طلسمات

خانه » همه » مذهبی » انسان بعد از قیامت

انسان بعد از قیامت

انسان موجودی است دارای فطرت کمال جویی ؛ لذا به هر کمالی که می رسد باز فراتر از آن را طلب می کند ؛ اگر به انسانی تمام علم عالم را بدهند جز یک گزاره علمی را ، باز راضی نخواهد بود و طالب دانستن آن گزاره علمی هم خواهد بود .در مورد قدرت ووجاهت و ثروت و لذت و زیبایی و درازی عمر نیز چنین است . انسان طالب قدرت بی نهایت ،احترام ومقام بی نهایت ، ثروت بی نهایت ، لذت بی نهایت ،زیبایی بی نهایت و عمر بی نهایت (جاودانگی ابدی ) است.
انسان تا در دنیاست طالب این امورست ؛ اگر به انسانهای اطرافمان نظری بیفکنیم خواهیم دید که همه خواسته یا ناخواسته دنبال همه یا برخی از این امورند؛ ولی اکثر انسانها از این امر غافلند که زندگی دنیا یی پر ازمحدودیت است و محال است کسی در دنیا تمام این امور را با وصف بی نهایت به دست آورد.از این رو انسان در دنیا دائما در حال طلب است؛و رکود و سکون ــ که با کمال جویی او در تضاد است ــ او را آزرده می سازد ؛ حتی این پندار که انسان در آخرت به رکود وسکون خواهد رسید و از حرکت تکاملی باز خواهد ماند برای انسان کمال جو و بی نهایت خواه آزار دهنده است ؛ لکن این پنداری بیش نیست . ما انسانهای عادی ــ که انسان کامل نشده ایم ــ هیچگاه به اوج کمال انسانی نرسیده ایم لذا تصور درستی از غایت انسان در دست نداریم ؛ تنها تصوری مبهم و فطری در ما وجود دارد که ما را به سمت آن غایت عالی می کشاند ؛ به طوری که به هر کمالی می رسیم می فهمیم که این آن کمال نهایی که ما می خواهیم نیست .اگر آدمی به آن کمال نهایی دست یافت آنگاه با تمام وجود می یابد که به مقصد رسیده است ؛ در آن صورت است که طلب و نیاز از بین می رود و انسان خود را بی نهایت می یابد؛اما این مقصد نهایی بهشت نیست بلکه مرتبه ای مافوق بهشت است .
برای اینکه معلوم شود آخر زندگی انسان و کمال نهایی او چه می شود، باید دانست که اولِ زندگی او چه بوده است. خداوند می فرماید: « … کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ…» (اعراف/29و30)؛( … همان گونه که شما را در آغاز آفرید باز می گردید، جمعی را هدایت کرده و جمعی گمراهی بر آنها مسلم شده است …» و فرمود: « وَ إِنْ مِنْ شَیْ ءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُوم » ٍ(حجر/21)؛( و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را ناز نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معین» و فرمود: « ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللّهِ باقٍ …» (نحل/96)؛( آنچه نزد شماست فانی می شود اما آنچه نزد خداست باقی است …) . از این آیات شریفه استفاده می شود که اولاً همه اشیاء و از جمله انسان حقیقتی در نزد خدا دارند ثانیاً این حقیقت ثابت و زوال ناپذیرو جاودانه است ـــ بر خلاف امور دنیوی که زوال پذیرند ـــ ثالثاً مسیر بازگشت مطابق مسیری است که انسان از خدا تا عالم ماده طی کرده است. بنابراین ما از جانب خدا آمده ایم و به سوی او بازمی گردیم . «أَلا إِلَى اللّهِ تَصیرُ اْلأُمُورُ » (شوری/53)؛( آگاه باشید که همه امور به سوی خدا بازمی گردند.)
انسان مظهر اسماء خدا و ظهور کمالات اوست و بازگشت او به عالم اسماء الله است و مراد از اسماء الله، الفاظ یا مفاهیم نیستند بلکه اسماء خدا ، کمالات وجودی خدا و حقایقی الهی و مافوق عالم مخلوقاتند ؛ و نظام عالم براساس نظام اسما‌ء الله است؛ بلکه انسان فوق مرتبه اسماء الله و از مقام احدیت آمده است و بازگشت او نیز به سوی مقام احدیت است. تمام خلائق مظاهرکمالات خدا هستند که با اسم الظاهر به ظهور می رسند و به حکم اسم الباطن به اصل خویش بازمی گردند. پس خلق، ظهور کمالات اویند و کمالات خدا از آن اوست ؛ لذا اهل توحید می گویند: « إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ » (بقره/156)( ما از آن خداییم و به سوی او بازمی گردیم )
انسان در بین دیگر موجودات دارای اخیتار ویژه و مکلف به تکالیف الهی است و در سایه این تکالیف است که می تواند به مقام لایق خویش بارمی یابد. به عبارت دیگر دین و قرآن نقشه بازگشت انسان است، که انسان با آن راه آمده را بازمی گردد و چون این مسیر را آمده است خاطره ای از این مسیر در فطرت او نقش بسته است ، از این جهت است که انسان امور الهی را فطرتا طالب است مثلا فطرتا علم را دوست دارد، زیبایی را دوست، عدالت و خوبی را دوست دارد و … بنابراین تعیین سرنوشت انسان و مقصدی که انسان به آنجا می رسد در دنیا به دست خود اوست و فطرت و عقل و دین راهنمای او هستند به سمت مقصد حقیقی؛ و روز قیامت صرفا روز ظهور حقیقت است یعنی در آن روز معلوم می شود که هر کسی چه راهی را رفته و به کجا رسیده است. در آن روز گروهی اصحاب شمال و اهل جهنمند ؛ اینها کسانی هستند که کمالات وجودی خود را کسب نکرده و پشت به خدا نموده اند؛ لذا در ظلمت و تاریکی قرار گرفته اند ؛ چون از خدا که نور است رو برگردانده اند. اینها خدا را فراموش کردند لذا در همین دنیا ، همه عالم او را فراموش کردند حتی خودش نیز خودش را فراموش کرد. چون همه موجودات باطنا رو به خدا هستند و اگر کسی پشت به خدا کند، هستی با او قهر می کند. خداوند متعال می فرماید: « و نباشید مانند آن کسانی که خدا را فراموش کردند پش خدا آنها را به خودفراموشی گرفتار نمود آنها همان فاسقانند»(حشر/19) و فرمود: « هر کس از یاد خدا روی برگرداند پس همانا برای اوست زندگی تنگ و روز قیامت او را کور محشور می کنیم. گوید پروردگارا چرا مرا کور محشور کردی در حالی که من بینا بودم. خدا می فرماید: آن گونه که آیات من برای تو آمد و تو آنها را فراموش کردی، امروز نیز تو فراموش خواهی شد». (طه / 24 – 26 ) چنین کسی هیچ نخواهد دید چون از نور خدا محروم است و بدون نور خدا هیچ چیزی قابل رؤیت نیست.اینها کسانی هستند که علم وقدر ت وثروت و عزت و حیات و لذت و زیبایی و جاودانگی را دنیا می خواستند و غافل بودند از این که غایت آنها در مافوق عالم ماده و بلکه در مافوق عالم ملائک و در « فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ » رقم خورده است .
اما گروهی دیگر در قیامت اصحاب یمین هستند و جایگاه آنها بهشت است. اینها متوجه بوده اند که غایت انسان در دنیا به دست نمی آید ؛ لذا غایت خود را در بهشت می جستند ؛ البته بهشت نیز مراتبی دارد؛ لذا اصحاب یمین همه در یک سطح از کمال نیستند . اینها زمانی که بهشت قدم گذاشتند به آرامش ابدی می رسند و طلب آنها خاموش می شود ؛ چون به بی نهایتها می رسند .بهشت ابدی است و برای آن پایان معنی ندارد چون پایان برای چیزی است که حرکت داشته باشد و حرکت از خصوصیات عالم ماده است لذا در بهشت نه حرکت است و نه زمان ؛ و جایی که حرکت و زمان نیست نه پایان معنی دار و نه خستگی و دلزدگی . خستگی و دلزدگی بر موجودی عارض می شود که قابلیت حرکت داشته باشد ولی گرفتار سکون و رکود گردد ؛ اما موجودی که از حوزه حرکت و تکامل بیرون بوده و به دارالقرار رسیده و ثابت است آرزو و انتظار و تکامل و حرکت و به فعلیت رسیدن و خستگی و دلزدگی برای او بی معناست . دنیا دار انفعال و تأثیر پذیری است ، و عمده ی لذایذ انسان از سنخ انفعالند اما لذایذ بهشتی از سنخ فعلند نه انفعال. خداى متعال می فرماید : « لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها ولدینا مزید» (ق/ 35 ) «[در بهشت ] براى آنان است هرآنچه بخواهند و نزد ماست بیش از آن » و فرمود « و لکم فیها ما تشتهی انفسکم » ( فصلت /31 )« و برای شماست در بهشت هرآنچه که بخواهید » این آیات و آیات مشابه آنها ، دلالت مى کنند که خواسته هاى نفس انسان در آخرت، به انشاء(ایجاد) خود او است، بلکه همه لذّت ها و رنج هاى او در آن عالَم، از مقوله فعل اند، نه اِنفعال. لذّت هاى دنیوى از قبیل انفعال اند؛ یعنى، از خارج بر نفس وارد مى شوند و در وى اثر مى کنند. برخلاف لذت هاى آخرت که از باب فعل و تأثیر و انشاى نفس اند. در روایت آمده است: فرشتگان باید از اهل بهشت اجازه بگیرند تا بر آنان وارد شوند و بالاترین سلطنت ها همین است که اهل بهشت، هرچه اراده کننده، بشود. آنچه ملالت و خستگى را به دنبال دارد، انفعال نفسانى است؛ نه فعل و تأثیر و انشای نفس و لذا در عالم آخرت، هیچ گونه خستگى و مَلالتى وجود ندارد . انسان در بهشت هرچه اراده کند تحقق می یابد لذا هر انسان بهشتی در حد خود همه چیز است و آرزو کردن برای او معنی ندارد حتی بهشت او هم با دست خود او ایجاد می شود .در بهشت لذت هر چیزی ــ مثلاً لذت میوه خوردن ــ بی نهایت است ؛ یعنی اولاً هر چیزی لذت همه چیز را دارد ــ مثلاخوردن یک سیب لذت تمام خوردنی ها و لذت نکاح و لذت خواب و لذت دیدن زیباییها و… را دارد ـــ ثانیاً لذت آن از حیث شدت بی نهایت است.چون در بهشت هر آنچه انسان اراده کند مهیا می شود و انسان ذاتا بی نهایت خواه است لذا انسان در بهشت از هر چیزی بی نهایت آن را طلب می کند . بهشتی صاحب قدرت بی نهایت ، لذت بی نهایت ، دارایی بی نهایت ، زیبایی بی نهایت و عزت بی نهایت است ؛ اما این به آن معنا نیست که همه اهل بهشت با هم برابرند یا قدرت و دارایی و زیبایی و عزت آنها با قدرت و دارایی و زیباییو عزت خدا برابری می کند. چون بی نهایت بودن خود مراتب دارد. ــ برای تقریب به ذهن مثالی می زنیم : اعداد طبیعی یعنی 6،5،4،3،2،1،…. بی نهایتند توان دوم این اعداد یعنی 36،25،16،9،4،1،…. نیز بی نهایتند ؛ اما این دو بی نهایت باهم برابر نیستند . در ریاضیات نیز قضیه « بی نهایت = بی نهایت » نادرست است . هر مرتبه از بهشت به خودی خود بی نهایت است ولی در مقام مقایسه دو مرتبه از بهشت یک مرتبه نسبت به مرتبه دیگر محدود می شود ؛ همانطور که سلسله اعداد طبیعی نسبت به سلسله توان دوم اعدا طبیعی محدودند . البته افراد مرتبه پایین بهشت مقام افراد بالاتر را به تفصیل ادراک نمی کنند لذا احساس نقصان نمی کنند . بنابر این اهل بهشت در هر مرتبه ای که هستند غرق در بی نهایتند و برای کسی که غرق در بی نهایت است آخر و نهایت و نتیجه معنی ندارد ؛ هر چه در تصور او آید در وجود او مهیا است .
در آخرت گروه سومی نیز وجود دارند که مقام آنها فوق اصحاب یمین و اهل بهشت است. اینها اهل جنت ذات وغرق در لذت دیدار خداوند متعالند؛ و به بهشت اسماء و صفات بارمی یابند. اینها زنده به حیات خدا، عالم به علم خدا، قادر به قدرت خدا ، عزیز به عزت خدا و باقی به بقای خدا هستند . اینها کسانی هستند که بهشت آرزومند آنهاست.اینها در تمام مراتب بهشت ، حاضر و بهترین آن مرتبه اند ؛ لکن حقیقت آنها فراتر از بهشت است. اینگونه انسانها در دنیا نیز در بند رسیدن به بهشت نیستند ؛ چون اینها برخلاف اصحاب یمین که در زندگی دنیوی مراتب بهشت را یک به یک طی می کنند تمام مراتب بهشت را به دست آورده اند ؛ و مشغول طی مراتب جنت ذات و مراتب اسماء و صفاتند .ــ درک این مقام از حد ادراک ماها که هنوز تمام مراتب بهشت را طی نکرده ایم بیرون است ؛ بسیاری از ما حتی قادر به درک مراتب متوسط بهشت هم نیستیم چه رسد به درک مقام قرب و مقام سابقون . آنچه در قرآن از نعمات بهشتی گفته شده ، ظاهر آنها در حد فهم مردم عادی است، لکن برای اهل حقیقت در پشت همین الفاظ، حقایقی نهفته است. حقایق عالم بالا برای ما مجهول است لذا این کلمات تنها سایه ای از آنها را برای ما روشن می کنند. تعریف بهشت برای اهل دنیا مثل تعریف خورشید است بر نابینای مادرزاد. یک نابینا از تعریف خورشید ممکن است تصویری در ذهن برای خود درست کند ولی این تصویر هیچ گاه عین خورشید نخواهد شد. لکن اگر این نابینا، روزی بینا شود ، به محض دیدن خورشید از روی همان تعاریف و تصورات ناقص ، خورشید را خواهد شناخت و آن موقع است که می فهمد چه قدر تفاوت بوده است بین فهم قبلی او با فهم فعلیش ؛ لذا خداوند متعال فرمود: « هیچ کس نمی داند چه چشم روشنیهایی برای او نهفته شده است. این پاداش کارهایی است که انجام می دادند.»(سجده/17(
بنابراین سعادت حقیقی که غایت انسان است ، یعنی رسیدن به حقیقت و کمال خویش و چون کمال انسان دارای مراتبی است، سعادت او نیز دارای مراتب است. بهشت درجه ای از سعادت است که خود درجاتی دارد و بالاتر از آن رسیدن به مقام رضوان خداست ؛ لذا خداوند متعال بعد از تشریح نعمات بهشتی فرمود: « … وَ رِضْوانٌ مِنَ اللّهِ أَکْبَرُ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»(توبه/72) ( و رضوان و خشنودی خدا برتر است و این است پیروزی بزرگ.) بالاتر از این نیز مقاماتی است و اعلی درجه سعادت رسیدن به مقام احدیت است که فهم آن از عقول ما خارج است. ــ توجه : مقام احدیت برای همه، یکسان نیست و احدیت هر کسی به نسبت خود اوست ؛ و احدیت چهارده معصوم فوق همه است که احدیت ظلّی است ــ
برای ما که به حقیقت سعادت دست نیافته ایم ، تعریف سعادت از امور دشوار وبلکه محال است چون حقیقت سعادت با رسیدن به آن ادراک می شود ؛ وقبل از رسیدن تنها تصویر مبهمی از آن در ما وجود دارد ؛ لذا ما انسانهای به کمال نرسیده سعادت وغایت انسان را همواره با اجزای آن می شناسیم ؛ اجزایی که در هر مرتبه از سعادت ، دائما حضور دارند، که عبارتند از: جاودانگی ، دانایی ، قدرت ، عزت ، غنا و دارایی ، زیبایی ، لذت و ابتهاج و … به طوری که اگر انسان همه این امور را در دنیا داشته باشد باز احساس سعادت می کند لکن داشتن همه اینها در دنیا محال است ولی با این حال مردم در دنیا دنبال این امورند. اگر اندکی در انسانهای اطرافمان دقت کنیم می بینیم که همه دنبال این امورند و کسی نیست که لااقل دنبال یکی از این امور نباشد. البته رسیدن به این امور در دنیا نیز به نوعی ممکن است اما برای کسانی که دنیا و آخرتشان را به هم پیوند دهند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد