۱۳۹۳/۰۴/۰۷
–
۵۴۷ بازدید
با سلام
من تا کنون هیچ کس را ندیدم که واقعا و قلبا شیوه زندگی اش مورد تاییدم باشد تا بتوانم تقلید کنم در مواردی که شک دارم.
بزرگان دین نیز بسیار برایم مورد احترام اند و اسطوره ولی چون نمونه موفقی از پیاده سازی زندگی ایشان در زندگی امروزه ندیده ام زده شدم و احساس می کنم حتما ایردای در این تئوری هست …… و نمی توانم خودم را مجبور به تقلید کنم.
ضمن عرض پوزش به خاطر رک بودنم چون واقعا نیاز به یک الگوی درست را حس کرده ام مطرح نمودم.
از رک بودن شما خرسندیم ، ما نیز بی پرده با شما سخن می گوییم :
اولا : باید دانست که تقلید از مجتهد اعلم، که در دین ومذهب ما مطرح شده ، فقط درمورد فقه واحکام شریعت است نه درمورد چیز دیگری مانند نحوه زندگی کردن ایشان!
ثانیا: اگر شخصى ،خود بتواند براساس متولوژى استنباط احکام از منابع تفصیلیه وظایف شرعى خود را به دست بیاورد و انجام دهد، نیازى به مرجع تقلید ندارد، اما از آنجایى که استفاده واستنباط مستقیم از کتاب و سنت، نیازمند تحصیل و فراگیرى علوم گوناگونى از جمله ادبیات عرب، فقه و اصول، منطق و تفسیر، تاریخ، حدیث، رجال و… است و همه اشخاص چنین تحصیلات و صلاحیت هایى را ندارند، رجوع به مرجع تقلید که عالم به این علوم و کارشناس دین است ضرورت دارد.
همان طور که در بیمارى و براى سلامتى بدن و یا هر امر دنیوى و مادى دیگرى به متخصص و کارشناس مراجعه مى نماییم در امر دین و آخرت نیز (که به مراتب مهم تر از تن و دنیا است) باید به کارشناس و متخصص آن مراجعه نمود
ثالثا : ذهنِ پرسش گر هر مسلمانى، در جست وجوى فلسفه احکام شرعى است. شاید اهمیّت آگاهى از فلسفه تقلید، نسبت به دیگر احکام، بیشتر باشد زیرا اگر مکلّف چرایى بایستگى تقلید را دریافت، باب استفاده از فتاواى مجتهد، به روى او باز مى شود.
بایستگى تقلید
در شریعت اسلام، واجبات و محرماتى وجود دارد که خداى حکیم، آنها را براى سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع کرده است. اگر انسان از این دستورات اطاعت کند به سعادتِ مطلوب مى رسد وگرنه از عذاب سرپیچى از آنها در امان نیست
از سوى دیگر، هر مسلمانى نمى تواند به آسانى، احکام شرعى را از قرآن و روایات و یا از عقل خود دریابد. قرآن مانند یک مجموعه قوانین یا رساله عملیه نیست که احکام شرعى را به طور مدوّن و تفصیلى و با وضوح و صراحت کامل و ذکر همه خصوصیات و جزئیات، بیان کرده باشد. عقل ناورزیده و غیرمتخصص، هرگز نمى تواند همه احکام مورد نیاز را با مراجعه مستقیم به قرآن و روایات دریابد.
براى شناخت احکام شرعى، آگاهى هاى فراوانى، از جمله: آشنایى با منطق فهم آیات و روایات، شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، کیفیت ترکیب و جمع بین روایات و آیات و ده ها مسئله دیگر، لازم است که آموختن آنها، نیازمند سال ها تلاش جدى است. در چنین حالتى، مکلف خود را در برابر سه راه مى بیند:
1- راه تحصیل این علم را- که همان اجتهاد است- پیش گیرد
2 – در هر کارى آراى فقیهان را مطالعه کرده و به گونه اى عمل کند که طبق همه آنها، عمل او صحیح باشد (احتیاط کند)
3 – از رأى کسى که این علوم را آموخته و در شناخت احکام شرعى متخصص است، بهره جوید.
خودِ مجتهدان نیز در مسائل دیگر، به متخصص رجوع مى کنند و آن را از باب رجوع جاهل به عالم و اهل خبره مى دانند. نمونه بارز آن امام خمینى قدس سره بود که پزشک معالج ایشان مى گفت: تا به حال کسى را ندیده ام که این قدر در درمان، مطیع پزشک باشد
اولا : باید دانست که تقلید از مجتهد اعلم، که در دین ومذهب ما مطرح شده ، فقط درمورد فقه واحکام شریعت است نه درمورد چیز دیگری مانند نحوه زندگی کردن ایشان!
ثانیا: اگر شخصى ،خود بتواند براساس متولوژى استنباط احکام از منابع تفصیلیه وظایف شرعى خود را به دست بیاورد و انجام دهد، نیازى به مرجع تقلید ندارد، اما از آنجایى که استفاده واستنباط مستقیم از کتاب و سنت، نیازمند تحصیل و فراگیرى علوم گوناگونى از جمله ادبیات عرب، فقه و اصول، منطق و تفسیر، تاریخ، حدیث، رجال و… است و همه اشخاص چنین تحصیلات و صلاحیت هایى را ندارند، رجوع به مرجع تقلید که عالم به این علوم و کارشناس دین است ضرورت دارد.
همان طور که در بیمارى و براى سلامتى بدن و یا هر امر دنیوى و مادى دیگرى به متخصص و کارشناس مراجعه مى نماییم در امر دین و آخرت نیز (که به مراتب مهم تر از تن و دنیا است) باید به کارشناس و متخصص آن مراجعه نمود
ثالثا : ذهنِ پرسش گر هر مسلمانى، در جست وجوى فلسفه احکام شرعى است. شاید اهمیّت آگاهى از فلسفه تقلید، نسبت به دیگر احکام، بیشتر باشد زیرا اگر مکلّف چرایى بایستگى تقلید را دریافت، باب استفاده از فتاواى مجتهد، به روى او باز مى شود.
بایستگى تقلید
در شریعت اسلام، واجبات و محرماتى وجود دارد که خداى حکیم، آنها را براى سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع کرده است. اگر انسان از این دستورات اطاعت کند به سعادتِ مطلوب مى رسد وگرنه از عذاب سرپیچى از آنها در امان نیست
از سوى دیگر، هر مسلمانى نمى تواند به آسانى، احکام شرعى را از قرآن و روایات و یا از عقل خود دریابد. قرآن مانند یک مجموعه قوانین یا رساله عملیه نیست که احکام شرعى را به طور مدوّن و تفصیلى و با وضوح و صراحت کامل و ذکر همه خصوصیات و جزئیات، بیان کرده باشد. عقل ناورزیده و غیرمتخصص، هرگز نمى تواند همه احکام مورد نیاز را با مراجعه مستقیم به قرآن و روایات دریابد.
براى شناخت احکام شرعى، آگاهى هاى فراوانى، از جمله: آشنایى با منطق فهم آیات و روایات، شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، کیفیت ترکیب و جمع بین روایات و آیات و ده ها مسئله دیگر، لازم است که آموختن آنها، نیازمند سال ها تلاش جدى است. در چنین حالتى، مکلف خود را در برابر سه راه مى بیند:
1- راه تحصیل این علم را- که همان اجتهاد است- پیش گیرد
2 – در هر کارى آراى فقیهان را مطالعه کرده و به گونه اى عمل کند که طبق همه آنها، عمل او صحیح باشد (احتیاط کند)
3 – از رأى کسى که این علوم را آموخته و در شناخت احکام شرعى متخصص است، بهره جوید.
خودِ مجتهدان نیز در مسائل دیگر، به متخصص رجوع مى کنند و آن را از باب رجوع جاهل به عالم و اهل خبره مى دانند. نمونه بارز آن امام خمینى قدس سره بود که پزشک معالج ایشان مى گفت: تا به حال کسى را ندیده ام که این قدر در درمان، مطیع پزشک باشد