‌های بازرسان بین المللی نشان داد که این عمل از سوی ترویست‌های تکفیری انجام شده است.

9. تکفیر یکدیگر

یکی از اقدامات گروه‌های تکفیری علاوه بر تکفیر تمام فوق و مذاهب اسلامی، تکفیر گروه‌های خودی در جبهه نبرد نیز می‌باشد؛ به عنوان نمونه: (17) در عراق رایج است که داعش، گروه‌های فعال در عرصه میدانی عراق را از ارتش اسلامی عراق و جماعت انصارالسنه – هیئت شرعی، گرفته تا جبهه اسلامی مقاومت عراق (جنامع) و جنبش مقاومت اسلامی (حماس) را تکفیر و آن‌ها را مزدور و مرتد می‌داند. در سوریه نیز داعش برخی از گروه‌های تروریستیِ هم کیش خود، مانند: «النصرة» و «جبهه اسلامی» را مرتد می‌داند. تکفیرِ گروه‌های دیگر از سوی داعش امر جدیدی نیست، چون وقتی تکفیر به سلاحی رایج در میان گروه‌های القاعده‌ای تبدیل می‌شود، کسی یا گروهی را مستثنا نمی‌کند.

10.بهره گیری از کمک‌های مخفیانه و آشکار اسرائیل

گروه‌های تکفیری به رغم شعار اسلام خواهی خود، در اقدامات اخیرشان کاملاً مورد حمایت اسراییل قرار گرفته‌اند و نکته حائز اهمیت این که آن هیچ اقدامی علیه منافع اسراییل در منطقه نداشته‌اند و بلکه در عمل پذیرای کمک‌های شایان اطلاعاتی، نظامی، پزشکی و غیره بوده‌اند.
در پایان باید اشاره کرد که تجربه تاریخی نشان داده است، گروه‌های تکفیری در صورت شکست و یا پیروزی به خاطر تحقیر و یا سرمست از پیروزی دست به اقدامات فراگیری می‌زنند که تمام جامعه جهانی را دچار درگیری می‌کند؛ نمونه آشکار این مسئله را می‌توان در حرکت‌های گروه طالبان و القاعده مشاهده کرد. (18)

ج) فرصت‌های جمهوری اسلامی ایران بر اساس دیپلماسی عمومی یا قدرت نرم

پیشرفت ارتباطات و اطلاعات در جامعه اطلاعاتی بین المللی و به تبع آن ظهور سیاست فرا بین المللی، ایجاب کننده دیپلماسی جدیدی است که بر شفافیت و همکاری با بازیگران جامعه مدنی و فروملی در حوزه همگانی استوار می‌باشد. این نوع دیپلماسی که غالباً دیپلماسی عمومی خوانده می‌شود مستلزم ارتباط با رهبران احزاب سیاسی، گروه‌های ذی نفع، نخبگان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و رسانه‌ای به عنوان سازندگان افکار عمومی برای شکل دهی به افکار و هماهنگ سازی اذعان آنها با اهداف سیاست خارجی است. هم چنین اجرای موفقیت آمیز دیپلماسی عمومی مستلزم به کارگیریِ بهینه‌ی فناوری و ابزارهای جدید اطلاعاتی و ارتباطی در چارچوب دیپلماسی رسانه‌ای نیز می‌باشد، زیرا شالوده دیپلماسی عمومی، اعمال و به کارگیری قدرت نرم برای مدیریت افکار عمومی جهانی است. (19)
برخی دیپلماسی عمومی را تأثیرگذاری بر نگرش‌های عمومی برای شکل دهی و اجرای سیاست‌های خارجی و شامل ابعادی از روابط بین الملل می‌دانند که فراتر از دیپلماسی سنتی عمل می‌کند و عواملی همچون: شکل دهی به افکار عمومی در سایر کشورها، تعامل میان منافع گروه‌های خصوصی یک کشور با منافع گروه‌های خصوصی در کشوری دیگر، برقراری ارتباط گران نظیر دیپلمات‌ها و فرستادگان به خارج و در نهایت فرایندهای تعاملات میان فرهنگی از جمله‌ی عناصر این دیپلماسی هستند. (20)
با توجه به این تعریف و مقایسه مؤلفه‌های اساسی این نوع دیپلماسی با دیپلماسی رسمی و سنتی، بیان گر سه محور اساسی زیر است: (21)
1. دیپلماسی عمومی آشکار است، در حالی که دیپلماسی رسمی و سنتی، پنهان است؛
2. مخاطبان دیپلماسی عمومی گروه‌های هدف خاص و یا عموم مردم جامعه در دلِ یک ملت دیگرند، در حالی که در دیپلماسی رسمی مخاطبان دولت‌ها هستند؛
3. موضوعات دیپلماسی عمومی به رفتار و تمایلات مردم در دیگر کشورها مربوط می‌شود، در حالی که دیپلماسی سنتی با رفتار و سیاست‌های دولت‌ها سروکار دارد.
بنا به تعاریف یاد شده می‌توان منبع اساسی و مبنای دیپلماسی عمومی را آن چیزی دانست که «جوزف نای» با مفهوم «قدرت نرم» کرده است. از نظر «نای» قدرت نرم شیوه‌ای جدید از اعمال قدرت در مقایسه با شیوه‌های سنتی است که موجب می‌شود یک کشور کاری کند تا کشورهای دیگر همان چیزی را بخواهند که او می‌خواهد؛ وی این را قدرت متقاعد کننده نیز می‌خواند. به عبارت دیگر قدرت نرم توانایی شکل یا تغییر دادن ترجیحات و اولویت‌های دیگران است. (22)
از این رو بخش اعظمی از دیپلماسی رسانه‌ای غرب به توجیه افکار عمومی داخلی و حتی خارجی می‌پردازد. در این رابطه پروفسور مولانا می نویسد: غرب همیشه سعی کرده با تبلیغات وسیع سیاسی و استفاده از زیرساخت‌های ارتباطی و اطلاعاتی و پروپاگاندا، محیط سیاسی و افکار عمومی ملی و بین المللی را تحت تأثیر پیام‌ها، سیاست‌ها و اهداف خود قرار دهد و بدین ترتیب، از طریق رسانه‌های مدرن و سازمان‌های بین المللی امروزی دستور روز را برای مخاطبان تعیین کند. برخی از ابعاد این تبلیغات و پروپاگاندا به دیپلماسی عمومی معروف شده است. (23)
با توجه به آنچه ذکر شده در ادامه به فرصت‌های جمهوری اسلامی ایران در سطوح سه گانه بر اساس بهره گیری از دیپلماسی عمومی و قدرت نرم، می‌پردازیم.

1. در سطح داخلی

آگاهی بخشی به مردم در رابطه با کمک ایران به حزب الله و سوریه

همان گونه که اشاره شد توجیه افکار عمومی داخلی نسبت به سیاست‌های خارجی دولت‌ها از اصول مهم و اساسی در اداره کشورهاست، و کشورهای غربی به ویژه آمریکا به خوبی از این ابزار استفاده می‌کنند. البته باید توجه کرد که یکی از اصول اساسی و حاکم در مدیریت استراتژیک امام و رهبری نیز، ارتقای آگاهی مردم به منظور بصیرت بخشی است. (24)
با توجه به این نکات یکی از مشکلات دستگاه دیپلماسی ما این است که در قالب دیپلماسی رسانه‌ای و عمومی، به خوبی نتوانسته است برخی از سیاست‌های خارجی خود را، مخصوصاً در منطقه برای مردم و حتی برخی از خواص توجیه کند. یکی از این موارد، سیاست حمایت و کمک به گروه‌های مقاومت از قبیل حزب الله، حماس و رژیم سوریه است. این مسئله تا جایی پیش رفته که برخی از کاندیداهای ریاست جمهوری چه در زمان انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم و چه در انتخابات دور یازدهم نیز به انتقاد از این رویکرد پرداخته و به شدت از دستگاه دیپلماسی ما کرده‌اند. (25)
این موضوع، سوالات و شبهات زیادی در بین قشر تحصیل کرده و جوان و حتی مردم عادی ایجاد کرده است. نویسنده با توجه به رشته تحصیلی و حضور در سطح دانشگاه و جامعه به عنوان مدرس و یا سخنران بارها با این سؤال که چرا به این گروه‌ها کمک می‌کنیم؟ مواجه شده ام. اوج این مسئله را در فتنه 88 شاهد بودیم که عده‌ای شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» سر می‌دادند.
از این رو با توجه به اقدامات وحشیانه گروه‌های تروریستی و تکفیری در منطقه، این فرصت برای دیپلماسی رسانه‌ای و عمومی ایجاد شده است که با ساخت مستند، فیلم، خبر، کتاب، پخش تصاویر اقدامات آن‌ها و غیره …. خواص و مردم را از خطر این گروه‌ها آگاه کند و نشان دهد که در صورت عدم ایجاد جبهه‌ای قوی و مقاوم در برابر این ترویست‌ها، آن‌ها البته با کمک غرب و اسراییل و سایر کشورهای مرتجع منطقه، منافع ملی ما را به خطر می‌اندازند، و باید بر این نکته تأکید کرد که کمک ما به این گروه‌ها در کنار انجام وظایف اسلامی و انسانی موجب تقویت توان دفاعی و تأمین منافع ملی ما نیز خواهد بود.

1-2. نشان دادن کارآمدی نظام اسلامیِ مبتنی بر ولایت فقیه در ایجاد امنیت

حکومت‌ها بر دو پایه مشروعیت و کارآمدی استوارند، به نحوی که اگر حکومت مشروعی نتواند کارآمدی خود را نشان دهد موردِ اقبال مردم به عنوان یکی از مهم ترین ارکان حکومت قرار نمی‌گیرد. از این رو کارآمدی تأثیر مستقیمی در بالا بردن مقبولیت یک حکومت دارد.
بدون تردید می‌توان گفت که یکی از مهم ترین اهداف هر دولتی در کنار اهدافی چون تأمین سعادت و عدالت، استقرار امنیت است تا جایی که بسیاری ، فلسفه تشکیل دولت را برقراری امنیت دانسته‌اند.
مفهوم امنیت مصونیت از تعرض و تصرف اجباری بدون رضایت است و در مورد افراد به معنای آن است که نسبت به حقوق و آزادی‌های مشروع خود بیم و هراسی نداشته باشند، و تحت هیچ شرایطی حقوق مشروع آن‌ها به مخاطره نیفتاد، و عاملی این حقوق را تهدید نکند. (26)
در میان فیلسوفان غربی «هابز» برجسته ترین نظریه پرداز این تفکر می‌باشد. در جهان اسلام نیز این نوع تفکر در‌اندیشه ابن خلدون ظهور بیشتری دارد. وی پس از تشریح علت شکل گیری جامعه می‌گوید:
هرگاه این اجتماع برای بشر حاصل آید و آبادانی جهان به وسیله آن صورت پذیرد، ناگزیر باید حاکمی در میان آنان باشد تا از تجاوز دسته ای به دسته‌ای دیگر جلوگیری کند، زیرا تجاوز در طبایع حیوانی بشر، مخمر است. (27)
این که تا چه‌ اندازه‌ای چنین رویکردی درباره‌ی دولت قابل دفاع است، نیازمند مجال دیگری است، ولی مسلم است حفظ امنیت از اهداف اساسی دولت می‌باشد؛ به گونه‌ای که شهروندان حتی از ناحیه حاکمیت نیز باید احساس امنیت نماند.
در‌اندیشه اسلامی، امنیت از مهم ترین و بزرگ ترین نعمت‌های الهی دانسته شده است. (28) روایات متعددی نیز اهمیت آن را در زندگی سیاسی متذکر می‌شود. از میان این روایات به دو مورد از امیرالمؤمنین (علیه السلام) اشاره می‌کنیم: «شرّ البلاد بلاءٌ لا امن فیه؛ بدترین جوامع، جامعه‌ای است که در آن امنیت نباشد.» (29) و «شر الأوطان مالم یأمن فیه القطان؛ بدترین مکان‌ها برای سکونت مکانی است که ساکنانش در آن امنیت نداشته باشند.» (30)
روایت‌های مذکور، گویای این نکته است که حاکمیت باید یکی از کارهای اصلی خود را، حفظ امنیت همه جانبه اعم از ناحیه حاکمیت و غیر آن بداند. البته نظریه پردازان ولایت فقیه به این امر واقف بوده‌اند، به همین دلیل در موارد متعددی به لزوم تأمین تاکید کرده و آن را از اهداف شکل گیری حکومت اسلامی دانسته‌اند. (31)
با توجه به این نکته که یکی از مهم ترین اهداف حکومت‌ها خواه اسلامی و خواه غیراسلامی ایجاد امنیت می‌باشد، از این رو اقدامات تکفیری‌ها در منطقه و عدم توفیقشان برای به خطر‌انداختن امنیت جمهوری اسلامی ایران، این فرصت را برای دولت مردان ما مهیا کرده است که بتوانند با نشان دادن امنیت بالا در ایران کارآمدی نظام اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه را به مردم نشان داده و احساس رضایت را در آن‌ها دو چندان کنند.

در سطح منطقه

2-1. خنثی کردن سیاست «ایران هراسی»

موقعیت جغرافیایی خاورمیانه، این منطقه را واجد ویژگی‌هایی کرده که همواره سیاست بین المللی را متأثر از خود کرده است. وجود رودها، دریاچه‌ها، دریاها و تنگه‌های متعدد، منابع عظیم انرژی و غیره نشانه‌هایی از اهمیت استراتژیکی و ژئوپلیتیکی این منطقه است که در میان آن‌ها تنگه‌های بسفر، داردانل، کانال سوئز و تنگه هرمز جایگاه خاصی دارند.
بنابراین تسلط بر این منطقه و نقاط استراتژیک آن، مزیت مهم نظامی و استراتژیکی است و همین امر، یکی از دلایل مهم چالش دو ابر قدرت ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد به شمار می‌رفت. بعد از پایان جنگ سرد و یک جانبه گرایی آمریکا در مناطق مختلف جهان و به ویژه منطقه‌ی خاورمیانه، نه تنها از اهمیت این منطقه نکاست، بلکه با ظهور قدرت‌های منطقه‌ای جدید و تعارض منافع آنان با آمریکا، عمق راهبردی مناطقی چون خاورمیانه را بیش از پیش افزایش داد. در این میان وقوع انقلاب اسلامی در ایران و از بین رفتن پایگاه مطمئن ایالات متحده در منطقه حساس خاورمیانه با ارتشی مجهز، بازاری وسیع و حکومتی مطیع، نگرانی‌های جدیدی برای قدرت فاتح جنگ سرد به وجود آورد. هژمونی منطقه‌ای آمریکا با تهدیدی جدی رو به رو شد و احتمال سرایت این انقلاب به کشورهای هم جوار آن، بیش از پیش منافع خاورمیانه‌ای آمریکا را در معرض خطر قرار داد.
بازتعریف منافع منطقه ای، حرکت در راستای عملی کردن تغییر در نظم منطقه ای، جهت دهی به روند انتقال قدرت در منطقه و سرانجام بازتعریف نظم منطقه‌ای از سوی ایران انقلابی، طبیعتاً با مقاومت و موانع جدی از سوی برخی بازیگران مواجه شد و با توسل به استراتژی‌های مختلف، در پی توقف این روند برآمدند. بزرگ ترین قدرت متضرر این جریان یعنی ایالات متحده با توسل به استراتژی نرم «ایران هراسی» بیش از سه دهه است که مقابله با نظام ج.ا.ایران را در دستور کارش قرار داده است. (32)
در واقع آمریکا با بهره گیری از رسانه‌های خود و استناد به برخی از بیانات امام خمینی (ره) مبنی بر صدور انقلاب اسلامی، (33) این گونه تبلیغ می‌کردند که ایران به دنبال صدور انقلاب خود از راه‌های نظامی به کشورهای منطقه است.
اما ایران هراسی چیست؟ ایران هراسی اشاره به مخالفت با سیاست‌ها، فرهنگ، جامعه، اقتصاد یا نقش بین المللی ایران دارد. هم چنین ایران هراسی به سیاست‌هایی اطلاق می‌گردد که برای رسیدن به منافع خاص علیه این کشور یا معرفی کردن ایران به عنوان تهدیدی برای کشوری خاص یا در شکل بزرگ تر برای صلح بین المللی مطرح می‌گردد. گاه ایران هراسی با احساسات ضد ایرانی هم پوشانی دارد. (34)
البته آمریکا با اعمال سیاست «ایران هراسی» علاوه بر هدف بازدارندگی ایران در منطقه به دنبال فروش تسلیحات خود به کشورهای منطقه نیز می‌باشد.
با توجه به سیاست «ایران هراسی»، اقدامات وحشیانه تروریست‌های تکفیری که تحتِ حمایت کشورهای غربی و منطقه‌ای هستند و همین طور رفتار منطقی ایران نسبت به همسایگان منطقه‌ای خود در 35 سال بعد از انقلاب، فرصت ویژه‌ای برای ایران فراهم کرده است که سیاست «ایران هراسی» را به چالش کشیده و خطر را متوجه تکفیری‌ها و حکومت‌های حامی این گروه‌ها کند.
چرا که رفتار ایران نشان داده است که علی رغم کمک برخی همسایگان از حمله صدام به ایران و برخی اقدامات خراب کارانه‌ی دیگر علیه ایران؛ هیچ گاه به دنبال انتقام گرفتن نبوده است. از این رو می‌توان ثابت کرد که ایران اسلامی نه تنها برای منطقه و جهان اسلام تهدید نبوده است بلکه همواره در مقابل خطراتی که جهان اسلام را تهدید کرده، ایستاده است.

2-2. به چالش کشیدن سیاست‌های عربستان و ترکیه در مخالفت با محور مقاومت و حمایت از اسراییل

کشورهای عربستان و ترکیه (به ویژه بعد از روی کارآمدن اسلام گرایان در ترکیه) همواره داعیه رهبری جهان اسلام و ایفای نقش «برادر بزرگتر» را داشته‌اند، زیرا حاکمان عربستان خود را خادم حرمین شریفین می‌دانند و ترکیه نیز داعیه دار خلافت عثمانی است، ولی روند تحولات نشان می‌دهد که علی رغم این که اسراییل بزرگ ترین تهدید و چالش در جهان اسلام و منطقه خاورمیانه است و به رغم شعار حمایت از مسلمانان آواره فلسطینی، اما در عمل هم عربستان و هم ترکیه به جای پیوستن به محور مقاومت علیه زیاده خواهی‌های اسراییل و کمک به جمهوری اسلامی ایران برای اتحاد جهان اسلامی علیه تهدیدات مشترک، متأسفانه این کشورها سیاست ضربه زدن به محور مقاومت را در دستور سیاست خارجی خود قرار داده‌اند و با حمایت از گروه‌های تکفیری و تروریستی مشغول ضربه زدن به گروه‌های مقاومت می‌باشند.
برای نمونه، از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی که مهم ترین شعارش اعتلای اسلام و مبارزه علیه استکبار و رژیم غاصب اسراییل به عنوان غده سرطانی منطقه بود. عربستان سعودی، برای کاستن از اثرات انقلاب اسلامی ایران بر جامعه عربستان دست به اقدامات پر هزینه‌ای زد. تأسیس مؤسسات تبلیغاتی برای خدشه دار کردن چهره انقلاب، تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، حمایت همه جانبه از رژیم بعثی در جنگ تحمیلی، خریدهای تسلیحاتی و … بخشی از اقدامات حکومت عربستان بود. بسیاری از افسران و درجه داران شیعه را از ارتش اخراج کرد. از حضور نظامیان پاکستان به دلیل آن که بسیاری از آن‌ها از انقلاب متأثر شده و از این انقلاب تمجید می‌کردند در ارتش عربستان کاسته و به جای آن‌ها سعی شد از نیروهای بنگلادشی استفاده شود. بسیاری از کارگران و متخصصان شیعه که در شرکت «آرامکو» مشغول به کار بودند از کار اخراج شدند. استفاده از بلندگو در مساجد شیعه ممنوع اعلام شد. خانه‌های افراد مظنون به طور متوالی و ناگهانی مورد بازرسی و تفتیش قرار گرفت. هم زمان با این ایران به پخش پارازیت بر روی این برنامه‌ها اقدام کرد. از سوی دیگر دولت سعودی با تزریق امکانات مادی در جامعه اهل سنت سعی کرد با جلب گروه‌های کم درآمد از جذابیت انقلاب اسلامی در نظر آن‌ها بکاهد. (35)
نکته جالب این است که در کنار این خصومت آشکار عربستان و ترکیه نسبت به ایران و گروه‌های مقاومت، اما این دو کشور به هیچ وجه اقدام عملی و قاطعانه‌ای در برابر اقدامات وحشیانه اسراییل علیه مسلمانان مظلوم فلسطین انجام ندادند و برعکس با حمایت قاطعانه و آشکار خود از تروریست‌های تکفیری در سوریه و لبنان و ایران چهره‌ی واقعی خود را به مسلمانان منطقه و جهان نشان داده‌اند.
از این رو اقدامات تکفیری‌ها که یکی از آن‌ها درخواست کمک از اسراییل بود، می‌تواند فرصت خوبی برای دیپلماسی رسانه‌ای ما باشد که با نشان دادن چهره‌ی واقعی این کشورها، گفتمان مقاومت با رهبری جمهوری اسلامی ایران را به عنوان گفتمان غالب و مدیریتی توان مند و عزت مند در جلو بردنِ اهداف اسلامی معرفی کرد.

2-3. به چالش کشاندن سیاست آمریکا در ایجاد و حمایت از گروه‌های تکفیری در منطقه خاورمیانه

به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و ناکامی دولت آمریکا از برخورد مستقیم در شکست دادن نظام نوپای جمهوری اسلامی، متفکرین و سیاست گذاران آمریکایی به این جمع بندی رسیدند که برای مقابله با انقلاب اسلامی باید با خلق و تقویت یک جنبش افراطی سنی ضد شیعی به مقابله برآیند.
هنری کسینجر در سال 1359 نظریه‌ای را مطرح کرد که با استقبال دولت مردان آمریکایی مواجه شد و به مرحله اجرا درآمد. کسینجر معتقد بود با استفاده از اختلاف‌های مذهبی میان تشیع و تسنن باید ضمن تقویت این تضادها بر اساس سیاست قدیمی امپریالیسم «تفرقه بیانداز و حکومت کن» زمینه ایجاد یک جنبش ضد شیعی و در واقع حکومتی بر مبنای تعصبات شدید و افراطی سنی گری فراهم کرده و آن را به مقابله با انقلاب اسلامی در ایران تشویق کرد. در این راستا با حمایت مالی و آموزشی پاکستان و عربستان سعودی گروهی به نام طالبان و القاعده شکل گرفت. (36)
این گروه در دوران اشغال افغانستان به واسطه‌ی اتحاد جماهیر شوروی کم کم به کشور برگشتند و درکنار سایر مجاهدین افغانی به جنگ با روس‌ها پرداختند. آن‌ها در این راه از کمک‌های بی دریغ بسیاری از داوطلبان غیر افغانی و کمک مالی عربستان برخوردار گردیده و حتی توانستند داوطلبان غیر افغانی را برای مقابله با روس‌ها جلب کنند. عوامل فوق موجب تقویت بیشتر جایگاه این گروه نسبت به سایر گروه‌های جهادی گردید. گروه القاعده به فرماندهی «اسامه بن لادن» ثروتمند سعودی نیز در همین راستا شکل گرفت. بعد از خروج نیروهای روسی از افغانستان، گروه طالبان توانست بر بخش عمده‌ای از خاک افغانستان تسلط یابد. آن‌ها با کنار زدن سایر گروه‌های جهادی و با تکیه بر تفسیر متحجرانه و قشری گری، سیستمی ظاهراً اسلامی و در عین حال در خصومت با جمهوری اسلامی به وجود آوردند. این نظام مورد شناسایی کشورهای پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده‌ی عربی قرار گرفت. آمریکایی‌ها در اعمار این سیاست دو اشتباه استراتژیک مرتکب شدند. اول آن که تکیه بر تعصبات مذهبی طالبان حتی اگر چه در تخاصم انقلاب اسلامی باشد، ضرورتاً و برای همیشه در خدمت دولت مردان آمریکا و در راستای منافعشان نخواهد بود، چرا که به هر تقدیر آمریکایی‌ها را نیز آن قدر دشمن و اشغال گر و کافر تلقی خواهند کرد، که نسبت به روس‌ها چنین نظری داشتند. از طرف دیگر جامعه جهانی آمادگی برای پذیرش نظامی با این تعصبات و روحیات طالبان قرون وسطایی نخواهد داشت. به همین دلیل به جز سه دولت فوق هیچ دولت دیگر حاضر نگردید که آن‌ها را به رسمیت بشناسد. (37)
طالبان و القاعده که قرار بود به عنوان اهرم در خدمت سیاست‌های آمریکا در منطقه قرار بگیرد به ضد آن تبدیل گردید. آمریکا مجبور شد بعد از 11 سپتامبر به بهانه مبارزه با تروریسم نیروهای خود را به از میان برداشتن پدیده‌ای که خود خلق کرده بود به کار گیرد. در واقع آمریکا نه تنها کمکی به محدود کردن بیداری اسلامی و تشیع و ایران نکرد، بلکه موجب گردید بیداری اسلامی و روحیه انقلابی و خصومت با آمریکا در میان اهل سنت نیز گسترش یافته و همه جا گیر شود. آمریکایی‌ها زمانی که سفارتخانه‌های آمریکا در کنیا و تانزانیا منفجر گردید متوجه اشتباهات خود در تقویت طالبان و بن لادن در افغانستان گردیدند. ملامحمد عمر سر دسته طالبان اسامه بن لادن را در کنار خویش جای داد و با او پیوند خویشی برقرار کرد و صریحاً از او حمایت کرد. طالبان در برابر اقدامات شان هرگز خود را مقصر نمی‌دانستند، بلکه انتظار پاداش داشتند، زیرا بر این باورند که با کافران جهاد کرده و آن‌ها را کشته و ثواب کرده‌اند.
حمایت آمریکا از اقدامات اخیر تکفیری‌ها نیز روشن است، زیرا آن‌ها به هیچ وجه اقدامات تکفیری‌ها، در سوریه را محکوم نکردند؛ ضمن این که از طریق متحدین خود در منطقه (ترکیه، عربستان، اسراییل و قطر) به تکفیری‌ها کمک می‌کنند.
با توجه به سابقه دولت آمریکا در ایجاد، تقویت و حمایت از گروه‌های سلفی تکفیری و تبدیل شدن این گروه‌ها به تهدید کننده‌ی صلح و امنیت منطقه‌ای و جهانی، این فرصت برای ما به وجود آمده که سیاست‌های آمریکا در منطقه خاورمیانه را به چالش بکشیم و حمایت آمریکا از این گروه‌ها با توجه به اقدامات وحشیانه آن‌ها فرصت مناسبی برای نقد و به چالش کشیدن این سیاست‌هاست.

3. در سطح جهانی

3-1. نشان دادن ناکارآمدی سازمان‌ها و نهادهای بین المللی در جلوگیری از اقدامات تکفیری‌ها

یکی از اساسی ترین اهداف شکل گیری سازمان‌های بین المللی ایجاد صلح و امنیت بین المللی است، چرا که برقراری این امنیت، و ایجاد همکاری‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از اساسی ترین نیازهای و دیرینه ترین آرزوهای بشر بوده است. اما پیش برد هدف‌های صلح بین المللی و رفاه عمومی جهانیان بدون تشکیل نهادهایی که این اهداف را دنبال می‌کنند میسر نبوده است. (38)
در بین این سازمان‌ها مهم ترین جایی که این هدف را دنبال می‌کند سازمان ملل است و اصلی ترین رکنی که عهده دار این موضوع است، شورای امنیت سازمان ملل می‌باشد.
مواد 24 تا 26 منشور وظایف شورای امنیت را بیان کرده است. طبق مواد مذکور حفظ صلح و امنیت بین المللی به عهده شورای امنیت گذارده شده است و اعضای سازمان توافق کرده‌اند که شورای امنیت در اجرای وظایفی که به موجب این مسئولیت بر عهده دارد، از سوی آن‌ها عمل کند. علاوه بر وظیفه اصلی مذکور، شورای امنیت موظف است در چارچوب اهداف و اصول سازمان فعالیت کند، به عبارت دیگر اقدامات و تصمیمات شورای امنیت باید مطابق با مندرجات منشور باشد و فعالیت خودسرانه انجام ندهد … در اجرای وظایف اصلی خود – حفظ صلح و امنیت بین المللی – شورای امنیت از دو طریق عمل می‌کند:
1. مداخله مسالمت آمیز در حل اختلافاتی که احتمال دارد صلح و امنیت بین المللی را به خطر بیندازند و یا فراهم نمودن وسایل حل آن،
2. مداخله قهرآمیز و یا اتخاذ روش‌های اجبار کننده پس از شکست طریقه اول. (39)
در این مجال فرصت پرداختن به این که شورای امنیت تا چه ‌اندازه در اجرای اهداف خود موفق عمل کرده است، مهیا نیست، اما با توجه به اقداماتی که گروه‌های تکفیری در منطقه انجام داده‌اند و با عنایت به سابقه عملکرد گذشته آن‌ها در تهدید صلح و امنیت جهانی باید دید که آیا سازمان ملل و شورای امنیت توانسته است جلوی اقدامات این تروریست‌های تکفیری را بگیرد؟
عمل کرد سازمان ملل و شورای امنیت و دیگر سازمان‌های بین المللی و حقوق بشری کاملاً هماهنگ با این گروه‌ها و در راستای اهداف آن‌ها بوده است، چرا که تجربه تاریخی نشان داده است این سازمان‌ها فقط ابزاری هستند در دست قدرت‌های بزرگ و لابی صهیونیستی و علی رغم اقدامات وحشیانه تکفیری‌ها در سوریه، عراق و لبنان و اقدامات خلاف عرف و دیپلماتیک آن‌ها در حمله به سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌ها؛ متأسفانه این سازمان و شورای امنیت به جای برخورد با این گروه‌ها و حامیان اصلی آن‌ها در منطقه؛ یعنی ترکیه، عربستان، قطر و اسراییل، گروه‌های مقاومت و دولت سوریه را محکوم می‌کند. آن‌ها با برگزاری دو نشست جانب دارانه ژنو 1 و ژنو 2 باز هم نتوانستند جلوی اقدامات وحشیانه تکفیری‌ها را بگیرند، تا جایی که اخضر ابراهیمی (نماینده سازمان ملل برای حل و فصل مسئله سوریه) در نشست خبری در ژنو گفت: از مردم سوریه عذرخواهی می‌کنم که کار چندان زیادی انجام ندادیم. (40)
با توجه به ناکارآمدی این سازمان‌ها و شورای امنیت، فرصت مناسبی برای جمهوری اسلامی ایران و دستگاه دیپلماسی فراهم شده است که کارآمدی این سازمان‌ها را به چالش بکشد و بر ضرورت ایجاد تحول ساختاری در آن جا تأکید کند.

3-2. به چالش کشیدن نظم نوین جهانی آمریکا

بعد از جنگ جهانی دوم و مخصوصاً بعد از پایان جنگ سرد، آمریکا خود را ابرقدرت جهان معرفی کرد. از این دوره با عنوان دوران صلح آمریکایی (41) یا نظم نوین جهانی (42) یاد می‌کنند. مهم ترین ویژگی این دوران بهره گیری از روش‌های توجیه کننده و نرم در مدیریت جهانی از سوی آمریکاست. آن‌ها خود را قوم برتر دنیا که صلح و امنیت در بین شان نهادینه شده است معرفی می‌کنند و معتقدند که تنها ما می‌توانیم دنیا را از توحّش و بربریت درآورده، به سمت صلح، آرامش و امنیت هدایت کنیم. دکترین آن‌ها همواره بی ثبات سازی گسترده در سطح جهانی است که توجیه کننده حضور آمریکا برای دخالت در کشورهای هدف است، ولی تجربه تاریخی نشان داده است که حضور آمریکایی‌ها بیش از این که تأمین کننده‌ی امنیت مردم باشد، فراهم کننده‌ی منافع خود آمریکاست. حضور نیروهای آمریکایی در عراق و افغانستان شاهدی است بر این ادعا.
با توجه به این مسئله اقدامات تروریست‌های تکفیری در منطقه می‌تواند فرصت مغتنمی برای ما باشد تا نظم جدید آمریکا را به چالش بکشیم و به جهانیان نشان دهیم که این نظم در تأمین امنیت جهانی ناکارآمد است.

جمع بندی

با توجه به مقتضیات صورت گرفته به جمع بندی این مطالب می‌پردازیم:
1. مطالعه تاریخی سلفی گری افراطی و وهابیت نشان دهنده‌ی این نکته است که پیوند عمیقی بین تفکرات سلفی‌های افراطی و وهابیت با گروه‌های تکفیری جدید وجود دارد، چرا که سه ویژگی: فرقه گرایی، تکفیر گرایی، و خشونت گرایی یا تروریسم در رفتار هر دو به خوبی قابل مشاهده است، اما نکته‌ای که محرک ایجاد و حمایت از این گروه‌ها در موج جدید شده است شیوع بیداری اسلامی در منطقه و تقویت جبهه مقاومت به رهبری انقلاب اسلامی است.
2. اقدامات تکفیری‌ها متأثر از فتواهای عجیب و غیر اسلامی مفتی‌های وهابی است که برخی از این اقدامات وحشیانه عبارت بودند از:
الف. بهره گیری از نمادهای مذهبی؛
ب. بریدن سر انسان‌های بی گناه و تبدیل سر آن‌ها به توپ فوتبال؛
ج. خوردن گوشت قربانیان؛
د. تجاوز گسترده به زنان سوری؛
هـ . تخریب قبور مقدس و زیارتگاه‌های شیعی؛
و. حمله به سفارت خانه‌ها و دیپلمات‌های ایرانی؛
ز. استفاده از سلاح‌های شیمیایی؛
ح. تکفیر یکدیگر؛
ط. بهره گیری از کمک‌های مخفیانه و آشکار اسراییل.
3. اقدامات وحشیانه تکفیری‌ها در کنار تهدیداتی که برای جهان اسلام و سایر ملل ایجاد می‌کند، می‌تواند موجد فرصت‌هایی برای جمهوری اسلامی ایران باشد. در این مقاله سعی شد این فرصت‌ها در سه سطح داخلی، منطقه‌ای و جهانی بررسی شوند. فرصت‌های جمهوری اسلامی در سطح داخلی عبارت بودند از: 1. آگاهی بخشی به مردم در رابطه با کمک ایران به حزب الله و سوریه 2. نشان دادن کارآمدی نظام اسلامی مبتنی بر ولایت فقیه در ایجاد امنیت.
این فرصت‌ها در سطح جهانی عبارت بودند از: 1. خنثی کردن سیاست «ایران هراسی» 2. به چالش کشیدن سیاست‌های عربستان و ترکیه در مخالف با محور مقاومت و حمایت از اسراییل 3. به چالش کشاندن سیاست آمریکا در ایجاد و حمایت از گروه‌های تکفیری در منطقه خاورمیانه.
در سطح جهانی نیز اقدامات تکفیری‌ها، فرصت‌هایی برای جمهوری اسلامی فراهم کرده است که عبارت بودند از: 1. نشان دادن ناکارآمدی سازمان‌ها و نهادهای بین المللی در جلوگیری از اقدامات تکفیری‌ها 2. به چالش کشیدن نظم نوین جهانی آمریکا.
4. در پایان شایسته است به این نکته اشاره شود که نتیجه‌ی بهره گیری از همه‌ی این فرصت‌ها، معرفی اسلام ناب به همه مردم و جهانیان خواهد بود، ولی شرط اصلی بهره گیری از این موقعیت‌ها داشتن نگاهی راهبردی و کلان به مسائل و بهره گیری از دستگاه دیپلماسی قوی و کارآمدی است. دستگاهی که صرفاً در وزارت خارجه ایران خلاصه نشود و از همه پتانسیل‌های قدرت نرم بهره گرفته شود.
به بیان دیگر اگر تمام بخش‌های کشور اعم از حوزه‌های علمیه، دانشگاه‌ها، صدا و سیما، مجموعه‌های فرهنگی و سایر مراکز دولتی و غیر دولتی در کنار دستگاه دیپلماسی و وزارت خارجه قرار بگیرند می‌توان تهدید تکفیری‌ها را تبدیل به فرصت کرد و از این فرصت‌ها نهایت بهره و استفاده را برد.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانش آموخته حوزه علمیه قم و دانشجوی دکترای علوم سیاسی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه الله) .
2. علی اصغر فقیهی، وهابیان، ص 20.
3. سید باقر سید نژاد، موج جدید سلفی گری وتاثیر آن بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ص 104.
4. حامد الگار، وهابی گری، ص 14.
5. دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 6، ص 722.
6. یوسف فضایی، مناظرات امام فخر رازی، ص 209-208.
7. عبدالمحسن مشکوة الدینی، «اختلاف روش‌های فکری در اسلام»، مجله ادبیات و علوم انسانی دانشگاه مشهد، ش دوم، ص 509.
8. رمضان البوطی، سلفیه بدعت یا مذهب، ص 277.
9. مقصود فراستخواه، سرآغاز نواندیشی معاصر، ص 129.
10. حیدر محمد شریف، سلفی گری نوین، ص 98.
11. سید باقر سیدنژاد، سلفی گری در عراق و تأثیر آن بر جمهوری اسلامی ایران، ص 100.
12. در واقع، مهم ترین اصل معرفت شناسی سلفی‌ها، «نقل گرایی» Revelationism به معنای ترجیح نقل بر عقل و التزام به لوازم آن است. ابن تیمیه در مقام نظریه پردازی و تبیین سلفی گری تصریح می‌کند که سلفی گری به عقل ایمان ندارد، زیرا آن را گمراه کننده می‌داند (محمد ابوزهره، سلفیان، ترجمه علیرضا ایمانی، قم، ادیان) . او در این راستا، اعتبار احکام شرع را مستغنی از امضای عقل معرفی می‌کند. (ابن تیمیه، تعارض العقل و النقل) .
13. مسعود پورفرد، جهان اسلام و رادیکالیزم افراطی، ص 15.
14. گزارش فتواها و اقدامات تکان دهنده تکفیریه. http://www/seratnews.ir/fa/news/171140.
15. همان.
16. http://www.seratnews.ir/fa/news/171140.
17. نگاهی به‌اندیشه‌ها و ریشه‌های داعش، http://www.mashreghnews.ir/fa/news/287441.
18. برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب. امنیت بین الملل (4) . (ویژه القاعده)
19. دهقانی فیروزآبادی و علیرضا فیروزی، «دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران در دوران اصول گرایی»، فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، شماره دوم، تابستان 1391، ص 71-110.
20. حسام الدین آشنا، فرهنگ ارتباطات و سیاست خارجی، ارائه مدلی برای دیپلماسی عمومی، ص 227-262؛ چارلز ولف و برایان روزن، دیپلماسی عمومی. بوسه مرگ، ص 93-103؛ محمدقلی میناوند، «درآمدی بر دیپلماسی افکار عمومی»، فصلنامه عملیات روانی، به نقل از فارس نیوز (1384/2/14) .
21. چارلز ولف و برایان روزن، ص 94-95. حسن حسینی، دیپلماسی عمومی؛ سازوکارها و ساختارها، ص 65.
22. جوزف نای، کاربرد قدرت نرم، ص 1-37.
23. مولانا، «جایگاه ایران در فناوری هسته ای»، کیهان، 83/8/21.
www.kayhannews.ir/830821/16.htm.
24. محمدعلی رنجبر، اتخاذ استراتژی‌های خردمندانه بعد از انقلاب در ایران و مصر، ص 209-216.
25. به مشروح مناظرات انتخاباتی دوره دهم و یازدهم ریاست جمهوری مراجعه شود.
26.عباسعلی عمید زنجانی، مبانی‌اندیشه سیاسی اسلام، ص 362.
27. عبدالرحمان ابن خلدون، مقدمه، جواب یک، ص 77-79.
28. عبدالله جوادی آملی، حق و تکلیف در اسلام، ص 201.
29. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالحکم، ص 47.
30. همان.
31. صحیفه امام، ج 5، ص 518.
32. جلیل دارا و ولی اله حامی، «ایران هراسی، ابزار هژمونی طلبی آمریکا در خاورمیانه»، فصلنامه رهیافت انقلاب اسلامی، سال هفتم، شماره 24 پاییز 1392، ص 61-82.
33. البته آن‌ها همواره تفسیر نادرستی از بیانات امام راحل داشته‌اند و نتوانسته‌اند عمق بیانات ایشان را دریافت کنند.
34. محسن شریعتی نیا، «ایران هراسی. دلایل و پیامدها»، فصلنامه روابط خارجی، سال دوم، شماره ششم، تابستان 1389، ص 191-210.
35. منوچهر محمدی، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، ص 157.
36. همان، ص 442.
37. همان، ص 443.
38. رضا موسی زاده، سازمان‌های بین المللی، ص 19.
39. همان، ص 122.
40. به گزارش تابناک به نقل از سی ان ان. http://www.tabnak.ir/fa/news/378956.
41. Pax Americana.
42. New World Order.

منابع :
1. آشنا، حسام الدین، «فرهنگ ارتباطات و سیاست خارجی، ارائه مدلی برای دیپلماسی عمومی»، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، ش 21، بهار 1383.
2. ابن خلدون، عبدالرحمان، مقدمه، ترجمه محمد پروین گنابادی، انتشارات علمی – فرهنگی، تهران 1383.
3. الگار، حامد، وهابیگری، ترجمه احمد نمایی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد 1387.
4. پورفرد، مسعود، «جهان اسلام و رادیکالیزم افراطی»، نظریه پگاه حوزه، ش 204، 1386.
5. تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و درر الحکم، موسسه الاعلمی للمطبوعات. بیروت 1407ق.
6. جوادی آملی، عبدالله، حق و تکلیف در اسلام، مرکز نشر اسراء، قم 1384.
7. حیدری، محمدشریف، «سلفی گری نوین»، طلوع، ش 27، 1388.
8. دارا، جلیل و حامی، ولی اله، «ایران هراسی، ابزار هژمونی طلبی آمریکا در خاورمیانه»، فصلنامه رهیافت انقلاب اسلامی، سال هفتم، ش 24، پاییز 1392.
9. دهقانی فیروزآبادی، سید جلال و فیروزی، علیرضا، «دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران در دوران اصول گرایی»، فصلنامه روابط خارجی، سال چهارم، ش دوم، تابستان 1391.
10. رمضان البوطی، سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمه حسن صابری، آستان قدس رضوی، مشهد 1373.
11. رنجبر، محمدعلی، «اتخاذ استراتژی‌های خردمندانه بعد از انقلاب در ایران و مصر»، مجله مدرسه اسلامی علوم سیاسی، سال اول، پیش شماره اسفند و فروردین 1392 و 1393.
12. سید نژاد، سید باقر، «موج جدید سلفی گری و تاثیر آن بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، مطالعات راهبردی، سال سیزدهم، ش 47، بهار 1389.
13. شریعتی نیا، محسن، «ایران هراسی: دلایل و پیامدها»، فصلنامه روابط خارجی، سال دوم، ش 6، تابستان 1389.
14. عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی‌اندیشه سیاسی اسلام، پژوهشگاه فرهنگ و ‌اندیشه اسلامی، تهران 1374.
15. عبدالله خانی، امنیت بین الملل (4) : (ویژه القاعده) / نظارت و تدوین موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران، معاونت پژوهشی، ابرار معاصر، تهران 1388.
16. عبیدالجحمی، سعید علی، «18 تنظیم القاعده: النشاه، الخلیفه الفکریه – الامتدادیه»، القدس العربی ارقام 2/18/14/13/12، 2008.
17. فراستخواه، مقصود، سرآغاز نواندیشی معاصر، شرکت سهامی انتشار، تهران 1377.
18. فضائی، یوسف، مناظرات امام فخر رازی درباره مذاهب اهل سنت، عطائی، تهران 1360.
19. فقیهی، علی اصغر، وهابیان، انتشارات صبا، تهران 1352.
20. محمدی، منوچهر، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و‌ اندیشه اسلامی، تهران 1385.
21. مشکوة الدینی، عبدالمحسن، «اختلاف روش‌های فکری در اسلام»، مجله ادبیات و علوم انسانی، سال هشتم، ش دوم، تابستان 1354.
22. موسوی بجنوردی، کاظم، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، تهران 1367.
23. موسی خمینی، روح الله، صحیفه امام خمینی، ج 5، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران 1378.
24. موسی زاده، رضا، سازمان‌های بین المللی، بنیاد حقوقی میزان، تهران 1388.
25. مولانا، حمید، «جایگاه ایران در فنآوری هسته ای»، کیهان، 83/8/21.
26. میناوند، محمدقلی، «درآمدی بر دیپلماسی افکار عمومی»، فصلنامه عملیات روانی، به نقل از فارس نیوز، (1384/2/14) .
27. نای، جوزف، «کاربرد قدرت نرم»، ترجمه سید رضا میرطاهر، فصلنامه راهبرد دفاعی، سال دوم، ش 6، زمستان 1383.
28. ولف، چارلز، روزن، برایان، «دیپلماسی عمومی: بوسه مرگ»، ترجمه علی گل محمدی، ماهنامه زمانه، ش 32-31.
29. http://www.tabnak.ir/fa/news/378956.
30. http://www.mashreghnews.ir/fa/news/287441.
31. www.kayhannews.ir/80821/16.htm.

منبع :
به کوشش مهدی فرمانیان، (1393)، کنگره جهانی جریان های افراطی و تکفیری از دیدگاه اسلام، قم: دارالإعلام لمدرسة اهل البیت، چاپ اول.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد