طلسمات

خانه » همه » مذهبی » امامت از ديدگاه نهج البلاغه (4)

امامت از ديدگاه نهج البلاغه (4)

امامت از ديدگاه نهج البلاغه (4)

قطبيت و رهبري ايدئولوژيک امام و ايفاي نقش قلب و جان در کالبد امت بي شک مستلزم شرايط و اولويت ها و خصايص برتري است که امام حداکثر برخورداري را از آن بايد داشته باشد.
ما در اينجا از کم و کيف اين خصايص برتر بحثي نداريم زيرا که از موضوع يعني اصل مفهوم و ابعاد عيني امامت عيني امامت خارج است ولي مي دانيم که تعيين حد و مرز اين شرايط و خصايص برتر و همچنين يافتن و

2de4609c 199a 48ca 93ca bc58b820c41a - امامت از ديدگاه نهج البلاغه (4)

SA1867 - امامت از ديدگاه نهج البلاغه (4)
امامت از ديدگاه نهج البلاغه (4)

 

نويسنده: افسانه شيرازي عدل

 

گزينش خدايي بر اساس خصايص برتر عنصر تعيين کننده
 

قطبيت و رهبري ايدئولوژيک امام و ايفاي نقش قلب و جان در کالبد امت بي شک مستلزم شرايط و اولويت ها و خصايص برتري است که امام حداکثر برخورداري را از آن بايد داشته باشد.
ما در اينجا از کم و کيف اين خصايص برتر بحثي نداريم زيرا که از موضوع يعني اصل مفهوم و ابعاد عيني امامت عيني امامت خارج است ولي مي دانيم که تعيين حد و مرز اين شرايط و خصايص برتر و همچنين يافتن و شناخت انساني که به درستي واجد اين شرايط و خصايص برتر به ميازن مورد لزوم باشد به همان اندازه دشوار و پيچيده است که تشخيص شرايط نبوت و انتخاب نبي مشکل مي باشد.
زيرا دشواري و پيچيدگي در دو مرحله است که در مسئله نبوت و امامت مشترکاً مشاهده مي شود:
1- در مرحله تعيين کم و کيف دقيق شرايط و خصايص لازم.
2- در مرحله شناخت انساني که دقيقاًً واجد همه آن شرايط و خصايص باشد و تداوم صلاحيتش تضمين گردد. بکار بردن همه سنجش ها و روش هاي شناخت اعم از حس و تجربه و استدلال عقلي ( برهان منطقي و فلسفي ) اگر به طور فرض در مرحله اول وصي دوم دچار اشکال و اشتباه بشود حداقل در تضمين تداوم صلاحيت و اينکه شخصي دقيقاً شناخته شده بطور مداوم واجد شرايط لازم خواهد بود نتيجه قطعي به دست نخواهد داد.
بديهي است انتخاب بر اساس شوري نيز ناگزير بر اساس يکي از روش هاي شناخت فوق مي باشد و بدين ترتيب راه تشخيص و شناخت قطعي در اين زمينه به روي انسان بسته خواهد بود.
در چنين مواردي که راه شناخت هاي عادي نيست به يک سلسله واقعيت هاي عيني که انسان ناگزير از شناخت آن ها مي باشد مسدود مي گردد. جاهل ماندن انسان و اسير شدن در پشت پرده هاي غيب و جهان دور از دسترس حس و تجربه و استدلال عقلي با فلسفه خلقت انسان و ضرورت تکامل او تضاد خواهد داشت و چنين تضادي با اساس توحيدي و جهان بيني سازگار نيست شناختي که ما از الله و صفاتش پذيرفته ايم ما را بر آن مي دارد که معتقد باشيم راه چهارمي براي شناخت در يک چنين مواردي براي انسان پيش بيني شده است و چنين هم هست- زيرا راه وحي به صورت يک نوع شناخت قطعي تضمين شده ديد انسان را با افق هاي ناشناخته جهان آشنا و حقايق پيچيده جهان را ملموس تر از هر حس و تجربه و روشن تر و جزئي تر از هر برهان و استدلال فلسفي مکشوف داشته است.
عنصر تعيين کننده در امامت که ما آن را به عنوان بعد دوم مطرح کرده ايم همان نقش وحي در حل مشکل دو مرحله اي امامت است که با وجود استناد انتخاب امام به شرايط تعيين کننده در انتخاب امام مي باشد.
يک: اکنون اين مطلب را از ديدگاه نهج البلاغه بررسي مي کنيم و در اولين قسمت با کلام صريح امام در آخر خطبه دوم آشنا مي شويم:
« ولهم خصايص حق الولايه و فهيم الوصيه و الوارثه، الان اذ رجع الحق الي اهله و نقل الي منتقله ».
از آن امامان اهل بيت است خصايص لازم براي حق حکومت و امامت ودر مورد آن هاست وصيت پيامبر و وراثت اکنون آن هنگامي است که حق به اهلش باز گردانده شده و به پايگاه اصيلش انتقال يافته است.
وصيت همان زبان وحي است که چون مخصوص ائمه اهل بيت بوده آنان را به امامت مشخص کرده است. وراثت هم يکي از خصايص برتري است که در تضمين الويت ها و صلاحيت هاي لازم در امامت نقشي قابل توجه دارد زيرا اگر شرايط مساعد بنيادي با انتقال کليه خصايص پاک انساني در زمينه خلقي از طريق وراثت به انسان برتر پيشاپيش در انسان برتر تحقق نيابد آمادگي لازم را براي پذيرفتن و به دست آوردن معيارها و خصايص لازم در جهت نيل به امانت نخواهد داشت.
دو: امام هم در خطبه 144چنين بيان مي کند:
«اين الذين زعموا انهم الراسخون في العلم دوننا، کذبا و بغيا علينا ان رفعنا الله و وضعهم و اعطانا و حرمهم و ادخلنا و اخرجهم بنا يستعطي الهدي و يستجلي العمي ان الائمه من قريش غرسوا في هذا البطن من هاشم، لا تصلح علي سواهم و لا تصلح الولاه من غيرهم »
کجايند آنها که گمان برده اند که به جز ما آنان به ژرفاي علم رسيده اند که اين، دروغ و ستم بر ما است به خاطر آنکه خداوند ما برتري داد و آنان را پست گردانيد و ما را به خصايصي ارزاني داشت وآنان را محروم کرد و ما را به مرزهاي رحمتش وارد کرد و آنان را خارج نمود از طريق ماست که هدايت براي آنان که به دنبال هدايتند ارزاني مي شود و کوردلي ها روشني مي گيرد بي شک امامان از دودمان قريش هستند که در دامن خاندان هاشم کاشته شده اند و ديگران شايسته اين نيستند و غير آنان که امام به حقند صلاحيت زمامداري را ندارند.
تعبيرات امام در بيان خصايص برتر امامان که به صورت مواهبي که از خدا به آنان داده شده در جملات فوق بيان گرديده،گوياي اين واقعيت است که با وجود تمام ويژگي هايي که در امام هست عنصر تعيين کننده همان بعد انتخاب خدايي امامت است.
سه: در خطبه 145چنين آمده است:
«نحن الشعار و الاصحاب و الخزنه و ابواب و لا توتي البيوت الا من ابوابها فمن اتاها من غير ابوابها سمي سارقا. فيهم کرايم القرآن و هم کنوز الرحمن ان نطقوا صدقوا و ان صمتوا لم يسبقوا فليصدق رائد اهله »
مائيم شعار وحي ويران پيامبر و خزينه دار و درهاي علوم خدايي پيامبر و به خانه ها جز از درهايش نبايد وارد شد کسي که به خانه ها جز از طريق درها وارد شود سارق ناميده مي شود.
در مورد اينان آيات کريمه قرآن نازل شده و آنها گنج هاي خدا هستند هرگاه سخن گفتند درست و حقيقت گفته و آنگاه که مهر سکوت بر لب زدند کسي بر آنها در سخن سبقت نجست پس لازم است که آنها چون پيشاهنگان جوينده آب به مردمشان بازگشتند صادق باشند شعار به معني چهره نمايان و علامت گوياي دين و وحي و اصحاب به مفهوم ياراني که همواره در کنار پيامبر سهيم در رنج ها و آگاه از هر آنچه که از مجراي وحي مي گذرد و نگهبان بمعني حافظ علوم و معارف ابواب بمعني کانال هايي که تنها راه صحيح دستيابي به حقايق دين و آندسته از واقعيات عيني که راه قطعي براي وصول به آن نيست اين صفات نشان دهنده خصلت ها و خصايص برتري است که با ضميمه جمله «فيهم کرايم القرآن» به خوبي مي توان به مقصود امام پي برد که تعيين کساني که واجد اين خصايص مي باشند تنها از راه وحي و منطق قرآن امکان پذير مي باشد جمله « فليصدق رائد اهله » مسئوليت بزرگ کساني را مشخص مي کند که به خاطر آگاهي و شناخت و قدرت تشخيصي که دارند مي توانند چنين حقايقي را کشف و الازما در اختيار توده هاي چشم به انتظار گذارده و صادقانه به رسالت روشنگري و آگاه سازي خود عمل نمايند.
اينان که پيشاهنگ امت جستجوگر مي باشند وقتي در پژوهش هاي خود به اين حقيقت مي رسند که انتخاب پيامبر و امام تنها از طريق وحي امکان پذير مي باشد و شخصيت منتخب از طريق وحي را نيز دقيقاًً شناسايي مي کند لحظه اي سکوت و بي تفاوتي از آنان پذيرفته نيست بايد صادقانه نتيجه پژوهش هاي خود را در اختيار مردم بگذارند.
چهار: امام در عين حال تاکيد مي کند که معيار اصلي در تحليل نهايي همان افضليت و داشتن علم و توانايي برتر نسبت به مسئوليت سنگين امامت است آنانکه در قسمتي از خطبه 173 صريحاً اعلام مي فرمايد:
ايها الناس ان احق الناس بهذا الامر اقواهم عليه و اعلمهم بامرالله فيه.
اي مردم، شايسته ترين انسان هاي تصدي امامت ( خلافت امت) کسي است که از همه تواناتر بر انجام اين مسئوليت بزرگ و هم از داناترينشان به خدمت و قانون خدا نسبت به آن باشد.
اين معيار ( اقواهم عليه و اعلمهم بامر الله فيه ) همان ضابطه و ملاک کلي در بعثت ها و اصطفاها و گزينش هاي خدايي است که قرآن به طور صراحت به دست مي دهد.
« قال ان الله اصطفاه عليکم و ازده بسطه في العلم و الجسم و الله يوتي ملکه من يشا و الله و اسع عليم » ( سوره بقره آيه 247).
در پاسخ اعتراض مردم به انتخاب طالوت به عنوان ملک و فرمانده رهايي بخش، پيامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزيده و او با امکانات گسترده اي در علم و قدرت بدني فزودني داده و خداوند فرمانروايي خود را به کسي که مشيتش تعلق بگيرد ارزاني مي دارد خداوند بينهايت و داناست.
پنج: رازي که امام با قلبي اندوهبار با کميل در ميان مي گذارد متضمن نکاتي جالب در اين زمينه است که ما از قسمت سوم نهج البلاغه ( حکم ) به شماره 147 نقل مي کنيم:
« اللهم بلي لا تخلوا الارض من قائم الله بحجه اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج الله و بيناته و کم ذاواين اولئک- والله- الاقلون عددا و الا عظمون عند الله قدرا يحفظ الله بهم حججه و بيناته حتي يودعوها نظر ائهم و بزرعوها في قلوب اشباههم هجم بهم العلم علي حقيقه البصيره و باشروا روح اليقين و استلانوا ما استعوره المترفون و انسوا بما استوحش منهالجاهلون و صحبو الدنيا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلي اولئک خلفاء الله في ارضه و الدعاه الي دينه آه آه شوقا الي رويتهم ».
بار خدايا چنين است: زمين از وجود کسي که با دليل و سندي که در دست دارد براي خدا قيام مي کند خالي نمي شود يا آشکار و شناخته شده و يا به حال ترس و پنهان تا حجت ها و مشعل هاي فروزان نابود نگردد اينان چندند و کجايند ؟
اينان به خدا سوگند تعدادشان اندک ولي در پيشگاه خدا منزلتي بس عظيم دارند به وسيله آنان خدا از حجت ها و بيناتش پاسداري مي کند تا آن را به همپايه هاي خود بسپارند و بذرش را در قلب هاي هم گونه هاي خويش بکارند آن ها را امواج دانش تا عمق و حقيقت آگاهي و شناخت آفرينش کشانده است و روح يقين را با دل پاک خود لمس کرده اند و آنچه را که خوشگذرانان هوسباز سخت و ناهموار شمرده اند آن ها گوارا و هموار دانسته اند و بدانچه نادانان کوردل را هراسناک ساخته اند گرفته اند دنيا را با تن هاي خويش همراهي کرده اند و جان هايشان به جايگاه بلند قدس آويخته شده آنانند خلفاي خدا در زمينش و داعيان بدينش آه آه چقدر اشتياق ديدارشان را دارم.
آن انسان برتري که امام با اين گونه صفات نشانش مي دهد و آرزوي ديدارش مي کند و او را به عنوان کسي که با حجت براي خدا قيام کرده معرفي مي نمايد چه کسي است و حجتش کدامست ؟آيا او منتخب مردم است و حجتش هم انتخاب مردم ؟ در اين صورت چرا « خائفا مغمورا » است ؟ و بالاخره چنين کسي که خليفه الناس است چگونه خليفه الله مي شود ؟ بررسي دقيق کلام امام نشان مي دهد منظور از حجت و ملاک قيام کردن الله و معيار خليفه اللهي همان سند انتخاب الهي است که تنها از طريق وحي اعلام مي گردد.
منبع: فصلنامه فکر و نظر شماره 14و15

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد