خانه » همه » مذهبی » انسان و دین

انسان و دین

انسان و دین

اهل منطق، علم حصولی را به تصور و تصدیق تقسیم کرده اند. تصور، عبارت است از تصور ذهنی ساده ای که فاقد حکم است..

0936 - انسان و دین

هیچ پدیده، نهاد و فعالیت اجتماعی و انسانی در تاریخ حیات بشری، همچون دین و دینداری از قدمت زمانی، تنوع ساختاری و محتوایی برخوردار نبوده است، زیرا هر دینی، دربردارنده باورداشتها، مفاهیم و مناسک خاصی است که تنوع بخش ادیان تحقق یافته بوده است. به همین دلیل رشته های گوناگون دین پژوهی، مانند: جامعه شناسی دین، روان شناسی دین، پدیدارشناسی دین، فلسفه دین، کلام، الهیات و غیره از زوایای مختلف به تعریف و تبیین و کارکرد دین پرداخته اند. شایان ذکر است که دین الهی، به عنوان یکی از مهم ترین افعال هدایت گر خداوند، در مباحث کلام سنتی به عنوان مبحث مستقلی مطرح نبوده و تنها در مباحث کلام جدید و فلسفه دینی بحث می شده است.
 
آیا در تعریف دین باید از تعاریف حقیقی بهره گرفت با تعاریف لفظی؛ به عبارت دیگر، آیا مفهوم دین از سنخ مفاهیم ماهوی و برخوردار از مفاهیم نوعی و کلیات خمس یعنی: نوع، جنس، فصل، عرض عام و عرض خاص است. با مفهوم دین از سنخ مفاهیم منطقی و فلسفی و… است؟ توضیح مطلب این که، فیلسوفان و معرفت شناسان، مطلق آگاهی و معرفت را به علم حصولی و علم حضوری تقسیم کرده اند. علم حضوری، علمی است که بدون واسطه صورت ذهنی، به ذات معلوم تعلق می گیرد و وجود واقعی معلوم را برای تشخیص درک کننده، کشف می سازد مانند آگاهی هر کس از خودش که به صورت شهود درونی ظاهر می گردد. علم حصولی، علمی است که به واسطه صورت یا مفهوم ذهنی با معلوم ارتباط پیدا می کند. بنابراین، صورت ذهنی نمایانگر معلوم خارجی است، مانند علم ما به شخص زید از طریق مفهوم آن.
 
اهل منطق، علم حصولی را به تصور و تصدیق تقسیم کرده اند. تصور، عبارت است از تصور ذهنی ساده ای که فاقد حکم است؛ مانند: مفهوم کوه دماوند تصدیق، عبارت است از اذعان به حکم. همیشه تصدیق، به یک قضیه حملیه یا شرطیه تعلق می گیرد؛ مانند انسان، حیوان ناطق است یا اگر خورشید طلوع کند، هوا روشن می شود. تصور در یک تقسیم بندی، به دو قسم کلی و جزئی انشعاب می یابد. تصور کلی، عبارت است از مفهومی که بتواند نمایشگر اشیاء یا اشخاص متعددی باشد؛ مانند: مفهوم انسانی که بر میلیاردها فرد انسانی صدق می کند؛ به عبارت دیگر، مفهوم کلی، مفهومی است که قابلیت حمل بر افراد فراوانی را داشته باشد؛ خواه برای آن مفهوم کلی، مصادیق بالفعلى در خارج موجود باشد مانند انسان؛ یا این که از داشتن مصداق خارجی محروم باشد، مانند مفهوم شریک الباری؛ یا این که تنها یک مصداق خارجی داشته باشد، مانند مفهوم واجب الوجود.
 
تصور جزئی، عبارت است از صورت ذهنی که تنها نمایشگر یک موجود باشد؛ مانند: صورت ذهنی سقراط. هر یک از تصورات کلی و جزئی به اقسام دیگری منقسم می گردد. تصورات جزئی به تصورات حسی، تصورات خیالی، تصورات وهمی و تصورات کلی به سه دسته مفاهیم ماهوی (معقولات أولى)، مفاهیم فلسفی (معقولات ثانیه فلسفی)، مفاهیم منطقی (معقولات ثانیه منطقی) تقسیم می شوند.
 
مفهوم دین، از مفاهیم کلی است و قابلیت صدق حمل بر مصادیق گوناگون را دارد. حال باید بررسی کرد که آیا از سنخ مفاهیم ماهوی است یا این که مفهومی فلسفی یا منطقی به شمار می آید. قبل از انطباق مفهوم دین بر مفاهیم سه گانه کلی لازم است تعریف روشنی از این مفاهیم سه گانه ارائه نماییم. تعریف هریک از تصورات کلی عبارت است از:
 
1. مفاهیم ماهوی با معقولات اولى: مفاهیمی هستند که، ذهن انسان به طور خودکار و بدون نیاز به عملیات و مقایسه ذهنی، آنها را از مصادیق جزئی انتزاع می کند؛ مانند: مفهوم انسان و مفهوم سفیدی؛ یعنی همین که یک یا چند ادراک شخصی، به وسیله حواس ظاهری یا شهود باطنی حاصل شد؛ فورا عقل، مفهوم کلی آن را به دست می آورد. ویژگی مفاهیم ماهوی این است که، از ماهیت اشیاء حکایت می کنند، حدود وجودی آنها را مشخص می سازند و برای موجودات به منزله قالبهای مفهومی هستند.
 
۲. مفاهیم فلسفی یا معقولات ثانیه فلسفی: مفاهیمی هستند که، انتزاع آنها نیاز به کندوکاو و مقایسه دارد مانند: مفهوم علت و معلول؛ که بعد از مقایسه دو چیزی که وجود یکی از آنها، متوقف بر وجود دیگری است و با توجه به این رابطه، انتزاع می شود. مثلا هنگامی که آتش را با حرارت ناشی از آن مقایسه می کنیم و توقیف حرارت را بر آتش، مورد توجه قرار میدهیم؛ عقل، مفهوم علت را از آتش و مفهوم معلول را از حرارت انتزاع می کند و اگر چنین ملاحظات و مقایساتی در کار نباشد، هرگز این گونه مفاهیم به دست نمی آیند. ویژگی مفاهیم فلسفی این است که در ازاء آنها، مفاهیم و تصورات جزئی وجود ندارد. مثلا چنین نیست که ذهن ما، یک صورت جزئی و یک مفهوم کلی از علیت داشته باشد.
 
٣. مفاهیم منطقی یا معقولات ثانیة منطقی: مفاهیمی هستند که از ملاحظه مفاهیم دیگر و در نظر گرفتن ویژگی های آنها انتزاع می شوند؛ چنان که مثلا وقتی مفهوم انسان را در نظر میگیریم و می بینیم که قابل انطباق بر مصادیق بیشمار است، مفهوم «کلی» را از این مفهوم انتزاع می کنیم. به همین جهت، این مفاهیم فقط صفت برای مفاهیم دیگر واقع می شوند. همه مفاهیم اصلی علم منطق، از این دسته هستند.
 
با توجه به تعاریف پیش گفته، روشن می گردد که مفهوم دین از سنخ مفاهیم ماهوی، فلسفی و منطقی نیست؛ زیرا مفهوم دین، ماهیت و حدود وجودی مصادیق خود را مشخص نمی کند تا مفهوم ماهوی باشد. همچنین مفهوم دین با کندوکاو و مقایسه دو چیز که وجود یکی از آنها متوقف بر وجود دیگری باشد، انتزاع نمی شود، تا مفهوم فلسفی گردد و همچنین مفهوم دین از ملاحظه مفاهیم دیگر و در نظر گرفتن ویژگی های آنها انتزاع نمی گردد تا مفهوم منطقی به شمار آید.
 
سر این که مفهوم دین به عنوان یک مفهوم کلی، موضوع هیچ یک از مفاهیم سه گانه کلی قرار نمی گیرد، این است که؛ مقسم مفاهیم سه گانه کلیات بسیط است در حالی که مفاهیم دین، مفهوم مرکب اعتباری است و از اجزاء و شاخ و برگ های فرعی تشکیل شده است؛ مانند: مفهوم دانش که بر فیزیک، روان شناسی، ریاضیات و تاریخ حمل می شود. مفهوم دانش یک مرکب اعتباری است که عالمان، آن را به صورت قراردادی بر مرکبی مانند: فیزیک یا روان شناسی اطلاق کرده اند.
 
حاصل سخن آن که، مفهوم دین از سنخ مفاهیم ماهوی و دربردارنده مفاهیم نوع، جنس، فصل، عرض عام و عرض خاص نیست، پس تعریف حقیقی بر نمی دارد. نمی توان اقسام چهارگانه تعریف حقیقی یعنی حد تام، حد ناقص، رسم تام، رسم ناقص را درباره آن به کار برد. بنابراین، دین پژوهان ناچارند در تعریف دین به تعاریف لفظی اکتفا کنند تا مدلول و موضوع له لفظ دین را، معین سازند و معنای آن را برای مخاطبان روشن نمایند و اندیشه را از لغزش و خطای در اشتراک لفظی باز دارند. اگر موضوع پژوهش ما یک مصداق معین از مصادیق متعدد دین باشد، باید به تعریف مصداقی روی آورد؛ یعنی ویژگی ها، اجزا، مؤلفهها، ارکان و کارکردهای آن مصداق را به مخاطبان شناساند و از بیان مشخصه های مصادیق دیگر پرهیز کرد.
 
منبع: کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، قم 1390

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد