خانه » همه » مذهبی » الارشاد و تاريخ نگاري زندگاني ائمه (3)

الارشاد و تاريخ نگاري زندگاني ائمه (3)

الارشاد و تاريخ نگاري زندگاني ائمه (3)

در ميان گزارش هاي شيخ مفيد رحمه الله به رواياتي برخورد مي کنيم که شيخ رحمه الله همانند يک محدث، با استفاده از عباراتي همچون «اخبرني» و «حدثني» با ذکر تمام افراد واقع در سلسله سند به نقل روايت خود پرداخته است. اينگونه گزارش ها، گرچه در الارشاد فراوان ديده مي شود، اما در مقايسه با مواردي که شيخ رحمه الله به نقل مستقيم از

edf85c7c 1ed9 4529 bd59 755f72985ec1 - الارشاد و تاريخ نگاري زندگاني ائمه (3)

m1154 - الارشاد و تاريخ نگاري زندگاني ائمه (3)
الارشاد و تاريخ نگاري زندگاني ائمه (3)

 

نويسنده: دکتر نعمت الله صفري فروشاني

 

2. اسناد
در ميان گزارش هاي شيخ مفيد رحمه الله به رواياتي برخورد مي کنيم که شيخ رحمه الله همانند يک محدث، با استفاده از عباراتي همچون «اخبرني» و «حدثني» با ذکر تمام افراد واقع در سلسله سند به نقل روايت خود پرداخته است. اينگونه گزارش ها، گرچه در الارشاد فراوان ديده مي شود، اما در مقايسه با مواردي که شيخ رحمه الله به نقل مستقيم از منابع پرداخته و يا به ذکر انتهاي سلسله سند يا اواسط آن اکتفا نموده، کمتر است. اينگونه گزارش ها بهترين راه براي شناخت سلسله اسناد شيخ رحمه الله و به ويژه مشايخ مستقيم و بدون واسطه ي روايي اوست.
با بررسي مشايخ بدون واسطه شيخ رحمه الله، مي توانيم آنها را در دو قسمت امام علي(ع) و امامان ديگر، متفاوت ببينيم. در بخش امام علي(ع) به نام مشايخي برخورد مي کنيم که عمدتاً براي اماميه ناشناخته است؛ به اين معني که در کتب روايي، در مقايسه با مشايخ بخش دوم، کمتر به نام آنها برخورد مي کنيم. ويژگي ديگر اين بخش آن است که شيخ رحمه الله در مجموع، روايات اندکي از آنها نقل کرده است. از اين دست مشايخ مي توانيم از افرادي مانند ابوبکر محمدبن عمر جعابي(1) با دو روايت،(2) ابوبکر محمدبن مظفر بزاز(3) با سه روايت (همان، ج1، صص 34، 36و40)، ابوالجيش مظفربن محمد بلخي(4) با چهار روايت (مفيد، همان، ج1، صص 29، 43، 44و47)، محمدبن جعفر تميمي نحوي(5) با يک روايت (مفيد، همان، ج1، ص 33)، ابوعبيدالله محمدبن عمران مرزباني(6) با چهار روايت (مفيد، همان، ج1، صص 32، 40، 41 و 42)، ابوحفص عمربن محمد صيرفي (7) با دو روايت (مفيد، همان، ج1، ص 30-31) و محمدبن حسين صيرفي (همان، ص 31) نيز با يک روايت نام ببريم.
در اين بخش، ذکر بزرگاني از اهل سنت همچون محمدبن مظفر بزاز و محمد بن عمران مرزباني به عنوان مشايخ بدون واسطه شيخ رحمه الله قابل توجه است؛ البته چنين بر مي آيد که آنها داراي نوعي گرايش هاي شيعي بوده اند؛ همچنين حضور افرادي همچون ابن ابي الثلج بغدادي (322-327 يا 323/325ق) در سلسله اسناد شيخ رحمه الله بسيار جالب توجه است. ابن ابي الثلج از مورخان بزرگي بوده که کتابي با عنوان تاريخ الائمه (نجاشي، همان، ص 382) داشته است؛ گرچه از عبارات نجاشي و شيخ طوسي رحمه الله مي توان به نوعي، امامي بودن او را ترجيح داد (نجاشي، همان، ص 381/ طوسي، 1415ق، ص 443)، اما عبارت ابن نديم (ابن النديم، [ بي تا]، ص 423) و نيز اسامي کتب او ( همان)، نوعي دوگانگي را در مذهب او نمودار مي سازد. بيشترين نقل شيخ مفيد رحمه الله از ابن ابي الثلج از طريق استاد خود، مظفر بن محمد بلخي است (مفيد، همان، ج1، صص 29، 43، 44، 45، 47)، اما در موارد اندکي نيز از طريق کساني همچون عمربن محمد صيرفي (همان، ص 30) و محمدبن حسين مقري (همان، ص 319) از او نقل مي کند.
اما آنچه جالب توجه است اينکه: سلسله سند از ابن ابي الثلج به بعد، معمولاً سلسله سندي غير شيعي است که براي اثبات روايي برخي از فضايل امام علي(ع) براي اهل سنت کارآمد است. نکته جالب توجه ديگر در اين بخش، عدم وقوع نويسندگاني با نوشته هاي همسو در سلسله اسناد شيخ رحمه الله است که از آن جمله مي توانيم از افرادي همچون علي بن احمد، معروف به ابوالقاسم کوفي (352ق) صاحب کتاب الاستغاثه في بدع الثلاثه و نيز محمدبن جرير طبري شيعي صاحب کتاب المسترشد(8) نام ببريم.
در بخش دوم، يعني بخش مربوط به ساير ائمه عليهم السلام (به جز امام علي(ع))، عمده روايات مستند شيخ، از دو تن از مشايخ بلاواسطه شيخ، يعني ابوالقاسم جعفربن محمد، معروف به ابن قولويه و ابومحمد حسن بن محمدبن يحيي نقل شده است (براي آگاهي از فهرست روايات اين دو در الارشاد، ر.ک به: الارشاد، 1413ق، ج2، صص 458و 461-462).
ابن قولويه (368/369ق) استاد شيخ مفيد رحمه الله، از بزرگ ترين محدثان امامي قرن چهارم به شمار مي رود که داراي کتب و نوشته هاي متعدد عمدتاً فقهي بوده است و به عنوان استاد فقه (فقه روايي) شيخ مفيد رحمه الله معرفي شده است. او بيشترين توثيقات و تأييدات را از سوي رجاليون شيعه دريافت داشته است؛ به گونه اي که در مورد او شاهد تعابيري هستيم که درباره کمتر شخصي به کار رفته است (ر.ک به: اردبيلي، 1403ق، ج1، ص 157-158)؛ براي مثال نجاشي رحمه الله درباره او چنين مي نگارد: «… کل ما يوصف به الناس من جميل وثقه و فقيه فهو فوقه» (نجاشي، همان، ص 123): او برتر از همه توثيقاتي با الفاظي مانند جميل، ثقه و فقيه است که درباره مردمان به کار مي رود.
ابن قولويه از بزرگ ترين شاگردان محمدبن يعقوب، معروف به کليني (329ق) است که راوي کتاب کافي او نيز بوده است؛ از اين رو بيشترين روايات مستند شيخ رحمه الله از او به سلسله اسناد کليني مي پيوندد که اينگونه روايات مستند با روايات موجود در کافي و نيز با اسناد آنها هماهنگ است و از اين رو، به بررسي جداگانه اسناد نياز ندارد و طبعاً همچنان که افراد ثقه در آن مشاهده مي شود، شاهد حضور افراد ضعيف و متهم و به ويژه متهم به غلو در اينگونه اسناد مي باشيم که براي مثال مي توانيم از افرادي همچون سهل بن زياد (براي آگاهي از نشاني روايات ر.ک به: مفيد، 1413ق، ج2، صص 252، 280، 293و 345 و براي آگاهي از ديدگاه رجاليون درباره او ر.ک به : اردبيلي، 1403ق، ج1، ص 393)، محمدبن حسن بن شمون [ابن جمهور] (258ق) (براي نشاني روايات ر.ک به: مفيد، همان، ج2، صص 333و 255 و براي ديدگاه رجاليون ر.ک به: اردبيلي، همان، ج2، ص 92-93)، معلي بن محمد (براي نشاني روايات ر.ک به: مفيد، ج2، صص 248، 258، 267، 291، 292، 301، 304، 311، 316، 347، 349 و براي ديدگاه رجاليون، ر.ک به: اردبيلي، همان، ج2، ص 251) و ابوالجارود (زياد بن منذر) ( براي نشاني روايات ر.ک به: مفيد، ج2، صص 346و 348 و براي ديدگاه رجاليون، ر.ک به: اردبيلي، همان، ج1، ص 339) ياد کنيم.
البته در موارد بسيار نادري، شيخ رحمه الله به واسطه ابن قولويه، از شخصيت هايي به جز کليني نقل مي کند که از آن جمله مي توانيم به روايت او از محمدبن همام اسکافي (258-336ق) صاحب کتاب الانوار في تاريخ الائمه الاطهار (براي آشنايي با ديدگاه رجاليون درباره او ر.ک به : اردبيلي، همان، ج2، ص 212) اشاره کنيم (براي اطلاع از نشاني روايت، ر.ک به: مفيد، همان، ج1، ص 45) که گرچه از سوي بزرگان رجالي با بهترين عبارات توثيق شده است (نجاشي، همان، ص 379/طوسي، 1417ق، ص 217)، اما نجاشي ظريفانه يادآور نقطه ضعفي درباره برخي از روايات او مي شود که اتفاقاً اين نقطه ضعف در روايت موجود او در الارشاد نيز ديده مي شود و آن اينکه: وي گاهي از جعفربن محمدبن مالک فزاري به نقل روايت مي پردازد که نجاشي درباره جعفر ديدگاه هايي همچون ضعيف الحديث، جاعل روايت، نقل از مجاهيل و فاسد المذهب و الروايه را به گونه اي نقل مي کند که نشانگر نوعي تمايل او به اين ديدگاه است (نجاشي، همان، ص 122).
روايتي که شيخ رحمه الله در الارشاد به واسطه ابن قولويه و محمدبن همام از او نقل کرده، روايتي غاليانه است که نمي توان به صحت آن معتقد بود؛ زيرا مضمون آن «ولد الزنا» بودن همه ي دشمنان امام علي(ع) است( مفيد، همان، ج1، ص 45. «…. قال رسول الله(ص) يا معشر الانصار بوروا [اي اختبروا] اولادکم بحب علي بن ابي طالب فمن احبه فاعلموا انه لرشده و من ابغضه فاعلموا انه لغيه»).
دومين اسناد روايي شيخ رحمه الله در بخش دوم، ابو محمد حسن بن محمدبن يحيي (متولد 358) ق) است که شيخ مفيد رحمه الله گاهي از او با عنوان «الشريف» ياد مي کند که او بيشتر از طريق جدش، يحيي از اصحاب ائمه عليهم السلام نقل مي کند؛(9) گرچه دقت در مضمون روايات او مي تواند صحت اين روايات را که عمدتاً درباره ي فضايل و مناقب معقول و نيز جريانات تاريخي مربوط به ائمه عليهم السلام است، تأييد کند، اما شخصيت او در ميان رجاليون شيعه، مورد بي مهري قرار گرفته است؛ به گونه اي که نجاشي از او با عباراتي همچون «روي عن المجاهيل، رايت اصحابه يضعفونه» ياد کرده است (نجاشي، همان، ص 149) و ابن غضائري پا را فراتر گذاشته و با عباراتي همچون «کان کذاباً يضع الحديث مجاهره و يدعي رجالاً غرباء لا يعرفون و يعتمد مجاهيل لا يذکرون» (ابن غضائري، 1380، ص 54. ترجمه عبارات چنين است: «او بسيار دروغگو بود که آشکارا حديث جعل مي کرد و افراد ناشناخته اي را در سلسله سند خود قرار مي داد) او را مورد نوازش قرار مي دهد.
اما چنانچه اشاره شد، مضمون روايات او، چنين عباراتي را تأييد نمي کند، چنانچه تعبير شيخ مفيد رحمه الله از او با عنوان «الشريف» و نيز فراواني روايت از او، نشانگر نوعي اعتماد از سوي شيخ رحمه الله به اوست؛ اما نکته جالب توجه درباره روايت او، آن است که ابن غضائري گرچه به شدت با او برخورد مي کند، اما روايات او از کتب پدر بزرگش يحيي را- که با روايات ديگران از او هماهنگ مي باشد- مورد تأييد قرار مي دهد؛ و چنانچه اشاره شد، عمده روايات او در کتاب الارشاد، از طريق يحيي است که از سوي رجاليون ستوده شده است (اردبيلي، همان، ج 2، ص 327).
نتيجه
شيخ مفيد رحمه الله از بزرگ ترين و تأثيرگذارترين شخصيت هاي امامي در روند شکل گيري، تثبيت و تقويت انديشه هاي شيعي در ساحت هاي مختلف کلام، فقه و حتي تاريخ است.
او بزرگ ترين متکلم اماميه است که اقدام به نگارش کتب تاريخي و از جمله کتاب الارشاد نمود که يک دوره زندگي ائمه عليهم السلام را به تصوير مي کشد؛ البته با دقت در مطالب آن مي توان دريافت که آن بزرگوار حتي الامکان سعي نموده مسيري را در گزارش هاي خود طي کند که به تقويت مباني کلامي خود و يا دست کم به عدم تعارض با آنها بينجامد.
عظمت شيخ رحمه الله باعث شده تا پسينيان بيشتر به شرح، ترجمه و يا اقتباس از اين اثر سترگ اقدام نمايند و کمتر ورود به عرصه نقدهاي دروني و بيروني را به مخيله خود خطور دهند؛ در حالي که اينگونه نقدها مي توانند علاوه بر پيشبرد عرصه مطالعات تاريخي به ويژه در بعد تاريخ ائمه عليهم السلام، کيفيت برخي از استنادات مطالب کلامي را که مرتبط با بخشي از مطالب تاريخي است، روشن نمايند.
مقاله حاضر در وسع خود، سعي بر آن داشت تا ضمن معرفي ويژگي هاي اين کتاب، گوشه اي از کاستي هاي آن را در ابعاد اسناد، منابع و محتوا به نمايش گذارد تا علاوه بر تقدس زدايي از شخصيت ها در عرصه ي مطالعات تاريخي، به پيشبرد مطالعات روشمند در عرصه ي تاريخ ائمه عليهم السلام ياري رسانده باشد.

پي نوشت ها :
 

– نجاشي، 1418 ق، ص 394، «… الحافظ القاضي کان من حفاظ الحديث و اجلاء اهل العلم … اخبرنا بسائر کتبه شيخنا ابوعبدالله محمدبن محمدبن نعمان رضي الله عنه». شگفت اينکه: با آنکه اين شخصيت کتاب هاي فراواني در موضوعات مختلف مربوط به ائمه عليهم السلام داشته و بزرگان شيعه نيز بيشتر از راه شيخ مفيد رحمه الله با او آشنا شده اند، شيخ رحمه الله فقط در دو مورد به ذکر نام او مي پردازد.
2- مفيد، همان، ج1، صص 33و39. يادآور مي شوم بخش فهارس الارشاد، چاپ آل البيت(ع) به ويژه فهرست اعلام در نگارش اين قسمت بسيار کارگشا بوده است.
3- ظاهراً از علماي اهل سنت بوده که در سال 286متولد و در سال 379 ق وفات يافته است و بزرگاني همچون دارقطني از او حدود سه هزار حديث نقل کرده اند (مفيد، 1413ق، ص 34، پاورقي به نقل از: بغدادي، 1349ق، ج3، ص 262).
4- متکلم و محدث مشهور اماميه صاحب کتب روايي و کلامي فراوان و از شاگردان ابوسهل نوبختي. او در سال 367 ق وفات يافته است (نجاشي، همان، ص 422).
5- نجاشي، همان، ص 394. «المودب حسن العلم بالعربيه و المعرفه بالحديث، له کتاب الموازنه لمن استبصر في امامه الاثني عشر(ع)».
6- خويي، 1410ق. «صاحب التصانيف المشهوره و المجاميع الغربيه کان راويه للادب صاحب اخبار و تأليفه کثيره و کانه ثقه في الحديث و مائلاً الي التشيع في المذهب».
7- اردبيلي، 1403ق، ج1، ص 637-638. «… المعروف بابن الجعابي … کان حفظه عارفاً بالرجال من العامه و الخاصه».
8- براي اطلاع از جايگاه کتاب و نويسنده در تثبيت عقايد شيعي، ر.ک به: مقدمه محققانه شيخ محمدباقر محمودي بر چاپ تحقيق شده المستر شد.
9- فهرست روايات او را در الارشاد، فهرست اعلام، ج2، ص 461-462 بنگريد. نسب کامل او چنين معرفي شده است: حسن بن محمدبن يحيي بن حسن بن جعفربن عبدالله بن حسين بن علي بن حسين بن علي بن ابي طالب(ع) (نجاشي، همان، ص 149).

منابع
1. ابن النديم، محمدبن اسحاق؛ الفهرست؛ ترجمه رضا تجدد؛ دانشگاه تهران، [بي تا]،
2. ابن غضائري، احمدبن حسين؛ کتاب الرجال؛ تحقيق سيد محمدرضا حسيني جلالي؛ قم؛ دارالحديث، 1380.
3. اردبيلي غروي، محمدبن علي؛ جامع الرواه و ازاحه الاشتباهات عن الطرق و الاسناد؛ قم: مکتبه آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1403 ق.
4. الناصري، محمدحبيب؛ رياضي؛ الواقفيه دراسه تحليليه؛ مشهد: الموتمر العالمي للامام الرضا(ع)، 1409ق.
5. بغدادي، ابوبکر احمدبن علي؛ تاريخ بغداد، قاهره: [بي نا]، 1349ق.
6. تستري (شوشتري)، محمدتقي؛ قاموس الرجال؛ تهران: دفتر نشر اسلامي، 1410ق.
7. جباري، محمدرضا؛ سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه عليهم السلام، چ 2، قم: موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، 1382.
8. خصيبي، حسين بن حمدان؛ الهدايه الکبري؛ قم: موسسه البلاغ، 1419ق.
9.  الهدايه الکبري؛ نسخه خطي، کتابخانه آيت الله العظمي مرعشي نجفي، شماره 2973.
10. خويي، سيد ابوالقاسم موسوي؛ معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرواه؛ چ4، قم: مرکز نشر آثار الشيعه، 1410ق.
11. رباني خلخلالي، علي، ستاره درخشان شام، حضرت رقيه دختر امام حسين(ع)، چ2، قم: مکتبه الحسين(ع) ، 1378.
12. ري شهري، محمد و با همکاري سيد محمد کاظم طباطبايي و سيد محمود طباطبايي؛ موصوعه الامام علي بن ابي طالب(ع)؛ قم: دارالحديث، 1421ق.
13. ساعدي خراساني، محمدباقر؛ الارشاد في معرفه حجج الله علي العباد؛ قم: موسسه آل البيت(ع) لاحياء التراث، 1413ق.
14. سجادي، سيد صادق و هادي عالم زاده؛ تاريخ نگاري در اسلام؛ چ2، تهران: سمت، 1379.
15. سليماني، جواد؛ «پژوهشي پيرامون باب هاي اهل بيت(ع)» مجله تاريخ در آيينه پژوهش، ش 1، پاييز 1381.
16.رازداران حريم اهل بيت(ع): قم: موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني رحمه الله، 1386.
17. شوشتري، محمدتقي؛ قاموس الرجال (چاپ قديم)، قم: دفتر نشر اسلامي وابسته به جامعه مدرسين، 1410ق.
18. شهيد ثاني، زين الدين بن علي؛ الرعايه في علم الدرايه؛ تحقيق عبدالحسين محمد علي بقال؛ چ2، قم: کتابخانه آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1413ق.
19. صدوق، محمدبن علي بن بابويه قمي؛ عيون اخبار الرضا(ع) ؛تصحيح سيد مهدي حسيني لاجوردي؛ تهران: جهان، [بي تا].
20. صفري فروشاني، نعمت الله؛ «الف»، «حسين بن حمدان خصيبي و الهدايه الکبري»؛ مجله طلوع، ش 16، زمستان 1384.
21. «ب»، «محمدبن جرير طبري آملي و دلائل الامامه»؛ مجله علوم حديث؛ ش 37و 38، پاييز و زمستان 1384.
22. غاليان، کاوشي در جريان ها و برآيندها؛ مشهد: بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1378.
23. طبري، محمدبن جرير؛ المسترشد في امامه اميرالمومنين علي بن ابي طالب(ع) ، تحقيق محمدباقر محمودي؛ موسسه الثقافه الاسلاميه لکوشانپور، [بي تا].
24.تاريخ الامم و الملوک؛ تصحيح محمد يوسف الدقاق؛ بيروت: دارالکتب العلميه، 1407ق.
25. طوسي، ابوجعفر محمدبن حسن؛ الفهرست؛ تحقيق جواد قيومي اصفهاني؛ قم: موسسه نشر الفقاهه، 1417ق.
26.رجال الطوسي؛ تحقيق جواد قيومي اصفهاني؛ قم: موسسه النشر الاسلامي، 1415ق.
27. کليني، ابوجعفر محمدبن يعقوب بن اسحاق؛ اصول کافي؛ ترجمه و شرح سيد جواد مصطفوي؛ تهران: انتشارات علميه اسلاميه، [بي تا].
28. مفيد، ابوعبدالله محمدبن محمدبن نعمان عکبري بغدادي؛ الارشاد؛ تصحيح محمدباقر بهبودي؛ ترجمه و شرح فارسي محمد باقر ساعدي خراساني؛ تهران: اسلاميه، 1380.
29. نجاشي، ابوالعباس احمدبن علي؛ رجال النجاشي؛ تحقيق سيد موسي شبيري زنجاني، چ 6، قم: موسسه النشر اسلامي، 1418ق.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد