امت واحده اسلامی؛ از تئوری تا عمل
امت واحده اسلامی؛ از تئوری تا عمل
در فرهنگهای مختلف برای بیان مفهوم جامعه یا اجتماع از واژه های گوناگونی استفاده شدهاست. اصطلاحاتی چون ملت، مردم، گروه، ایل، طایفه، قبیله، عشیره، ناس، قوم، ناسیون، شعب، طبقه، نژاد، توده و جامعه. اما اسلام به جای همه این اصطلاحات واژهی «امت» را برای جامعهی انسانی مورد نظر خود انتخاب کرده و از این نامگذاری منظور خاصی را دنبال میکند. امت در تعبیر و اصطلاح قرآنی، گروهی همسان در دین، آیین، زمان و مکان و دیگر مشترکات انسانی است. این اصطلاح هرچند با واژه امروزی جامعه مشابهتهایی دارد ولی تفاوتهای محسوسی نیز در میان است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
جامعه در اصطلاح جامعه شناختی، گروه سازمان یافتهای از اشخاص و افراد انسانی هستند که با هم در سرزمین مشترک زندگی میکنند و با همکاری درگروهها نیازهای اجتماعی ابتدایی و اصلی خود را تامین مینمایند و با مشارکت در فرهنگی مشترک و یکسان به عنوان یک واحد اجتماعی از دیگر جوامع متمایز میشوند. اما امت گروه خاصی از پیروان یک دین یا یک عصر به سبب همسانی در نوع خاصی از عملکرد و یا رویکرد فکری هستند. بر اساس این تعاریف امت مبنای نظم اجتماعی است که گستره وسیعی به اندازه تمام بشریت میتواند داشته باشد.
بر اساس تعاریف قرآنی میتوان نتیجه گرفت که مراد از امت اسلامی، گروه وسیعی از مردم است که تحت رهبری وهدایت مشترک بوده و به سوی هدف و قبلهای واحد در حرکت می باشند. این جامعهی آرمانی اسلام، دارای ویژگیهای خاصی است که آن را از سایر جوامع متمایز می سازد.در شکلگیری امت اسلامی قطعا ویژگیها و خصوصیات دینی از اصالت برخوردارند. بهعبارتدیگر تحقق رسالات و وظایف اسلامی صرفا در چارچوب مجموعهای به نام امت امکانپذیر است. امت اسلامی در واقع در چارچوب مرز جغرافیایی خاصی قرار نمیگیرد، بلکه بر یک مجموعه بینالمللی اطلاق میشود که از یک پیام و دستور الهی اطاعت میکنند و رسالت یک پیامبر را میپذیرند.
در این جامعه تمایزات نژادی و قومی انسانها اصالت ندارد، بلکه ملاک برتری افراد تقوا و پرهیزکاری است. در اندیشه سیاسی اسلام نیز به جای اصطلاح ملت از امت استفاده میشود. در این چارچوب به جامعهی مسلمانان که تحت حکومت اسلامی زندگی میکنند، امت گفته میشود، بهطوریکه تنها عامل عضویت و تابعیت در آن اسلام است وشرایط شکل دهندهی ملت و ملیگرایی در امت اسلامی نقشی ندارد. از نظر اسلام محور اساسی زندگی انسان فکر و عقیده است. این اصل به همراه اصل وحدت، زندگی اجتماعی، همکاری و تعاون انسانها با یکدیگر را در جامعه اسلامی سامان میدهد. این در حالی است که ملیت غربی مفهومی است که در برگیرندهی اجزای ملت است و شامل عناصری همچون نژاد، وحدت زبان، تاریخ، مرز جغرافیایی و خون میشود.
نظریه امت واحده
امت واحده طرحی است که اسلام برای وحدت جامعه بشری ریخته است. درقالب این نظریه خداوند همه بشریت را یک امت واحد تلقی کرده است: «و ما کان الناس الا امه واحده».
قرآن کریم تشکیل امت واحد را یک برنامه وسیع و جهانى براى تحقق حکومت جهانى واحد مىداند. براى تحقق این آرمان در ادیان مختلف به ظهور مصلح آخرالزمان نوید داده است که وى این امت جهانى را بنیان مىنهد. تحقق چنین جامعه ای منوط به وحدت است و وحدت نتیجه ایمان و عقیده خواهد بود. اهمیت وحدت در جامعه اسلامی از آن روست که اسلام امت جهانی خود را بر مبنای وحدت انسانها بنا میکند، وحدتی که از طریق انسان دوستی و احترام به حقوق انسانها و برادری و برابری میان آنها حاصل میشود و به وسیلهی آن مصالح مسلمین و بلکه بندگان خدا تأمین میگردد.[i][1] وحدت اسلامی میتواند نشان دهندهی قدرت و شوکت اسلام، توانایی مسلمین، عامل غلبه بر ابرقدرتها و ظالمین و موجب مطرح شدن دیدگاههای اسلامی گردد. براساس دیدگاه قرآن کریم انسانها در اصل خلقت، وحدت دارند، چرا که خداوند آنها را از نفس واحد آفرید. به عقیده علامه طباطبایی در تفسیر نفس واحده مراد حضرت آدم و همسرش حوّاست و این معنای وحدت در خلقت است. این وحدت در خلقت پایهای برای شکلگیری امت واحده است.
از سوی دیگر بر اساس آیات قرآنی امت واحده انسانی به دلایلی همچون ظلم و حسد و نزاع در طلب دنیا، عدم موفقیت در آزمایش الهی، فرقهگرایی، تفرقه افکنیهای دشمنان، وسوسه و القائات شیطانیفروپاشیده است و قرآن برای تحقق دوبارهی آن، استراتژیهایی همچون اُخوّت، مودّت، رحمت و رأفت، فضل و صلح پیشنهاد میکند. در اسلام مسلمانان با هم برادرند، بنابراین امت اسلامی جامعه معتقدان یا مجمع برادری است و متشکل از افرادی است که با هم از رابطهی اُخوّت اسلامی برخوردارند و همگی معتقد به آیین اسلام هستند.
نکته مهم دیگری که باید در اینجا به آن اشاره کرد، رهبری در امت است. امام و امت، در معنی به هم نزدیک و وابستهاند، هر کجا که امت هست، امام نیز هست و امت بیامام معنی ندارد. به عبارت دیگر، این نیاز و ضرورت هر اجتماعی است که مدیر داشته باشد. ولی امت به دلیل پذیرش یک شیوه و آیین الهی نیاز به امام دارد. امام کسی است که امت را در مسیر حرکتش راهنمایی می کند. امت به واسطه پیروی از امام واحد، اجتماع خود را به سمت هدف مورد نظر به پیش میبرد.
در نتیجه می توان گفت امت اسلامی که جامعه مطلوب و آرمانی مورد نظر اسلام محسوب میشود، از عبادالله تشکیل میشود. عبادالله کسانی هستند که اختلافات نژادی و قومی، مایهی برتری آنها بر دیگران نیست و با تقواترین آنها گرامیترین افراد نزد خداوند است و آنها ملزم به اطاعت ازخدا و رسول و اولی الامر هستند و رهبری چنین جامعهای را امام بر عهده دارد.
وحدت اسلامی در دوران معاصر با توجه به شرایط حاکم بر جهان و دنیای اسلام، به گونه ی یک ضرورت اجتناب ناپذیر درآمده و با سرنوشت مسلمانان در عرصه اجتماعی- سیاسی گره خورده است. این امر می طلبد که روند حرکت به سوی آرمانوحدت اسلامی، با سرعت بیشتری انجام گیرد و گام های بلندتری در این زمینه برداشته شود.
اما باید اذعان داشت ایجاد وحدت در هر اجتماعی قبل از قطع ریشه های اختلاف و پراکندگی امری بیهوده و بی ثمر بوده و اگر در چنان شرایطی ظاهرا وحدت و اتحادی بوجود بیاید مسلما جنبه صوری و موقتی داشته و همچون درختی می ماند که از ریشه در معرض هجوم آفات باشد. یعنی برقراری وحدت واقعی و همبستگی راستین در میان یک جمع در درجه اول مستلزم از بین بردن کلیه عواملی است که سبب ایجاد شکاف در بین آحاد آن بوده و تخم های پراکندگی و تفرقه را دردرون جمع می پاشد و هر لحظه آن را مستعداز هم پاشیدگی می نماید.
یکی از مسائلی که سبب بروز شکاف میان انسان ها گردیده و آن ها را از همدیگر جدا و جمعشان را پراکنده می گرداند و به گواهی تاریخ منشأ اختلاف و فساد فراوانی در میان اجتماعات انسانی شده،اعتقاد به “برتری نژادی ” است.از نظر اسلام کلیه تئوری های نژادپرستانه مطرود و محکوم و بکلی عاری از حقیقت است. برای اینکه معلوم شود اسلام در این زمینه چه نظری داشته و تا چه اندازه بر وحدت جوهر انسانی و یگانگی نوعی آدمیان تاکید می ورزد بی مناسبت نیست به قسمتی از خطابه پیامبر اسلام (ص) که در حجه الوداع خطاب به یکصدو چهل هزار مسلمان ایراد فرموده اند توجه نماییم: “ایها الناس ان ربکم واحد” ای مردم بدانید که خداوند شما واحد است”و ان اباکم واحد” و پدر شما هم واحد است. ” کلکم من آدم و آدم من تراب” همه شما از آدم هستید و آدم نیز از خاک است.”اناکرمکم عندالله اتقیکم” هماناعزیزترین شما درپیشگاه ربوبیت پرهیزگارترین شماست.”لیس فضلا عربی علی عجمی فضلا لا بالتقوا” هیچ عربی برعجمی برتری ندارد مگر درسایه پرهیزگاری.
همانطور که مشاهده می شود پیامبراسلام اول به بیان وحدت خالق و پروردگار عالمیان پرداخته و سپس به وحدت در نژاد انسانی اشاره می نماید و اظهار می دارند که نژاد همگان واحد و همانا “نژاد خاکی” است.همچنین این آیه شریفه از قرآن نیز صریحا هرگونه اختلاف نوعی بین انسان ها را طرد نموده و بر وحدت کیفی بشریت تاکید می ورزد “یا ایها الناس اناخلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقیکم …” ای مردم ما شما را از مرد و زنی بیافریدیم،و شما را تیره ها و قبیله ها کردیم تا بایکدیگر آشنا شوید (بشناسید) بی گمان گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست…(آیه13سوره حجرات)
بنابراین از نظر اسلام نژاد همه یکی است، همه از یک نژادند، ولو اختلافاتی در ظاهر باشد. همه در حکم اعراض بوده و هیچ یک در حکم جوهر نمی باشد؛ چرا که جوهر انسانی واحد است و هیچگونه اختلافنوعی و کیفی بین انسان ها وجود ندارد.
وقتی خداوند واحد است و جوهر انسانی نیز حقیقت واحدی است،بنابراین دین هم که متضمن رابطه بین خالق و مخلوق است،طبعا امری است واحد.پس،سه نوع وحدت در جهان بینی اسلامی وجود دارد ” وحدت در ربوبیت،وحدت در بشریت،وحدت در دین.”از نظر قرآن اساسا بشر خلق شده است که امت واحد باشد ” وما کان الناس الا امه واحده فاختلفوا” یعنی بشریت در اصل (یعنی نوع انسانی) عبارت بود از یک امت واحد،اما خودشان اختلاف ایجاد کردند. اصولا قرار بر این بوده که بشریت امت واحد باشد،اما خویشتن به دست خود انواع اختلافات را ایجاد کرده و بدین ترتیب بشریت از هم گسسته، پاره پاره شده،و از همدیگر پراکنده گردیده .
“ان هذه امتکم امه واحده” این امت شما (یعنی نوع انسانی) امتی واحد است “انا ربکم” و من که پروردگار شمایم واحد و یکی هستم “فاعبدونی” پس مرا پرستش کنید. در این آیه بخوبی مشاهد می شود که ابتدا وحدت بشریت و سپس وحدت الوهیت و بالاخره وحدت دین (دین توحیدی) که بر اساس پرستش خدای واحدی است مطرح می شود و طبیعی است که چنین دینی بیش از یکی نتواند بود و در اصل نیز می بایست دین حاکم بر بشریت واحد باشد اما “و تقطعوا امرهم بینهم کل الینا راجعون” بشر بدست خود آنرا قطعه قطعه کرد و انواعاختلافات و پراکندگی ها از اینجا برخاست.
وحدت یعنی رسیدن به نوعی یگانگی و همگونی منافع و اهداف. منافع و اهداف دو واژهی کلیدی و خمیر مایه انسجام و یگانگی هر مجموعهی است. پس وحدتی که در آن ارکان اسلامی وجود داشته باشد یعنی منافع و اهداف اسلامی در آن مورد نظر باشد وحدت اسلامی خوانده میشود. وحدت اسلامی یعنی ایجاد نوعی یگانگی و همگونی بین منافع و اهداف؛ کسانی که دارای خدای واحد، پیامبری بنام محمد(ص) و کتابی واحد بنام قرآن کریم هستند و هدف آنها سعادت بشری و رسیدن به قرب الهی است میتوانند دارای اهداف و منافع مشترک باشند و تمام تلاشهای شان معطوف به رسیدن به آن هدف باشد. بدین لحاظ پیامبر گرامی اسلام مسلمین را «ید واحده» در مقابل دیگران دانسته است. مراد از وحدت امت اسلامی این است که مسلمانان در حکم فرد واحد است:«ذمة المسلمین واحدة یسعی بها ادناهم، و هم ید علی من سواهم» مسلمین در مقابل بیگانگان ید واحدند.
بنابراین توحید، رسالت و کتاب آسمانی (قرآن مجید) محور و ارکان و مبانی وحدت امت اسلامی محسوب میشود که بدون این سه رکن، وحدت امت اسلامی شکل نخواهد گرفت.
مراد از وحدت و اخوت اسلامی که در منابع و متون دینی بیان شده آن وحدتی است که بشریت را به سوی خدای واحد و هدف واحد سوق دهد.
قرآن مجید مبانی نظری و تئوریک وحدت را بیان نموده است. برای ایجاد وحدت امت اسلامی سه رکن به عنوان پیش فرض و مبنا باید مد نظر قرار گیرد:
الف) وحدت در رهبری و مرجعیت دینی، که جهان اسلام باید رهبری و زعامت سیاسی پیامبر گرامی اسلام را در اندیشه و عمل پذیرفته باشند. با الگوگیری از سیره سیاسی آن حضرت در جهت ایجاد وحدت و همبستگی تلاش نمایند. تمسک به سیره سیاسی پیامبر راهکار مناسبی برای تحقق وحدت امت اسلامی میباشد. امام علی(ع) در مورد جایگاه رهبر در تامین وحدت امت اسلامی میفرماید: «و مکان القیم بالامر مکان النظام من الحرز و یجمعه و یضمه فاذا انقطع النظام تفرق الحرز و ذهب ثم لم یجتمع بحذافیره ابدا»[ii][2]«نقش زمامدار نسبت به ملت همانند رشتهای است که مهرهها را گرد آورده است و به یگدیگر پیوند میدهد. پس اگر رشته بگسلد دانه از هم میپاشد و هرگز تمام آنها گرد نمیآید».
ب) وحدت در نظام حقوقی: نظام حقوقی ای که بتواند تمام امت اسلامی را پوشش دهد باید از منبع وحیانی سرچشمه گرفته و مظهر تجلی اراده تشریعی خداوند باشد که قرآن کریم به عنوان سند جاودانگی و جهان شمولی اسلام میتواند محور و منبع وحدت نظام حقوقی اسلام باشد و در کنار قرآن، سنت به عنوان تفسیر کلیات قرآن نیز مبنای نظام حقوقی اسلام است. این وحدت در نظام حقوقی رکنوحدت امت اسلامی محسوب میشود و تعالیم عزت بخش وافتخارآفرین اسلام موجب وحدت ومحور مشترک تمام دولت های اسلامی است. اسلام دین یک یا چند قبیله نیست، اسلام خاص یک سرزمین ویا یک منطقه ویا بخشی از کره زمین نیست، دعوت اسلام مربوط به یک عصر ویا یک دوره از ادوار زندگی بشریت نمی باشد. آنچه ازقرآن بدست می آید جهان شمولی و جاودانی بودن این دیانت الهی است.[iii][3] طبق آموزه های قرآنی سیاست گذاری دولت های اسلامی باید بر مبنای جهان شمولی اسلام باشد ومصالح امت اسلامی ارجحیت داشته باشد بر سیاستهای سرزمینی ونژادی…
ج) وحدت امت: رهبرسیاسی مرجعیت در امت هما نند قلب نسبت به انسان است و امت چونان کالبد انسان است و نظام حقوقی، قانونی است که قلب به وسیله آن بر اندامهای آدمی حکومت می کند. پس هرگاه یکی ازاین ارکان وپایه ها از میان برود معادله به کلی درهم می ریزدوقلب یارهبری سیاسی ومرجعیت همانند پادشاهی بی یار و یاور و ملت خواهد بود و نظام حقوقی صرفا به کتابی قانونی تبدیل می شود که کاری صورت نمی دهد وامت نیز مانند دانه های تسبیح که بند آن پاره شود و هر دانه در جایی رها و پراکنده شود.[iv][4] از منظر قرآن کریم همه مردم با هم وحدت دارند. تفاوت های ظاهری، شکلی وزبانی قابل قبول نمی باشد تمایز و تفاوت انسان ها وقراردادن آنان به شعب وگروهای متفاوت برای شناسایی است. تنها ملاک تفوق وبرتری، تقوا و پرهیزگاری است.
چنانچه خداوند می فرماید: «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا وقبایل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقکم ان الله علیم خبیر»[v][5] ای مردم ما شما را از مرد وزنی آفریدیم وشمارا بصورت ملتها وقبیله ها قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید( نه اینکه بوسیله ملیت ها وقومیت ها بر همدیگر فخر بفروشید) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شما است»
در این آیه به فلسفه خلقت واینکه چرا افراد انسان بصورت ملیت های مختلف وقبیله های گوناگون خلق شده اند، اشاره شده است وآن اینکه: (همان طورکه رنگ، شکل واندازه قد، وسیله بازشناسی است) ملیت های گوناگون وانتساب به قبیله های مختلف، مایه امتیاز وشناسایی افراد از یکدیگراست وناگفته پیداست که اگر خلقت به غیر این صورت بود که زیربنای یک زندگی اجتماعی است امکان پذیر نبود.[vi][6] مرحوم علامه طباطبایی می نویسد مراد از ذکر وانثی در قرآن کریم آدم وحوا است. یعنی قرآن کریم می فرماید که خداوند همه انسان ها را از یک پدر ومادر آفریده است. تمام انسانها در والدین اشتراک دارند بدون اینکه فرقی وجود داشته باشد بین سفید، وسیاه ،عرب وعجم. اینکه خداوند انسانها را به صورت گروها وقبیله های مختلف تقسیم نموده است، کرامت وفضلیت برای آنان محسو ب نمی شود بلکه برای این است که همدیگر را بشناسند تا زیربنای یک زندگی اجتماعی شکل بگیرد.[vii][7] هنگام ظهور اسلام جامعه بشری دربیداد امتیازات قومی ونژادی می سوخت ومردم با تفاوتهای بنیادی تقسیم شده بودند. فرهنگ اسلامی تفاخرات وامتیازات طبقاتی ونژادی وقومی را از میان برداشت. پیامبر از همان آغاز خود را بنده ای از بندگان خدا شمرد وصریحا اعلام نمود که میان سفید قریشی وسیاه حبشی کوچکترین تفاوتی نیست ویگانه مبنای برتری تقوا است که آن نیز موجب بهر مندی بی دلیل کسی از امتیازات اجتماعی نخواهد بود. بنابراین سیاستی که سمت وسویی تبعیض مدارانه وقومی وقبیله ای داشته باشد هر چند که در حوزه اسلامی اعمال واجرا شود سیاست اسلامی نیست.[viii][8]
بدین لحاظ درسیاست خارجی دولت اسلامی باید ارزشهامعیار باشد نه گرایش ها.
با توجه به اینکه همه ادیان توحیدی ریشه در تعالیم وحیانی دارند وبرگرفته از اراده تشریعی خداوند می باشد طبیعی است که احکام ومقرراتی که در تمام ادیان آسمانی آمده است برای سعادت وصلاح جامعه بشری است. از جمله اصول مشترک در تمام ادیان اعتقاد به وجود خدای واحد است وتقرب به خداوند با انجام عمل صالح ممکن خواهد بود وتمام پیامبران الهی با ارائه سه اصل مشترک ومورد وفاق ( توحید، رسالت ومعاد) مردم را به وحدت در مبداء، وحدت در معاد و وحدت در مسیر وراه دعوت نموده اند ودر این زمینه تاآنجا که به اسلام ومسلمانان مربوط می شود آموزه های اسلامی مهم ترین رکن این اتحاد به شمار می رود.
هر چند به لحاظ اینکه اسلام در آغاز راه بود؛ نباید چندان سخت گیری می شد مهمترین آموزه، قوت بخشیدن به گرایش توحیدی در جامعه وبه وجود آوردن یک عقیده مشترک به خداوند بود. البته توحید تنها عبارت از پذیرفتن یک ذات واحد وحتی عبادت اونبود بلکه توحیدی مورد نظربودکه خداوند رابه عنوان حاکم وصاحب ولایت مطرح کرده ورسولی نیز برای اعمال حکم وولایت به میان مردم بفرستد. براین اساس، مسلمانان باید مطیع خداوند ورسول اوباشند. این اطاعت مهم ترین ثمره سیاسی عقیده توحیدی واساسی ترین اصل برای ایجاد وحدت به شمار می رود. حاصل چنین وحدتی شکل گیری امت واحده است وتشکیل امت واحده برای تشکیل دولت ونظام امری بس ضروری است.[ix][9] امروزه با توجه به توانمندی امت اسلامی ونبود وحدت در جهت گیری سیاسی دولت های اسلامی، امت اسلامی بر سر دوراهی قرار دارد، به طوریکه یاوحدت وهمبستگی اسلامی را ایجاد وبراستمرار وعملیاتی شدن آن تلاش ورزند یا هویت دینی واسلامی خود را به فراموشی بسپارند، که در این صورت نتیجه ای جز اسارت وذلت در پی نخواهد داشت. برای عملیاتی شدن وحدت امت اسلامی ووحدت درسیاستگذاری دولت های اسلامی می توان انگیزها وزمینه های متعددی را مطرح کرد.
وحدت امت اسلامی تنها از طریق اجتماع به زیر پرچم توحید اسلامی وتأسی به قرآن و عترت امکان پذیر است واین وجهی از وجوه تفکر اسلامی است؛ که نه به دلیل فشارهای محیطی همچون اجبارحکام، منافع سرزمینی واقتصادی وغیره، بلکه به دلیل زیر بنای ایدئولوژیکی آن تحقق پذیر است.
امام خمینی (ره) که یکی از متفکران برجسته معاصر است به تشکیل امتواحده وتحقق عینی وحدت امت اسلام می اندیشید و در حوزه عمل واند یشه در جهت تحقق این آرمان تلاش های زیادی ورزیده و راه تحقق امت واحده اسلامی را تمسک به قرآن وعترت می داند ومی گوید: اسلام آمده است تا تمام ملل د نیا را عرب را وعجم را ترک را وفارس را همه را با هم متحد کند ویک امت بزرگ بنام امت اسلامی در دنیا برقرار کند… نقشه های قدرت های بزرگ ووابستگان آنها درکشور های اسلامی این استکه قشرهای مُسلم را که خداوند تبارک وتعالی بین آنها اُخوّت ایجاد کرده است ومومنان را به اُخوّت یادفرموده است ازهم جدا کنند وبه ملت ترک وبه ملتکرد، ملت عرب وملت فارس از هم جدا کنند بلکه باهم دشمن کنند واین درست بر خلاف مسیر اسلام، ومسیر قرآن است. تمام مسلمین با هم برادر وبرابرند وهچیک از آنها از یکدیگر جدا نیستند وهمه آنها زیر پرچم توحید باید باشند.
در نگاه امام خمینی(ره) تعالیم اسلامی بر محوریت امت اسلامی وبرادری وبرابری اسلامی استوار است. تعدد، اختلاف ودشمنی را در جامعه اسلامی از دسیسه های استعمار می داند وقدرت های جهان خوار که خود برای قلع وقمع کشورهای ضعیف وسلطه پذیر اتحادیههای مختلفی را تشکیل می دهند ومرزهای فیزیکی وجغرافیایی را منحل یا کم رنگ می نمایند، ولی جامعه اسلامی وامت قرآنی را تحت عنوان نژاد، سرزمین، موقعیت جغرافیایی از هم تفکیک وتجزیه نموده ومرزهای فیزیکی را برآنان تحمیل کرده وزمینه سلطه طلبی خود رامساعد می نمایند.(در مقالات آتی به تفصیل دیدگاه امام خمینی (ره) را بررسی خواهیم کرد.)
متفکران ونخبگان کشورهای اسلامی درصورتی موفق می شوند از قالب مرزهای مجازی وطبیعی فراتر فکرکنند که به جای اندیشه ملت، اندیشه امت را فراروی خودقرار داده، بر محوریت امت اسلامی اندیشه وتفکر نمایند. از تفکر واندیشه ملیت، پل به سوی اندیشه امت،که اندیشه اصیل اسلامی است بزنند. در دنیای امروز وحدت اسلامی موقعی صورت عملی به خود خواهد گرفت که منشور مهم امت اسلامی به عنوان یک اصل برجسته قرآنی و تنها مفهوم جامعه شناسی اسلامی مورد نظر وتوافق وتعهد عالمان، نظریه پردازان، فقها، اندیشمندان ودولتمردان ممالک اسلامی واقع شود. تقریب مذاهب اسلامی یک هدف عالی وضروری در همسانی وبه همپیوستگی امت اسلامی می باشد که در مقاله های آتی به آن خواهیم پرداخت.
گرچه مرزهای ملی وحدود جغرافیایی که امروزه به دلیل ضرورت ثانوی پذیرفته شده ونمی توان آن را به عنوان یک واقعیت عینی انکارکرد،اما این ضرورت ها را نباید آن قدر جدی گرفت که ارزش های اصیل اسلامی را برای حفظ یا کسب این ارزش ثانوی قربانی کرد. مرحوم علامه طباطبایی وجود مرز را جزو منطقة الفراغ اسلام می دانند که در این زمینه دستور خاصی نرسیده است وازامور ثابت دین اسلام محسوب نمی شوند؛ بلکه بستگی به استنباط اسلام شناسان ومتفکرین جوامع اسلامی دارد ومی نویسد: وجود جامعه اسلامی تحت یک ولایت یا حکومت های موتلف ومتحد طرحهایی است که در شریعت اسلام دستور مربوط به تعیین یکی ازآنها وارد نشده است وحقاً هم نباید وارد شود، زیرا شریعت تنها متضمن موارد ثابته دین است وطرز حکومت با تغییر وتبدل جامعه ها به حسب پیشرفت تمدن قابل تغییر است… مرز جامعه اسلامی اعتقاد است وبس، نه مرزهای طبیعی وقراردادی.
بنابراین اگر به تعالیم عالیه اسلامی توجه کنیم مرزبندی مورد نظر اسلام، مرزبندی عقیدتی است وبر این مبنا اسلام جهان را از لحاظ فکری وعقیدتی به دو منطقه ی دارالاسلام ودارالحرب تقسیم می کند. دارالاسلام شامل جمیع مناطق وسرزمین های وسیعودور افتاده اسلامی می گردد. براین اساس حدود جغرافیایی و سیاسی که امروزه در میان دول جهان متداول است بر وطن اسلامی صدق نمیکند. بلکه وطن اسلامی با توسعه ی عقیدتی اسلامی گسترش می یابد واز این جهت وطن اسلامی بیشتربه یک امری معنوی همچون خود ایمان وعقیده شباهت دارد. ساکنین وطن اسلامی مجموعه توده مسلمان وغیرمسلمان هستند که همگی ملت واحدی، برای سرزمین بزرگ اسلامی محسوب می شوند واسلام از نقطه نظر وحدت عقیده، مسلمانان را برادر و همپیمان می خواند وآن هارا به عنوان یک واحد سیاسی می پذیرد. پس دارالاسلام همه ی انسان های معتقد به مبانی اسلامی را دربرمی گیرد وشامل کلیه گرویدگان این مکتب با هر اختلاف، رنگ، نژاد که باشد می گردد. در مقابل دارالکفر به بلاد وسرزمین هایی گفته می شود که احکام اسلام درآن به اجرا گذاشته نشده وخارج ازقلمرو دارالاسلام قراردارند.[x][10] مرزبندی اصیل اسلامی مطابق آموزه های دینی همان مرزهای فکری وعقیدتی است. ولی برای مرحله گذار ورسیدن به آن وضعیت مطلوب وآرمانی مرزهای فیزیکی نیز به رسمیت شناخت شده است؛ چون در شرایط فعلی مرزهای طبیعی وجغرافیایی در معادلات جهانی حکومت میکند وتمام روابط بین المللی بر آن استوار است ونظم جهانی بر پایه این مرزبندی شکل گرفته وواحدهای سیاسی در چارچوب آن ظهور نموده وبه رسمیت شناخت شده ودارای حق وتکلیف در نظام بین المللی می باشند. ولی برای تحقق وحدت امت اسلامی وکارایی جهان اسلام درعرصه بین المللی لازم است که توجه به مرزهای جغرافیایی کم رنگ شود، زیرا برخی از مشکلات فعلی جهان اسلام ازتوجه حداکثری به مرزهای سیاسی ناشی می شود که در برخی موارد موجب اختلاف وازهم گسیختگی جهان اسلام وزمینه ساز بهره برداری سیاسی قدرت های فرا منطقه ای از اختلافات مرزی می شود.
پينوشتها:
[i][1]فاطمه، کاشف الغطاء، امت(community) (the Ummah)،۱۳۸٩/۱۱/٧، قابل دسترسی در: pajoohe.com
[ii][2]امام علی (ع)، نهج البلاغه، ترجمه سید علی نقی فیض الاسلام؛خبطه 3،ص52
[iii][3] مدنی، سیدجلا الدین، حقوق بین الملل عمومی، نشر پایه دار تهران1377ص،192، به نقل از: جایگاه وحدت در سیاست خارجی دولت اسلامی، قابل دسترسی در:
http://www.noorca.com/index.php?option=com_content&view=article&id=113:1389-12-22-14-32-57&catid=103:1389-12-06-21-45-05&Itemid=78
[iv][4] یعقوب، حسن احمد، اهل بیت محور وحدت، ترجمه عباس جلالی، انتشارات بوستان کتاب، قم 1384، ص187، به نقل از: همان
[v][5] حجرات/13
[vi][6] سبحانی جعفر، اندیشههای جاوید، موسسه امام صادق،قم1382ج1،ص 86، به نقل از: همان
[vii][7]طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی التفسیر القرآن، موسسه مطبوعاتی اسماعلیان،قم،ج 18 ص326، به نقل از: همان
[viii][8] مدنی، سید جلال الدین، کلیات علوم سیاسی، نشر پایه دار، تهران،1377ص223، به نقل از: همان
[ix][9] جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، انتشارات دلیل ما،قم 1382 ، ج1 ،ص 436، به نقل از: همان
[x][10]ریموند هینبوش، سیاست خارجی کشورهای خاور میانه، ترجمه: علی گل محمدی، انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، تهران، 1382، ص43، به نقل از: همان
منبع:مرکز اسناد انقلاب اسلامی
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج