خانه » همه » مذهبی » امتیاز سادات

امتیاز سادات

به نظر عده اى از مفسران حکم وجوب زکات در مکه نازل گردید و مسلمانان به پرداخت این فریضه الهى موظف شدند؛ ولى هنگامى که پیامبر اسلام به مدینه پا نهاد و حکومت اسلامى را پایه گذارى کرد، از طرف خدا مأمور به دریافت زکات از مردم شد تا با آن، دست مستمندان و محرومان جامعه را بگیرد؛ ولى بنى هاشم (سادات) حق نداشتند چیزى از این بودجه دریافت کنندتفسیر نمونه، ج 8، ذیل آیه 60، سوره توبه، ج 14، فضیلت سوره مؤمنون. و این امر شاید به دو جهت بود:

1. بهانه اى به دست مخالفان نیفتد که پیامبرصلى الله علیه وآله خویشان خود را بر اموال عمومى (زکات) مسلط ساخته است. این امر باعث گردید که بنى هاشم از دستیابى به زکات دور نگه داشته شوند.

2. استفاده بنى هاشم از زکات یک نوع تفوق و برترى جویى براى غیر بنى هاشم محسوب شده و ذلت و خوارى را براى سادات به همراه داشت. خداوند متعال جهت حفظ کرامت و مقامشان زکات را بر آنان حرام ساخت. البته سادات به خودشان مى توانند زکات بدهند؛ چرا که حس برترى جویى در این داد و ستد به چشم نمى خوردر.ک: وسائل الشیعه، ج 6،ابواب قسمة الخمس، باب 1، ح 8.

.حضرت على علیه السلام در روایتى فرموده: «لم یجعل لنا سهماً فى الصدقه اکرم (الله) نبیه و اکرمنا ان یطعمنا او ساخ ما فى ایدى الناس»؛ «خداوند متعال سهمى براى ما در زکات قرار نداده، بلکه پیامبرصلى الله علیه وآله و ما اهل بیت علیهم السلام را از خوردن چرک هاى اموال مردم (زکات) گرامى داشته است»: همان، ابواب قسمة الخمس، باب 1، ح 4.

این دو امر سبب شد این قشر از زکات محروم بمانند و از سوى دیگر مى دانیم که در میان سادات افراد از کار افتاده، در راه مانده، یتیم و… وجود دارند که باید به طریقى تأمین شوند. خداوند متعال جهت پر کردن این خلأ و اکرام و احترام آنان، آیه خمس را پس از جنگ بدر نازل فرمود و محل ارتزاق مستمندان از این خاندان را، خمس قرار داد. در حقیقت در اسلام دو صندوق وجود دارد: صندوق خمس و صندوق زکات و این جداسازى نه براى این است که سادات سهم بیشترى پیدا کنند؛ بلکه تنها به جهت احترام و اکرام این خاندان در جامعه مى باشد.

افزون بر آنکه بناى اسلام بر آن است که سلسله نسب سادات به طور مشخص باقى بماند و به شکلى گم نشود و یاد پیامبر و امامان علیهم السلام در خاطره ها زنده بماند و احترام سادات را به عنوان تکریم جدشان پیامبر اسلام بدانند.مطهرى، مرتضى، آشنایى با قرآن، ج 3، ص 83.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد