انحرافات اجتماعی در شخصیت قومی یهود [2]
پول پرستی و رباخواری
صفت دیگری که پرده از مال پرستی و ثروت محوری آنان بر می دارد شیوع رباخواری در میان این قوم می باشد. جالب است که بدانیم آنان برای این کار خود زمینه های شرعی و دینی هم دست و پا کرده اند:
در سِفر تثنیه باب 23 جمله های 19-20 آمده است:
برادر خود را به سود قرض مده، نه به سود نقره و نه به سود آذوقه و نه به سود هر چیزی که به سود داده می شود. غریب (غیر یهودی) را می توانی به سود قرض بدهی، اما برادر خود را به سود قرض مده.
به این ترتیب ربا بر غیر یهودیان مباح می شود چرا که اصل بر این است که یهودیان در قبال غیر یهودیان هیچ تعهدی ندارند و مشخص است که ربا دادن و گرفتن یکی از تجارتهایی است که نه به انگیزه کمک و خیرخواهی و نه به انگیزه اصلاح و آبادانی بلکه فقط و فقط برای بهره مندی و تجمیع ثروت در میان آنان رواج پیدا کرده است و این ابزاری بود که آنان برای وابسته کردن دیگران به خود و بهره کشی از آنان بوجود آوردند.
دانشمند آلمانی لوجو برنتانو (1) می نویسد:
متون میخی که اخیراً بدست آمده نشان می دهد که یهودیان انتقال یافته (به بابل) در امر بازرگانی فعالیت در خور توجهی داشته اند و رباخواری را که در میان بابلیها شایع بوده پیشینه خود کرده و سوداگرانی ثروتمند بودند. (2) حتی در سده چهارم هجری (دهم میلادی) در بغداد مرکز خلافت عباسی رباخواران بزرگی از میان یهودیان پیدا شدند، چون یوسف بن فیناس، هارون بن عمرام و به ویژه نتیرا. و کار آنان چنان بالا گرفت که حتی در ازای بهره، وامهای کلانی به خلفای عباسی می پرداختند. (3) اشتغال و ممارست یهودیان اروپا به رباخواری، چنان فراگیر و رایج بود که ذهن اروپاییان در ترسیم چهره یهود متوجه مقوله هایی چون سوداگری و رباخواری بوده است. (4)
با این نگاه ماتریالیستی آنان به زندگی، روشن می شود که عقده های حقارت نقش تعیین کننده ای در جریان زندگی آنان داشته و دارد. و امروزه بزرگترین آسیب این نگاه الحادی را می توان در هویت صهیونیسم و ماهیت اصلی آن یعنی یهودیت جهانی مشاهده کرد. غده ای سرطانی و چرکین که در چند دهه ای که سرباز کرده و چهره واقعی خود را از پشت جریان های مارکسیستی و کمونیستی و سایر نقابهای ضد دینی نمایان ساخته به اندازه چند صد سال فاجعه را بر انسانیت تحمیل نموده است. امروزه صهیونیسم با طرح پشت پرده خود یهودیت جهانی با افکار و عقایدی کاملاً ضد بشری و نژاد پرستانه به عنوان بزرگترین انحراف بشری از تعالیم الاهی شناخته شده است. اما نباید فراموش کرد که ریشه های انحراف از همان تحریفاتی شروع شد که عده ای از حاخام های هواپرست، بیمار دل و منحرف برای کسب مقبولیت و مشروعیت دروغین دست در تعالیم الاهی بردند و مسبب چنین انحراف بزرگی در مسیر تکامل بشریت شدند.
نقض پیمان و عهد شکنی
نقض پیمان و عهدشکنی صفتی انحرافی است که دارای دو جنبه جداگانه فردی و اجتماعی می باشد که در آنجا جنبه فردی آن را تا حدودی توضیح دادیم. در اینجا به بررسی جنبه انحرافی آن در اجتماع می پردازیم:
اما صادق علیه السلام در حدیثی زیبا در مورد صفات و پدیده های روانی و ارثی بودن یا اکتسابی بودن آنها با بیان تعدادی از صفات در توصیه های خود در مورد انتخاب همسر، ازدواج با بعضی از افراد را توصیه نمی فرمایند.
“لا تَزوجوا الیهم، فانَّ لهُم عِرقاً یدعو الی عَدَم الوفاء” با ایشان ازدواج نکنید زیرا ایشان عرق و نژادی دارند که به عدم وفا می خواند. (5)
و در حدیثی ارزشمند دیگری (6) می فرمایند:
“فانَّ لَهُم اَرحاماً تَدُلُّ عَلَی غیرِ الوفا”
ایشان دارای رحمهایی هستند که منجر به بی وفایی می شود.
و باز در حدیثی در همین معنا می فرمایند:
فانَّ لَهُم اُصولاً تدعوهم الی غیر الوفاء
ایشان دارای اصل و ریشه ای هستند که به عدم وفا می خواند. (7)
در این احادیث کاملاً روشن است که آنچه امام علیه السلام به آن اشاره می کنند ارثی بودن خصوصیت غَدر و پیمان شکنی است که جنین از رحم به ارث می برد. البته، شواهدی که در این احادیث آوردیم برای اثبات موروثی بودن این صفت بود. اما نتیجه ای که می توان گرفت اینکه، صفات موروثی به خاطر علت پذیری خاص خود و به نوعی قابل کنترل بودن می توانند به صورت تجمّعی یافت شوند. علاوه بر این اگر بوسیله راههای دیگری مثل ایجاد تغییراتی در محیط تربیتی و پرورشی آنان به گونه ای دیگر مورد آموزش هم قرار گیرند، و عامل تربیت باعث تأکید عامل وراثت شود، مطمئناً ما شاهد بوجود آمدن شخصیت هایی متمایز از دیگران خواهیم بود. البته امروزه این موضوع امری کاملاً پذیرفته شده و علمی می باشد. چنانچه در گزینش نیرو برای یگانهای نظامی و خاص علاوه بر در نظر گرفتن افرادی که به صورت فیزیولوژیکی روحیه نظامی و خشک دارند در آموزش دادن آنان نیز، شیوه هایی را لحاظ می کنند که آنان را به سوی شخصیت سازمانی مورد نظر آنان، سوق دهد و همراهی دو عامل وراثت و تربیت در این موارد بخصوص دارای نتیجه ای کاملاً مشهود است. به هر حال در مورد صفت عهدشکنی یهود و همچنین صفت ستیزه جویی می توان تا حدودی انتقال توراثی آنها را ثابت کرد چرا که این قوم شدیداً از اختلاط نژادی با دیگران پرهیز کرده تا جایی که محیط زندگی خود را نیز کاملاً جدا از دیگران انتخاب می کردند (8)، و اعتقاد راسخی بر مخلوط نشدن اصطلاحاً خون برتر یهودی با دیگران داشتند، که این، نظریه تجمّع این صفات در بین خودشان را تقویت می کند. در انتهای بررسی انحرافات شخصیت قومی یهود به بررسی چند خصوصیت بارز و شناخته شده از خصایص شخصیتی آنان می پردازیم چرا که بعدها این خصوصیات نقش تعیین کننده ای در سوء استفاده استعمارگران برای تشکیل جنبش صهیونیسم ایفا کرد.
تحریف و تحریفگری
شاید یکی از صفات بارزی که در قرآن کریم به یهودیان نسبت داده شده است، صفت تحریفگری است. تحریف از ماده حرف به معنای میل دادن و منحرف کردن آن و خارج کردن آن از مسیر اصلی آمده است. در همین معنا در آیات بسیاری، خداوند متعال یهودیان را قومی معرفی می کند که بعد از شنیدن کلام خدا و درک آن دست در آن برده و معنای آن را عوض می کنند و یا از پیش خود چیزهایی را نوشته و به خدا نسبت می دهند (9) و در بسیاری از این موارد انگیزه آنان از تحریف کردن، ممانعت از آشکار شدن حق بر مردم و ترس از دست دادن جایگاهشان در میان مردم عنوان شده است. جالب اینکه این طایفه علاوه بر اینکه در متون و دستورات دینی خود دست برده و آن را از معنای اصلی خود تهی کردند، با تمام توان در به انحراف کشاندن ادیان بعد از خود نیز کوشیده اند. آنان با نفوذ در دین مسیح (10)، مسیحیت یهود ستیز و اصلاح گر را نه تنها به دینی بی محتوا تبدیل کردند، بلکه همانطور که الآن شاهد آن هستیم، این دین را کاملاً در خدمت خود گرفته و از آن به عنوان وسیله ای برای زیاده خواهی های خود استفاده می کنند و این امروزه با پیدایش مسیحیان صهیونیست شکلی کاملاً رسمی به خود گرفته است، اما نکته مهمتر اینکه یهودیان تلاش زیادی را برای زمینگیر کردن دین مبین اسلام انجام دادند. تحرکات آنان در مقابله با اسلام، دارای سابقه طولانی است که از دوران اجداد پیامبر اسلام شروع شده و تا به امروز ادامه دارد. اقداماتی که از مهمترین آنها می توان به نقشه های آنان در ترور اجداد پیامبر برای جلوگیری از به دنیا آمدن پیامبر اسلام اشاره کرد که با شکست در این نقشه ها و با تولد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنان چندین بار در صدد از میان برداشتن خود پیامبر برآمدند که کاری از پیش نبردند. اما با ناکام ماندن در ضربه زدن به شخص پیامبر، آنان همانطور که در دین خود عمل کرده بودند با فراهم آمدن زمینه های فعالیت، با اسلام آوردن منافقانه، سعی در عملی کردن مقاصد شوم خود برآمدند. اسرائیلیات، که امروزه در برخی کتب تفسیری و روایی وارد شده است گویای فعالیت همین طایفه از این منظر می باشد. جالب است که یهودیان برای منحرف کردن دین اسلام از همان روش قدیمی خود در رابطه با دین مسیحیت یعنی نفوذ و کسب مقبولیت و آنگاه جعل و تحریف استفاده کردند، با این تفاوت که در این مورد بخصوص آنان فقط می توانستند روایاتی را جعل کرده و آن را به اسم پیامبر اسلام منتشر کنند علاوه بر اینکه قبلاً با نفوذ در حکومت جای پای محکمی برای خود ساخته بودند و با استفاده از همین ابزار، از موقعیت حکومت برای ثبت و انتشار جعلیات خود سود می جستند که کاملاً با برنامه امروز آنان در نفوذ در حکومت های سلطه گر و در اختیار گرفتن موقعیت رسانه ای جهانی آنان همخوانی دارد. در منابع مسلمانان خصوصاً اهل سنت امروزه روایات بسیاری وجود دارد که شباهت زیادی به تعالیم تحریف شده عهدین خصوصاً تورات دارد. برای نمونه، همانطور که در کتب عهدین پیامبران الاهی دارای انحرافات بسیاری معرفی شده اند و در فقرات بسیاری در مورد منحرف بودن آنان سخن به میان آمده است (11)، در بعضی از کتب اهل سنت نیز روایاتی وارد شده است که نشان از وجود انحرافاتی در شخصیت پیامبران الاهی می دهد. (12) حتی در مواردی می توان ارتباط بعضی احادیث را با تورات به روشنی مشاهده کرد. (13) در بعضی از روایات که عمده ناقلان آن از تازه مسلمانان بوده اند به روایاتی برخورد می کنیم که مطالبی را عیناً هم معنا با تورات نقل کرده اند. یکی از این تازه مسلمانان روای ابوهریره است که احادیث فراوانی را از پیامبر نقل کرده است. (14) در بسیاری از احادیث منقول از ابوهریره دقیقاً همان مفاهیمی که در مورد جسمانیت خداوند در تورات مذکور است، از جانب ابوهریره به عنوان حدیث نبوی آورده شده است. برای مثال ابوهریره نقل می کند که رسول خدا فرمود: وقتی یکی از شما با برادرش نزاع و مخاصمه می کند، از سیلی و لطمه زدن به صورت طرف نزاع، خودداری نماید، زیرا خداوند، انسان را به صورت خودش آفریده است. (15) حال این حدیث را مقایسه می کنیم با بند 27 از فصل اول سِفر تکوین (پیدایش) که می گوید:
پس خدا آدم را به صورت خود آفرید او را به صورت خدا آفریده ایشان را ذکور و اناث آفرید.
البته اگر چه مفسران تورات، این بند از تورات را با تأویل و تفسیر به گونه ای از اتهام جسمانیت به خدا مبرّا کرده اند (16) اما ناقلان تحریفگر احادیث و اقتباس کنندگان یهودی مآب با اضاه کردن قسمت اول یعنی “از سیلی و لطمه زدن به صورت طرف نزاع، خودداری نماید” راه را برای هرگونه تأویلی مسدود کرده اند. و در همین معنا احادیث فراوانی است که غالباً به نوعی در صدد اثبات جسمانیت برای خداست همانطور که در تورات هم خداوند را چنان به تصویر کشیده اند که از اعضای بدنی چیزی برایش کم نگذاشته اند. (17)
نژادپرستی
خصیصه نژاد پرستی در شخصیّت قومی یهود واقعیت آشکاری است که به هیچ وجه نمی توان آن را انکار کرد. بحث اعتقاد به برگزیدگی قوم یهود که بعدها منبع و مرجع روحیّات و خواسته های نژادپرستانه قرار گرفت، از لحاظ تاریخ – مذهبی از آنجایی شروع می شود که خداوند بین خود و حضرت ابراهیم علی نبیّنا و علیه السلام عهدی را می بندد. در واقع این امر وعده ای است که خدا در ازای اطاعت بی چون و چرای ابراهیم در ماجرای ذبح فرزندش به او می دهد. (18) آنجا که در سِفر پیدایش باب 22 جمله های 15-18 آمده است:
بار دیگر فرشته خداوند از آسمان، ابراهیم را صدا زد، به او گفت: خداوند می گوید به ذات خود قسم خورده ام که چون مرا ملاقات کردی و حتّی یگانه پسرت را از من دریغ نداشتی، تو را چنان برکت دهم که از نسل تو مانند ستارگان آسمان و شن های دریا بی شمار گردند. آنها بر دشمنان خود پیروز شده، موجب برکت همه قومهای جهان خواهند گشت، زیرا تو مرا اطاعت کرده ای.
البته در جاهای دیگر عهد عتیق هم به همین مضمون مطالبی آمده است. (19) امّا این عهدی مطلق و بدون شرط نیست که به قول خودشان تا ابدالآاباد بدون هیچ قید و شرطی پایدار باشد بلکه در جای جای عهد قدیم (تورات) برای تحقق این وعده شرایطی را هم ذکر کرده اند. از سوی دیگر نقادان جدید کتاب مقدس، عبارات دال بر برگزیدگی قوم یهود را سخن واقعی خدا نمی دانند، بلکه آنها را به نسل های بعدی بنی اسرائیل منتسب می کنند که در مقابل واقعیّات موجود (و به خاطر اغراضی) به اموری از قبیل برگزیدگی تمسّک جسته اند. (20)
هر چند که منشأ برگزیدگی قوم یهود عهد قدیم می باشد امّا این اندیشه در تلمد بسی پر رنگ تر و جدی تر دنبال شده است. تا جایی که عالمان تلمودی ادعا می کنند که قوم بنی اسرائیل (یهودیان) به کلی در ساختار روحی روانی خویش با دیگر اقوام تفاوت دارند. هر فرد یهودی نوعی قابلیت نبوت را به ارث دارد که به تنهایی وی را قادر می سازد از فکر و اراده خدا آگاهی یابد. اما یک تازه کیش با آنکه یهودی می شود این قابلیت را بدست نمی آورد!
اگر در آیین قبالا یا تصوّف یهودی تفاوت جوهری میان یهودی و گوی ها (غیر یهودیان) مطرح است، در تلمود به نظر می رسد که مثلاً حیات اخلاقی و معنوی گوی ها، فقدان اخلاق، عدم تمایل به فراتر رفتن از زندگی زمینی و نادانی آنان نسبت به امور الهی، تحقیر و سرزنش می شود، در حالی که در قبالا این تفاوتها تفاوتهای ذاتی و جوهری تلقی شده است. (21) اما برگردیم به عهد میان خداوند و حضرت ابراهیم. در مورد این عهد فقراتی هست که کامل کننده و به نوعی شرایط تحقق این عهد را ذکر می کند. مانند جمله پنجم از باب نوزده سِفر خروج که در آن آمده است:
اگر مطیع من باشید و عهد مرا نگه دارید از میان همه اقوام، شما قوم خاص من خواهید بود.
یعنی قوم خاص و برگزیده خدا بودن مشروط است تا زمانی که مطیع خدا باشند.
جایی دیگر هدف از برگزیدن این قوم از میان سایر اقوام را چنین بیان می کند:
هر چند سراسر جهان مال من است، امّا شما برای من ملتی مقدس خواهید بود و چون کاهنان مرا خدمت خواهید کرد. (22)
پس قومی برای خدمتگذاری برگزیده شده است، تا خدمتگذار خداوند باشند و برای او در برابر ظلم و بت پرستی و شرک مقابله کند. یعنی برگزیده بودن خود مسئولیتی سنگین بر دوش آنان قرار می دهد. امّا اگر مطیع نباشند؟ کتاب مقدس خود جواب این سؤال را می دهد:
ولی اگر به من گوش ندهید و مرا اطاعت نکنید و قوانین مرا رد کنید و عهدی را که با شما بسته ام بشکنید، آنگاه من شما را تنبیه خواهم کرد و ترس و امراض مهلک و تبی که چشماهایتان را کور کند و عمرتان را تلف نماید بر شما خواهم فرستاد. بذر خود را بیهوده خواهید کاشت، زیرا دشمنان حاصل آن را خواهند خورد. من بر ضد شما برخواهم خواست و شما در برابر دشمنان خود پا به فرار خواهید گذاشت. کسانی که از شما نفرت دارند بر شما حکومت خواهند کرد حتی از سایه خود خواهید ترسید. (23)
و این شرطی است که در سراسر تورات تکرار شده است و خداوند هرگاه آنان عهدشکنی کردند آنان را مجازات نمود. در این معنا (برگزیدگی قوم یهود) در چندین جای قرآن کریم آیاتی بیان شده است مانند سوره جاثیه آیه 16 همچنین بقره آیات 47 و 122 و اعراف آیه 140.
در تفسیر این آیات در تفسیر شریف المیزان نکته ای بسیار زیبا بیان شده است و آن اینکه این برتری دادن به این بوده است که آیات روشن را برای آنان آورده و دین حق را به آنان داده و آنان را نجات داده است. (24)
و این کلامی بسیار متین و قاطع است. چرا که در آن روزگار که بالاترین متعلّقات پرستش در نزد اقوام، از آتش بالاتر نمی رفت. خداوند متعال پیامبرانی پی در پی بر ایشان فرستاد و آنان را با معجزاتی بزرگ از دست فرمانروایات ظالم، مانند فرعون نجات داد. در حالی که ملتهای دیگر غرق در ضلالت و گمراهی بودند. هرچند که اصرار اینان بر پیروی از ضلالت، بیشتر از تأسی به پیامبرانشان بود.
البته در مورد منشأ نژادپرستی قوم یهود یک مبنای روان شناختی هم مطرح است. و آن اینکه تمام مجموعه کتابهای عهد قدیم که در آنها بحث های نژادپرستانه و تأکید بر برگزیدگی قوم مطرح شده است در دوره ی پیش از اسارت بابلی نگارش یا تدوین نهایی شده اند. در این زمان، این قوم، به اسارت رفته و انواع خفّت و خواری را تحمل کرده و در واقع، آرمانهای خود را در قالب تورات و دیگر بخش های تاریخی عهد قدیم بیان کرده است. به گفته برخی از نویسندگان جدید یهودی، قوم به اسارت رفته پس از بازگشت، کتاب تورات و دیگر کتابهای تاریخی را نگاشت و در این میان دو امر را محور تاریخ خود قرار داد، یکی قومی که مقدس است و قوم خاص و برگزیده خداست و دیگری سرزمینی که مقدس است و خدا آن را به این قوم برگزیده بخشیده است. به همین سبب کل تاریخ قوم که در بخش تاریخی عهد قدیم منعکس شده برگرد همین دو محور دور می زند. قوم اسرائیل برگزیده خداست و خدا به او وعده عزّت و عظمت داده است امّا این وعده در قالب یک عهد و پیمان است. اگر از خدا اطاعت کنند او را عزیز می کند و سرزمین موعود را به او می دهد و اگر اطاعت نکند قوم به اسارت می رود و سرزمین را از دست می دهد. از آنجا که این داستان در زمانی نگاشته شده است که قوم به سرزمین موعود بازگشته و آن را در اختیار گرفته، پس دو امر اهمیت اساسی دارد. یکی سرزمین که نهاد مهم آن معبد اورشلیم است. و دیگری قوم مقدس خدا. امّا در زمان نگارش تلمود وضعیت متفاوت بوده است. از اواسط قرن دوم میلادی تدوین تلمود آغاز گشت در حالی که در حدود 70 سال قبل از آن یعنی در سال 70 میلادی، یهودیان کشور خود را از دست داده و پراکنده شده بودند. در واقع عالمان یهودی که تلمود را می نوشتند نسبت به یکی از دو امری که در زمان نگارش تورات یعنی حدود 5 قرن قبل از میلاد تقدس یافته بود مأیوس شده بودند و آن کشور اسرائیل با نماد معبد سلیمان بود. بنابراین بر تقدس امر مقدس دیگر یعنی قوم و قومیت یا همان نژاد افزوده شد تا بدین وسیله بدبختی های قوم و آزار و فشارهایی که بر آن تحمیل می شد قابل تحمل گردد به همین سبب در تَلمود اندیشه قوم برتر، بسیار جدی دنبال شده است. (25)
پس با این حساب تفکر قوم برگزیده بودن و اختصاص داشتن تمام نعمت های خداوند به قوم بنی اسرائیل و خلق شدن غیر یهودیان برای خدمت به این قوم نوعی برداشت توهّمی بود که یهودیان در سال های اسارت و آوارگی به سرشان زد تا با این توهم هم مرهمی بر زخم خفت و خواری سال های اسارت و بردگی آنان توسط پادشاه بابل باشد و هم دستمایه ای برای چپاول و غارت زیردستان خود و به همین خاطر این تفکرات نژادپرستانه را در تاریخ و تعالیم دینی خود وارد کردند تا نسل به نسل این آموزه ها به فرزندانشان هم منتقل شود.
نمونه هایی از توهم برگزیده بودن و تعلق کنعان به آنان:
ای فرزندان یعقوب برگزیده او، یهوه خدای ماست، داوری های او در تمامی جهان است. عهد خود را یاد می دارد. تا ابدالآباد و کلامی را که بر هزاران پشت فرموده است. آن عهدی را که با ابراهیم بسته و قسمی را که برای اسحاق خورده است، و آن را برای یعقوب فریضه ای استوار ساخت و برای اسرائیل عهد جاودانی و گفت زمین کنعان را به تو خواهم داد تا حصه میراث شما شود. (26)
* و در مورد تعلق داشتن سرزمین کنعان به نژاد خاص و قومی خاص آمده است:
(خداوند به ابرام گفت، این (سرزمین) وارث تو نخواهد بود بلکه کسی که از صلب تو در آید وارث تو خواهد بود. (27)
* همچنین در مورد برتری نژادی یهودیان در تَلمود آمده است:
یهودیان نزد خداوند محبوب تر از فرشتگان هستند بنابراین اگر کسی به یک یهودی سیلی بزند درست مانند این است که عنایت الهی را سیلی زده باشد و این خود روشن می سازد که هرگاه بت پرستی و یا یک فرد غیر یهودی، یهودی را بزند سزاوار مرگ است. (28)
بر مبنای نص تورات و سایر کتب و اسفار مربوطه در عهد قدیم و هم در مجموعه فقهی – تفسیری تلمود عهدی که با موسی علیه السلام بسته می شود محتوایی کاملاً قومی و نژادی داشته و قابل تسرّی به سایر اقوام و ملل نیست. چنانکه این عنصر قومی و ملی و نژادی در سایر عرصه های فکری و عملی تاریخ یهود و به ویژه در زمان حاضر نمود پیدا کرده است. (29)
حتی در تعالیم این قوم، خدا نیز اختصاص به همین قوم پیدا می کند و به نوعی در خدا خواهی نیز نسبت به دیگران خسّت می ورزند:
و قوم خود اسرائیل را برای خود استوار ساختی تا ایشان تا به ابد قوم تو باشند. و توای یهوه خدای ایشان شدی. (30)
و خداوند یهوه می گوید: خاندان اسرائیل خواهند دانست که من یهوه خدای ایشان با ایشان هستم و ایشان قوم من می باشند و خداوند یهوه می گوید: ای شما گله من و ای شما گوسفندان مرتع من انسان هستید و من خدای شما می باشم. (31)
این نژادپرستی افراطی تا جایی پیش می رود که دقیقاً با شرایط و الگوهای نژادپرستی آلمان نازی و حزب سوسیال دمکرات کارگران آلمان همخوانی دارد چرا که در مکتب نژادپرستانه هیتلر شعار آلمان برتر از همه مطرح بود و تمامی نژادهای دیگر را پست و محکوم به سلطه خویش می دانستند، (32) و یهودیان صهیونیست هم امروزه با شعار قوم برگزیده و اصالت دادن به نژاد، شناسایی و یهودی دانستن هر یهودی را به یهودی بودن مادر هر یهودی تا چهار نسل (33) مشروط کرده و ازدواج های یهودیان با غیر یهودی را ممنوع اعلام کرده اند، تا به قول خودشان پاکی و اصالت نژاد یهودی حفظ شود. آنان برای اثبات اصالت و برتری خون یهودی به معرفی دانشمندان، عالمان، هنرمندان و فیلسوفان یهودی می پردازند تا آنجا که قاضی صهیونیست آمریکایی می نویسد: خون یهود که در رگ های بنی اسرائیل روان است، دارای برتری معنوی و فکری است این خون سر آمد، حتی اگر یهودیان از دین یهود نیز دست بردارند (!) همچنان در رگ هایشان موج می زند. همانطور که مارکس، دیزرائیلی و اسپینوزا چنین بودند. (34) و این حرف به خوبی چهره این جهانی و سکولاریستی آنان را نمایان می کند که یک یهودی می تواند لامذهب باشد ولی باز هم برگزیده باشد.
اعتقاد به برگزیدگی و یهودیان امروز
از نتایج اعتقاد به برگزیدگی و تأکید بیش از حد بر اصالت نژادی در میان یهودیان وقوع جنایت هایی است که امروزه دامن گیر جامعه بشری شده است. سران جنبش صهیونیسم از سویی و کشورهای استعماری از سویی دیگر با سوء استفاده از این عقاید انحرافی یهود، جریانی ضد بشری را پایه گذاری کردند که امروزه بسیاری از جوامع درگیر زیاده خواهی های آن هستند. بسیاری از محققان حوزه ادیان و فرهنگ بر این باورند که صهیونیسم پدیده ای سکولار و غیر مقید به شریعت است تئودور هرتزل بانی نخستین کنگره یهودیان صهیونیست در سال 1997 در شهر بال سوئیس، و دیوید بن گوریون اولین نخست وزیر اسرائیل، از زمره یهودیان بی مذهبی بودند که در بسط و گسترش پدیده صهیونیسم نقش عمده ای را ایفا کردند. بنابر برخی گزارش های معتبر بیش از نیمی از یهودیان اسرائیل خود را صهیونیست های بی مذهب می خوانند و البته گزارش های غیر رسمی دیگری وجود دارد که رقم واقعی را بیش از این مقدار می داند. (35)
و مطمئناً این باورها به خاطر وجود برخی از فقرات و نوشته های عهد قدیم است که راه را برای تأویل و تفسیرهای این جهانی و سکولار باز می کند. (36) و اجازه می دهد تا یک یهودی بدون تقید به دستورات دینی باز هم یک یهودی باشد.
مؤیدی دیگر در جدایی صهیونیست ها از مذهب نوشته روژه گارودی در این زمینه است وی در تاریخ یک ارتداد می نویسد:
ایدئولوژی صهیونیستی بر یک قاعده بسیار ساده تکیه دارد که در پیدایش باب 7 جمله های 18-21 آمده است:
پروردگار با ابراهیم، اتحادی با این عبارت منعقد کرد. این اعقاب توست که این سرزمین را می دهم، از رود مصر با شط بزرگ، شط فرات. از آن زمان به بعد، رهبران صهیونیستی حتی اگر لاادری یا بی خدا باشند بی آنکه از خود بپرسند، که اتحاد، عبارت از چیست؟ وعده به چه کس داده شده است؟ یا این که آیا گزینش بی قید و شرط است؟ اعلام می کنند فلسطین را خداوند به ما داده است. آمارها، حتی اعلام شده از جانب دولت اسرائیل نشان می دهد که فقط 15 درصد اسرائیلیان مذهبی هستند. این امر مانع نمی شود که 90 درصد از آنان ادعا کنند که این سرزمین را خداوند به آنها ارزانی داشته است… همان خدایی که به او باور ندارند. اکثریت وسیع اسرائیلیان کنونی نه در اعمال و نه در ایمان مذهبی سهیم نیستند و احزاب مذهبی مختلف که با این وجود در دولت اسرائیل نقش تعیین کننده ای ایفا می نمایند جز اقلیت ناچیزی از شهروندان را گرد نمی آورند. (37)
شیوه های تبلیغ برتری نژادی
یکی از شیوه های تبلیغ برتری نژادی توسط یهودیان بزرگنمایی عالمان و دانشمندان یهودی است یا تمام کسانی که به نوعی ارتباط با آنان داشته باشند. در این شیوه می توان به نمونه های زیر اشاره کرد.
روانشناس معروف زیگموند فروید واضع مکتب تحلیل روانی و نظریه ناخودآگاه از یک خانواده یهودی تجارت پیشه به دنیا آمد وی با اینکه نزدیک ترین شاگردانش در مورد تاکید بیش از حد وی بر نظریه روانی جنسی با وی مخالف بودند و بعد از مرگش تغییر قابل توجهی هم در نظریه اش بوجود آوردند بخش قابل توجهی از شهرت جهانی اش را مدیون یهودی بودنش است. با آنکه نظریه او در مورد سائقه روانی جنسی بیشتر به یک ساطوره شبیه است تا نظریه علمی.
روانشناس معروف مکتب روانکاوی اریک فروم پدرش بازرگان و پدربزرگش یک خاخام یهودی بود خود او نیز چند سال را به عنوان طلبه مخلص تورات گذراند. وی نیز که یک روانشناسی اجتماعی بود بیشترین شهرت خود را به خاطر یهودی بودنش کسب کرد.
“تعقیب دانش به خاظر نفس دانشت، علاقه، تعصب آمیز به عدالت و میل شدید به استقلال فردی معیارهای ارزنده یهودیت نیستند و از این نظر افتخار می کنم که یهودی هستم.” آلبرت انیشتین
ماکس پلانک فیزیکدان برجسته آلمانی و محقق ممتاز برنده جایزه نوبل فیزیک در سال 1918 میلادی، آلبرت انیشتین دیگر فیزیکدان آلمانی برنده جایزه نوبل فیزیک در سال 1921 وهایزین برگ دانشمند و محقق بزرگ فیزیک و برنده جایزه نوبل فیزیک در سال 1932 که عمیق ترین اثر را بر تحول فیزیک کوانتوم گذاشت، هر سه در قرن بیستم زندگی می کردند. همچنین ماکس پلانک و هایزن برگ هر دو از لحاظ عمق اندیشه فلسفی و برداشتهای نظری از دانش فیزیک از انشتین قوی تر بودند. با این همه چرا انیشتین یک چهره شناخته شده و جهانی است ولی پلانک و هایزین برگ فقط برای دانشجویان رشته فیزیک شناخته شده است؟ جواب ساده است همان که در ابتدا آورده شد چون وی به یهودی بودن خود افتخار و از اسرائیل حمایت می کرد. (38)
البته ناگفته نماند که آلبرت انیشتین در هسته ای کردن اسرائیل نقش عمده ای داشته است. (39)
هم چنین در این موضوع می توان به دانشمندان مطرحی چون پوپر در فلسفه، مارکس در اقتصاد، دورکیم در جامعه شناسی، اسپینوزا در فیزیولوژی و بسیاری دیگر اشاره کرد.
در پروتکل دوم از پروتکلهای دانشوران صهیون (40)، داروین، مارکس و نیچه را از دانشمندانی معرفی می کنند که یهودیان زمینه گسترش آراء و عقایدشان را در جهان فراهم کردند.
در پایان بررسی خصیصه نژادپرستی افراطی در قوم یهود یکی از پروتکلهای مرتبط با این موضوع را نیز می آوریم.
در قسمتی از پروتکل شماره پنجم آمده است:
پیامبران به ما گفته اند که خداوند ما را برگزیده است تا بر سراسر دنیا حکومت کنیم. خداوند به ما نبوغ بخشیده است تا بتوانیم این بار را به دوش کشیم.
و در پروتکل سیزدهم می خوانیم:
ترفی و پیشرفت، فکری غلط و ایده ای دروغین است و کارش این می باشد که حقیقت را به صورت مبهم، پیچیده و پوشیده در آورد. حال آنکه فقط ما، ملت برگزیده خداوند و نگهبانان حقیقت برای دیدن روشن حقیقت آفریده شده ایم.
مال پرستی و ثروت اندوزی
جدای از ویژگی نژادپرستی و ملی گرایی افراطی یهود خصیصه دیگری که جزء خصایص لاینفک آنان شده است و در تمام صفحات تاریخ در مورد آن قلم فرسایی شده، علاقه بیش از حد به مال و ثروت و به عبارتی صفت مال پرستی آنان است.
این صفت انحرافی خود منبع صفات مَرَضی دیگری در شخصیت آنان شده است. از آن جمله مال پرستی این قوم کم کم آنان را به سوی رباخواری که راهی میان بُر و کم زحمت در کسب و کار است سوق داد. علاوه بر رباخواری صفاتی دیگر چون ثروت اندوزی و رشوه خواری نیز از پیامدهای افراطی مال پرستی این قوم می باشد تا جایی که کتاب گنجینه ای از تلمود از شرایط پیامبری و نازل شدن شخنیا یا روح مقدس را ثروتمند بودن شخص دانسته است. (41)
براساس تاریخ، یهودیان ساکن در سرزمینهای مسیحی نشین عموماً به کار صرافی و رباخواری مشغول بوده و سخت به این کار علاقه نشان می دادند و از این طریق به تحصیل ثروت و البته وابسته کردن معشیت مردم به خود و انباشته کردن پول شهرت یافتند. ظهور نخستین بانک ها و مؤسساتی که به اشخاص و دولت پول قرض می دادند، توسط همین جماعت یهودیان صورت پذیرفت چنانچه در روزگار ما نیز غالب مراکز و مؤسسات مالی و تجاری دنیا در دست یهودیان است.
در مورد روابط مالی و معاملات یهودیان با غیر یهودیان احکامی قابل تأمل و گاه غیر انسانی در تورات و تلمود یافت می شود که شدیداً تحت تأثیر توهم برتری نژادی آنان قرار دارد. به چند نمونه از این احکام توجه بفرمائید. البته همان طور که ذکر شد بسیاری از این احکام که در بردارنده توهین به سایر ادیان می باشد. در ترجمه از زبان عبری به دیگر زبانها حذف شده است.
برادر خود را سود قرضی نده نه به سود نقره نه به سود آذوقه و نه به سود هر چیزی که به سود داده می شود. غریب را می توانی به سود قرض بدهی. (42)
و مشخص است که برادر یعنی یهودی و غریب یعنی غیر یهودی.
در تلمود آمده است ربانی (43) کاهانا یک صد و بیست بشکه شراب از مردی غیر یهودی خرید. اما فقط بهای صد بشکه آن را پرداخت و زمانی دیگر شاخه های درختی را به یک نفر غیر یهودی فروخت و سپس به خادم خود گفت برو و از هر شاخه ای مقداری بردار چون سرقت از غیر یهودی جایز است. (44)
هم چنین می گوید که “دزدی نکن” از نظر نسر بن میمون به این معنا است که از یهودی دزدی نکن اما از غیر یهودی او اجازه می دهد که بدون هیچ ترس و واهمه ای دزدی کنی. (45)
در جایی دیگر پففر کورن در این زمینه می گوید از نظر یهودی املاک مسیحی مانند شنهای دریا بی صاحب است و نخستین یهودی که به زور آنها را تصرف کند مالک حقیقی آن اموال محسوب می شود. (46)
اینکه ثروت پرستی یهود را در ذیل خصیصه برتری نژادی به گونه ای بیشتر مورد توجه قرار دادیم به خاطر آن بود که مال پرستی آنان را می توان بر اساس همان ادعای برتری نژادی توجیه کرد. چرا که قوم یهود همیشه به دنبال تسلط بر جان و مال مردم و حکمرانی بر آنان بودند. تا بدینوسیله هم به پیشگویی های متون تحریف شده شان تحقق بخشند و هم مرهمی بر زخم آوارگی چندین ساله شان گذاشته باشند. آنان برای این کار از لحاظ انسانی نیروی کافی را نداشتند، پس با مال اندوزی در صدد ایجاد قطبهای قدرت مالی برآمدند چرا که امروزه ثروت نوعی قدرت موازی با حکومت محسوب می شود و از آنجایی که متون مقدس شان هیچگونه محدودیتی برایشان در کسب ثروت قائل نیست، و حتی ربا را که در ادیان دیگر تحریم شده مباح می شمارد، آنان بدون تعرض به دستورات دینی با کثیف ترین و ضد انسانی ترین راه ها به تحصیل ثروت پرداختند و در مدت کوتاهی به قدرت های مالی بزرگی در کشورهای محل سکونت خود مبدل شدند. امروزه آنچه به عنوان رژیم صهیونیستی در جهان خودنمایی می کند بیشترین تأثیر را از این دو خصوصیت موجود در شخصیت قومی یهود گرفته است. چرا که یکی از دلایل حمایت کشورهای امپریالیستی و استعماری جهان از این رژیم یکی وجود یهودیان ثروتمند در آن جوامع و تحت فشار قرار دادن حکومت ها برای پشتیبانی از این رژیم است و دیگری آگاهی کشورهای استعماری به عقاید منحط و ضد دینی و ضد بشری آنان می باشد که با پشتیبانی از این شیوه تفکر، موجب تضعیف بزرگترین مانع در برابر اهداف استعمارگران خواهند شد و آن مانع وجود ادیان الاهی و ارزش های انسانی است که با وجودشان عرصه برای استثمار و کدخدا منشی کشورهای استعماری تنگ می شود.
