خانه » همه » مذهبی » امامت، عهد و پیمان الهى

امامت، عهد و پیمان الهى

امامت، عهد و پیمان الهى

نكته‏اى را كه باید توجه نمود این است كه قرآن از مسئله امامت باكلمه «عهدى» نام برده و همینكه حضرت ابراهیم علیه السلام مقام امامت را براى فرزندان خود طلب نمود خداوند پاسخ داد كه عهد من (كه همان مقام امامت است) به افراد ظالم نمى‏رسد:

4d334d75 0725 424a a478 7533d68946d2 - امامت، عهد و پیمان الهى

0019094 - امامت، عهد و پیمان الهى
امامت، عهد و پیمان الهى

 

 

نكته‏اى را كه باید توجه نمود این است كه قرآن از مسئله امامت باكلمه «عهدى» نام برده و همینكه حضرت ابراهیم علیه السلام مقام امامت را براى فرزندان خود طلب نمود خداوند پاسخ داد كه عهد من (كه همان مقام امامت است) به افراد ظالم نمى‏رسد:
«لاینال عهدى الظالمین»(1)
اگر امامت عهد و پیمان خداست ما نمى‏توانیم آن را با شورى حل كنیم، چون در آیات مربوط به شورا، كلمه «أمر» آمده مانند: «وامرهم شورى‏ بینهم» كار مردم با ایمان با مشورت انجام مى‏گیرد و یا به پیامبرصلى الله علیه وآله دستور داده مى‏شود كه «وشاورهم فى الامر» در مسائل مردم با آنان مشورت كن. توجه دارید كه مورد مشورت در هر دو آیه، امور مربوط به مردم و مسائل اجتماعى است و هرگز شامل مسئله امامت كه عهد و پیمان خداست نمى‏شود.
آیةاللّه شهید صدر با بیان چند مقدمه نتیجه مى‏گیرند كه تعیین امام تنها باید از راه انتصاب و از طریق خدا و رسول باشد و اینك مقدمات:
یك. پیامبر صلى الله علیه وآله عهده‏دار دگرگونى همه جانبه وانقلاب بزرگ عقیدتى و فكرى و تبدیل یك سیستم جاهلى به یك نظام اسلامى انسانى آن هم براى ابد بود.
دو. دوران بیست و سه سال رسالت آنهم با وضعى كه مسلمان‏ها داشتند، در مكه در خفقان فشار و ترس و در مدینه متحمل انواع مشكلات و جنگ‏ها و توطئه‏هاى دشمنان بودند كه این مدّت بیست و سه سال با آن همه گرفتارى براى آن دگرگونى كم است.
سه. پیامبرصلى الله علیه وآله ناگهان از دنیا نرفت تا بگوئیم زمانى براى بررسى مسئله رهبرى امت و ادامه كار نداشت و فرصتى براى تعیین جانشین خود پیدا نكرد.
كوتاه سخن آنكه 23 سال براى آن دگرگونى كم است و باید بعد از پیامبر كار ادامه یابد و براى تداوم كار چند طرح و نظریه است كه باید مورد بررسى قرار دهیم.
1- پیامبر صلى الله علیه وآله نسبت به جانشینى خود بى تفاوت بود و بدون اینكه به فكر تداوم انقلاب و هدایت مردم باشد، آنان را رها كرد و از دنیا رحلت نمود.
این نظریه قابل قبول نیست زیرا:
یك انسان عادّى هرگز حاضر نیست طرح و برنامه‏اى را كه براى آن زحمت بسیار كشیده، رها كند و آن را به شخصى نسپارد. آنهم با سوز و گدازى كه قرآن براى حضرت محمد صلى الله علیه وآله بیان مى‏كند در جهت ارشاد و هدایت مردم، آنجا كه مى‏گوید: «حریص علیكم»(2) پیامبر صلى الله علیه وآله براى شما مى‏سوزد و براى هدایت شما حرص مى‏زند.
و در جاى دیگر مى‏فرماید: «لعلّك باخع نفسك»(3) گویا تو از ناراحتى اینكه چرا مردم ایمان نمى‏آورند خود را مى‏كشى.
آیا پیامبرى كه این چنین نسبت به هدایت مردم، تعهّد و عشق دارد حاضر است مردم را به حال خود رها كند؟
پیامبرى كه در سفر به جنگ تبوك كه هشتاد روز طول كشید كسى را در مدینه به جاى گذاشت، آیا براى پس از خود فكرى نمى‏كند؟!
آیا ابوبكر حاضر شد مردم را رها كند و آنان را به عمر نسپارد؟
آیا مى‏توان قبول كرد كه ابوبكر براى بعد از خود به فكر مسلمانان بود اما حضرت محمد صلى الله علیه وآله نبود؟!
2- نظریه دوم آن است كه بگوئیم پیامبر از دنیا رفت و رهبرى امت را به شورى و انتخاب خود مردم واگذار نمود.
امّا اگر چنین بود، چرا ابوبكر مثل پیامبر، امت را به شورى واگذار نكرد و شخصاً دخالت نمود و عمر را نصب كرد؟!!
چرا عمر نیز در رهبرى امت همه پرسى نكرد؟! بلكه خود شورائى تشكیل داد مركب از شش نفر، آنهم شورائى كه عملاً دیكتاتورى بود، زیرا گفته بود در این شورا كسى رهبر است كه عبدالرحمن بن عوف به او توجّه داشته باشد؟
این چه شورائى است كه یك نفر در آن حق وتو داشته باشد و نظر آن دسته قابل قبول باشد كه این یك نفر در میان آنها باشد؟ آیا این شوراست یا دیكتاتورى؟!
با توجّه به این نظریه دوم، ماجراى غدیر خم براى چیست؟
3- اكنون كه نظریه اول و دوم رد شد، تنها یك راه باقى مى‏ماند و آن این كه خود پیامبر كه از همه دلسوزتر است، شخص لایقى را كه در شناخت و عمل به مكتب و اداره و رشد جامعه از همه افراد بهتر مى‏داند و داراى هرگونه صلاحیّت علمى و فكرى است و سابقه‏اى درخشان دارد براى رهبرى امت انتخاب و منصوب كرده و به مردم معرفى كند كه پیامبر نیز چنین كرد و در غدیر خم، حضرت على را به جانشینى خود منصوب نمود.

پي نوشت ها :
 

1سوره بقره، آیه‏124.
2سوره توبه، آیه 128.
3سوره كهف، آیه 6.
 

ارسال توسط كاربر محترم : sadrian

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد