امام خمینی (ره) و آفات روحانیت (2)
ای مدعی توحید! خضوع برای اهل دنیا چرا؟
ای مدّعی ایمان و خضوع قلب! در بارگاه ذوالجلال، اگر تو به کلمهی توحید ایمان داری و قلبت یکی پرست و یکی طلب است، و الوهیّت را جز برای ذات خدای تعالی ثابت ندانی، اگر قلبت موافق با ظاهرت است و باطنت موافق با دعویت است، چه شده است که برای اهل دنیا این قدر قلبت خاضع است؟ چرا پرستش آنها را میکنی؟ جز این است که آنها را مؤثّر در این عالم میدانی و ارادهی آنها را نافذ و زر و زور را مؤثر میدانی؟ چیزی را که کارکن در این عالم نمیدانی، ارادهی حق تعالی است. پیش تمام اسباب ظاهری، خاضعی و از مؤثّر حقیقی و مسبّب جمیع اسباب غافل. با همه حال دعوی ایمان به کلمهی توحید میکنی! پس تو نیز از زمرهی مؤمنان خارج و در سلک منافقان و دوزبانان محشوری. (1)
ای مدعی زهد و اخلاص! خوشحالی از مدح و ثنا چرا؟
و ای مدّعی زهد و اخلاص! اگر تو مخلص هستی و برای خدا و دار کرامت او، زهد از مشتهیات دنیا میکنی، چه شده است که از مدح و ثنای مردم که فلان اهل صلاح و سداد است، این قدر خوشحال میشوی و در دل غنج و دلال میکنی، و برای همنشینی با اهل دنیا و زخارف آن جان میدهی و از فقراء و مساکین فرار میکنی؟ پس بدان که این زهد و اخلاص، حقیقی نیست. زهد از دنیا برای دنیاست و قلبت خالص از برای حقّ نیست، و در دعوای خود کاذبی و از دورویان و منافقانی. (2)
اول از خودمان مایه بگذاریم
ما ادعا میکنیم که ما روحانیون مسلم هستیم. ما اول باید از خودمان مایه بگذاریم. بیخود [دائماً] نگوییم ما خوب ودیگران بد. مایی که دعوی این را داریم که ما هستیم که اسلام را میخواهیم ترویج کنیم، اسلام را میخواهیم تقویت کنیم، علاقه به اسلام داریم، احکام اسلام پیش ماست، ما باید احکام اسلام را پخش بکنیم. مایی که این مسائل را داریم میگوییم و خودمان هم به صورت یک نفر آدمی که به اسلام به همهی معنا ایمان آورده است و قبول دارد همه چیزش را و یک آدم متقی صالح کذاست، اگر خدای نخواسته در باطن برخلاف این باشیم، منافق نیستیم؟ همان ابوسفیان منافق است؟ من و شما هم منافقیم. آن ایمانش را عرضه میکرد و نداشت. شما هم کمال ایمانتان را عرضه میدارید. بگویید مسلمان هستیم اما منافقید. (3)
لطمه به شئون روحانیت
خدایا به فریاد اسلام برس
خدایا، به فریاد اسلام برس! امروز [مبادا] که مکتب ما منحرف جلوه داده بشود: یا از اعمال من و شما؛ یا از اعمال کمیتهها؛ یا از اعمال دادگاهها؛ یا از اعمال ادارات و وزارتخانهها، و امثال ذلک. رژیم سابق برای ما خطر نداشت. رژیم سابق ادعا نمیکرد که من [اسلامی هستم] ادعایش را میکرد، لکن کسی از آن قبول نمیکرد. رژیم سابق خطری نداشت. اگر معممی در رژیم سابق یک کار خلاف میکرد، میگفتند این ساواکی است؛ این درباری است؛ این ساواکی است. امروز که ساواکی در کار نیست و هم دفن شدهاند، اگر از شما آقایان یک چیزی صادر بشود، میگویند جمهوری اسلامی این است. مکتب ما متزلزل میشود. مسئولیتتان زیاد است آقایان! خیال نکنید که بروید یک حرفی بزنید، و چیزی نشده. خیر، هر یک از شما مسئولیت دارید، و مسئولیت بزرگ. خیلی بزرگ. (4)
اعتبار مکتب ما، بسته به اعمال ما
امروز مکتب ما بسته به اعمال ماست. مکتب ما بسته به اعمال روحانیین است. اگر روحانیین سابق خدای نخواسته یک حرف خلاف، یک کار خلاف میکردند، مردم خود او را یک طعن و لعنی میکردند، ولو یک دستهشان هم میگفتند روحانیون این جورند، آخرش این بود که میگفتند روحانیون این جور [هستند]؛ اما رژیم رژیم اسلامی نبود. نمیگفتند رژیم اسلامی، نمیگفتند مکتب اسلام این طوری است. امروز قلمهای دشمنهای ما در خارج، و گاهی در داخل برداشته شده است، قلم فرسایی میشود که مکتب ما را بد جلوه بدهند.
آن مکتبی که آمده است، اسلامی که آمده است، و تهذیب میخواهد بکند همهی قشرها را؛ همهی فسادها را از بین ببرد. با اعمال من و شما و با اعمال دادگاهها و با اعمال پاسدارها و با اعمال کمیتهها و اینهایی که همه الان دم از اسلام میزنند، همه دم از اسلام [میزنند] حالا این دیگر به اصطلاح شما «مُد» شده که همه بگویند اسلام و جمهوری اسلام همه دم میزنند از اسلام حالا، اینهایی که الان دم از اسلام میزنند، و اینهایی که دار و دستهی اسلام هستند، مثل شما که اولی هستید از همه، اگر خدای نخواسته در اینها یک خلاف واقع بشود، یک کاری واقع بشود که صحیح نباشد، مکتب ما متزلزل میشود؛ اسلام لکهدار میشود. این اهمیت دارد؛ والّا من و تو را بکشند چه اهمیتی دارد. اسلام هستش. سیدالشهدا را کشتند اسلام ترقیاش بیشتر شد. ماها را اگر با مظلومیت بکشند، ترویج از اسلام است. خوب شما دیدید بعض افراد را کشتند و ترویج شد. اما اگر کار ما اسلام را از بین ببرد، کار ما اسلام را بکشد – عمل ما، حرف ما، قول ما – این است که مصیبت است. این مصیبت، مصیبت اعظم است. و باید شما آقایان که تشریف میبرید مواظبت کنید.امروز اسلام رهین کارهای من و شماست. مثل دیروز نیست.
بروید در این قرا و قصبات. نخواهید هم که در آنجا خیلی زیاد به شما اهمیت بدهند. نخواهید، خدا میدهد شما خودتان لازم نیست دست و پا کنید. نمیتوانید هم بکنید. گاهی بدترش میکنید. (5)
روحانیت دیکتاتور نیست
امروز اگر از یک روحانی مطلبی صادر بشود که برخلاف موازین باشد، آنهایی که باید ما را لکهدار کنند میگویند این هم آخوندها، الآن دیکتاتوری کفش و عمامه! بهانه دست مردم ندهید. اسلام دیکتاتوری نیست. آنکه دیکتاتور است مسلم نیست. روحانیت دیکتاتور نیست. آنکه دیکتاتور است روحانی نیست. لکن قلمها برداشته میشود و نوشته میشود که اینها همانها هستند؛ آن وقت ساواک بود، حالا پاسدار هست. نکند خدای نخواسته یک وقت یک [عملی] از شما صادر بشود؛ از ما صادر بشود؛ از روحانیون صادر بشود؛ از کمیتهها صادر بشود. اینها همه الآن اجزای مملکت اسلام است. ما ادعا داریم که یک مملکت اسلامی حالا داریم. الآن اینهایی که به اسم دادگاه اسلام و کمیتهی اسلام – عرض میکنم – پاسداران اسلام و روحانییون اسلام [هستند]، الان دیگر آن طور نیست که مثل رژیم سابق باشد که اگر شما یک کاری میکردید به شما نسبت بدهند؛ اگر من یک کاری میکردم به من نسبت بدهند. الآن یک وضعی ما داریم که اگر خدای نخواسته یک قدم کجی برداریم، این را به اسم اسلام تمام میکنند. (6)
التزام به شئون لباس روحانیت
شماها سخنگوی اسلام هستید، اگر سخنگوی اسلام یک چیزی بگوید که با برنامهی اسلام مخالف باشد، با مقاصد اسلام مخالف باشد، این مسئولیتش غیر از آن مسئولیتی است که یک نفر آدم عادی یک چیزی میگوید. یا باید این ادعا را نکنید و این شغل را قبول نکنید، یا اگر قبول کردید و این ادعا را کردید؛ باید سرش بایستید، همهمان، همهی ما. الان این لباسی – که الآن شعار است، لباس اسلام است، شعار است، لباس روحانیت است – که ما این لباس را پوشیدیم، به لوازم این لباس باید التزام پیدا بکنیم. دنبال این باشیم که شئون این لباس – که ما میگوییم لباس اسلام است – شئون این را باید حفظ بکنیم. اگر خدای نخواسته ما شئون این را حفظ نکنیم، لباس، یک لباس غصبی است. ما قاچاق هستیم آن وقت! برای اینکه لباسی که باید یک فردی بپوشد که اسلامی باشد، ما این لباس را از او غصباً پوشیدهایم. (7)
چشمها به روحانیت دوخته شده است
الآن که جمهوری اسلامی شده است – که امیدوارم محتوایش هم تحقق پیدا بکند – این چیزی که بر دوش روحانیت است زیادتر از آن چیزی است که بر دوش دیگران است. همیشه بوده، لکن حالا زیادتر است. چشمها دوخته شده است به اینکه ببینند روحانیون که حالا یک قدرت ظاهری دستشان آمده است چه میکنند؛ با ملت چه میکنند.
آیا آن طور است که قلمهای مسموم میگوید که ما از دیکتاتوری پهلوی خارج شدیم و به دیکتاتوری عبا و عمّامه مبتلا شدیم؟ اگر ما بهانه دست اینها بدهیم، یکی را صد میکنند و در خارج و داخل منتشر میکنند. اگر در داخل هم یک قدری ملاحظه بکنند، در خارج و در مجلات ممالک غربی و شرقی و اینها، این یک مطلب را صد مقابل میکنند؛ و ما را معرفی میکنند به اینکه اینها تا قدرت دستشان نبود هی میگفتند باید آزادی باشد، چه باشد؛ حالایی که قدرت دستشان آمده خودشان مشغول شدهاند به اینکه با مردم بدرفتاری میکنند.
الآن وظیفه شما آقایان روحانیون – وَفقّکم الله تعالی (8) – یک وظیفهی سنگینی است، یعنی این طور نیست که مثل اشخاصی دیگر که وظیفهی شخصی دارند. همه وظیفه دارند که خودشان را حفظ کنند و جهات اسلامی را مراعات کنند؛ لکن شما چون که در رأس جامعه هستید و روحانی هستید و سرپرست ارواح مردم هستید، وظیفهی شما دو چندان است؛ بلکه صدچندان است؛ یعنی همان قدری که پُست شما یک پست شرافتمندی است و از همه بالاتر است، مسئولیتتان هم یک مسئولیت بزرگی است که از همه مسئولیتها بالاتر است. اگر خدای نخواسته خطایی از بعض افراد ما صادر بشود، این را آنهایی که با اسلام مخالفند پای اسلام حساب میکنند، نمیگویند زیاد پایش را کج گذاشت، میگویند روحانیت این طوری است؛ میگویند اسلام هم همین است. (9)
مسئولیت اجتماعی روحانیت
ما امروز مسئولیتمان مسئولیت شخصی نیست که من موظفم که حفظ آبروی خودم را بکنم. این وظیفه است برای همه، هر کسی وظیفه دارد حفظ حیثیت و آبروی خودش را بکند؛ اختیار ندارد که آبروی خودش را بریزد. قضیه این نیست که حیثیت شخص من حیثیت شخص شما یک وقتی خدشهدار میشود تا مسئولیت به حدود همان خود آدم بر گردد، صحبت در این است که با عمل ما مکتب ما دفن بشود. یعنی حالایی که ما جمهوری اسلامی پیدا کردیم و هیاهو کردیم که ما ظلم نمیخواهیم، ما عدالت میخواهیم، حالا ما که اولی هستیم به اینکه این عدالت را اجرا بکنیم، اولی هستیم به اینکه اعوجاجات را مستقیم کنیم. خدای نخواسته از ما عملی صادر بشود که برخلاف مجاری عدالت است، انحراف است، اگر این طور شد، جمهوری اسلامی شکست میخورد. اگر این جمهوری اسلامی شکست خورد، اسلام مدفون میشود؛ دیگر خیال نکنید بعدها شما بتوانید دوباره یک کاری انجام بدهید. (10)
هدف دشمن؛ آلوده ساختن روحانیون
در این نهضت اینها بِالعَیان (11) دیدند که مسئله همین است؛ اسلام همچو قدرتی دارد که با دست خالی بر قدرتهای بزرگ غلبه میکند، و روحانیون هم همچو مردمی هستند که این ملت پشت سرشان ایستاده و هرکاری میخواهند، هر امری میکنند، عمل میکنند. حالا که بالعیان این مطلب را مشاهده کردند، حالا خوفشان صد چندان شده است؛ و دست و پا میزنند به اینکه شماها را آلوده بکنند و پیش ملت باز شماها را یک طوری بکنند که مردم از شما روگردان بشوند و شما را هم بگویند که اینها تا حالا چیزی دستشان نبود، حالا که دستشان آمده اینها هم همانها هستند.
مطلب اینها این است که بگویند که این روحانیون تا حالا کاری دستشان نبود حالایی که کار دستشان آمده است اینها هم همان مسائل هست و همان کارها را دارند انجام میدهند. اگر یک قدم کج گذاشته بشود، این یک قدم کج را صد مقابل اینها عرضه میکنند و در کتابشان یا در مقالاتشان یا در روزنامههایشان مینویسند. (12)
کاری کنید که اسلام و قرآن از ما گلهمند نباشند
مهم این است که اسلام دست ما آمده است. امانت خداست دست ما آمده است. این امانت را باید به آن طوری که هست بدهیم به اعقاب خودمان. عرضه کنیم این اسلام را به آن طوری که واقع اسلام است به دنیا. و خودمان جوری نکنیم که این اسلام را یک طور دیگری نمایشش بدهیم به غیر. آن طوری که هست نمایشش بدهیم. این دیگر فرق نمیکند بین آن بچه طلبه و طلبهی نارسی که تازه تو مدرسه رفته است یا شما آقایان که از علما هستید و در مساجد هستید یا سایرین، هیچ فرقی ما بین آنها نیست. منتها شما آقایان که بزرگتر وبالاتر هستید، مسئولیتتان بیشتر از امثال من طلبه است. اما همهی مسئولند. مسئولیت کم و زیاد دارد. به حسب اختلاف نفوس، اختلاف سعهی کلمه. کاری بکنید که اسلام از ما گلهمند نباشد. قرآن کریم از ما گلهمند نباشد، که آقایان که شما خودتان را میگفتید که ما مروّج قرآن هستیم، مبین احکام قرآن هستیم، چرا خودتان یک کاری دارید میکنید، یا کردید که اسلام یک جور دیگر جلوه کند پیش مردم.
خیلی مواظب باشید. این مسند خطرناک است. این عمامه خطرناک است. این محاسن خطرناک است. خودتان را از این خطرها نجات بدهید. حفظ کنید خودتان را… همه همین طور، فرق ندارد. اسلام مال اهل علم نیست. اسلام مال همه است. این امانتی است که خداوند به همه داده است. (13)
قضات شرع مواظب حیثیّت و کیان روحانیّت باشند
امروز مسئولیت آقایان قضات شرع بسیار سنگین است، چون هم باید حیثیت اسلام را حفظ کنند و هم حیثیت روحانیت را در نظر بگیرند. دشمنان اسلام با اشاعهی دروغ و با بزرگ جلوه دادن نقاط ضعف شما تلاش میکنند حیثیت روحانیت را لکهدار کنند تا از نفوذی که در روحانیت در پیشبرد اسلام دارد کاسته شود و آنها بتوانند اسلام را از بین ببرند و به مقاصد شوم خود برسند. امروز مسئولیت آقایان قضات از صدر اسلام هم مهمتر است، چون درصدر اسلام به قضات شرع نسبت به رعایت حقوق مردم سفارش میشد، اما امروز علاوه بر آن، حیثیت و کیان روحانیت هم مطرح است. از این رو، شما باید در اعمال و رفتار خود کاملاً دقت و مواظبت داشته باشید. البته شما صد درصد هم اسلامی عمل کنید، دشمنان اسلام دست از دروغ و اعتراض بر نخواهند داشت، چون آنها به اسلام و انقلاب عقیده ندارند. بایدکاری کنید که آنها مصداق معینی از نقاط ضعف شما نداشته باشند. (14)
خودتان را یک آدم عادی حساب نکنید
هر خطایی که از ما و شما آقایان خدای نخواسته، تحقق پیدا بکند علاوه بر آن مسئولیت شخصی که دارید، یک مسئولیت انسانی، مسئولیت اجتماعی، مسئولیت صنفی این را هم برای اینکه پای همه حساب میشود؛ بنابراین، حساب نکنید خودتان را یک آدم عادی. حتی طلبه در مدرسه، خودش را حساب نکند که «خوب، من مثل سایر مردم یک طلبهی عادی هستم، اگر یک خلافی بکنم پای خودم حساب میشود». حتی آن طلبهای که در مدرسه دارد درس میخواند، آن هم وقتی که یک خطایی، بکند پای خودش حساب نمیشود، پای دیگران هم حساب میکنند. مسئولیت بسیار بزرگ است، و این نمیشود الّا اینکه تهذیب درخود انسان و وحدت با همهی رفقا، با همهی دوستان با همهی اشخاص، همهی قشرها. (15)
زشتی پافشاری متعصبانه بر مطالب علمیه
یکی ازعصبیّتهای جاهلیّت، ایستادگی در مطالب علمیّه است، و حمایت کردن از حرفی است که از خودش یا معلّمش یا شیخش صادر شده، نه برای اظهار حقّ و ابطال باطل. معلوم است این عصبیّت، از جهاتی زشتتر و از حیثیّاتی نارواتر است از سایر عصبیّتها. یکی از جهت متعصّب زیرا که اهل علم که باید مربِّی بنی نوع بشر باشد و شاخهی شجرهی نبوّت و ولایت است و به وخامت امور مطّلع، و عواقب اخلاق فاسده را میداند، اگر خدای ناخواسته، خود عصبیّت جاهلیّت داشته باشد و متّصف به صفات رذیلهی شیطانیّه باشد، حجّت بر او تمامتر و مورد مؤاخذهی بیشتر واقع گردد. (16)
باعث بدنامی اسلام و روحانیت نشوید
در سایر مردم اصلاً وضع این جور شده اگر یک بقالی یک خلافی بکند مردم میگویند فلان بقال آدم بدی است؛ یک عطاری، یک اداری، یک کذا، این طور میگویند؛ لکن اگر یک آخوندی یک کاری را بکند، میگویند «آخوندها» کذا! نمیگویند که، آخوند را تجزیه و تحلیل نمیکنند که در بین آخوند، خوب، اینها هم بشرند، دو طایفه هستند، یک طایفهشان مردم صالحی هستند، یک طایفهشان هم مردم – نعوذ بالله – غیرصالحی هستند. اینها تجزیه نمیکنند؛ اینجا اگر من یک کار بدی بکنم، میگویند «آخوندها» کذا هستند! این لطمهاش به اسلام وارد میشود؛ این لطمهاش به حوزههای دیانتی وارد میشود؛ این لطمهاش به احکام اسلام وارد میشود.(17)
آبروی اسلام بسته به آبروی روحانیون است
امروز آبروی اسلام بسته به اعمال روحانیین است. روحانیین که مربی انسانها هستند، به جای انبیا نشستهاند، مبعوث از طرف انبیا هستند. آبروی اسلام امروز، آبروی اسلام در ایران امروز، بسته به اعمال همه است، و خصوصاً روحانیون. اگر خدای نخواسته از این طایفه یک اشتباهی صادر بشود، یک خطایی صادر بشود، این به پای اسلام تمام میشود. متوجه باشید که مسئولیت بزرگ است. همه مسئولیم، همه مسئولید لکن روحانیون بیشتر مسئولند. (18)
پینوشتها:
1. چهل حدیث، ص 141.
2. همان.
3. صحیفهی امام، ج 11، ص 502.
4. همان، ج 8، ص 336 و 337.
5. همان، ص 337 و 338.
6. همان، ص 370 و 371.
7. همان، ص 522 و 523.
8. خداوند تعالی شما را موفق کند.
9. صحیفهی امام، ج 9، ص 474 و 475.
10. همان، ج 8، ص 525.
11. آشکار.
12. صحیفهی امام، ج 9، ص 507.
13. همان، ج 11، ص 502 و 503.
14. همان، ج 16، ص 79.
15. همان، ج 19، ص 249.
16. چهل حدیث، ص 151.
17. صحیفهی امام، ج 2، ص 19.
18. همان، ج 8، ص 258.
منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: اخلاق و تهذیب روحانیت؛ قم: انتشارات تسنیم، چاپ سوم