اموری که گناه را بزرگتر می کنند
از آیات و روایات استفاده می شود که در چند مورد، گناهان کوچک تبدیل به گناهان بزرگ می شوند. از جمله:
1- اصرار بر گناه
تکرار گناه کوچک، آن را تبدیل به گناه بزرگ می کند و اگر انسان حتی یک گناه کند، ولی استغفار نکند و در فکر توبه هم نباشد، اصرار به حساب می آید. قرآن درباره پرهیزکاران می فرماید:
وَ لَمْ یصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یعْلَمُونَ[1]
آنان آگاهانه بر گناهانشان اصرار نمی ورزند.
امام باقر (ع) در تفسیر آیه فوق می فرماید: اصرار، عبارت از این است که کسی گناهی کند و از خدا آمرزش نخواهد و در فکر توبه نباشد.
امام علی (ع) فرمود:
إِیاک وَ الْإِصْرَارَ فَإِنَّهُ مِنْ أَکبَرِ الْکبَائِرِ وَ أَعْظَمِ الْجَرَائِم[2]
از اصرار بر گناه بپرهیز، چرا که از بزرگ ترین جرایم است.
2- کوچک شمردن گناه
کوچک شمردن گناه، آن را به گناه بزرگ تبدیل می کند، برای روشن شدن موضوع، به مثال زیر توجه کنید:
اگر کسی سنگی به سوی ما پرتاب کند، ولی بعداً پشیمان شده و عذرخواهی کند، ممکن است او را ببخشیم، ولی اگر سنگ ریزه ای به ما بزند، و در مقابل اعتراض ما بگوید: این که چیزی نیست؛ او را نمی بخشیم، زیرا این کار، از روح استکباری او پرده بر می دارد و بیانگر آن است که گناهش را کوچک می شمرد. امام حسن عسکری (ع) می فرماید:
مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لَا یغْفَرُ قَوْلُ الرَّجُلِ لَیتَنِی لَا أُؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا[3]
از گناهان نابخشودنی این است که انسان بگوید: کاش مرا به غیر از این گناه مجازات نکنند یعنی آن گناهِ مورد اشاره را کوچک بشمارد.
امام علی (ع) فرمود:
أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُه[4]
بزرگ ترین گناهان آن معصیتی است که گناهکار آن را کوچک بشمارد.
3- اظهار خوشحالی هنگام گناه
لذت بردن از گناه و شادمانی هنگام انجام گناه، از اموری است که گناه را بزرگ می کند و موجب کیفر بیشتر می شود. امام علی (ع) فرمود:
شَرُّ الْأَشْرَارِ مَنْ یتَبَجَّحُ بِالشَّر[5]
بدترین بدها کسی است که به انجام بدی خوشحال گردد.
و نیز فرمود:
حَلَاوَةُ الْمَعْصِیةِ یفْسِدُهَا أَلِیمُ الْعُقُوبَة[6]
عذاب دردناک گناه، شیرینی آن را تباه می سازد.
امام سجاد (ع) فرمود:
ایاک و الابتِهاجَ بِالذَّنبِ فَانَّ الابتِهاجَ بِهِ اعظَم مِن رُکوبِهِ[7]
از شاد شدن هنگام گناه بپرهیز که این شادی بزرگ تر از انجام خود گناه است.
4- گناه از روی طغیان
یکی دیگر از اموری که موجب تبدیل گناه کوچک به گناه بزرگ می شود، طغیان و سرکشی در انجام گناه است. قرآن کریم می فرماید:
فَأَمَّا مَنْ طَغی * وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا* فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِی الْمَأْوی[8]
و اما آنها که طغیان کردند و زندگی دنیا را مقدم شمردند، بی گمان جایگاهشان دوزخ است.
5- مغرور شدن به مهلت الهی
یکی از اموری که گناه کوچک را به گناه بزرگ تبدیل می کند، آن است که گنهکار مهلت خدا و مجازات نکردن سریع او را دلیل رضایت خدا بداند و یا خود را محبوب خدا بداند. خداوند در قرآن می فرماید:
وَ یقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْ لا یعَذِّبُنَا اللَّهُ بِما نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمَصِیرُ[9]
گناهکاران در دل می گویند: چرا خداوند ما را به خاطر گناهانمان عذاب نمی کند؟ جهنم برای آنها کافی است، وارد آن می شوند و بد جایگاهی است.
عذاب جهنم برای چنین افرادی، دلیل آن است که گناه افرادی که مغرور به عدم مجازات سریع خداوند هستند، گناه کبیره است.
6- تجاهر به گناه
آشکار نمودن گناه نیز، آن را به گناه بزرگ تبدیل می کند. شاید از این نظر که آشکار نمودن گناه حاکی از تجرّی و بی باکی بیشتر گنهکار است و موجب آلوده کردن جامعه و عادی نمودن گناه می گردد.
امام علی (ع) فرمود:
إِیاک وَ الْمُجَاهَرَةَ بِالْفُجُورِ فَإِنَّهَا مِنْ أَشَدِّ الْمَآثِم[10]
از آشکار نمودن گناهان بپرهیز که آن از سخت ترین گناهان است.
امام رضا (ع) فرمود:
الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ یعْدِلُ سَبْعِینَ حَسَنَةً وَ الْمُذِیعُ بِالسَّیئَةِ مَخْذُول[11]
پاداش پنهان کننده کردار نیک، معادل هفتاد کار نیک است و آشکار کننده گناه، خوار می باشد.
7- گناه شخصیت ها
گناه آنان که در جامعه، دارای موقعیت خاص هستند با گناه دیگران یکسان نیست، و چه بسا گناه کوچک آنها، حکم گناه بزرگ را داشته باشد، زیرا گناه آنها دارای دو بُعد فردی و اجتماعی است.
گناه شخصیت ها و بزرگان از نظر بعد اجتماعی می تواند زمینه اغوا و انحراف جامعه و موجب سستی دین مردم شود.
بر همین اساس، حساب خداوند با بزرگان و شخصیت ها، غیر از حساب او با دیگران است.[12]
پی نوشت ها:
[1] . آل عمران/ 135.
[2] . مستدرک الوسائل، ج 11، ص 368.
[3] . تحف العقول، ص 486.
[4] . اصول کافى، ج 2، ص 287.
[5] . عیون الحکم و المواعظ، ص 294؛ تصنیف غررالحکم، ص 105.
[6] . تصنیف غررالحکم، ص 186.
[7] . بحارالانوار، ج 75، ص 159؛ میزان الحکمه، ج 4، ص 269.
[8] . نازعات/ 37 تا 39.
[9] . مجادله/ 8.
[10] . عیون الحکم و المواعظ، ص 95؛ تصنیف غررالحکم، ص 462.
[11] . اصول کافى، ج 2، ص 428.
[12] . احزاب/ 30.
منبع: حوزه نت