خانه » همه » مذهبی » امام باقر(ع) در روایتی، آیات 20 و 21 نحل را به گونه‌ای تفسیر می‌کند که اصلاً با ظاهر آیه سازگار نیست. چگونه چنین چیزی توجیه پذیر است؟

امام باقر(ع) در روایتی، آیات 20 و 21 نحل را به گونه‌ای تفسیر می‌کند که اصلاً با ظاهر آیه سازگار نیست. چگونه چنین چیزی توجیه پذیر است؟

خداوند در قرآن کریم پیرامون پوچ بودن و بی‌منطقی بت‌پرستی می‌فرماید: «وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا یَخلُقُونَ شَیئا وَ هُمْ یُخلَقُونَ أَمْوَاتٌ غَیرُ أَحْیَاءٍ وَ مَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ».[1] ظاهر این آیه شریفه اشاره دارد که بت‌ها نمی‌توانند به عنوان خدا قرار داده شوند، حتی باید توجه کرد که اینان مخلوق هستند و در وجود بی‌جان خود نیز نیاز به دیگران دارند؛ پس چگونه افرادی اینها را به عنوان خدای خود گرفته و حتی دست نیاز و تمنّی به سمت آنها دراز می‌کنند.
این آیه به مانند بسیاری از آیات دیگر، در درون خود دارای معانی باطنی است؛ یعنی علاوه بر این معنای ظاهری که درست و حجت است، معانی دیگری نیز وجود دارند که آیه بر آن دلالت می‌کند. این معانی معمولاً از طریق احادیث به ما رسیده و در فرض قبول حدیث از حیث سند و محتوا، می‌توان آن را تفسیری باطنی برای آیه دانست.
حدیث در ذیل آیه شریفه مورد بحث چنین است: جابر بن عبدالله می‌گوید: از امام باقر(ع) در مورد آیه «وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ … » پرسیدم. آن‌حضرت در پاسخ فرمود: «الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»، سه فردی هستند که با پیامبر(ص) به مخالفت برخاستند؛ زیرا پیامبر(ص) فرموده بود:‌ «علی(ع) را والی و حاکم خود قرار دهید و از او پیروی کنید»، اما آنها با امام علی(ع) دشمنی کردند و او را به عنوان والی خود بر نگزیدند و مردم را به اطاعت از خود فراخواندند و به این جهت خداوند فرمود: «وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‏». اما «لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً»؛ یعنی آنها هیچ چیزی را نمی‌پرستیدند. «وَ هُمْ یُخْلَقُونَ‏»؛ یعنی در حالی که خود آنها مورد پرستش قرار می‌گیرند؛ (یعنی حاکم مردم شده و دستورات آنها اطاعت می‌شود و مردم انگار آنها را می‌پرستند). «أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ»؛ آنها کافرند و در زمره مؤمنین قرار نمی‌گیرند. «وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ‏»؛ و همانا خود قبول نمی‌کنند که مشرک هستند و ایمان ندارند.[2]
سند روایت
این روایت به لحاظ سندی، چندان قابل اعتماد نیست و نمی‌توان بر آن تکیه کرد. ابو نصر محمد بن مسعود عیّاشى‏ (متوفّی: 320 هـ.ق‏) در تفسیر خود این روایت را ذکر کرده است. اما ایشان سلسله سندی برای این روایت ذکر نمی‌کند، به همین جهت، این حدیث، مرسل است. همچنین بیشتر متأخّرینی که این حدیث را نقل کرده‌اند، از این تفسیر به عنوان منبع این روایت نام برده‌اند.
محتوای روایت
توجه به این نکته ضروری است که؛ در مقام بیان باطن آیه، نیازی نیست معنای ظاهری آیه دقیقاً مورد لحاظ قرار بگیرد بلکه تنها شباهت بین لفظ و محتوا می‌تواند دست‌مایه استدلال بوده و به جهت این‌که از منبع موثّقی سرچشمه گرفته است، می‌توان بدان گمان پیدا کرد. در این حدیث نیز در دو مورد معنای ظاهر کلمه استفاده نشده است، اما محتوای مورد نظر با لفظ، هم‌خوانی دارد. این دو مورد عبارتند از:
1. «یخلقون» به معنای «یعبدون» گرفته شده است. کلمه «خلق»، اگر چه در لغت به معنای ابداع شیء است[3] اما می‌توان در یک معنای مجازی خلق را به معنای انجام کار و فعل دانست که در این معنا، عبادت را نیز شامل می‌شود؛‌ زیرا عبادت، نیز خود یک کار و فعل است.
2. در این روایت تعبیر «اموات» به کافر معنا شده است. این تعبیر در روایات نیز وجود دارد که از کافران به مردگان، تعبیر شده است؛ زیرا حقیقت انسانی و فطرت خداجوی آنها هیچ حیاتی نداشته و واقعاً مرده است، امام صادق(ع) در این‌باره می‌فرماید:‌ «همانا مؤمن زمانی که می‌میرد، مرده حساب نمی‌شود، بلکه کافر میّت واقعی است (هر چند در زمان حیات خود بوده باشد)».[4]
در نهایت باید گفت صرف نظر از سند روایت، این تفسیر باطنی با ادبیات عرب منافاتی ندارد.
 

[1]. نحل، 20 – 21: «و معبودهایى را که بجاى خدا می‌پرستند [نه این‌که‏] چیزى را نمی‌آفرینند، بلکه خودشان آفریده می‌شوند. اینها مرده و از حیات بی‌بهره‌اند و هیچ حس و شعور ندارند که در چه هنگام مبعوث می‌شوند (و چه کسی آنها را بر می‌انگیزد)».
[2]. عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 256 – 257، المطبعة العلمیة، تهران، چاپ اول، 1380ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 36، ص 103 – 104، مؤسسة الطبع و النشر، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
[3]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 296، دارالعلم‏، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[4]. شیخ صدوق، إعتقادات الإمامیة، ص 56، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1414ق.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد