در ابتدا توجه به اين نكته لازم است كه مراجعه مردم به علماي دين و پيروي از آن ها از باب رجوع به كارشناسان و متخصصين در زمينه تخصص آنهاست و اين امري است كه كاملاً معقول و پذيرفته شده در نزد تمامي عقلاء است، همانگونه كه مردم در اموري كه تخصّص و اطلاع كافي ندارند به كارشناسان و اهل خبره مراجعه مي كنند و از آن ها پيروي مي نمايند در امور ديني و مسايل اسلامي نيز به علماء و فقهاء به عنوان كارشناسان و متخصصين مسائل اسلامي مراجعه مي نمايند و سخن آنان را مي پذيرند، از آنجا كه امور ديني و مسايل اسلامي داراي اهميت ويژه اي هستند و بايد از هر گونه انحراف، كجروي يا سوء استفاده بدور بوده و مصون باشند، اسلام در كنار تخصّص در مسائل ديني و آگاهي عميق نسبت به معارف اسلامي، عدالت و تقوا را به عنوان معيارهاي تعهد در علماي اسلام و رهبران ديني لازم شمرده است امام حسن عسكري(ع) مي فرمايند: «امّا مَن كان مِن الفُقهاء صائناً لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعاً لامر مَولاه فللعوام ان يقلّدوه؛[1] هركس از فقهاء كه خود نگهدار، نگهبان دين، مخالف هواي نفس و مطيع فرمان خداوند باشد، بايد مردم از او پيروي (و تقليد) كنند». همچنين حضرت علي _ عليه السلام _ بيان مي دارند: «مِنَ المفروض علي كل عالم ان يصون بالورع جانبه و ان يبذل علمه بطالبه؛[2] از چيزهايي كه بر هر عالمي واجب است آن است كه بوسيله ورع اطراف خود را حفظ كند و علم خود را به طالب آن بذل نمايد». از اين رو تخصّص و آگاهي نسبت به مسايل اسلامي بهمراه تعهد در علماي دين زمينه سوء استفاده را به ميزان چشمگيري كاهش داده و به حداقل مي رساند، البته امكان سوء استفاده در زمينه هاي تخصّصي در مراجعه به هر متخصّصي وجود دارد براي همين با در نظر گرفتن شرايطي همچون تقوا و عدالت زمينه هاي اعتماد و اطمينان تا حد زيادي به وجود آمده و تاريخ كشور ما گوياي اين واقعيت است كه علماي متعهد در طول تاريخ كوشيده اند بر اساس تعهد و وظيفه اي كه بر عهده دارند، زمينه بيداري و آگاهي توده مردم را فراهم نمايند و از اينكه توده مردم تحت تأثير صاحبان قدرت و ثروت قرار گيرند جلوگيري نمايند و به دليل پيوند عميق مردم با مذهب و روحانيت به عنوان رهبران ديني جامعه آنان يعني روحانيون در طول تاريخ از پايگاه و جايگاه ويژه اجتماعي در ميان مردم برخوردار بوده اند و مردم همواره به آنها اطمينان نموده اند، اين واقعيت در فرهنگ سياسي و مبارزات انقلابي خصوصاً در طول مبارزات با رژيم ستم شاهي به خوبي مشهود است و «تاريخ يكصد ساله اخير كشورمان نشان مي دهد كه هر وقت ملت و كشور دچار طوفان حوادث و خطرات جدي شده، روحانيون و علماي شيعه هميشه در پيشاپيش صف مبارزه حركت كرده و مردم را از خطر آگاه و كشور را از سقوط نجات داده اند و اين حقيقت را مي توان حتي در شرايطي كه روحانيت منزوي و به دور از صحنة سياست بوده نيز مشاهده كرد»[3]. مرحوم امام فرمودند: «ترديدي نيست كه حوزه هاي علميه و علماي متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهم ترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجروي ها بوده اند»[4].
و اين به اين دليل است كه روحانيت شيعه به خصوص روحانيت ايران داراي ويژگي هاي خاصي است كه عبارتند از:
1. جايگاه اجتماعي روحانيون: اكثريت قريب به اتفاق روحانيان از ميان طبقات فقير و محروم جامعه و اغلب از روستاها برخاسته اند و درد و رنج توده هاي اجتماعي را لمس كرده اند و با آن بزرگ شده اند.
2. استقلال اقتصادي: برخلاف روحانيان اهل سنت، روحانيان شيعه داراي استقلال مالي از سيستم سياسي مي باشند و معاش آنها به كمك هاي گوناگوني بستگي دارد كه از طريق مردم مسلمان و معتقد تامين مي شود.
براي همين روحانيت غالباً سعي كرده است زندگي ساده و دور از تجملي براي خود فراهم كند كه اين خود موجب استغنا و بي نيازي و آزادگي او شده است و نوع تامين معاش آنها به طبقات مرفه و ثروتمند جامعه، بستگي ندارد. بلكه اكثراً از طريق توده هاي فقير، طبقات متوسط و پائين متحقق مي شود كه با توجه به اعتقادات محكم مذهبي، خود را موظف به پرداخت وجوهات شرعي مانند خمس و زكات، نذورات و غيره مي دانند و همين ها به عبارتي تامين كننده نيازهاي محدود روحانيان مي باشند.
3. ارتباط مردمي: در مكتب تشيع، مسلمان بايد يا خود مجتهد و آگاه به مسائل فقهي باشد و يا اين كه از مجتهدين و فقهاي جامع الشرايط تقليد نمايد. طبيعي است، روحانيان ديگر كه از جمله فقهاي جامع الشرايط نمي باشند، نقش رابط و منتقل كننده نظريات فقهاي جامع الشرايط كه همان مراجع تقليد مي باشند را دارد و بدون آن كه سلسله مراتب خاصي را به وجود آورند، به عنوان واسطه ميان رهبران بزرگ مذهبي و مردم نقشي مهم بر عهده گرفته اند.
بنابراين با توجه به اين ويژگي هاي خاص روحانيت شيعه توانسته اند نقش حساس و مهمي را در حركت هاي سياسي _ اجتماعي يك قرن اخير ايفا نمايند.
رابت گراهام دربارة اين نوع رابطه مي نويسد:
واقعيت امر اين است كه روحانيت، (شيعه در ايران) در ميان مردم زندگي نموده و ارتباط بسيار نزديك تري با آنها داشته است و نتيجتاً از احساسات توده ها آگاهي بيشتر دارد.
مسجد جزء لاينفك زندگي توده هاي مردم و بازار است… نظرات آنها (روحانيت) داراي چنان مشروعيتي است كه حتي در سخت ترين شرايط هم… مورد توجه مردم قرار مي گيرد. از طرف ديگر شبكه ارتباطي روحانيت و سيستم مسجد، قدرت تماس با همه اقشار مردم را براي آنها فراهم مي كند.
بنابراين رابطه روحانيت شيعه و مردم ايران را ميتوان بدين گونه بيان نمود كه آن صرفاً يك رابطهاي قلبي و معنوي بر اساس پيروي از دين و مذهب بوده و همين موضوع توانسته است گروههاي اجتماعي مردم را به خوبي با روحانيان و در نهايت با رهبران مذهبي در چار چوب مكتب پيوند دهد.[5]
پي نوشت ها:
[1] . حر عاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه، دار احياء التراث العربي، 1404 هـ.ق، ج 18، ص 94.
[2] . آمدي، غررالحكم، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ج 6، ص 31.
[3] . عميد زنجاني، عباسعلي، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، تهران، كتاب طوبي، 1376، ص 31 و 32.
[4] . تبيان، روحانيت و حوزه هاي علميه از ديدگاه امام خميني (ره)، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1374، ص 95.
[5] . ر.ك: محمدي، منوچهر، انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، نشر معارف، ص106-108.