خانه » همه » مذهبی » امامت در آینه ی اندیشه (10)

امامت در آینه ی اندیشه (10)

امامت در آینه ی اندیشه (10)

نویسنده ی مقاله معتقد است تشکیل امت و تأسیس دولت، دو عمل سیاسی بزرگ بود که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله انجام داد. این حکومت که به شیوه ی حکومت های رایج لیکن

sa4828 - امامت در آینه ی اندیشه (10)
sa4828 - امامت در آینه ی اندیشه (10)

 

 

56) معرفت، محمدهادی (1379)، بایستگی های حکومت از دیدگاه امام علی علیه السلام، اندیشه ی حوزه، ش 26.
چکیده: نویسنده ی مقاله معتقد است تشکیل امت و تأسیس دولت، دو عمل سیاسی بزرگ بود که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله انجام داد. این حکومت که به شیوه ی حکومت های رایج لیکن بر اساس عدل استوار بود، پایه ها و اساسنامه ای داشت که باید آن را در سیره ی پیامبر صلی الله علیه و ‌آله و تدابیری که می اندیشید جست و جو کرد.
وی بر این باور است که چون علی علیه السلام در تمامی مراحل کوشش ها و تلاش های پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، تنها وزیر و یاور ایشان بود، بهترین کسی است که از ویژگی های چنین حکومتی آگاه است و اساس و پایه ها و نظام عادل را به خوبی می شناسد. سرفصل های اصلی این مقاله عبارتند از: چیستی ویژگی های رهبری و چگونگی تعیین آن، مسؤولیت متقابل مقام رهبری و مردم، حقوق امت بر دولت و حقوق دولت بر امت. درباره ی حقوق امت بر دولت می گوید اگر مردم تمامی امکانات خود را در اختیار دولت نگذارند، و از دستورات آن حتی در جزئیات سرپیچی کنند، دولت ضعیف می گردد، و ناتوانی دولت در هر بعد از سیاست کشورداری، به تباهی وضع مردم در همان بعد خواهد انجامید. از نگاه نویسنده وفاداری به پیمان، خیرخواهی برای دولت مردان و اطاعت کامل از رهبری از حقوقی است که امت باید رعایت نماید.
اما در خصوص حقوقی که دولت باید رعایت نماید از تفقد از حال کارمندان و بهادادن به مردم یاد می کند. درباره ی تفقد از حال کارمندان می گوید یکی ازوظایف مهم و اساسی دولت مردان در حکومت اسلامی است و مراد از تفقد رسیدگی به چگونگی زندگی آنان و رفع کاستی ها یا نیازمندی های ایشان در سریع ترین زمان ممکن است، و این اساسی ترین اقدام عملی برای جلوگیری از فساد اداری است. همچنین بها دادن به مردم را از ویژگی های مهم حکومت اسلامی می داند و به آیات و روایاتی که دستور مشورت با مردم را داده و پیروی از آراء اکثریت را لازم شمرده اند اشاره می نماید.
57) نوایی، علی اکبر (1379)، سیمای حکومت دینی از منظر امام علی علیه السلام، اندیشه ی حوزه، ش 26.
چکیده: نویسنده ی این مقاله بر ین باور است که استقرار حاکمیت حق بر ویرانه های نظام طاغوتی و شرک جاهلی از آرمان های بلند دینی است؛ آرمانی که تمام رسالت مداران الهی، از آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه و آله، همگی در استقرار آن تلاش نموده اند. ایشان حادثه ی سقیفه را تراژدی بزرگ تاریخ در دوره ی غمبار زندگی علی علیه السلام می داند و آن را اولین انحراف در نظام حکومت اسلام محسوب می نماید. ساختار مقاله از سرفصلی با عنوان علی علیه السلام در مسیر آرمان الهی حاکمیت دینی آغاز می شود و در ادمه از لزوم حکومت در اندیشه ی علی علیه السلام، بداهت لزوم حکومت دینی و ضرورت های روشن حکومت از منظرعلی علیه السلام سخن می گوید: از منظر نویسنده ی مقاله این ضرورت ها عبارتند از:
1) به صحنه درآمدن دین؛
2) تثبیت عدالت دینی؛
3) اجرای حدود الهی؛
4) امنیت اجتماعی؛
5) دفاع از حریم عقیده ی دینی؛
6) دفاع از محرومین و ستمدیدگان.
فصل دیگر نوشتار به سخنی جامع در انگیزه های پذیرش حکومت و ضرورت آن اختصاص دارد. سپس به تلازم اقتدار دیانت با حکومت می پردازد. حکومت علی علیه السلام، بنیادگر اقتدار شریعت، عنوان دیگری است که نویسنده مورد بررسی و دقت نظر قرار می دهد. تلقی امامت از عهده داری حکومت، تلاش های علی علیه السلام در تثبیت حکومت دینی، بزرگ ترین «نه» تاریخ در راستای ابهام زدایی، تلاش در ساخت جدید قدرت، از دیگر موضوعاتی است که در این مقاله به بحث گذاشته شده است.
58) ظهیری، سید مجید (1379)، درآمدی بر فهم دین و دولت در اندیشه ی علوی، اندیشه ی حوزه، ش 26.
چکیده: نویسنده از مفهوم و ماهیت دولت آغاز می کند. و نظریه پردازی درباره ی دولت را معین کننده ی نوع حیات اجتماعی و تغییر در تئوری های دولت را به معنای دگرگونی در ماهیت حیات اجتماعی و مآلاً، حتی مؤثر در سلوک فردی آدمی می داند. وی تئوری های دولت را به چهار دسته تقسیم می کند:
1) دولت مطلقه؛
2) دولت مشروطه؛
3) نظریه ی طبقاتی دولت؛
4) تئوری پلورالیستی درباره ی دولت.
سپس با ذکر مقدمه ای وارد بحث نظریه ی دولت دینی می شود و مدل های ارتباط دین و دولت را مطرح می نماید.
پس از آن نظریه هایی که قائل به تفکیک دین و دولت هستند را برشمرده و مورد نقد و بررسی قرار می دهد. در فصلی با عنوان امام علی علیه السلام و تئوری دولت دینی این باور را تثبیت می کند که امام علی علیه السلام با یک نگاه جامعه شناسانه به بهترین نحو، مهم ترین جزء دولت را که ملت باشد توصیف نموده، اجزای مختلف آن را دسته بندی می کند. دسته بندی اما علیه السلام تمام لوازم یک سازمان اجتماعی- سیاسی جهت تاسیس دولت مدرن را در بر دارد و پس از مطالب فوق بنیادی ترین محتوای دولت را که حقوق و وظایف هر بخش باشد، به دین ارجاع می دهد و در کمال گویایی و شفافیت نفس ارتباط دین و دولت را تبیین می نماید.
59) ظهیری، سید مجید (1379)، قرائت های روشنفکرانه از دولت نبوی و علوی در بوته نقد، اندیشه ی حوزه، ش 26.
چکیده: هرگونه بحث از حکومت دینی در قالب آیین جامعه و همه سو نگر اسلام، به بنیانی اصیل و تاریخی بازگشت دارد که از آن با عناوینی همچون دولت نبوی صلی الله علیه و آله و علوی علیه السلام یاد می کنیم. نظام های سیاسی عصر نبوت و ولایت به شکل های مختلف مورد تفسیر و تحلیل قرار گرفته است. بیشتر حکما و فقهای شیعه بر آنند که حکومت پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و نیز پیامبران پیش از خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله همگی بر خواست و اراده ی باریتعالی بر اساس قانون الهی استوار بوده است و بر همین مدار از ین نظام های سیاسی با عنوان حکومت دینی یاد می نند. اما در طول تاریخ اسلام نظرات و آراءدیگری نیز وجود داشته که با دیدگاه غالب حکما و فقهای شیعه ناسازگار بوده است. آن چه مورد نظر نویسنده در این مقاله می باشد، تفسیرهای روشنفکرانه مغایر با تفسیر غالب شیعه از حکومت های دینی نبوی و علوی است. در این مسیر، آراء روشنفکران ایرانی و عرب را بررسی نموده است.
به طور کلی، طبق نظر نویسنده، نظریه ی غالب شیعه درباره ی مسأله ی حکومت دینی نبوی و علوی، از دو طریق می تواند مورد خدشه قرار گیرد:
1) ادعا مبنی بر این که پیامبر صلی الله علیه و اله و علی علیه السلام اصلاً حکومت تشکیل نداده اند؛
2) این قول که پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام حکومت تشکیل داده اند، اما نظام سیاسی که ایشان تأسیس نموده و رهبری آن را برعهده داشتند، ربطی به دین و شأن مذهبی ایشان ندارد.
در این مقاله آراء روشنفکران ایرانی و عرب در زمینه ی یاد شده مطرح و نقد گشته است.
60) حق پناه، رضا (1379)، فلسفه مندی حکومت از دیدگاه امام علی علیه السلام، اندیشه ی حوزه، ش 26.
چکیده: آن چه این نوشتار در پی آن است، این است که چه انگیزه ای موجب می شود انسان خود را دچار زحمت و درگیر انواع خطرات کند تا به قدرت برسد؟ نوع نگرش به این مسأله ی ضروری و فطری چیست؟ آیا قدرت و حکومت سفره ی گسترده ای است که متولیان آن باید تا حلقوم از آن خورده و همه چیز را ملک مطلق خود بدانند؟ یا رسالت را موجب سیادت و آقای یخود بر دیگران دانسته، به ارضای غرایز نفسانی و برتری طلبی های کودکانه ی خود بپردازند؟ یا آن را وسیله ی انتقاماز دشمنان و رقیبان و تسلط بر آنان می بینند؟ یا این که اهداف دیگری برتر از این ها در نظر است؟
پاسخ به این سوالات سهل و ممتنع، می نماید؛ از یک سو تجربه ی تاریخی نشان می دهد که بیشتر حاکمان، انسان و انسانیت را به بازی گرفته، جز به خود نیندیشیده اند. و ادعای اجرای قانون و ایجاد نظم، بهانه ای بیش نبوده است. از سوی دیگر فردی همچون امام علی علیه السلام را می بینیم که قواعد مرسوم و متعارف میدان سیاست را برهم زده است و در واقع سیاست به معنای واقعی کلمه، یعنی «امامت و رهبری جامعه بر اساس مصالح مادی و معنوی» را دنبال می کند و به این وسیله به سیاست و قدرت، با همه ی زشتی که به بار آورده و خون هایی که به ناحق ریخته است، قداست می بخشد. امام علی علیه السلام ضرورت وجود دولت و حکومت را مورد تأکید قرار می دهد، اما نه هر دولتی، ولو از عدالت و انسانیت دور باشد، بلکه سیاست و دولتی را که خواستار است که در سایه ی آن اهداف ارزشمند و والای اسلام پیاده شود.
61) نوایی، علی اکبر (1379)، حکومت علی علیه السلام نماد حق گرایی، اندیشه ی حوزه، ش 26.
چکیده: مسأله ی حق و حق مداری چنان با زندگی عی علیه السلام در آمیخته که حق و حقانیت با وجود علی علیه السلام یگانه شده است. البته وصف آن معیار حقانیت کاری بس خطیر و مشکل است و اساساً بیان رابطه و یگانگی حق و علی علیه السلام، کاری فوق ادارک و دریافت ماست.
از نظر نویسنده ی مقاله، واژه ی حق به دو صورت مقدم و مؤخر قابل ترکیب با کلمه ی حاکمیت است. گاهی مؤخر می آید (حاکمیت حق) که در این جا به قوانین و نوامیس و ارزش هایی اشاره دارد که برگرفته از جان هستی و منطبق بر فلسفه ی کلی آفرینش است، یعنی حاکمیت از آن همین نوامیس و سنن الهی است و در صورتی که حاکمیت در این مجرا قرار نگیرد و از این میدان خارج شود، عنوان غصب حاکمیت، شایسته و سزوار آن است. همراهی علی علیه السلام با حق موضوعی است که نویسنده بدان اهمیت ویژه ای می دهد و بر این باور است که علی علیه السلام ظهور عینی وجودی است که کلامش حق، راهش حق، شمشیرزدنش حق، مذهبش حق، جنگ و صلحش حق، سکوتش حق، خروشش و فریادش حق، حکومتش حق و گزینش مدیرانش بر مبنای حق است. برای علی علیه السلام حق چنان ارزشی است که هیچ مصلحتی را بر آن پیشی ندهد و حق را قربانی مصلحت نسازد. شاخص بودن حق در دیدگاه علی علیه السلام، عمل علی علیه السلام در راستای حق، تفاوت حکومت حق مداری علی علیه السلام با دیگران، تصویری از حکومت حق، معیارهای حقانیت حکومت امام علی علهی السلام، بازخوانی حق در حیطه ی حکومت، معیارها و نمادهای حقانیت علی علیه السلام از قبیل اصرار بر موضع و مدل حکومت نبوی صلی الله علیه و آله، همسویی میان گفتار و کردار، تجلی حق در زندگی شخصی، همگامی با مردم محروم، موضع گیری در برابر دشمن، حساسیت درانجام رسالت های حق مدار، از مباحث اصلی این مقاله است که مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
62) واعظی، احمد (1379)، میزان انطباق بیعت با دموکراسی در نگاه امام علی علیه السلام، اندیشه ی حوزه، ش 26.
چکیده: ترکیب دین و دولت در نظام سیاسی برخاسته ی از انقلاب اسلامی ایران و تشکیل جمهوری اسلامی، مسأله ی امکان پیوند اسلام و دموکراسی را به گفتمان سیاسی غالب این مرز و بوم بدل کرده است. محتوای این گفتمان در دو سطح متفاوت گسترش یافته است. رویکرد افراطی و رادیکال، این بحث را در قالب تقابل حکومت دینی و دموکراسی، و ناسازگاری اسلامیت و جمهوریت مطرح میکند و رویکرد اعتدالی، سطح این گفت و گو و تضارب آراء را در قلمرو تبیین کیفیت ترکیب دین و دموکراسی و جمهوریت و اسلامیت محدود می کند. پیش فرض رویکرد اخیر آن است که در اساس، این ترکیب و پیوند امکان پذیر است و مساله ی اصلی، یافتن الگوی ناسب برای ترکیب توفیق آمیز مشارکت مردمی با مرجعیت دین و تحقق عینی حاکمیت دین در عرصه های مختلف حیات اجتماعی است. دستیابی به نتیجه ی قاطع و روشن در این مبحث اساسی و سرنوشت ساز مستلزم بحث جدی در چند عرصه ی مهم است. نخست باید تلقی های موجود از دموکراسی را به تصویر کشیده و وجوه تمایز هر یک از یکدیگر را بازشناخته شود. آن گاه در این نکته تأمل شود که آیا دموکراسی پدیده ای نوظهور و برامده از مناسبات دوران مدرن است، یا آن که دارای پیشینه در اعصار و قرون گذشته است. مرحله ی دیگر این بحث، سنجش رابطه ی میان تلقی ها و ضروت های مختلف دموکراسی با آموزه های دینی و داوری در باب سازگاری یا ناسازگاری دموکراسی با اسلام است. یکی از گام های نخستین و مقدماتی این سنجش و داوری بررسی دقیق و تحلیلی ماهیت عناصر تاریخی و مذهبی ای است که گمان تناسب آنها با دموکراسی و مردم سالاری می رود. معمولاً از شورا و بیعت، به عنوان مهم ترین عناصر تاریخی و مذهبی مرتبط با دموکراسی یاد می شود. این دو هماره نمودها و مظاهر دخالت و مشارکت و تأثیرگذاری آحاد جامعه بر قدرت سیاسی و تصمیم گیری های کلان است که ماهیت شورا و بیعت در صدر اسلام چه بوده است و کارکرد و نقش سیاسی این دو آیا همان کارکرد و نقشی است که امروزه در حکومت های مبتنی بر دموکراسی برای مردم در نظر گرفته می شود؟
منبع: اندیشه ی حوزه شماره 84.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد