امامت شيعي در انديشه ي امام خميني (2)
در اين ميان ، حضرت امام خميني ( قدس سره ) براي اثبات وحقانيت امامت شيعه به حديث ثقلين توجه ويژه دارند وبا بيان هاي مختلف بر عدم جدايي اين دو امانت بزرگ
امامت شيعي در انديشه ي امام خميني (2)
حديث ثقلين ،مبناي امامت در انديشه ي امام خميني (قدس سره )
به عقيده ي شيعه ، پيامبر اکرم (ص) حضرت علي (ع) را به سمت جانشيني خويش براي امامت وزمامداري امت اسلام تعيين ومنصوب نموده است . شيعه در اين اعتقاد خود به روايات متعددي که در اين زمينه رسيده وحتي در منابع معتبرحديث اهل سنت نيز نقل شده ، استناد مي کند ، مانند حديث غدير ، حديث ثقلين و حديث منزلت .
در اين ميان ، حضرت امام خميني ( قدس سره ) براي اثبات وحقانيت امامت شيعه به حديث ثقلين توجه ويژه دارند وبا بيان هاي مختلف بر عدم جدايي اين دو امانت بزرگ نبوي تأکيد مي ورزند . ايشان در ديباچه بلند وپرمحتواي وصيت نامه ي سياسي – الهي خويش در مورد محوريت حديث ثقلين مي نويسند :
ذکر اين نکته لازم است که حديث ثقلين متواتر بين جميع مسلمين است و کتب اهل سنت از صحاح شش گانه تا کتب ديگر آنان با الفاظ مختلفه و موارد مکرره از پيغمبر اکرم (ص) به طور متواتر نقل شده است واين حديث حجت قاطع است بر جميع بشر ، به ويژه مسلمانان مذاهب مختلف ، وبايد همه ي مسلمانان که حجت بر آنان تمام است ، جواب گوي آن باشند واگر عذري براي جاهلان بي خبر باشد براي علماي مذاهب نيست ( امام خميني وصيت نامه سياسي – الهي ، ص 1)
ايشان ، آنگاه حقايق والاي ثقلين را مطرح ساخته ومتذکر مي شوند فهم حقيقت قرآن واهل بيت فوق حد فهم وادراک بشر است ، ودو حقيقت مسلم را ياد مي کنند ؛ يکي حجت بودن آن دو بر جميع بشر وديگر مهجورماندن ثقلين وستمي که در حق آن دو روا داشته اند واين که آنچه بر يکي از آن دو گذشته بر ديگري نيز گذشته است ، چه مهجور بودن اهل بيت ، مستلزم مهجور ماندن قرآن است . به گواهي تاريخ در طول قرون متمادي ، پس از پيامبر (ص) بعضي قرآن را وسيله ي سلطه وحاکميت خود قرار دادند وعده اي ديگر آن را از صحنه ي زندگي حذف کردند وبه قرائت آن براي کسب ثواب اکتفا نمودند ، و عترت نيز ، پس از رحلت پيامبر (ص) توسط خود امت ، مظلوم مانده وبه محاصره کشيده شده وشهيد شدند وزمينه براي حکومت هاي جور اموي وعباسي فراهم گشت (همان ، ص 2و1).
ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه فصلي دارد با نام «بيان بخشي از آزار و شکنجه اي که به اهل بيت وارد آمده »، وضمن آن حديثي مفصل از امام باقر (ع) درباره ي مختصري از آنچه از امامان شيعه (ع) وپيروانشان رفته است نقل مي کند :ما پيوسته مورد ضرب وشتم وقتل وتحت تعقيب ومحروميت بوديم وبرجان خود وپيروانمان ايمن نبوديم ودر اين حال افرادي دروغ پرداز به صحنه آمدند ودر نزد اميران وفرمانداران سوء در هر شهري مکنت يافتند . آنها جعل حديث کردند وآن را منتشر ساختند وآن چه را ما نگفته ونکرده بوديم از ما روايت کردند تا ما را نزد مردم بد نام کنند وخصومت شان را عليه ما برانگيزند ( شرح ابن ابي الحديد بر نهج البلاغه ، ج11،ص 43).
اما اين اقدامات از محبوبيت اهل بيت نکاست . گرچه سياستمداران ، به امامان شيعه (ع) فرصت واجازه ورود به صحنه ي اجتماعي وسياسي را ندادند ، اما دل هاي مردم از علاقه ومحبت به آنان پربود وبر اين محبت وپيروي سرافراز و مفتخر بودند .
امام راحل (قدس سره ) در مقدمه ي وصيت نامه ي خود ، پس از گلايه از مهجور ماندن ثقلين مي نويسند :
ما مفتخريم که پيرو مذهبي هستيم که رسول خد (ع) مؤسس آن به امر خداوند تعالي بوده واميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع) مؤسس آن به امر خداوند تعالي بوده واميرالمؤمنين علي بن ابي طالب (ع) اين بنده ي رها شده از تمام قيود ، مأمور رها کردن بشر از تمام اغلال بردگي هاست ( امام خميني ، وصيت نامه سياسي ، الهي ، ص 1).
اين بيان اشاره به همسويي کامل ثقلين وهدف واحد آنها دارد، چنان که ره آورد وحي ، نجات بشر از زنجيرهاي طاغوت هاي درون وبيرون است ( سوره آل عمران ، آيه 157)، کار امامت در تشيع نيز ، که به امر الهي تأسيس شده است ، مأمور آزاد سازي بشر از تمام اغلال وبردگي هاست .
دستور العمل چگونگي اين رها سازي ورفع اغلال وزنجيرها در ابعاد مختلف در کتاب ارزشمند نهج البلاغه ، که تنها بخشي از سخنان ونامه هاي علي (ع) است ، به خوبي منعکس شده است . در واقع اين کتاب فقط «نهج بلاغت » ( راه رسا سخن گفتن ) نيست ، بلکه نهج حيات ، نهج سعادت ، نهج سياست ، و نهج العباده است .
امام راحل (قدس سره ) مي نويسند :
ما مفتخريم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن بزرگ ترين دستور زندگي مادي ومعنوي وبالاترين راه نجات است ، از امام معصوم ماست ( امام خميني ، وصيت نامه ، ص 3).
پيامبران (ع) آمدند تا انسان را متوجه خدا نمايند ودر مسير تکاملي وصيرورتي متعالي قرار دهند . از اين رو انسان را به دو چيز فرا خواندند ؛ عبادت و عدالت . رسيدن به خدا جز با اين دو رکن تحقق نمي يابد . عدالت نيز ، صورت ديگري از عبادت است . چون خداوند دستور به عدالت داده ، کوشش در راه برپايي آن ، امتثال امرالهي وعبادت است . در کنار اين رهنمود ثقل اکبر ، امامت شيعي در قول وعمل نيز همواره بر همين دو تأکيد واصرار نموده است .
امام راحل ( قدس سره ) مي فرمايد :
اصولاًً احکام مطلوبيت ذاتي ندارند ، بلکه وسايل وادوات هستند که جهت اجراي صحيح اهداف حکومت اسلامي وگسترش قسط وعدالت در جامعه به کار مي روند ( امام خميني ، شؤون واختيارات ولي فقيه ، ص 20).
ما فردي بالاتر از خود انبيا (ع)را نداريم ، ما فردي بالاتر از ائمه (ع) نداريم . اين فردها خودشان را فدا کردند براي جامعه . خداي تبارک وتعالي مي فرمايد که انبيا را ما فرستاديم ، بينات به آنها داديم ، ميزان برايشان داديم و فرستاديم «ليقوم الناس بالقسط » غايت اين است که مردم قيام به قسط کنند ، عدالت اجتماعي در بين مردم باشد ، ظلم ها از بين برود ( صحيفه نور، ج 15، ص 146).
استراتژي واحد در عمل امامان معصوم (ع)
الف -مبارزه با ظلم
به رغم توصيه هاي اکيد پيامبر (ص) زمينه ي حکومت واجراي ولايت براي امامان شيعه (ع) فراهم نشد. تنها امام علي (ع) حدود چهار سال واندي ، وامام حسن (ع) شش ماه عملاً حکومت کردند ، واز آن پس تا سال 260 هجري و
غيبت امام زمان (ع) نه تنها دست اهل بيت (ع) از حکومت وامور اجرايي کوتاه بوده است ، بلکه با تضييقات وگرفتاري هاي گوناگون مواجه بودند وشهيد شدند . اما نکته ي اساسي اين است که امامان شيعه (ع) پس از آن که زمينه ي اجتماعي براي حکومت نديدند ، هرگز خود را از صحنه ي سياسي کنار نکشيدند وامر به معروف ونهي از منکر ومبارزه با ستمگران را لحظه اي رها نکردند اهل بيت (ع) همتاي قرآن ومسؤول هدايت ورهبري امت اند وهيچگاه از راهنمايي مردم در مبارزه با ظالمان دست بر نداشتند .
چنان که در زيارت جامعه ي کبيره مي خوانيم :
«وامرتهم بالمعروف ونهيتم عن المنکر وجاهدتم في الله حق جهاده … وبذلتم انفسکم في مرضاته وصبرتم علي ما اصابکم في جنبه » ( شيخ صدوق ، ج 2، ص 612)؛ ( گواهي مي دهم ) شما امر به معروف ونهي از منکر نموديد ودر راه خدا آن گونه که شايسته است جهاد کرديد … وجان خود را در راه رضاي خدا نثار نموديد وبر همه مصائبي که براي شما پيش آمد شکيبا بوديد .
امام راحل (قدس سره ) در مورد اين بخش از زندگي ائمه (ع) مي فرمايد :
يکي از خصلت هاي ذاتي تشيع از آغاز تاکنون مقاومت وقيام در برابر ديکتاتوري وظلم است که در تمامي تاريخ شيعه به چشم مي خورد ، هر چند که اوج اين مبارزات در بعضي مقطع هاي زماني بوده است ( امام خميني ، صحيفه نور ، ج4 ، ص 177).
شهادت اميرالمؤمنين (ع) ونيز حسين (ع) وحبس وشکنجه وتبعيد ومسموميت هاي ائمه (ع) همه در جهت مبارزات سياسي شيعيان عليه ستمگري ها بوده است ودر يک کلمه ، مبارزه وفعاليت سياسي بخش مهمي از مسؤوليت هاي مذهبي است ( صحيفه نور ، ج 4،ص33).
در اين ميان امام راحل (قدس سره ) به قيام مقدس حضرت سيد الشهداء (ع) واستفاده ي الگويي در مبارزه ي سياسي ، به عنوان سمبل مبارزه ي حق عليه باطل توجه ويژه دارند . نهضت عاشورا نهضتي جامع است که داراي ابعاد حکومت ، معرفت ، سياست ، حکومت ، ماديت ومعنويت ، عدالت ، مودت وحجت ، خدمت و عبوديت است . در واقع اين نهضت هندسه اي صحيح وموزون از اسلام قرآني واسلام نبوي وعلوي است از اين رو امام حسين (ع) ميزان دين وملاک ايمان است وفهم وعمل او از اسلام ، عين اسلام ومعيار مي باشد .
زندگي اميرالمؤمنين (ع) را مشاهده کنيد … جهاد در راه خدا وجهاد در راه احکام خدا بوده است وسايرائمه (ع) . البته آن که از همه بارزتر و معروف تر است ، سيد الشهداء (ع) است ( صحيفه نور ، ج 15، ص46و45).
سيدالشهداء (ع) وقتي مي بيند که يک حاکم ظالمي ، جائري در بين مردم دارد حکومت مي کند ، تصريح مي کند حضرت که اگر کسي ببيند که حاکم جائري در بين مردم حکومت مي کند ، ظلم دارد به مردم مي کند ، بايد مقابلش بايستد وجلوگيري کند ، هر قدر که مي تواند . با چند نفر ، با چندين نفر که در مقابل آن لشگر هيچ نبود ، لکن تکليف بود آن جا که بايد قيام کند وخونش را بدهد ، تا اين که اين ملت را اصلاح کند ، … خونش را داد وخون پسرهايش را داد واولادش را داد وهمه چيزهاي خودش را داد براي اسلام ( صحيفه نور، ج2، ص 208).
سيد الشهداء(ع) کشته شد ، شکست نخورد ، لکن بني اميه را همچو شکست که تا آخر نتوانستند ديگر کاري بکنند ، همچو اين خون آن شمشيرها را عقب زد که تا الان هم که ملاحظه مي کنيد باز پيروزي با سيد الشهداء(ع) است وشکست با يزيد واتباع اوست ( همان ، ج 5، ص 61).
ب – تشکيل حکومت
از نظر شيعه ، حکومت وامارت ، شعبه اي از امامت است . امامان شيعه (ع) متولي امر مردم وپيشواي ايشانند وبا وجود آنان نبايد از حکومت وامارت ديگري سخن گفت . يکي از سياست هاي اصولي امامان شيعه (ع) اعلام عدم مشروعيت حکومت هاي جائر بوده است ، لذا مسلمانان را همواره از هر گونه همياري و همکاري با زمامداران ستمگر منع مي کردند ( کليني ، بي تا ، ج 1، ص 67). به راستي اگر همين رهنمود در جامعه ي اسلامي نهادينه مي شد زمامداران نالايق منزوي مي شدند وزمينه ي کنار زدن آنها وحاکميت حکومت عدل الهي فراهم مي شد .
حکومتي که مبتني بر امامت باشد در واقع همان مرتبه ي عملي امامت است ولذا همواره مورد تأکيد ائمه (ع) وتلاش براي برپايي آن بوده است . امام رضا (ع) در روايتي مفصل مي فرمايد :
امامت که خداوند آن را براي ابراهيم خليل (ع) پس از نبوت اختصاص داده ، مرتبه ي سوم وفضيلتي است که او را به آن گرامي داشته که اني جاعلک للناس اماماً » ( بقره ، 124) ، امامت مقام ومنزلت پيامبران وارث اوصيا است . همانا امامت ، خلافت وجانشيني خدا وجانشيني رسول (ص) ومقام امير مؤمنان (ع) وميراث حسن وحسين (ع) است . امامت ، زمام دين ونظام مسلمانان وصلاح دنيا وعزت مؤمنان به شمار مي رود امامت ، ريشه ي در حال رشد اسلام وشاخه ي نوکننده ي آن است . با امام نماز وزکات وروزه و حج وجهاد وفزوني غنايم وصدقات وامضاي حدود واحکام وحفظ مرزه واکناف به اتمام رسيده ، کامل مي شود . امام ، ايمن خدا در ميان خلقش وحجت او بر بندگانش وخليفه ي او در شهرهايش ودعوت کننده ي به سوي او و دفاع کننده ي از حرم الهي است ( کليني ، ج 1، ص 200-192).
بيانات امام راحل (قدس سره ) در زمينه ي تشکيل حکومت توسط امامان شيعه (ع) براي اجراي احکام ، زياد وهمراه با ذکر ادله وشواهد است . در اين جا تنها به برخي از فرازهاي سخنان ايشان اشاره مي شود :
عهده دار شدن حکومت في حد ذاته شأن ومقامي نيست ، بلکه وسيله ي انجام وظيفه ي اجراي احکام وبرقراري نظام عادلانه ي اسلام است … بديهي است تصدي حکومت بک وسيله است نه اين که يک مقام معنوي باشد ، زيرا اگر مقام معنوي بود کسي نمي توانست آن را غصب کند يا رها سازد هر گاه حکومت وفرماندهي وسيله ي اجراي احکام الهي وبرقراري نظام عادلانه ي اسلام شود ، قدر وارزش پيدا مي کند ومتصدي آن صاحب ارجمندي و معنويت بيشتر مي شود .
ائمه (ع) وفقهاي عدل موظفند که از نظام وتشکيلات حکومتي براي اجراي احکام الهي وبرقرار ي نظام عادلانه ي اسلام وخدمت به مردم استفاده کنند ( امام خميني ، ولايت فقيه ، ص 71-69).
مسأله مسأله ي حکومت است . … خداي تبارک وتعالي اين حکومت واين سياست را امر کرد که پيغمبر (ص) به حضرت امير (ع) واگذار کنند ، چنانچه خود رسول خدا (ع) سياست داشت ، حکومت بدون سياست ممکن نيست ، اين سياست واين حکومتي که عجين با سياست است در روز عيد غدير براي حضرت امير (ع) ثابت شد، اين که در روايات هست که « بني الاسلام علي خمس » ( کليني ، بي تا ، ج 2،ص18)، اين ولايت ولايت کلي امامت نيست ، آن امامتي که هيچ عملي قبول نمي شود الا به اعتقاد به امامت اين معنايش اين حکومت نيست … آن که خداي تبارک وتعالي جعلش کرد و دنبالش هم براي ائمه ي هدي (ع) جعل شده حکومت است ، لکن نگذاشتند که اين حکومت ثمر پيدا کند بنابراين حکومت را خدا جعل کرده براي حضرت امير (ع) اين حکومت يعني سياست يعني عجين با سياست …حکومت سياست است ، حکومت که دعا خواندن نيست ، حکومت که نماز نيست ، حکومت که روزه نيست ، حکومت عدل اسباب اين مي شود که اين ها اقامه بشود . اما خود حکومت يک دستگاه سياسي است . آن که مي گويد دين از سياست جداست تکذيب خدا ….رسول خدا(ع) وتکذيب ائمه هدي (ع) را کرده است .
اين که اين قدر صداي غديربلند شده است واين قدر براي غدير ارج قائل شده اند وارج هم دارد براي اين است که با اقامه ي ولايت يعني با رسيدن حکومت به دست صاحب حق همه ي اين مسائل حل مي شود ، همه ي انحرافات از بين مي رود . اگر گذاشته بودند که حضرت امير (ع) حکومتي را که مي خواهد بنا کند ، تمام انحرافات از بين مي رفت ومحيط صحيح وسالم مي شد ، که آن وقت مجال براي همه ي اشخاص که داراي افکار هستند ، عرفا که داراي افکار هستند ، حکما که داراي افکار هستند ، فقها ، همه براي آنها هم مجال پيدا مي شد . از اين جهت اسلام بني علي خمس ، نه معنايش آن است که ولايت در عرض اين است ، ولايت اصلش حکومت است . حکومت حتي از فرع ( دين ) هم نيست . آن چيزي که براي ائمه ي ما قبل از غدير وقبل از همه ي چيزها بوده است ، اين يک مقامي است که مقام ولايت کلي است که آن امامت است که در روايات هست که « الحسن والحسين امامان قاما اوقعدا » ( صدوق ، علل الشرايع ، ج1، ص 211 ) وقتي «قعد» است که امام نيست ، امام به معناي حکومت نيست آن يک امام ديگري است وآن مسأله ، مسأله ي ديگري است که اگر کسي قبول نداشته باشد ، اگر آن ولايت کلي را قبول نداشته باشد،اگر تمام نمازها را مطابق همين قواعد اسلامي شيعه هم به جا آورد باطل است ، اين غير از حکومت است ، آن در عرض اين ها نيست ، آن از اصول مذهب است .آني است که اعتقاد به او لازم است واز اصول مذهب است … غدير آمده است که بفهماند که سياست به همه مربوط است در هر عصري بايد حکومتي باشد با سياست ، منتها سياست عادلانه که بتواند به واسطه ي آن سياست ، اقامه ي صلاه کند اقامه ي صوم کند ، اقامه ي حج کند ، اقامه ي همه ي معارف را بکند … بنابراين ، اين طور نيست که ما خيال کنيم که ولايتي که در اين جا مي گويند آن امامت است وامامت هم در عرض فروغ دين است . نخير اين ولايت عبارت از حکومت است . حکم مجري اين ها است ( صحيفه امام ،ج20، ص 113-115).
امامت وبعثت دو امر هستند که اين ها به ظهور آن معنويت بزرگ عام است و آن ولايت است ( همان ، ص 232).
مهجوريت کتاب وسنت ، دلايل وپيامدها
پس از اين که همبستگي واتحاد ثقلين در بيان وبنان امام راحل (قدس سره ) به اثبات رسيد واين که انسان معصوم ، همان وحي مجسم است وقرآن ، معصوم مکتوب ، وبه خاطر همين اتحاد ، چنان که قرآن ، کتاب کامل است ، انسان متصف به آن ، انسان کامل ، جاي تأمل است که اين دو ثقل ، همراه با هم مهجور مانده واز متن جامعه به کنار رانده شده اند وهرچه بر سر يکي آمده بي شک بر ديگري نيز آمده است . اما چرا چنين اتفاق ناميموني افتاد وآثار اين مهجوريت چيست ؟ با توجه به فرمايشات امام راحل (قدس سره ) بدان ها اشاره اي اجمالي مي شود .
الف – دلائل مهجوريت
چرايي وادله ي مهجوريت را بايد در اهميت وارج ثقلين لحاظ کرد . مروري بر جريانات تاريخ اسلام ونوسانات جامعه ي اسلامي نسبت به اهداف بعثت پيامبر اسلام (ص) ونيز نقش وموضع امامت وامام ، مسأله را روشن مي کند . در اين مرور نقش مؤثر امام را در پاسداري از انحراف ها وتحريف ها آشکارا خواهيم ديد . يعني چون نقش مؤثري دارد ، مهجور ومتروک ومورد غضب دنيا پرستان واقع مي شود تا دنيايشان سالم بماند . ابتدا بايد اهداف بعثت را بدانيم . هدف اصلي نبوت تأمين سعادت دنيوي واخروي بود براي تحقق بخشيدن به اين هدف ، در نظام ديني ، حيات دنيوي به گونه اي تنظيم مي شود که در عين توجه به نيازها ومصلحت هاي دنيوي انسان ها ، زمينه ي سعادت اخروي آنان را فراهم سازد .لذا وظيفه ي امام عبارت است از:
1) غفلت زدايي از مردم وتوجه دادن آنها به نيازهاي معنوي انسان ؛
2) تنظيم دنيا در جهت آخرت با رعايت حدود الهي وانجام تکاليف ورعايت ارزش ها ؛
3) پاسداري از حريم ولايت وپرهيز از سلطه وقدرت ؛
4) اعتبار دادن به همه ي انسان ها بدون هيچ گونه تبعيض طبقاتي وبهره گيري از توانايي هاي آنان در تدبير جامعه ( يثربي ، ص 103و104).
بديهي است که اين اهداف با هدف هاي متضاد ديگري تهديد مي شود مانند دلبستگي انسان به دنيا وحيات دنيوي ، فداکردن حقيقت در برابر مصالح وبهره مندي هاي مادي ، آزمندي وميل به استثمار واستخدام ديگران ، تبعيض ، تصاحب سلطه وتوجيه قدرت . اين جاست که امامت در پاسداري ارزش ها وجلوگيري از انحراف ها به ميدان مي آيد وجبهه ي کفر ، اکنون تبديل به جبهه ي نفاق ناشناخته وغير مستقل شده است والبته نزاع بر سر حکومت تنها نبود ، بلکه مسأله ي اصلي اهداف حکومت بود . مثلاً علي (ع) ومعاويه از حکومت دوهدف کاملاً متضاد را در نظر داشتند . هدف امام علي (ع) احياي سنت پيامبر (ص) ، مبارزه با بدعت ها ، تقويت جو ايمان وزهد وپرهيز وتأمين عدالت وگسترش هدايت بود، در حالي که هدف معاويه وآل مروان دست يافتن به مال وجان مردم ، تحکيم سلطه ، اخلال در عقايد ومعارف مردم ، محو سنت نبوي ، مبارزه با اهل بيت پيامبر (ص) ومحو اسلام واحياي سنت جاهليت بود ( همان ، 111).
اين جاست مکتب خلفا ونظام حاکم ، هم قرآن را طبق دل خواه تفسير و تأويل مي کند ودر واقع مهجور ومتروک ، وهم اهل بيت (ع) را از هرگونه تصرف ، اظهار نظر ، پراکندن آگاهي وتفسير صحيح قرآن باز مي دارد . حلقه ي محاصره وقتي تکميل شد که امام علي (ع) وفرزندانش يکي پس از ديگري به شهادت مي رسند تا هيچ کس ياراي مقاومت در مقابل قدرت حاکم نداشته باشد .
… شايد جمله ي «لن يفترقا حتي يردا علي الحوض » اشاره باشد بر اين که بعد از وجود مقدس رسول الله (ص) هر چه بر يکي از اين دو گذشته است ، بر ديگري گذشته است ومهجوريت هر يک مهجوريت ديگري است تا آن گاه که اين دو مهجور بر رسول خدا (ص) در حوض وارد شوند … آن ستمي که طاغوتيان بر اين دو وديعه ي رسول اکرم (ص) نمودند ، بر امت مسلمان بلکه بر بشريت گذشته است که قلم از آن عاجز است … مسائل اسف انگيزي که بايد براي آن خون گريه کرد ، پس از شهادت علي (ع) شروع شد خود خواهان وطاغوتيان ، قرآن کريم را وسيله اي کردند براي حکومت هاي ضد قرآني ، ومفسران حقيقي قرآن وآشنايان به حقايق را که سراسر قرآن را از پيامبر اکرم (ص) دريافت کرده بودند ونداي اني تارک فيکم الثقلين در گوششان بود با بهانه هاي مختلف وتوطئه هاي از پيش تهيه شده ، آنان را عقب زده وبا قرآن ، در حقيقت قرآن را که براي بشريت تا ورود به حوض ، بزرگ ترين دستور زندگاني مادي ومعنوي بود وهست ازصحنه خارج کردند وبرحکومت عدل الهي که يکي از آرمان هاي اين کتاب مقدس بوده وهست خط بطلان کشيدند وانحراف از دين خدا وکتاب و سنت الهي را پايه گذاري کردند تا کار به جايي رسيد که قلم از شرح آن شرمسار است ( امام خميني ، وصيت نامه ي سياسي – الهي ، ص 1و 2).
ب ) پيامدهاي مهجوريت
نقش حکومت هاي جور در اين مهجوريت بارز وآشکار است ، چه آنان با زمينه سازي هاي مختلف ، ثقل اکبر واصغر را از صحنه خارج نمودند تا بتوانند بر اساس هواي نفس حکمراني نمايند . رحلت رسول اکرم (ص) در اذهان کساني که هنوز در حال وهواي کفر ونفاق بودند فرصت مناسبي بود که فعال تر از گذشته وارد عمل شوند آنان با رحلت پيامبر (ص) هدايت نشدند ، بلکه در شرايط جديدي قرار گرفتند وبه تضعيف نظام ديني پرداختند تا عملاً روزي خود به مسند قدرت برسند.
پيامد هاي ناگوار اين مهجوريت به طور گذرا عبارتند از :
1) تنزيل شخصيت پيامبر (ص) شخصيت رسول اکرم (ص) واعتبار سنت ايشان در تکوين نظام ديني نقش مهمي داشت . برخي کوشيدند از ارج واعتبار او بکاهند تا با خودشان همطراز گردد وهر کسي بتواند در جاي او قرار گيرد . لذا اين مسأله را دامن زدند که او يک انسان بود مثل ما وامکان داشت سخنانش از روي حب يا بغض خاص باشد وارزش الهي ندارد (الدارمي ،ج1،ص125).
2) حذف سنت ؛ شعار قرآن براي ما کافي است ، بهانه اي شد براي کنار نهادن سنت نبوي . در ظاهرخواستند از قرآن تجليل کنند ، اما در واقع مهم ترين ضامن بقاي قرآن وشارح آن را از صحنه خارج نمودند وهمين شعار بود که معاويه را در صفين به پيروزي رساند ( احمد حسين ، ص 136).
3) نامحدود کردن اعتبار عنوان «صحابي »؛ چنان اعتباري به صحابيان بخشيدند که با هيچ عقل ومنطقي سازگار نبود . صحابيان از هرگونه تعرض مصون بودند و بدگويي کننده از آنان زنديق محسوب مي شد که نبايد در قبرستان مسلمين دفن شود . ( ابن حجر عسقلاني ، ص 9و10).
4) اجتهاد يا نظريه ي برابري صحابه وپيامبر (ص) وقتي در خانه ي اهل بيت را بستند ، اعلام کردند که پيامبر (ص) وصحابه مجتهد بوده اند وهر مجتهدي حق دارد مطابق نظر خود عمل کند . رأي مجتهد خطا هم باشد اعتبار دارد وبراي او مايه ي ثواب وپاداش اخروي است ( همان ، ص 112).
نظريه ي اجتهاد ، نتيجه ي طبيعي سه اقدام قبلي بود با اين نطريه راه بازگشت مخالفان ودشمنان شناخته شده ي اسلام و پيامبر (ص) به صحنه ي سياست کاملاً باز شد . نه تنها افراد تبهکار از هرگونه نقد واعتراض مصون شدند ، بلکه تک تک آنان حق داشتند به دلخواه خود رفتار کرده ومورد اعتراض قرار نگيرند . بنابراين دست به کار شده ويکايک سنت رسول خدا (ص) را به عنوان اجتهاد شخصي او کنار گذاشته وخلاف سند را به عنوان اجتهاد خود توجيه کرده وبه مورد اجرا گذاشتند . از جمله :
1) باز گرداندن طرد شدگان وبدنامان به صحنه ي سياست ، مانند حکم بن عاص .
2) حق دخالت هرخليفه در تعيين خليفه بعد از خود ؛ با اين که اين حق را به پيامبر (ص) ندادند تا خليفه ي پس از خود را تعيين کند .
3) لغو تساوي در تقسيم بيت المال .
4) تقسيم قبيله اي نبوت وحکومت .
پيامبر (ص) با تأکيد سفارش مي کرد اگر مي خواهيد گمراه نشويد از قرآن و عترت جدا نشويد ( حديث ثقلين ). اما اجتهاد صحابه تصميم گرفت افتخار نبوت وامامت از آن يک قبيله نباشد ( يثربي ، 109،1383-106). نظريه ي امامت شيعي با هيچ يک از اين اقدامات سازگاري نداشته وندارد. اشاره ي امام راحل (قدس سره ) به مهجوريت تلخ قرآن در ابتداي وصيت نامه ي سياسي الهي وديگر فرمايشات ايشان ، ناظر به اين امور وامثال آن است . البته در قرون متأخر دست استعمارگران واجانب نيز به ميان آمد بر آتش معرکه افزود دول غارت گر نيز تأمين منافع خود را در دور ماندن امت اسلامي از قرآن ومعارف اصيل وحياني ، ونيز دوري از مکتب انسان ساز تشيع ديدند وبر شدت اختلاف ها دامن زدند .
اينک فرازي چند از سخنان امام راحل (قدس سره ) را در زمينه ي پيامده هاي مهجوريت مي آوريم که هم درد وآسيب شناسي است وهم راه درمان را نشان مي دهد و امور بايسته ولازم دربازشناسي قرآن وامامت وبازگشت مجدد به آنها براي تجديد حيات امت اسلامي را بازگو مي کند .
اسلام همه چيز براي مسلمين آورده است ، همه چيز ،قرآن در آن همه چيز است ، لکن مع الاسف ما استفاده از آن نکرده ايم ومسلمين مهجورش کردند ، يعني استفاده اي که بايد از آن بکنند نکردند . بايد مردم را توجه داد ، گرايش داد به اسلام وقرآن ( صحيفه نور، ج 1، ص 88).
از پيغمبر اکرم (ص) منقول است که اسلام در ابتدا مظلوم بود .بعد هم مظلوم خواهد بود .من مي خواهم مظلوميت اسلام را امروز براي شما آقايان عرض کنم در قرآن شريف هم مي بينيم که پيغمبر اکرم (ص) شکايت کرده است به خداي تبارک وتعالي که «ان قومي اتخدواهذاالقران مهجورا » از مهجور بودن قرآن در نزد قومش ودر امتش شکايت فرموده است . من اين مهجوريت ومظلوميت را امروز در حضور شما آقايان محترم عرض مي کنم که ببينيد چه وضعي اسلام ومسلمين دارند . قرآن واسلام مهجور ومظلومند براي اين که مهجوريت قرآن ومهجوريت اسلام به اين است که مسائل مهم قرآني ومسائل مهم اسلامي يا به کلي مهجور است ويا برخلاف آنها بسياري از دولت هاي اسلامي قيام کردند ( همان ، ج15، ص 56) .
شهادت سيد مظلومان وهواخواهان قرآن در عاشورا، سر آغاز زندگي جاويد اسلام وحيات ابدي قرآن کريم بود . آن شهادت مظلومانه واسارت آل الله (ع) تحت وتاج يزيديان را که با اسم اسلام ، اساس وحي را به خيال خام خود مي خواستند محو کنند ، براي هميشه به باد فنا سپرد وآن جريان سفيانيان را از صحنه ي تاريخ کنار زد ( همان ، ج 14، ص 263).
ائمه (ع) وپيروانشان ، يعني شيعه ، هميشه با حکومت هاي جائر وقدرت هاي سياسي باطل مبارزه داشتند . اين معنا از شرح حال وطرز زندگي آنان کاملاً پيداست . بسياري اوقات گرفتار حکام ظلم وجور بوده اند ودر حال شدت تقيه وخوف به سر مي برده اند ( البته خوف از براي مذهب داشتند نه براي خودشان واين مطلب در بررسي روايات هميشه مورد نظر است ) حکام جور هم هميشه از ائمه (ع) وحشت داشتند آنها مي دانستند که اگر به ائمه (ع) فرصت بدهند قيام خواهند کرد ( امام خميني ، ولايت فقيه ، ص 138).
ما بايد در اين امور از پيغمبر اکرم (ص) واز ائمه ي هدي (ع) که در طول مدت عمر شريفشان يا در جنگ بودند با کفار ويا در حبس بودند به دست اشخاصي که با اسم اسلام آنها را به حبس وزجر مي کشيدند ، ما بايد به آنها اقتدا بکنيم واز آنها سر مشق بگيريم که اسلام عزيز چيزي است که پيغمبر اکرم (ص) در راه او جان فشاني کرد وائمه ي هدي (ع) در راه او جان فشاني کردند وياران پايدار پيغمبر (ص) در راه او جان فشاني کردند وما نيز بايد به آنها اقتدا کنيم ( صحيفه نور، 14، ص 189).
حضرت امام راحل ( قدس سره ) راهکارهاي عملي را براي نجات ثقلين از مهجوريت گوشزد مي کنند ، مانند شناخت دقيق احکام اسلام ، بازگشت به معارف قرآن ، فهم خوب دستورات وحي ، آشنايي با سنت پيامبر (ص) وسيره ي امامان معصوم (ع) فداکاري در راه اسلام ، شناخت توطئه هاي استعمارگران وبراي مقابله با آنها قرآن وسيره معصومين (ع) را مقتدا قرار دادن ، تهذيب نفس ، استقبال از شهادت ومرزباني آگاهانه از مرزهاي عقيدتي وفرهنگي نمودن ، اجرا کردن دستورات قرآن واهل بيت (ع) ودر عمل شيعه وپيرو ائمه ي بودن ( امام خميني ، قرآن کتاب هدايت در ديدگاه امام خميني ، ص 191).
منابع ومأخد :
1) قرآن مجيد .
2) ابن ابي الحديد ( بي تا ) ، شرح نهج البلاغه ، ج 11.
3) ابن حجر عسقلاني ( بي تا ) ، الاصابه في تمييز الصحابه .
4) احمد حسين ، يعقوب ( بي تا ) ، الخطط السياسه .
5) الدارمي ( بي تا ) ، سنن.
6) امام خميني ( بي تا) ، شؤون واختيارات ولي فقيه ، تهران ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي .
7) امام خميني ( بي تا ) ، کشف الاسرار ، قم ، آزادي .
8) امام خميني ( بي تا ) ، ولايت فقيه .
9) امام خميني ( بي تا )، ولايت فقيه وجهاد اکبر .
10) امام خميني ( 1378) صحيفه نور ، تهران ، مؤسسه آثار امام خميني .
11) امام خميني (1361) ، صحيفه نور، تهران ، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي .
12) امام خميني ( 1368) ، مصباح الهدايه الي الخلافه والولايه ، تهران ، نشر آزادي .
13) امام خميني (1373) ، وصيت نامه سياسي – الهي ، تهران ، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي ، چاپ دهم .
14) امام خميني ( 1410هـ) ، تعليقات علي فصوص الحکم ، انتشارات پاسدار اسلام .
15) امام خميني ( 1402هـ) ، شرح دعاي سحر ، قم ، دارالکتاب .
16) امام خميني ( بي تا ) ، سيماي معصومين در انديشه ي امام خميني ، تبيان ، دفتر دوازدهم .
17) امام خميني ( بي تا ) ، قرآن کتاب هدايت در ديدگاه امام خميني ، تبيان ، دفتر سيزدهم
18) امام خميني ( بي تا )، شرح چهل حديث ، تهران ، مؤسسه تنظيم ونشر آثار امام.
19) سيد مرتضي ( 1410هـ )، رسائل الشريف المرتضي ، ج 2، تدوين سيد احمد حسيني ، قم ، دارالقرآن الکريم ، چاپ
اول .
20) شرف الدين ، سيد عبدالحسين ( بي تا ، کتاب النص والاجتهاد .
21) شيخ صدوق ( بي تا)، علل الشرايع .
22) شيخ صدوق ( بي تا )، من لايحضره الفقيه ، ج 4.
23)طباطبايي ، محمد حسين ( 1360)، شيعه در اسلام ، قم ، بنياد فکري علمي علامه طباطبايي .
24) علامه حلي ( 1409هـ )، الالفين ، چاپ سوم ، قم ، دارالهجره .
25) فيض کاشاني ( بي تا ) ، نهج البلاغه .
26) فيض کاشاني ، ملامحسن ( 1358) ، علم اليقين ،
27) کليني ، محمد بن يعقوب ( بي تا )، اصول کافي ، ج 1.
28) مطهري ، مرتضي ( بي تا ) . جاذبه ودافعه علي ، قم ، صدرا .
29) منصوري لاريجاني ، اسماعيل ( بي تا )، جلوه هاي ولايت در آثار امام خميني .
30) يثربي ، سيد يحيي (1368)، فلسفه امامت با رويکرد فلسفي وعرفاني ، تهران ، پژوهشکده فرهنگ وانديشه اسلامي ، چاپ اول .
منبع:نشريه انديشه حوزه ،شماره 73
/خ