خانه » همه » مذهبی » امام خمینی (ره) و راهها و عوامل خودسازی (1)

امام خمینی (ره) و راهها و عوامل خودسازی (1)

امام خمینی (ره) و راهها و عوامل خودسازی (1)

شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای تربیت آن تمام ابعاد را ترقی دهید؛ جنبه علمی، همه ابعاد علایم؛ جنبه اخلاقی، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته

15378 - امام خمینی (ره) و راهها و عوامل خودسازی (1)
15378 - امام خمینی (ره) و راهها و عوامل خودسازی (1)

 

نویسنده: رسول سعادتمند

 

وارستگی نفس، منشاً همه کمالات

شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای تربیت آن تمام ابعاد را ترقی دهید؛ جنبه علمی، همه ابعاد علایم؛ جنبه اخلاقی، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز می‌دارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت. (1)

علم و عمل، دو بال برای پرواز روحی

علم تنها اثر ندارد؛ بلکه گاهی مضر است. عمل بدون علم بی نتیجه است. علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت می‌رساند. علم به همه شئون و عمل عمل نفسانی، عمل جسمانی، عمل عقلانی انسان را به مراتب انسانیت می‌‌رساند. امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسه‌ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاریهای بشر از این تعلقات است. اگر این تعلقات نبود، اگر این توجه به دنیا و تعلق به دنیا نبود، اما اینقدر گرفتاری در ظرف بیش از پنجاه سال و قریب شصت سال نداشتیم. محمدرضا پهلوی به واسطه تعلقی که به دنیا داشت، نفسش غیر از دنیا چیزی نمی‌فهمید، سرمنشأ این همه فساد برای ملت و این همه بدبختی برای خودش شد. دوستان او، که جنود شیطان بودند، برای تعلقی که به دنیا داشتند، که نفوسشان غیر از دنیا ادراک نمی‌کرد به واسطه همین تعلق منشا این همه بدبختی برای ملت، و بدتر آنکه برای خودشان شدند. هم بدبخت کردند ملت را و به باد دادند همه چیز ملت را؛ و هم بدبخت کردند خودشان را. (2)

اصلاح نفس قبل از اصلاح دیگران

مبدأ همه خطرها برای انسان خود آدم است، و مبدأ اصلاح هم از خود آدم باید شروع شود. و نمی‌شود که یک واعظی که خودش اصلاح نشده بتواند دیگران را اصلاح کند. و آن واعظی می‌تواند موعظه کند که در باطنش هم موعظه شده باشد. و همین طور هر کسی که می‌خواهد صحبت کند باید توجه کند که چه می‌خواهد بگوید. آیا در این چیز رضای خدا هست؟ آیا دعوت به خودش هست یا دعوت به خدا؟ بعد هم که صحبت کرد، بنشیند که آیا این صحبت برای این بود یا برای آن. این راهی است برای سیر انسان به خدا که مراقبت کند از خودش و بعد از مراقبت، محاسبه نماید. (3)

شناخت شیطان درونی و بیرونی

باید شیطانها را بشناسید. تا نشناسید نمی‌توانید دفاع کنید از خودتان. شیطان خودتان را بشناسید. شیطان باطن خودتان را بشناسید. شیطانهای خارجی را هم بشناسید، تا بتوانید با آنها جهاد کنید. شیطان باطنی انسان خود آدم است. خود انسان. آن نفسیت انسان. آن هواهای انسان. اینها قشرهای شیطانی است در انسان. جنود شیطانند اینها. آن را تا نشناسد انسان نمی‌تواند با آن مجاهده بکند. این انسانهایی هم که شیطانهایی هستند که مانع از این هستند که این اسلام تحقق پیدا بکند در اینجا، و یک رژیم انسانی اسلامی پیدا بشود. آن رژیمی که انبیا می‌خواستند، آن رژیمی که اولیای خدا می‌خواستند، همه زحمتهایشان برای این بود که انسان درست کنند. انسان که درست بشود رژیم حکومتی اش هم درست می‌شود. چیزهای دیگرش هم همه چیز درست می‌شود. همه زحمت انبیا برای این بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد. زحمتهای انبیا برای این بود. اینها زحمتهای انبیا را می‌خواهند هدر بدهند. (4)

توجه به بیماری خودخواهی، قدم اول درمان

توجه داشته باشید که به این بیماری همه ما مبتلا هستیم، و بیماری عمومی است، الامن عصمه الله تعالی. (5) همه انسانها به این بیماری مبتلا هستند. و آن بیماری امنیت است، خودخواهی است. انسان تا آن آخر هم خود خواهیش هست. از این مرض مگر به مدد انبیا (علیهم السلام) شد و به مدد خدای تبارک و تعالی نجات پیدا بکند؛ یا لااقل کم بشود این بیماری در او، شما توجه بکنید که حتی الامکان توجه به این بیماری داشته باشید که این طور نشود که شما بگویید ما، و هیچ کس دیگر نه. من هستم، و هیچ کس دیگر نه. این در باطن آدم هست. این طور نیست که کسی بتواند بگوید که نه، در باطن من خودخواهی نیست. این هست، منتها کم و زیاد دارد. اشخاصی دنبال این هستند که معالجه کنند خودشان را. اشخاصی هم نمی‌خواهند توجه کنند. (6)

ملاحظه خداوند و رعایت مصلحت

همه خطاهایی که از انسان صادر می‌شود در اثر همین خودخواهی و غفلت از خداست. انسان باید کوشش کند که این حب نفس را اگر نمی‌تواند تمام کند کم کند، البته مسئله بسیار مشکلی است و محتاج به ریاضت است، لکن مسئله نشدنی نیست. مشکل است، لکن نشدنی نیست. اگر انسان در هر امری که وارد می‌شود در آن امر، خودخواهی را کنار بگذارد و مصلحت را ملاحظه بکند و خدا را ملاحظه بکند، هم موفق می‌شود و هم از خطراتی که بر این خودخواهی است در امان می‌ماند. (7)

تفکر در عظمت خلقت و خالق جهان

عجب و خودپسندی از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندکی به عظمت خلقت به‌اندازه‌ای که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمه‌ای از آن آگاه شده است تفکر شود، حقارت خود و همه منظومه ‌های شمسی و کهکشانها را ادراک می‌کند و عظمت خالق آنها را اندکی می‌فهمد و از عجب و خودبینی و خودپسندی خود اظهار خجالت و احساس جهالت می‌نماید. (8)

نماز راستین و درک اسرار مرموز آن

فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای اولی و صفی او جل و علا سر باز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است؛ و شاید آیه شریفه (وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ) (9) در بعضی مراحل آن، اشاره به جهاد اکبر و مقاتله با ریشه فتنه که شیطان بزرگ و جنود آن که در تمام اعماق قلوب انسان‌ها شاخه و ریشه دارد، باشد. و هرکس برای رفع فتنه از درون و برون خویش باید مجاهده نماید. و این جهاد است که اگر به پیروزی رسید همه چیز و همه کسی اصلاح می‌شود.
پسرم! سعی کن که به این پیروزی دست یابی، یا دست به بعض مراحل آن. همت کن و از هواهای نفسانیه که حد و حصر ندارد، بکاه، و از خدای متعال جلی و علا استمداد کن که بی مدد او کسی به جایی نرسد.
و نماز، این معراج عارفان و سفر عاشقان، راه وصول به این مقصد است. و اگر توفیق یابی و یابیم به تحقق یک رکعت آن و مشاهده انوار مکنون در آن و اسرار مرموز آن، ولو به قدر طاقت خویش، شمه‌ای از مقصد و مقصود اولیای خدا را استشمام نمودیم، و دورنمایی از صلاة معراج سید انبیا و عرفا- علیه و علیهم و علی آله الصلاه و السلام- را مشاهده کردیم؛ که خداوند منان ما و شما را به این نعمت بزرگ منت نهاد. راه بسی دور است و بسیار خطرناک و محتاج به زاد و راحله فراوان. (10)

ایمان راستین، باورمندی قلبی

ایمان فقط این نیست که ما اعتقاد داشته باشیم که خدایی ‌هست و پیغمبری هست و چه، نه، ایمان یک مسئله‌ای بالاتر از این است. این معانی را که انسان ادراک کرده به عقلش، باید با مجاهدات به قلبش برساند که قلبش آگاه بشود، بیابد مطلب را. خیلی چیزهاست که انسان به برهان می‌داند که فلان قضیه فلان طور است یا فلان طور نیست. لکن چون ایمان نیامده است، تأثیر نمی‌کند. مثلاً نوع مردم اینطور هستند که در یک شب تاریکی، اگر یک مرده‌ای در محلی باشد پیش او می‌ترسند بخوابند، و همه هم عقیده شان این است که مرده هیچ اثری ندارد. هیچ کاری از او نمی‌آید. عقلشان می‌گوید که مرده است. این مرده حس و حرکت ندارد تا بتواند به من ضرر بزند. عقل این را می‌گوید. لکن این مطلب به قلب نرسیده. مرده شورها به قلبشان رسیده. مرده شورها به واسطه تکراری که کرده‌اند، عمل تکرار شده، به واسطه تکرار، آنها پیش مرده می‌خوابند. هیچ برایشان چیزی نیست. این فرق مابین ادراک عقلی و ایمان است. ادراک عقلی که آدم می‌کند تأثیر در آدم ندارد. تا ایمان نباشد، مسئله عقلی را قلبش نفهمیده باشد، باورش نیامده باشد، آن مسئله عقلی تأثیرش کم است. (11)

عالم محضر خداست

ایمان عبارت از این است که آن مسائلی را که شما با عقلتان ادراک کرده‌اید قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده‌ای است تا به قلب شما، [برسد]. بفهمید که همه عالم محضر خداست. محضر خداست. ما الان در محضر خدا نشسته ایم. اگر قلب ما این معنا را ادراک بکند که ما الان در محضر خدا هستیم، همین مجلس محضر خداست، این را اگر ایمان انسان بر آن راه پیدا نیست مؤمن بشود انسان به آن، قلب انسان بیابد این مطلب را، از معصیت کنار می‌رود. تمام معصیتها برای این است که انسان نیافته این مسائل را. برهان هم بر آن دارد. برهان عقلی هم قائم است به اینکه خدای تبارک و تعالی همه جا حاضر است. هم برهان است و هم همه انبیا گفته‌اند. (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ) (12) قرآن است، او با شماست. هر جا هستید او با شماست. ما این را از قرآن شنیده ایم. به برهان هم ثابت هست، لکن به قلب ما نرسیده است. ما مثل مرده شور نشده ایم. تا حالا در این باب، ما مثل مردم عادی هستیم که مطلب نرسیده به قلبمان، تا اگر بخواهیم یک غیبت بکنیم، یک تهمت بزنیم، یک کار زشت بکنیم ببینیم محضر خداست. محضر احترام دارد. انسان در محضر یک بزرگی که در نظر خودش بزرگ است، احترام می‌کند از آن محضر. اگر یک شخصی که در نظرتان بزرگ است پیش شما باشد، در محضر او کار خلاف نمی‌کنید، چه رسد به اینکه در محضر او به او خلاف بکنید. کار خلاف مطلقا آدم نمی‌کند در محضر یک کسی که ادراک کرده است که این بزرگ است، محترم است. چه رسد به این که در محضر آن محترم به خود آن محترم خلاف احترام بکند. محضر، محضر خدای تبارک و تعالی است. عالم محضر است. تمام عالم محضر او است. معصیت مخالفت با خود اوست. با آن کسی است که در محضرش هستید. (13)

در محضر خدا معصیت خدا نکنید

قلمهای در روزنامه ‌ها، دستهایی که این قلمها به دستشان است، آنهایی که در رادیو- تلویزیون و در سایر جاها سخنرانی می‌کنند همه مورد امتحان خدا هستند. آن وقتی که قلم به دست می‌گیرید بدانید که در محضر خدا، قلم دست گرفته‌اید. آن وقتی که می‌خواهید تکلم کنید بدانید که زبان شما، قلب شما، چشم شما، گوش شما در محضر خداست. عالم محضر خداست. در محضر خدا معصیت خدا نکنید. در محضر خدا با هم دعوا نکنید سر امور باطل و فانی. برای خدا کار بکنید و برای خدا به پیش بروید. اگر ملت ما برای خدا و برای رضای پیغمبر اکرم به پیش برود، تمام مقاصدش حاصل خواهد شد. خداوند ما و شما را از این امتحان بزرگ، سرافراز و روسفید بیرون بیاورد. (14)

در محضر خدا بودن همه اعمال و افکار

موعظه من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ و همه ما در محضر خدا هستیم. همین جا که ما نشسته ایم، با هم صحبت می‌کنیم محضر خداست. همه پیش چشم خدا هستیم، همه در علم خدا هستیم؛ حضور دارد خدا در همه جا: (وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ) (15). وقتی این معنا را ما به خودمان درست تلقین کنیم و بفهمانیم که ما مسئولی هستیم که آن کسی که مسئولیت را به عهده ما گذاشته است، حاضر است؛ مثل مسئولیتهای دیگری نیست که بازخواست کننده] غایب باشد و بتواند انسان از آن تخلف بکند، هیچ تخلفی به آن معنا که نداند او، نمی‌شود، هر کاری بکند در محضر اوست و ثبت می‌شود. همه این عالم دفتر ثبت اعمال ماست؛ یعنی، این امواجی که به واسطه این صحبتهایی که ما می‌کنیم، تموج (16) پیدا می‌کند، ثبت می‌کند این اقوال ما را، افکار ما هم ثبت می‌شود. وقتی این طور است و ما این طور در محضر او واقع هستیم، نباید مخالفت با آن کسی که حاضر است بکنیم. مخالفت اشخاصی که نیستند پیش آدم خوب، گاهی می‌شود، انسان جرأت می‌کند، مخالفت می‌کند و مسئولیتش آن قدرها زیاد نیست. مسئولیت آنجاست که انسان با نعمت خدا و در محضر خدا مخالفت کند. نعمتها همه از اوست؛ زبان مال اوست به شما داده است؛ چشم و گوش مال اوست به شما داده است، خودش هم حاضر است. آن وقت این حاضر توجه کند به اینکه- توجه دارد ازلاً و ابداً- که در محضر او و با نعمت خودش مخالفت با خودش دارد می‌شود، معصیت خودش می‌شود. (17)

خودسازی در جوانی و آمادگی برای ناملایمات

شما آقایان که نعمت جوانی را واجد هستید چیزی نمی‌گذرد که به پیری خواهید رسید، نگذارید جوانی از دست برود و کوشش کنید در خدمت به خالق و خلق و جلب رضای مولا جلات قدرته. در جوانی تهذیب نفس بسیار اسهال است از ایام پیری و ضعف که قدرت از دست می‌رود و ریشه اخلاقی فاسده که اصلش از حساب دنیا و نفس است استحکام پیدا می‌کند و تصفیه و تهذیب بسیار مشکل می‌شود. مجهز کنید خودتان را برای تحمل ناملایمات و سختیها در راه خدای تعالی؛ ممکن است خدای نخواسته روزهای سختی پیش آید که اگر هم اکنون خود را مهیا نکنید تحملش بسیار ناگوار و سخت باشد. کوشش کنید حب دنیا و شهرت و جاه را سرکوب کنید که این خاطر در ایام پیری بزرگتر[ین] مصایب است. (18)

خطر استدراج و از دست دادن تدریجی فرصت ‌ها

پسرم! تا نعمت جوانی را از دست ندادی فکر اصلاح خود باشی که در پیری همه چیز را از دست می‌دهی، یکی از مکاید (19) شیطان که شاید بزرگترین آن باشد که پدرت بدان گرفتار بوده و هست مگر رحمت حق تعالی دستگیر او باشد استدراج (20) … باطن که بزرگترین دشمنان اوست او را از فکر اصلاح خود باز می‌دارد و امید می‌دهد که وقت زیاد است، اکنون فصل برخورداری از جوانی است و هر آن و هر ساعت و هر روز که بر انسان می‌گذرد درجه درجه او را با وعده ‌های پوچ از این فکر باز می‌دارد تا ایام جوانی را از او بگیرد. و آنگاه که جوانی رو به اتمام است، او را به امید اصلاح در پیری سرخوش می‌کند و در ایام پیری نیز این وسوسه شیطانی از او دست نکشد و وعده توبه در آخر عمر می‌دهد و در آخر عمر و شهود موت، حق تعالی را در نظر او مبغوض ترین موجود جلوه می‌دهد که محبوب او که دنیا است از دستش گرفته است. (21)

نیرنگهای شیطان درونی با پیران و جوانان

چه بسا شیطان باطنی با ما پیران به گونه‌ای و با شما جوانان به گونه دیگری خدعه کند. با ما پیران با سلاح یأس از حضور و یاد حاضر براند که ‌هان از شماها گذشته و شماها اصلاح شدنی نیستید و ایام جوانی که وقت کشت و درو بود رفت و در ایام ضعف پیری و کهولت که قدرت اصلاح از دست رفته و ریشه هواها و معاصی در تمام ارکان وجود نفوذ کرده و شاخه دوانده و تو را از لیاقت محضر او جل و علا انداخته و کار از کار گذشته، چه بهتر که این چند روز آخر عمر از دنیا استفاده هر چه بیشتر کنی. و گاه با ما پیران نیز مانند شما جوانان عمل می‌کند، به شما می‌گوید شما جوانید و در این فصل جوانی وقت تمتع و لذات است، اکنون مطابق شهوات خود رفتار کن، انشاءالله در اواخر عمر راه توبه و باب رحمت خداوند باز است و خداوند ارحم الراحمین است، و هر چه گناهان بزرگتر و بیشتر باشد پشیمانی و رجوع به حق در آخر عمر زیادتر و توجه به خدای تعالی بیشتر و اتصال به او جل و علا افزون تر خواهد بود، چه بسیار مردم بوده‌اند که در جوانی بهره ‌های جوانی را برده و در ایام پیری تتمه عمر را با عبادت و ذکر و دعا و زیارت ائمه (علیهم السلام) و توسل به شفاعت آنان گذرانده و سعادتمند از دنیا رفته‌اند. به ما پیران نیز از این وسوسه‌ها می‌شود که معلوم نیست به این زودی بمیری، فرصت باقی است، چند روز آخر عمر توبه کن، علاوه باب شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باز است و مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) نخواهد گذاشت دوستانش را عذاب کنند و در وقت مردن او را خواهی دید و از تو دستگیری خواهد کرد و از این مقوله ‌های فراوان که به گوش انسان می‌خواند.
پسرم! اکنون با تو که جوانی صحبت می‌کنم. باید توجه کنی که برای جوانان توبه آسان تر و اصلاح نفس و تربیت باطن سریع تر می‌تواند باشد. در پیران هواهای نفسانی و جاه طلبی و مال دوستی و خود بزرگ بینی بسیار افزون تر از جوانان است، روح جوانان لطیف است و انعطاف پذیر و آن قدر که در پیران حب نفس و حب دنیا است. در جوانان نیست. جوان می‌تواند با آسانی نسبی خود را از شر نفس اماره رها سازد و به معنویات گرایش پیدا کند. در جلسات موعظه و اخلاق آن قدر که جوانان تحت تأثیر واقع می‌شوند، پیران نمی‌شوند. جوانان متوجه باشند و گول وسوسه ‌های نفسانی و شیطانی را نخورند. مرگ به جوانان و پیران به یک گونه نزدیک است. کدام جوان می‌تواند اطمینان حاصل کند که به پیری می‌رسد و کدام انسان از حوادث دهر مصون است؟ حوادث روزانه به جوانان نزدیک تر است. پسرم! فرصت را از دست مده و در جوانی خود را اصلاح کن. (22)

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام، ج 8، ص 267.
2- همان، ص 267-268.
3- همان، ج 17، ص 193.
4- همان، ج 11، ص 385-386.
5- مگر آن کسی که خدا او را در امان داشته است.
6- صحیفه امام، ج 14، ص 172.
7- همان، ج13، ص194-195.
8- همان، ج18، ص 445.
9- سوره بقره، آیه 193: «با آنان پیکار کنید تا فتنه نباشد و دین از آن خدا گردد».
10- صحیفه امام، ج 20، ص155-156.
11- همان، ج 11، ص 382.
12- سوره حدید، آیه 4.
13- صحیفه امام، ج 11، ص 382-383.
14- همان، ج 13، ص 461.
15- سوره حدید، آیه 4 و هر جا که باشید، همراه شماست.
16- موج موج شدن؛ افزون شدن امواج.
17- صحیفه امام، ج 14، ص 396-397.
18- همان، ج 2، ص 101.
19- دامها.
20- کسی را به نعمت ‌های داده شده به او مغرور ساختن و بدان واسطه از حق غافل نمودن.
21- صحیفه امام، ج 20، ص 437-438.
22- همان، ج 6، ص 221-222.

منبع مقاله :
سعادتمند، رسول؛ (1390)، درسهایی از امام: رسالت فرهنگیان و دانشگاهیان، قم: تسنیم، چاپ دوم

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد