امامت عامه از دیدگاه حضرت مهدی (ع) (1)
1- ضرورت وجود حجت در بین مؤمنین
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به ابراهیم بن مهزیار فرمود:
«یا بنیّ! انّ الله جلّ ثناؤه لم یکن لیُخْلِیَ اطباق ارضه و اهل الجدّ فی طاعته و عبادته بلا حجّة یُسْتَعْلی بها و امام یُؤتَمُّ و یُقْتَدی بسبل سنّته و منهاج قصده» (1)؛
«ای فرزندم! همانا خداوند – جل ثناؤه – اینطور نبوده که طبقات زمینش و اهل جدّیت در طاعت و عبادتش را بدون حجّت گذارد، حجتی که به واسطهی او به کمال رسیده میشود، و امامی که به او اقتدا میگردد، اقتدا به سنتها و راههایی که مقصود اوست».
فلسفهی وجود امام دو جهت است؛
1- امام واسطهی فیض تکوین میباشد و به وجود اوست که زمین و آسمان پابرجاست، چراکه او علت غایی خلقت است.
2- امام معصوم حجت خدا برای کسانی است که اهل جدّیت در طاعت و اطاعت او هستند، و میخواهند به لقای الهی نایل شوند، و لذا امام معصوم (علیه السلام) میتواند راهگشای آنان به هدف والای خلقت باشند.
2- خالی نبودن زمین از حجت
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:
«أو ما رأیتم کیف جعل الله لکم معاقل تأوون إلیها، و أعلاماً تهتدون بها من لدن آدم (علیه السلام)» (2)؛
«آیا ندیدید که چهگونه خداوند برای شما، ملجأهایی قرار داد که به آنان پناه برید، و عَلَمهایی قرار داد تا با آنان هدایت شوید. (و این لطف حضرت حق) از زمان حضرت آدم (علیه السلام) تاکنون بوده است».
3- علت وجوب نصّ الهی بر امام
سعد بن عبدالله اشعری میگوید:
«قلت: فاخبرنی یا مولای! عن العلة التی تَمْنَع القوم من اختیار امامٍ لأنفسهم؟ قال: مصلحٍ او مفسدٍ؟ قلت: مصلحٍ. قال: فهل یجوز ان تقع خِیَرَتُهم علی المفسد بعد أن لایعلم احد بما یخطر ببال غیره من صلاح او فساد؟ قلت: بلی، قال: فهی العلة» (3)؛
«گفتم: به من خبر بده ای مولای من! از علّتی که مانع میشود که مردم برای خود امامی انتخاب کنند! حضرت فرمود: [مقصود امام] مصلح است یا مفسد؟ سعد عرض کرد: مقصود مصلح است. امام فرمود: آیا ممکن است که انتخاب مردم بر مفسد قرار گیرد بعد از اینکه هیچ کس آگاه نباشد از آنچه که به ذهن دیگری از صلاح یا فساد خطور میکند؟ گفتم: آری. حضرت فرمود: همین علت است».
از آن جا که جانشین پیامبر باید همانند او معصوم باشد و بتواند ادامه دهندهی راهش به جز تلقی وحی تشریعی گردد و مردم نمیتوانند اتفاق بر شخص مصلح داشته و به طور صحیح او را از مفسد تشخیص دهند، همانگونه در خارج مشاهده مینماییم، لذا باید امام و جانشین پیامبر همانند خود او به انتخاب و نصب الهی باشد.
4- مقام امام، از جانب خداوند
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:
«سیدی! انت الذی مننت علیّ بهذا المقام و تفضّلت به علیّ دون کثیر من خلقک» (4)؛
«ای سرور من! تو کسی هستی که به من به این مقام منّت نهادی و به این مقام بر من تفضّل نمودی، نه بسیاری از مخلوقاتت».
امامت منصب الهی است و کسی غیر از خداوند نمیتواند آن را به حاکم اسلامی عنایت کند گرچه اجماع خلق بر آن کس باشد، زیرا همه وظیفه دارند که تنها از خالق و رازق و مالک خود اطاعت کنند، و لذا امام زمان (علیه السلام) مقام امامت خود را منت و تفضلی از جانب خداوند متعال میداند و بر آن اعتراف میکند.
5- انتخاب اوصیا به اختیار خداوند متعال
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی اوصیای پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به خداوند متعال فرمود:
«و تخیّرت له اوصیاء» (5)؛
«برای او جانشینانی اختیار نمودی».
اهل سنت معتقدند که انتخاب جانشین برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به اختیار مردم واگذار شده است، ولی شیعه میگوید: مطابق حکم عقل و آیات و روایات فریقین، امر امامت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و حاکمیت جامعهی بعد از آن حضرت به اختیار و انتخاب خداوند متعال است، و این همان چیزی است که امام زمان (علیه السلام) به آن تصریح کرده است.
6- عامل اختیار در رسیدن اولیای الهی به مقام خلافت
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که به خداوند متعال عرضه میدارد:
«اللهم لک الحمد علی ما جری به قضاؤک فی اولیائک الذین استخلصتهم لنفسک و دینک، اذ اخترت لهم جزیل ما عندک من النعیم المقیم الذی لا زوال له و لا اضمحلال، بعد ان شرطت علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیة و زخرفها و زبرجها، فشرطوا لک ذلک، و علمت منهم الوفاء به، فقبلتهم و قرّبتهم، و قدّرت لهم الذکر العلیّ و الثناء الجلیّ، و اهبطت علیهم ملائکتک، و کرّمتهم بوحیک، و رفدتهم بعلمک، و جعلتهم الذریعة الیک، و الوسیلة الی رضوانک» (6)؛
«خداوندا! ستایش تو را سزاست بر آن چه حکم تو دربارهی اولیائت جاری شده، کسانی که برای خود و دینت خالص کردی، آنگاه که بر ایشان فراوانی نعمتهایت را انتخاب نمودی، نعمتهای پایداری که نیستی و از هم گسستگی در آنها راه نمییابد، پس از آنکه بر آنان شرط کردی که نسبت به درجات و زر و زیورهای این دنیای فانی زهد ورزند، پس ایشان این شرط را پذیرفتند و دانستنی که بدانها وفادار خواهند ماند. از این رو ایشان را قبول فرموده و مقرّب درگاه خویش ساختی، و یاد بلند و ستایش آشکاری را بر ایشان مقدر نمودی، و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادی و به وحی خویش گرامیش داشتی، و به علم خود یاریش نمودی، و ایشان را سببهای به سوی خود و وسیلهای برای راهیابی به خشنودی خود قرار دادی».
دربارهی اولیای الهی و مقاماتی که به آنها رسیدهاند بحث است که آیا همهی آنها تفضلی بوده یا خودشان نیز زحمت کشیده و در رسیدن به آنها با الطاف الهی سهیماند؟ از این جملات استفاده میشود که با اولیای الهی شرط شده که در این دنیا زهد را پیشه کنند و آنان نیز این شرط را پذیرفته و به آن وفادار بودهاند.
7- امام (علیه السلام)، معصوم از گناه
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی اهل بیت (علیهم السلام) فرمود:
«… عصمهم من الذنوب» (7)؛
«… آنان را از گناهان بازداشت».
از خصوصیات امامان که رهبری جامعه را بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برعهده گرفتند عصمت و دوری و مصونیت از گناه و سهو و نسیان است، عصمتی که در حقیقت لطفی از جانب پروردگار متعال بر بندگان صالح و شایستهی خدا و رساندن او به مقام علم الیقین است که با آن هرگز به گناه میل نداشته بلکه از آن نیز منزجر و متنفّراند، و این لطف هرگز با اختیار او منافات ندارد.
8- امام، پاک از هر پلیدی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی اهل بیت (علیهم السلام) میفرماید:
«طهّرهم من الدنس» (8)؛
«آنان را از هر پلیدی پاک کرد».
«دنس» هر رجس و پلیدی است، هر چیزی که موجب تنفّر و انزجار خدا و انسان گردد؛ خواه گناه کبیره و صغیره باشد یا بتپرستی، و خواه اشتباه و سهو و نسیان و فراموشی که اینها نوعی از پلیدی و رجس است.
9- امام (علیه السلام)، منزه از اشتباه
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) فرمود:
«نزّههم من اللَّبس» (9)؛
«آنان را از هرگونه اشتباه منزّه نمود».
کسی که میخواهد هدایتگر جامعه باشد و بشریت را به سر منزل کمال و مقصود و هدف خلقت برساند نباید اهل اشتباه و سهو و نسیان باشد تا به مردم در رساندن آنها به کمال اطمینان خاطر داده و به طور حتم آنها را سعادتمند کند.
10- امام (علیه السلام)، مبرّای از عیوب
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی اهل بیت (علیهم السلام) فرمود:
«برّأهم من العیوب» (10)؛
«آنان را از هر عیبی مبرّا ساخت».
از جمله اعتقادات ما در مورد امام و جانشینان بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مبرّا بودن آنها از هر عیب و نقصی است که موجب تنفّر و دوری مردم از امام شود؛ چراکه حکمت نصب امام، هدایت مردم است و لذا باید طوری نباشد که مردم از رفتن به نزد او متنفّر گردند، و این طبق مقتضای لطف الهی است.
11- حجتهای الهی پناه مردم
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:
«أو ما رأیتم کیف جعل الله لکم معاقل تأوون إلیها» (11)؛
«آیا ندیدید که چهگونه خداوند برای شما، ملجأهایی قرار داد که به آنان پناه برید».
12- عمل به سنت، مبنای مودّت
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:
«إجْعَلُوا قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالمَوَدَّةِ عَلَی السُّنَّةِ الْواضِحَةِ، فَقَدْ نَصَحْتُ لَکُمْ، وَاللهُ شاهِدٌ عَلَیَّ وَعَلَیْکُمْ» (12)؛
«هدف و قصد خویش را نسبت به محبت و دوستی ما – اهل بیت عصمت و طهارت – بر مبنای عمل به سنت و اجرای احکام الهی قرار دهید، پس همانا که موعظهها و سفارشات لازم را نمودم، و خداوند متعال نسبت به همهی ما و شما گواه است».
از این حدیث به خوبی استفاده میشود که ادعای محبت کافی نیست و باید به دستورات اهل بیت (علیهم السلام) عمل کرد. محبّ حقیقی کسی است که به دستورات محبوب خود عمل میکند.
امام باقر (علیه السلام) میفرماید: «مذاهب شما را دور نکند، به خدا سوگند، شیعیان ما کسانی هستند که خدا را اطاعت مینمایند». (13)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید: شیعیان ما اهل ورع و کوشش، اهل وفا و امانتداری، اهل زهد و عبادت و اصحاب پنجاه و یک رکعت در شبانه روزند. شبها را بیدار و روزها را روزه دارند. زکات اموال خود را پرداخت کرده و حجّ خانهی خدا را بجا میآورند و از هر کار حرامی اجتناب میکنند» (14).
همچنین امام صادق (علیه السلام) در جایی دیگر میفرماید: «کسی که به زبان بگوید شیعهام، ولی در عمل و آثار با ما مخالفت کند، از شیعیان ما نیست. شیعیان ما کسانی هستند که با زبان و قلب با ما موافقت نموده و آثار ما را متابعت کرده و به اعمال ما عمل نماید» (15).
13- بطلان تفویض در حق ائمه (علیهم السلام)
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:
«وَأَمَّا الأَئِمَّةُ (علیهم السلام) فَإِنَّهُمْ یَسْأَلوُنَ اللهَ تَعالی فَیَخْلُقُ، وَیَسْأَلوُنَهُ فَیَرْزِقُ، إِیجاباً لِمَسْأَلَتِهِمْ وَإِعْظاماً لِحَقِّهِمْ» (16)؛
«اما ائمه:، چیزی را از خدا میخواهند و خدا نیز برای آنان خلق میکند. از خدا میخواهند، خدا هم روزی میدهد. خدا چنین میکند، چون بر خود حتم کرده که خواستهی آنان را اجابت و منزلت و شأن آنها را عظیم گرداند».
شیخ طوسی (رحمه الله)، در کتاب الغیبة نقل میکند، جماعتی از شیعیان، در مقام اهل بیت (علیهم السلام)، اختلاف کردند. عدهای، قائل بودند که خداوند عزوجل، قدرت خلق و رزق را به امامان معصوم، واگذار کرده است. در مقابل، عدهای بر این عقیده معتقد بودند که این امر، محال است و بر خداوند متعال، جائز نیست که امر خلق و رزق را به ائمه واگذار کند؛ زیرا، تنها، خداوند متعال، قادر بر خلق اجسام است.
شیعیان، در این امر، به نزاع شدید برخاستند. شخصی که در آن مجلس حاضر بود، گفت: «چرا نزد ابی جعفر محمد بن عثمان عمری (سفیر دوم حضرت) نمیروید و در این باره از او سؤال کنید تا حق بر شما روشن گردد؟ او تنها راه و واسطه به سوی حضرت صاحب الأمر (علیه السلام) است.» شیعیان، بر این امر راضی شدند و نامه نوشتند و در آن از مسئلهی مورد نزاع سؤال نمودند. حضرت در جواب نامه مرقوم فرمودند: «خالق، نباید جسم و رازق نباید روزی خورنده باشد. در نتیجه، ما، چون جسم داریم و روزی میخوریم، پس نه خالق هستیم و نه رازق، ولی خداوند، حق ما را بزرگ قرار داده و درخواست ما را اجابت میکند. لذا دعایی که میکنیم، برآورده میشود، نه اینکه ما، خود، جدای از خواست الهی، توان این را داشته باشیم».
14- اقسام علم امام
امام مهدی (علیه السلام) میفرماید:
«عِلْمُنا عَلی ثَلاثَةِ أَوْجُهٍ: ماضٍ وَ غابِرٍ وَ حادِثٍ، أَمَّا الماضی فَتَفْسیرٌ، وَأَمَّا الغابِرُ فَمَوْقُوفٌ، وَأَمَّا الْحادِثُ فَقَذْفٌ فیِ القُلُوبِ، وَنَقْرٌ فی الْأَسْماعِ، وَهُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنا، وَلانَبیَّ بَعْدَ نَبِیِّنا» (17)؛
«علم ما اهل بیت (علیهم السلام) بر سه نوع است: علم به گذشته و آینده و حادث. علم گذشته تفسیر است. علم آینده، موقوف است. علم حادث، انداختن در قلوب، و زمزمهی در گوشها است. این بخش، بهترین علم ما است. بعد از پیامبر ما، رسول دیگری نخواهد بود».
این عبارت، بخشی از جواب امام زمان (علیه السلام)، به سؤال علی بن محمد سمری دربارهی علم امام است.
مرحوم مجلسی (رحمه الله) در مرآة العقول، در تفسیر این سه نوع علم، میفرماید: «علم ماضی یعنی علمی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اهل بیت (علیهم السلام) تفسیر کردهاند. نیز شامل علومی است از وقایع گذشته در رابطهی با انبیا و امتهای پیشین، و حوادثی که برای آنان اتفاق افتاده و خبر از شروع امور و عوالم است.
مراد از «غابر»، علومی است که به امور آینده تعلّق میگیرد؛ زیرا، غابر، به معنای «باقی» است. مراد از غابر خبرهای حتمی است که مربوط به آیندهی جهان است. اینکه امام آن را به «موقوف» تفسیر کردهاند، به جهت این است که علومی که تعلق به آیندهی جهان دارد، مختصّ به اهل بیت (علیهم السلام) است. موقوف، یعنی «مخصوص».
مراد از علم حادث، علمی است، که تجدّد پیدا میکند به تجدد احوال موجودات و یا تفصیل مجملات است…
مراد از «قذف در قلوب»، الهام الهی بدون واسطهی ملک است.
مراد از «نقر در اسماع» الهام الهی است به واسطهی ملک.
افضلیّت نوع سوم، به جهت این است که الهام، با واسطه یا بدون واسطه، اختصاص به اهل بیت (علیهم السلام) دارد.
از آن جا که ادعای الهام الهی، امکان دارد انسان را به توهّم نبوت بیندازد، حضرت در پایان به این نکته اشاره دارد که پس از پیامبر ما، پیامبری نخواهد آمد.» (18)
15- لزوم فرق بین امام معصوم و مأموم
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در مورد امامان میفرماید:
«و جعل بینهم و بین اخوانهم و بنی عمّهم و الأدنین فالأدنین من ذوی ارحامهم فرقاناً بیّناً یُعْرَف به الحجة من المحجوح و الامام من المأموم» (19)؛
«و بین امامان و برادران آنها و پسرعموها و پایینترها از ارحام آنان فرق آشکاری گذاشت که به واسطهی آن حجت از احتجاج شده و امام از مأموم شناخته شود».
خداوند متعال بین امام از طرفی و برادران و پسر عموها و افراد پایینتر از ارحام امام فرق آشکاری گذاشته تا به واسطهی آن حجت خدا از غیر حجت و امام از مأموم معلوم شود، و آن عصمت و دارا بودن جمیع فضائل و کمالات است.
16- فلسفهی امتیاز امام بر مأموم
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امتیازات امام از قبیل عصمت و طهارت و علم و… فرمود:
«… و لولا ذلک لکان الناس علی سواء، و لإدّعی امرالله عزوجل کلّ احد، و لما عُرِف الحق من الباطل، و لا العالم من الجاهل» (20)؛
«… و اگر اینگونه نبود مردم یکسان بوده و هر کس ادعای امر خداوند عزوجل را مینمود، و حق از باطل و عالم از جاهل شناخته نمیشد».
اگر امام و هادی علی الاطلاق و جانشین واقعی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دیگران فرقی نداشته باشد در نتیجه همگی یکسان بوده و هر کسی میتواند ادعای ارتباط با خدا و امارت مردم را نماید و دیگر حق از باطل و عالم از جاهل شناخته نمیشود.
17- امام (علیه السلام)؛ خزینهی علم الهی
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی اهل بیت (علیهم السلام) فرمود:
«و جعلهم خزّان علمه و مستودع حکمته و موضع سرّه» (21)؛
«و آنان را خزینهداران علمش و امانتداران حکمتش و محلّ سرّش قرار داد».
اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) خزینهداران علم الهیاند که از معدن علم او به آنها سرازیر میگردد، و حکمت خداوند نیز به آنها به ودیعه گذاشته شده و آنان صندوق اسرار خداوند متعالاند.
پینوشتها:
1. غیبت، طوسی، ص 361.
2. الغیبة، شیخ طوسی، ص 286، ح 245؛ احتجاج، ج 2، ص 278؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 179، ح 9.
3. بحارالانوار، ج 52، ص 78.
4. بحارالانوار، ج 85، ص 233.
5. مصباح الزائر، ص 230.
6. مصباح الزائر، ص 230.
7. بحارالانوار، ج 53، ص 193.
8. همان.
9. بحارالانوار، ج 53، ص 193.
10. همان.
11. الغیبة، شیخ طوسی، ص 286، ح 245؛ احتجاج، ج 2، ص 278؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 179، ح 9.
12. الغیبة، طوسی، ص 286، ح 245؛ احتجاج، ج 2، ص 279؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 179، ح 9.
13. کافی، ج 2، ص 73، ح 1؛ وسائل الشیعة، ج 15، ص 233، ح 20360.
14. بحارالأنوار، ج 65، ص 167، ح 23؛ وسائل الشیعة، ج 4، ص 57، ح 4498.
15. بحارالأنوار، ج 65، ص 164، ح 13؛ وسائل الشیعة، ج 15، ص 247، ح 20409.
16. الغیبة، طوسی، ص 294، ح 248؛ احتجاج، ج 2، ص 285؛ بحارالأنوار، ج 25، ص 329، ح 4.
17. دلائل الإمامة، ص 524، ح 495؛ مدینة المعاجز، ج 8، ص 105، ح 2720.
18. ر.ک: مرآة العقول، ج 3، ص 136و 137.
19. غیبت، طوسی، ص 287.
20 . بحارالانوار، ج 53، ص 193.
21. بحارالانوار، ج 53، ص 193.
منبع مقاله :
رضوانی، علی اصغر؛ (1388)، دینشناسی از دیدگاه حضرت مهدی (ع)، قم: انتشارات دلیل ما، چاپ اول