امام خمینی (ره) و جایگاه تزکیه و خودسازی (3)
غیر مذهبها، پر ضررترین افراد برای اسلام
ما باید ببینیم که بیشتر صدمهای که اسلام خورده است از چه خورده است و از چه گروهی و بیشتر چیزی که اسلام به او اهمیت داده است چه امری است تا راه باز بشود برای کوشش ما که در این امری که اهتمام دارد اسلام در آن، کوشش کنیم و جلوی آن چیزهایی که بر اسلام وارد شده است، صدماتی که بر اسلام وارد شده است، انشاء الله، جلویش گرفته بشود. من گمان میکنم که آن چیزی که به اسلام بیشتر از همه چیز ضرر زده است عدم تربیت صحیح است، تحقق پیدا نکردن تهذیب و اخلاق اسلامی است. اگر شما در طول تاریخ اسلام بلکه همه انبیا توجه کنید و البته توجه دارید، آن قدری که اسلام از این اشخاصی منحرف و غیر مهذب صدمه خورده است و تمام ادیان صدمه دیدهاند، از هیچ چیز دیگر ندیدهاند. اصل اساسی آن چیزی که به مکتبهای توحیدی ضرر رسانده است و مانع شده است از اینکه رشد پیدا کنند، همین غیر مهذب بودن بود؛ گاهی از طرف اشخاصی که علم دارند و مهذب نیستند و بیشتر هم از طرف اشخاصی که جاهل بودند و مهذب نبودند. و معلوم نیست که آن قدری که از طرف عالم غیر مهذب اسلام صدمه دیده است، از طرف جهال غیر مهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده است، از طرف جاهل غیر مهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده است، از طرف جاهل غیر مهذب با اینکه عددشان زیاد است صدمه دیده باشد. تمام مکتبهای انحرافی را اشخاصی دانشمند و ملاً ایجاد کردند؛ چه آن چیزهایی که مذهب سازی بوده است، آنها هم اشخاص عالمی بودند که مذهب درست کردند؛ مذهبهای انحرافی، و چه مکتبهای سیاسی که آنها هم از جانب اشخاص دانشمند و عالم بوده است. و آنقدری که به مکتبهای توحیدی از این سنخ جمعیت که عالم بودند و همه جور علمی هم شاید میدانستند، صدمه خورده است، از هیچ طایفهای نخورده است. (1)
نجات کشور و ملت در پرتو معنویات
کسی که به خدا اعتقاد نداشته باشد، کسی که به روز جزا اعتقاد نداشته باشد، این نمیشود که برای کشورش مفید واقع بشود. ممکن است یکی دو تا پیدا بشود اما ما صحبتمان سر توده مردم است.
مردمی میتوانند کشور خودشان را حفظ کنند، مردمی میتوانند مملکت و ملت خودشان را نجات بدهند که معنویت داشته باشند. اگر معنویت در کار نباشد و همه مربوط به مادیت باشد، هر جا آخور بهتر است سر آن آخور میروند ولو اینکه آن آخور را امریکا برایش درست کند. اینهایی که خیانت به مملکت ما کردند و همه چیز ما را بردند، اینها پیششان فرق نمیکرد که امریکا به آنها مادیت را بدهد، پارک و نمیدانم دستگاه را بدهند، یا از یک راه صحیحی باشد. راه صحیح و غیر صحیح پیش آنها فرقی نمیکند. آنها اتومبیل میخواهند: اتومبیل از دست پیغمبر به آنها برسد یا از دست ابوجهل برسد فرقی نمیکند؛ به او کار ندارند، به اتومبیل کار دارند. اینهایی که به مملکت ما خیانت کردند و مملکت ما را به تباهی کشاندند، آن بودند که ایمان نداشتند. اگر در بین آنها یک نفر ایمان داشت، آن یک نفر این کارها را نمیکرد. آنهایی که خوردند و بردند و ما را به تباهی کشاندند، آنهایی بودنسد که به اسلام کار نداشتند، اعتقاد نداشتند؛ به ماورای طبیعت اعتقاد نداشتند، به معنویات عقیده نداشتند. آنها میگفتند همین چهار روز زندگی است؛ پس هر چه هست بهتر، مرفه تر؛ از هر راهی میخواهد باشد. (2)
حب نفس، منشأ تمام فسادها در طول تاریخ
آن چیزی که دنیا را تهدید میکند، سلاحها و سر نیزهها و موشکها و امثال این نیست. آن چیزی که دارد این سیاره ما را در سراشیبی انحطاط قرار میدهد، انحراف اخلاقی است. اگر انحراف اخلاقی نباشد، هیچ یک از این سلاحهای جنگی به حال بشر ضرر ندارد. آن چیزی که دارد این انسانها را و این کشورها را رو به هلاکت و رو به انحطاط میکشاند، این انحطاطهایی است که در سران کشورها و در دست به کارهای این حکومتها، از انحطاط اخلاقی، دارد تحقق پیدا میکند و همه بشر را دارد سوق میدهد به سراشیب انحطاط و نمیدانیم که عاقبت امر این بشر چه خواهد شد. شما ملاحظه بفرمایید که این سلاحهای بزرگ مدرن، که الان در دست ابر قدرتهاست، این سلاحها در چه امری از امور کار میرود؟ آیا برای خیر بشر است؟ برای تأمین صلح است، چنانچه مدعی هستند؟ یا برای هلاکت بشر و برای خودخواهیهایی که این سران دارند؟ اینکه در روایات ما هست که «حب الدّنیا رأس کل خطینه» (3) این یک واقعیتی است. و اساس حسب دنیا هم، ریشه حب دنیا هم حب نفس است که آن هم حب دنیاست. تمام فسادهایی که در بشریت پیدا شده است، از اولی که بشریت تحقق پیدا کرده است تاکنون و تا آخر، منشأش همین حب نفس است. از حب نفس است که حب به جاه، حب به مقام، حب به مال و حب به همه انگیزههای شهوانی پیدا میشود. و انبیا اساس کارشان این بوده است که این حب نفس را تا آن مقدار که ممکن است سرکوب کنند و نفسها را مهار کنند. و انبیا هم آن طوری که میخواستند موفق نشدند، و تا آخر هم نتوانستند آن طوری که دلخواه آنهاست، تحقق پیدا [کند] و در حکومت عدل بقیه الله هم عدالت جاری میشود، لکن حبهای نفسانی در بسیاری از قشرها باقی است، و همان حبهای نفسانی است که [بعضی] روایات هست که حضرت مهدی سلام الله علیه را تکفیر میکنند. (4) حقیقتاً رأس همه خطاها، خطیئتها همین خودخواهیهاست و تا این خودخواهیها در بشر هست، این جنگها و این فسادها و این ظلمها و ستمگریها هست. و انبیا اینکه دنبال این بودند که یک حکومت عدلی در دنیا متحقق کنند، برای این است که؛ حکومت عدل اگر باشد، حکومتی باشد با انگیزه الهی، با انگیزه اخلاق و ارزشهای معنوی انسانی، یک همچو حکومتی اگر تحقق پیدا بکند، جامعه را مهار میکند و تا حد زیادی اصلاح میکند. و اگر حکومتها به دست جباران باشد، به دست منحرفان باشد، به دست اشخاصی باشد که ارزشها را در آمال نفسانی خودشان میدانند، ارزشهای انسانی را هم گمان میکنند که همین سلطه جوئیها و شهوات است، تا این حکومتها برقرار هستند، بشریت رو به انحطاط است، و اگر آمال انبیا در یک کشوری تحقق پیدا بکند آن ولو بعض آمال انبیا آن کشور رو به اصلاح میرود. (5)
حب نفس و خودخواهی، منشأ و ریشه حب دنیا
پسرم! آنچه مورد نکوهش و سرمایه و اساس شقاوتها و بدبختیها و هلاکتها و رأس تمام خطاها و خطیئهها است حب دنیا است که از حب نفس نشأت میگیرد. عالم ملک مورد نکوهش نیست بلکه مظهر حق و مقام ربوبیت او است و مهبط ملائکة الله و مسجد و تربیت گاه انبیا و اولیا- علیهم سلام الله- است و عبادتگاه صالح و محل جلوه حق بر قلوب شیفتگان محبوب حقیقی، و حب به آن اگر ناشی از حب به خدا باشد و به عنوان جلوه او جل و علا باشد، مطلوب و موجب کمال است و اگر ناشی از حب به نفس باشد رأس همه خطیئههاست، پس دنیای مذموم در خود تو است، علاقهها و دلبستگیها به غیر صاحب دل موجب سقوط است، همه مخالفتها با خدا و ابتلا به معصیتها و جنایتها و خیانتها از حب خود است، که حب دنیا و زخرف آن و حب مقام و جاه و مال و منال از آن نشأت میگیرد در عین حال که هیچ دلی به غیر صاحب دل به حسب فطرت بستگی نتواند داشت لکن این حجابهای ظلمانی و نورانی که ما را و همه را از صاحب دل غافل دارد و به گمان و اشتباه خود، غیر صاحب دل را دلدار میداند، ظلمات فوق ظلمات است. ما و امثال ما به حجابها[ی] نورانی نرسیدیم و در حجابهای ظلمانی اسیر هستیم. آنکه گوید: «هب لى كمال الانقطاع إلیك و انر أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیك حتى تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل إلى معدن العظمه» از حجابهاى ظلمانى گذشته است شیطان که در مقابل امر خدا ایستاد و به آدم خضوع نکرد، در حجاب ظلمانی خود بزرگ بینی بود (خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ و أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ) (6) گویان از ساحت ربوبی مردود شد، و ما نیز تا در حجاب خودی هستیم و خودبین و خودخواه هستیم، شیطانی هستیم و از محضر رحمان مطرود، و چه مشکل است شکستن این بت بزرگ که مادر بتها است! و ما تا خاضع او و فرمانبردار او هستیم خاضع برای خدا و فرمانبردار او جل و علا نیستیم و تا این بت شکسته نشود حجابهای ظلمانی دریده و برداشته نشود. اول باید بدانیم که حجاب چیست که اگر ندانیم، نخواهیم توانست درصدد رفعش یا لااقل تضعیفش برآییم و یا لااقل هر روز به غلظت و قوت آن نیفزاییم. در حدیثی است که «بعضی اصحاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) خدمت ایشان بودند صدایی به گوششان رسید، سؤال کردند: چه صدایی است؟ فرمودند: صدای سنگی بود که هفتاد سال قبل، از لب جهنم حرکت کرده بود و حال به قعر جهنم رسید، آنگاه مطلع شدند که کافری هفتاد ساله مرده است». (7) اگر حدیث صادر شده باشد، شاید آن بعضی از اهل حال بوده یا با تصرف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به گوششان رسیده، برای تنبیه غافلان و هوشیار جاهلان، اگر هم است، ما یک عمر رو به جهنم سیر میکنیم و یک عمر نماز که بزرگ ترین یادگاه خدای متعال است پشت به حق و خانه او جل و علا و رو به خود و خانه نفس به جا میآوریم و چه دردناک است که نماز ما که باید معراج ما باشد و ما را به سوی او و بهشت القای او برد به سوی خود ما و تبعیدگاه جهنم برد.
پسرم! این اشارتها نه برای آن است که امثال من و شما راهی برای معرفت الله و عبادت الله به آن گونه که حق او است، پیدا کنیم با آن که از اعرف موجودات به حق تعالی و حق عبادت و بندگی او جل و علا نقل شده است: «ما عرفناك حق معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك» (8) بلكه برای آن است که عجز خویش را بفهمیم و ناچیزی خود را درک کنیم و خاک بر فرق انانیت و انیت خود ریزیم بلکه از سرکشی این غول بکاهیم، باشد که توفیق یابیم مهاری و لگامی بر او زنیم، که از خطر عظیمی که جان را یادش میسوزاند، رهایی یابیم.
وهان! آن خطر که در لحظات آخر جدایی از این عالم و کوچ به سوی جایگاه ابدی است، آن است که آن کس که مبتلا به حب نفس است و دنبال آن حب دنیا با ابعاد مختلف آن است که در حال احتضار و کوچ بعض امور بر انسان ممکن است کشف شود و دریابد که مأمور خداوند او را از محبوب و معشوق او جدا میکند، با دشمنی خدا و غضب و نفرت از او جل و علا کوچ کند و این عاقبت و پیامد حب نفس و دنیا است. (9)
مقدم بودن تزکیه و تهذیب بر همه امور
بدانیم که ارث شیطان، خودبینی است. تمام فسادهایی که در عالم واقع میشود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حکومتها و چه در اجتماع، تمام فسادها زیر سر همین ارث شیطان است. و تمام مفسدههایی که در عالم پیدا میشود، از این بیماری خودبینی است. چه در کنج خانه کسی نشسته باشد و به عبادت مشغول باشد، اگر خودبینی بکند، ارث شیطان را دارد، و چه در جامعه باشد و با مردم تماس داشته باشد، این هم اگر فسادی از آن حاصل بشود، از خودخواهی و خودبینی خودش است، و چه حکومتهایی که در عالم حکومت میکنند؛ از اولی که حکومت در دنیا تأسیس شده است تا حالا هر فسادی واقع شده از این خصیصه است.
دردها دوا نمیشود، الا با این که این خصیصه شیطانی از بین برود. کسی بخواهد درد خودش را شخصاً دوا کند، باید این خصیصه را از بین ببرد؛ باید ریاضت بکشد و خودش را بزرگ حساب نکند؛ نگوید من عالمم، نگوید من خودم مقدس هستم چنانچه ملائکه میگفتند نگوید من ثروتمندم، نگوید من زاهدم، نگوید من عارفم، نگوید من موحدم. در هر یک از اینها، ولو آن علم اعلایی که علم فلسفه یا عرفان است، اگر این خصیصه شیطانی باشد، حجاب است؛ «العلم حجاب الأکبر». (10) و اگر کسی بخواهد معالجه کند خودش را، باید این خصیصه را به آن توجه بکند و بسیار مشکل است معارضه با این خصیصه. اگر بخواهد کسی تهذیب بشود، با علم تهذیب نمیشود؛ علم انسان را تهذیب نمیکند. گاهی علم، انسان را به جهنم میفرستد؛ گاهی علم توحید انسان را به جهنم میفرستد؛ گاهی علم عرفان انسان را به جهنم میرساند؛ گاهی علم فقه انسان را به جهنم میفرستد؛ گاهی علم اخلاق انسان را به جهنم میفرستد. با علم درست نمیشود. تزکیه میخواهد «یُزَکِّیهِم» (11) تزکیه مقدم است بر همه چیز، طلبهای که در مدرسه درس میخواند، همدوش با درس، همقدم با درس تزکیه لازم دارد. امام جمعهای که میخواهد هدایت کند مردم را، باید تزکیه خودش را کند تا بتواند هدایت کند. دولتی که بخواهد مردم را وادار به کار خوب بکند باید تزکیه بکند خودش را. عارفی که بخواهد مردم را به معارف الهیه دعوت کند، تا خودش را تزکیه نکند این قدرت را ندارد. فیلسوفی که بخواهد توحید را به مردم بیاموزد، تا این خصیصه شیطانی در او هست، این عمل را نمیتواند انجام بدهد؛ یعنی، زبان، زبان شیطان است و توحید میگوید و دل، دل شیطان است که توحید را دریافت کرده است، و قلب، قلب شیطان است که فقه را آموخته و فقه را تعلیم میکند. تا این خصیصه هست، تمام امور لنگ است در اشخاصی که بخواهند خودشان را تهذیب کنند، یا اشخاصی که بخواهند جامعه را تهذیب کنند. (12)
پینوشتها:
1- همان، ج 15، ص 503-504.
2- همان، ج 7، ص 463-464.
3- اصول کافی، ج 2، ص 315، ح 1.
4- بحارالانوار، ج 52، ص 389، ح 207.
5. صحیفه امام، ج19، ص 161-163.
6- مرا از آتش آفریدی و من از او برترم. اشاره است به آیه 12، سوره اعراف.
7- علم الیقین 1002:2، مسند احمد بن حنبل، 371:2.
8- آن چنانکه حق معرفت تو است، تو را نشناختیم و آنگونه که حق عبادت تو است، تو را عبادت نکردیم. مرآه العقول 146:8.
9- صحیفه امام، ج16، ص 213 تا 215.
10- «علم بزرگترین حجاب است».
11- اشاره است به آیه 2 سوره جمعه.
12- صحیفه امام، ج19، ص 133-134.
منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم