انتظار حداکثری از دین
برخی از محققان و مفسران، برای اثبات انتظار حداکثری به دستهای از آیات قرآن تمسک کرده اند. آیه ۸۹ سوره مبارکه نحل می فرماید: «و نزلنا علیک الکتاب بیانا کل شیء و هدی و رحمة وبشرى للمسلمین» (نحل، ۸۹) یعنی: «و این کتاب را که بیانگر همه چیز و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتی است بر تو نازل کردیم، این آیه به اعتقاد طرفداران انتظار حداکثری، بر این مطلب دلالت دارد که کتاب آسمانی یعنی قرآن، بیانگر همه حقایق است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه شریفه میفرماید:
قرآن، کتاب هدایت برای عموم انسانها و شأن قرآن نیز چنین است؛ پس مقصود از «کل شیء» تمام چیزهایی است که به امر هدایت باز گردند، از قبیل معارف حقیقی مربوط به مبدأ، معاد، اخلاق فاضله، شرایع الهی و قصه ها و موعظه هایی که مردم در هدایتشان به آنها نیاز دارند و البته قرآن، تبیان همه این امور است و منظور از تبیان، همان بیان معهود و معمول یعنی اظهار مقاصد به وسیله کلام و دلالتهای لفظی است. قرآن کریم با دلالت لفظی، بیشتر از آن چه گفته است، دلالت ندارد؛ بنابراین، با توجه به صدر و ذیل آیه و کلمه «هدی» و «رحمه»، معنای آیه این است: ما تو را بر اینان شاهد فرستادیم، در حالی که پیش تر یعنی در دنیا، کتاب را بر تو نازل کردیم که بیان کننده هر چیز از امر هدایت بود که با آن، حق از باطل تشخیص داده شود؛ پس تو در دنیا بر اعمال آنان نظارت کرده، در روز قیامت، برضد ظالمان به ظلمهایی که کرده اند و برای مسلمانان به تسلیمی که از خود نشان داده اند، شهادت می دهی، چون کتاب، هدایت و رحمت و برای ایشان است.»(المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۲، ص۳۲۶-۳۲۵. )
فخر رازی نیز در تفسیر آیه منظور می نویسند: «عدهای از عالمان قائلند که قرآن، بیان کننده همه چیز است در حالی که علوم یا دینی است یا غیر دینی؛ اما علومی که دینی نیست، به این آیه تعلقی ندارد؛ زیرا بدیهی است که خدای تعالی، قرآن را ستوده، از این جهت که شامل علوم دینی است؛ اما توجهی به علوم غیر دینی نشده است. علوم دینی با اصولند یا فروعه مطلب دیگر، تبیین احادیث فراوانی در ذیل آیه ۸۹ سوره نحل از امامان معصوم (علیهم السلام) است که بر علم فراوان ائمه، علم به حال و گذشته و آینده و علم به آسمانها و زمین و بهشت و جهنم دلالت دارند. علومی که از قرآن دریافت کرده اند و در مقام اثبات به آیه پیش گفته تمسک نمودند.؟
تحلیل و تبیین این گونه روایتها این است که قرآن با دلالت لفظی، امور مستقیم به هدایت انسانها را بیان کرده، اما امور غیر مستقیم به وسیله اشارات، اسرار نهفته، مدلولهای التزامی و بواطن قرآن بیان گردیده است و این اشارات و اسرار و بواطن، تنها توسط امامان معصوم تحصیل می شود و سایر انسانها از آن محروم اند، یا این که قرآن کریم، محتوای بخشی از نیازهای آدمی مانند: خداشناسی، انسان شناسی، احکام شناسی، اخلاق شناسی، فرجام شناسی و … را با صراحت لفظی بیان کرده، اما سایر نیازهای آدمی را به صورت روش شناسی و تأکید بر روش تعقل، حس، تجربه و شهود بیان نموده است و پیشوایان اسلام با بهره گیری از این روشها به حقایق آسمانها و زمین، بهشت و جهنم و غیره دست یافته اند.
پس اگر اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) می توانستند همه علوم را از قرآن استخراج کنند؛ دلیل نمی شود بر این که انسانهای غیر معصوم نیز از عهده این امر برآیند. جالب توجه این که سیره اهل بیت (علیهم السلام)، همچون امیرالمؤمنین(علیه السلام) نشان میدهد که با وجود چنین توانایی و آگاهی، از علوم متعارف و تجربه های بشری بهره می بردند و مدیریت می کردند. مقاومت چند ساعته امام حسین (علیه السلام) در برابر دشمنان در روز عاشورا و موفقیتشان در هدایت گری جمعی از مخالفان جاهل، به جهت بهره برداری از تجربهها و عقلانیت نظامی بوده است؛ با این که آن حضرت از توانمندیهای تکوینی و ماورایی نیز برخوردار بودند. پس قرآن، جامع علوم است و همه چیز در این کتاب آسمانی وجود دارد، ولی انسانهای عادی نمی توانند همه حقایق را از قرآن استخراج کنند و تنها ائمه اطهار(علیهم السلام) از این توانایی برخوردارند. انسانهای عادی با کمک سنت پیامبر(صلی الله علیهوآله وسلم) و اهل بیت (علیهم السلام) می توانند حقایق هدایتی را از قرآن درک کند.
آیات متعددی در قرآن بر برتری علم و عالمان، مطالعه نظام آفرینش، شگفتی خلقت، احوال موجودات، شناخت آفاقی و انفسی و توصیف برخی از امور عالم طبیعی دلالت دارند. برخی از آنها می توانند بیانگر مبانی تئوریکی علوم، جهت پیوند طبیعت با عالم ملکوت و همچنین پاره ای از آیات، تبیین گر تئوریهای علمی باشند؛ ولی تک تک گزارههای علمی در حوزه بهداشت، کشاورزی، زیست شناسی، فیزیک و غیره توسط انسانهای متعارف، از قرآن و سنت قابل استخراج نیستند. آموزههای اقتصادی، سیاسی، تعلیم و تربیت، مدیریت، جامعه شناختی، عرفانی و فلسفی موجود در قرآن و سنت، بیش از زمینه های دیگر است. البته علوم انسانی و اجتماعی بسیار گسترده تر از آن است که ظاهر قرآن و سنت به تمام مسائلشان پاسخ گویند. اما آموزههای اسلام در این عرصه ها به گونه ای است که میتوان از آنها به اقتصاد اسلامی، سیاست اسلامی، تربیت اسلامی، مدیریت اسلامی، عرفان اسلامی، فلسفه اسلامی و جامعه شناسی اسلامی نام برد. شایان ذکر است که آموزههای اخلاقی، فقهی، حقوقی و اعتقادی، به صورت حداکثری در قرآن و سنت بیان شده است. هیچ رفتار جوارحی و جوانحی، فاقد احکام فقهی، حقوقی و اخلاقی دینی نیستند. همچنین همه باورهای بایسته، برای هدایت و سعادت انسانها در دین بیان شده است.
تا این جا روشن شد که احکام اقتصادی، جزایی، حقوقی، مدنی، سیاسی، جامعه شناختی، تربیتی و .. در قرآن و سنت یافت می شود، ولی چه دلیلی بر ابدی و سرمدی بودن آنها وجود دارد و چرا باید دامنه زمانی حداکثری و فراتاریخی داشته باشند؟ آیا عصمت و علم به غیب پیشوایان دین، می تواند دلیل به مکالمه جهانی و ابدی آنها باشد؟ پاسخ این است که دامنه زمانی کلام قرآن و سنت و تاریخی یا فراتاریخی بودن آن ، باید از طریق تحقیقات زبان شناختی انجام پذیرد. بر این اساس، اگر حکم شارع مقدس به موضوعی تعلق گرفت، که مدت زمان آن سپری شده با موضوع شخصی و معینی مورد نظر شارع مقدس بوده و یا تحقق خارجی موضوع، منتفی شده باشد، بنابراین فرضها، حکم نیز منتفی می گردد و استمرارش از دست می رود. مقوله هایی چون نسخ، تخصیص، تقیید و مانند اینها توسط قواعد زبان شناختی کشف میشود. برای نمونه، امام صادق (علیه السلام) پس از وفات اسماعیل فرمودند: روی کفن اسماعیل بنویسند: «اسماعیل یشهد ان لا اله الا الله». علمای اخباری به این نکته توجه نکردند که این حکم، دایر مدار شخص اسماعیل، یعنی پسر امام صادق (علیه السلام) است؛ بدین جهت حکم کردند که روی کفن مسلمانان، باید این جمله منقول از امام صادق (علیه السلام) نوشته شود؛ در حالی که موضوع حکم، شخص معینی است. اما احکام اجتماعی اسلام بر موضوعات عامی بار شده اند که به مدت زمان خاصی تقید نیافته اند. همه عاقلان به این اصل اعتراف می کنند که اگر حکمی از سوی قانون گذار صادر شود که به قید زمانی یا غیر زمانی مقید نشده باشد؛ باید اطلاق و عمومیت زمانی را از آن استنباط کرد و همه زمانها و مکان ها را مشمول حکم دانست.
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390