انسان بر سر دو راهی: پذیرش فرمانروایی عقل یا فرمانروایی نفس
تقابل عقل و نفس
عقل، مأخوذ از عِقال شتر است، به معناى بند در پا بستن. چنانکه راغب در مفردات می گوید: أصل العقل الامساک والاستمساک کعقل البعیر بالعقال، اصل عقل یعنى امساک و استمساک مثل بستن دست و پاى شتر.[1]
«اعقلوا» از مادّه «عقل» (بر وزن دغل) به معنى بستن پاى شتر است، سپس به نگهدارى هر چیزى اطلاق شده و عقل به معنى خرد نیز از همین ریشه است زیرا انسان را از کارهاى خلاف بازمىدارد.[2]
بنابراین عقل را از آن جهت عقل مى گویند که مانع از رفتن به سوى افعال ناپسند مى شود و انسان را از انجام دادن گناه و انحرافات اخلاقى باز مى دارد.
هوای نفس تمایلات نفس اماره است که بی قید و شرط و همراه با افراط است. هوای نفس حجابی در برابر عقل می افکند که انسان نمی تواند حق را مشاهده کند تا جایی که باطل را توجیه کرده حق جلوه می دهد و حق را تخریب کرده باطل جلوه می دهد.
عقل مانع از بدی هاست و نفس، امر کننده به بدی هاست. “إِنَّ الْعَقْلَ عِقَالٌ مِنَ الْجَهْلِ، وَ النَّفْسَ مِثْلُ أَخْبَثِ الدَّوَابِّ، فَإِنْ لَمْ تُعْقَلْ حَارَت، فالعقل عقالٌ من الجهل”، “عقل، بازدارنده جهل است و نفس [امّاره] مانند پلیدترین جنبندگان است پس اگر مهار نگردد، سرگردان مى شود، پس عقل بازدارنده جهل است.[3]
اسارت عقل تحت فرمانروایی هوای نفس
دشمن ترین دشمنان انسان نفس اوست. هوای نفس به قدری دشمن انسان است که عقل انسان را به اسارت می گیرد و عقلی که باید فرمانروا باشد، تحت فرمانروایی هوای نفس قرار می گیرد. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرمایند: “أعدى عَدوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ”، “دشمن ترین دشمنانت، نفس توست که در میان دو پهلویت است”.
لذا انسان قبل از توجه به دشمنان بیرونی باید به دشمن داخلی توجه کند زیرا دشمن ترین دشمنان انسان در نزدیک ترین نقطه نسبت به او قرار دارد و همواره انسان در تیرس اوست.
حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “کمْ مِنْ عَقْلٍ أسِیرٍ تَحْتَ هویً أمِیرٍ”، “چه بسیار خردى که اسیر فرمانروایی هوس است”.[4]
در وجود انسان، یا عقل حکومت می کند یا شهوت، پس انسان یا تابع عقل خود است یا تابع شهوت خود. حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “الْعَقْلُ وَ الشَّهْوَةُ ضِدَّانِ وَ مُؤَیدُ الْعَقْلِ الْعِلْمُ وَ مُزَینُ الشَّهْوَةِ الْهَوَى وَ النَّفْسُ مُتَنَازَعَةٌ بَینَهُمَا فَأَیهُمَا قَهَرَ کَانَتْ فِى جَانِبِهِ”، “عقل و شهوت ضد یکدیگرند و یارى کننده عقل علم است و زینت دهنده شهوت هواى (نفس) است و نفس در میان این دو در کشمکش است، پس هرکدام از این دو پیروز شود نفس در کنار آن قرار مىگیرد”.[5]
آثار پیروی از دستور عقل و دستور نفس
اگر انسان از هوای نفس خود پیروی نکند و از عقل استفاده کند، حقانیت حق و بطلان باطل را مشاهده خواهد کرد، اما اگر از هوای نفس خود پیروی کند حق را باطل می پندارد و از او روگردانی می کند چون مخالف هوای نفس اوست، و باطل را حق می انگارد و با شوق و شتاب به سوی او می رود چون مطابق هوای نفس اوست.
وقتی انسان از هوای نفس خود پیروی کند یکی از آثار آن در جامعه اسلامی این است که نام و یاد شهدایی را که با خون خود انقلاب و مملکت اسلامی را آبیاری کردند، نمی پسندد، چون عقل او اسیر هوای نفس او شده است و اکنون عقل او نمی تواند جایگاه رفیع شهدا را درک کند، بلکه تلاش می کند که یاد و نام آن رزمندگان مخلص و ارواح پاک را به فراموشی سپرده شود، اما اگر انسان به وسیله عقل خود از تبعیت از هوای نفس خود جلوگیری کند، با ذکر نام و یاد شهدا غبار غفلت را از خود می زداید و روح و جان او حیات تازه ای را احساس می کند.
مقام معظم رهبری در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران استان سمنان فرمودند: “شهدای برجسته ی این استان زیادند. عکس بعضی از اینها را اینجا نصب کرده اند. شهید شاهچراغی، شهید سید کاظم موسوی – که از شهدای هفتم تیر است – شهید سید کاظم کاظمی، شهید حسن شوکت پور، شهید محمود اخلاقی، شهید همتی – که فرمانده ی ناوچه ی پیکان بود – شهید سید احمد نبوی، شهید حسن عرب عامری، شهید مرتضی شادلو و شهدای فراوان دیگر؛ فرزندانِ برجستگانِ این حوزه و این مجموعه: فرزند حضرت آقای اختری، فرزند حضرت آقای نصیری؛ اینها خیلی ارزش و اهمیت دارند. استان شما از این جهت استان پُرافتخاری است و این را قدر بدانید”.[6]
عقل که از بزرگترین موهبت های الهی است و عامل برتری و باعث شرافت انسان بر حیوان است، باید زمام فرمانروایی به دست او باشد، نه هوای نفس، اما اگر انسان عنان فرمانروایی را به دست نفس بدهد، آن گاه عقل زیر سلطه هوای نفس قرار می گیرد و آن برتری و شرافت را از دست می دهد.
قرآن کریم می فرماید: “أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَـٰهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّـهُ عَلَىٰ عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَىٰ سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَىٰ بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّـهِ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ”، “آیا دیدی کسی را که معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را با آگاهی (بر اینکه شایسته هدایت نیست) گمراه ساخته و بر گوش و قلبش مُهر زده و بر چشمش پردهای افکنده است؟! با این حال چه کسی میتواند غیر از خدا او را هدایت کند؟! آیا متذکّر نمیشوید؟!”.[7]
کسانی که از هوای نفس خود پیروی کرده و هوای نفس خویش را اله و معبود خود قرار داده اند، آنان از درک انسانی و فهم بی بهره اند و هم ردیف حیوانات و چارپایانند، بلکه بدتر و پست تر از آنان هستند و این فرومایگی آنان به خاطر نداشتن علم و آگاهی نیست، بلکه با وجود داشتن علم به چنین گمرایی گرفتار شده اند.
پیروی از هوای نفس به قدری زیانبار است که انسان را از حق باز می دارد. حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) می فرمایند: “أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى، وَطُولُ الاْمَلِ، فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ، وَأَمَّا طُولُ الاْمَلِ فَیُنْسِی الاْخِرَةَ”، ” اى مردم! وحشتناکترین چیزى که از آن بر شما مىترسم، دو چیز است: پیروى از هواى (نفس) و آرزوى دراز، امّا پیروى از هوا (انسان را) از حق باز مىدارد، و امّا آرزوى دراز موجب فراموشى آخرت مىشود”.[8]
به نظر مىرسد که امام علیه السّلام این خطبه را بعد از پیروزى در جنگ جمل به هنگام ورود به کوفه ایراد کرده است، تا کبر و غرور ناشى از پیروزى و رقابت بر سر غنائم جنگى را کنترل کند.[9]