و امروزه این دو خصیصه غیر انسانی دست به دست هم داده و جنبشی در قالب یک تفکر ضد بشری شکل گرفته که برای رسیدن به توهمات مالیخولیایی شان ملّتی را آواره و کشوری را اشغال کرده و به خاطر عقده های حقارت و خود کم بینی که تماماً در نتیجه عقاید پست و ضد بشری شان است، کمر به قتل مردان و زنان و کودکان بی گناهی بسته اند که بزرگترین گناهشان دفاع از عقیده و شرافتشان است.
پی نوشت ها :
1. Lujo Berntano.
2. صهیونیسم – یوری ایوانف، ص 20.
3. یهود و صهیونیسم، ص 208.
4. پیشین، به نقل از دایره ی المعارف یهودی، ج 12، ص 999.
5. وسایل الشیعه باب 31- حدیث 3 – مقدمات النکاح.
6. پیشین، حدیث 2.
7. پیشین، حدیث 5.
8. به توضیحات “گتو” مراجعه کنید.
9. نساء 46؛ مائده، 13، 41؛ بقره، 75 و…
10. اولین نفوذی یهودی در دین مسیح را یهودای استخریوطی معرفی می کنند که همو با گرفتن پاره هایی از نقره حضرت مسیح را به یهودیان معرفی کرد و باعث به صلیب کشیدن وی شد، البته بنابر اعتقاد مسیحیان که این واقعه در عهد جدید، انجیل متی باب 26، جمله های 14-15 و جمله های 47-49 مذکور است. بعد از وی شخصی به نام پَولس با رخنه در دین مسیح تا حدود زیادی آن را از مفاهیم الاهی تهی کرد. وی که در آغاز امر، یک یهودی متعصب با نام شاوول بود پس از کشته شدن عیسای مسیح علیه السلام ناگهان اعلام کرد که مسیحی شده است و مسیح او را مأمور به تبلیغ مسیحیت کرده است. دو تن از نویسندگان اناجیل چهارگانه یعنی مُرقس و لوقا در سلک شاگردان وی درآمدند. نکته شایان توجه این که برای نخستین بار او بود که اعلام کرد عیسی فرزند خداست و بر این امر پای فشرد. حتی مارتین لوتر مؤسس مذهب پروتستان هم به عقیده بعضی به خاطر نظرات جانبدارانه اش در مورد یهودیان، یهودی یا نیمه یهودی معرفی شده است. ر.ک تبار انحراف، انتشارات مؤسسه اطلاع رسانی و مطالعات فرهنگی لوح و قلم، ص 314 و یهود و صهیونیسم، احمد کریمیان، ص 512، انتشارات مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول 1386.
11. رجوع کنید به بخش منابع تکوین شخصیت قومی یهود قسمت پیامبران الاهی.
12. برای مثال در احادیثی که ابوهریره از پیامبر اکرم نقل می کند، نعوذبالله پیامبرانی چون حضرت ابراهیم، دروغگو و حضرت موسی، جنایت کار و حضرت سلیمان، هواپرست معرفی می شوند و موارد خلاف عقل بسیاری را به آنان و سایر پیامبران نسبت می دهند. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به سیری در صحیحین، آیت الله محمد صادق نجمی، انتشارات مؤسسه بوستان کتاب، چاپ هشتم، 1385.
13. در حدیثی ابوهریره از پیامبر اکرم نقل می کند که حضرت ابراهیم دروغ نگفت مگر در سه مورد که یکی از آن موارد را همان محلی می داند که در تورات هم به آن اشاره شده است. پیدایش، باب 20، جمله های 19-20 و قضیه از این قرار است که حضرت ابراهیم همسر خود را به عنوان خواهر خود معرفی می کند تا با تزویج او به پادشاه، صاحب اموال شده و جانش در امان بماند و در این جا با وارد کردن این حدیث به نوعی به محکم کردن این اتهام می پردازند و مشروعیت بیشتری به آن می دهند. ر.ک محمد صادق نجمی، سیری در صحیحین، ص 279. البته ابوهریره در مورد پیامبر نیز اراجیفی دارد که در منابع اهل سنت مذکور است از آن جمله در جایی نقل می کند که رسول خدا نعوذبالله گاهی در نماز سهو و اشتباه می نمود و در جایی دیگر پیامبر را در حالی معرفی می کند که با حال جنابت در محراب قرار گرفت و او را مانند دیگران غضب کننده و فحش دهنده به مؤمنان معرفی می نماید. سیری در صحیحین، ص 315 و 317.
14. در منابع اهل سنت روایات فراوانی از ابوهریره نقل شده است. وی در کثرت حدیث کردن معروف، بلکه مقام اول را دارد. بسیاری از محققین برآنند که وی محضر رسول خدا را تنها به مدت یک سال و نیم درک کرده است، با این همه از وی در صحیحینملسم و بخاری 5374 حدیث نقل شده است، در حالی که مجموع احادیثی که از خلفای چهارگانه در کتب و مسانید اهل سنت نقل گردیده 1411 حدیث است! سیری در صحیحین، ص 134.
15. سیری در صحیحین، ص 217، به نقل از صحیح مسلم، ج 8، باب النهی عن ضرب الوجه، حدیث 2612.
16. قاموس کتاب مقدس، ماده آدم؛ در آنجا صورت را به معنای سیرت و صورت واقعی انسان تفسیر کرده اند.
17. تکراری بودن بعضی مطالب به خاطر نگارش جداگانه این مقالات می باشد.
18. مجله هفت آسمان، ش 22، ص 114.
19. سِفر خروج باب 19 جمله های 3-6 و سفر تثنیه باب 7 جمله های 5-8.
20. هفت آسمان، ش 22، ص 118.
21. باورها و آیین های یهودی، ص 349.
22. سفر خروج، باب 19، جمله ی 6.
23. سفر لاویان، باب 26، جمله های 14-17.
24. المیزان، ج 8، ص 154.
25. هفت آسمان، ش 22، ص 188.
26. مزامیر داوود، باب 105، جمله های 6-12.
27. پیدایش، باب 17، جمله 8.
28. پروتکلهای دانشوران صهیون، ص 604، به نقل از علامه پولس حنا مسعد از کتاب همجیه التعالیم الصهیونیه، ص 52.
29. مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، ص 54.
30. دوم سموئیل، باب 7، جمله 24.
31. خزقیال نبی، باب 34، جمله های 30-31.
32. عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام، ص 59.
33. پیشین، ص 295.
34. پیشین، ص 296.
35. مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، ص 475، به نقل از تدارک جنگ بزرگ، گریس هالسل، ص 210.
36. مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، ص 475.
37. روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، ص 35، 36. این همان کتابی بود که باعث شد وی به جرم اتهام زدن بر یهودیان محاکمه شود.
38. علی جدید بناب، عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام، ص 150.
39. لازم به یادآوری است، افرادی که در لوس آلاموس آمریکا با انشتین در ساخت بمب اتمی همکاری داشتند، عمدتاً یهودی بودند. پژوهه صهیونیست، ص 402.
40. پروتکل Protocol به معنای صورت مجلس جلسات سیاسی که برای بررسی و تحقیق و مذاکره در امری منعقد گردد فرهنگ معین. پروتکلهای حکمای صهیون عبارت است از اساس نامه سیاسی سران صهیونیسم که در سال 1897 م در 24 قسمت و هر قسمت در چندین بند تنظیم و تدوین گردید. در این پروتکلها، خط مشی ها، سیاست ها و اهداف نژادپرستانه و سلطه جویانه صهیونیسم، با تکیه بر روشهای ماکیاولیستی با صراحت تمام تشریح شده است. انتشار این اسناد، سر و صدای زیادی برپا کرد و چهره زشت و دهشتناک پیروان تلمود را چنان آشکار ساخت و طبل رسوایی آنان را بنواخت که صهیونیست ها چون خویشتن را در چنبره ننگ و فضیحت آن غافلگیر دیدند، انتساب آن را به خود نفی کرده و آن را جعلی خواندند، امّا دلیل و اسناد مکشوفه اصالت و صحت انتساب آن را به صهیونیست ها اثبات نموده است. عجاج نویهض پژوهشگر نامدار فلسطینی در کتاب پر ارج بروتوکلات حکماء صهیون که با نام پروتکل های دانشوران صهیون به فارسی ترجمه شده است می نویسد: برای نخستین بار نسخه ای از این کتاب به دست یکی از پژوهشگران روسی به نام سرگئی نیلوس افتاد که آن را در سال 1905 م در روسیه منتشر کرد. امّا بلافاصله رژیم کرنسکی این کتاب را ممنوع ساخته و برای درندگان آن کیفر اعدام! مقرر نمود و تمام نسخه های آن را با دقت جمع آوری کرده و از میان برد. نسخه ای از متن روسی کتاب در دهم اوت 1906 م به موزه لندن انتقال یافت تا اینکه ویکتور مارسدن خبرنگار روزنامه انگلیسی مورنینگ پست Morning Post که مدت ها به عنوان نماینده ی این روزنامه در روسیه اقامت داشت و به زبان روسی نیز کاملاً مسلط بود در سال 1920 م آن را از روسی به انگلیسی ترجمه و منتشر ساخت. مضامین ضد انسانی و دهشتناک این پروتکل ها چنان حیرت و شگفتی غربیان را برانگیخت که تا سال 1958 م بیش از یک میلیون نسخه از ترجمه انگلیسی آن به فروش رسید. از آنجا که متن پروتکل از سبک و سیاق واحد و یکسانی برخوردار است، پژوهشگران غربی به دنبال تحقیقات دامنه داری که انجام داده و قراین و شواهد فراوانی که بدست آورده اند، به این نتیجه قطعی رسیده اند که پروتکل ها نمی تواند محصول کار افراد متعدد باشد. بلکه صرفاً توسط یکی از سران یهود فراهم آمده است که او هم کسی جز آشر گینز برگ با نام مستعار احد هاآم به معنای “یکی از مردم” نیست. وی که کامل ترین جلوه تعالیم تلمود محسوب می شد استاد و مراد حابیم و ایزمن بود و وایزمن در خاطرات خویش، با رعایت والاترین مراتب اجلال و احترام او را استاد خود خوانده است. این پروتکل ها در نخستین کنفرانس صهیونیستی که در سال 1897 م در شهربانی سوئیس برگزار شد طی چند روز در حضور سران جنبش صهیونیسم قرائت گردید و در نهایت مورد تأیید قرار گرفته و به امضای آنان رسید. ر.ک. عجاج نویهض – پروتکل های دانشوران صهیون – ترجمه حمیدرضا شیخی.
41. گنجینه ای از تلمود، ص 140.
42. تثنیه باب 23، جمله های 19-20.
43. ربی، راب، ربانی همه در معنای عالم دینی می باشند.
44. پروتکلهای دانشوران صهیون، ص 607، به نقل از علامه پولس از کتاب همجیه التعالیم الصهیونیسیه، ص 68.
45. پیشین، ص 63.
46. پیشین، ص 65.
منبع: قاسمی، سلمان، (زمستان 1389)، ردپای سامری، اصفهان، کیاراد، اول.