اهل بيت (ع) چه كساني هستند؟ (2)
در اينجا، به برخي از احاديث و رويدادهايي كه اهتمام خاص و اصرار شديد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر بيان اين حقيقت و تأكيد بر آن در نزد همگان را به خوبي آشكار مي سازد، اشاره مي كنيم:
4. گردآوري آنان در زير عبا
1. عايشه مي گويد:
هنگام صبح بود كه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در حالي كه عبايي بافته از موي سياه رنگ بر دوش داشت، بيرون رفت. حسن بن علي سر رسيد، پس او را زير عبا برد. سپس حسين آمد و او نيز داخل شد. پس از او، فاطمه آمد و پيامبر او را نيز زير عبا برد. سپس علي آمد، او را نيز داخل كرد و سپس فرمود:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» (1).
2. عمر بن ابوسلمه، پسرخوانده ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گويد:
اين آيه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» در خانه امّ سلمه بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد. پس پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، فاطمه، حسن و حسين را فراخواند و آنها را زير عبا برد. علي را نيز كه پشت نشسته بود، زير عبا داخل كرد و سپس فرمود:
خداوندا! اينها اهل بيت من هستند. پليدي و رجس را از آنها دور كن و آنان را پاك و مطهر گردان.
امّ سلمه عرض كرد: اي رسول خدا! آيا من هم با آنها هستم؟
فرمود: « [نه]، تو بر جاي خود بمان؛ اما تو از نيكان هستي.» (2)
3. ابن جرير، ابن منذر، ابن ابي حاتم، طبراني و ابن مردويه از امّ سلمه همسر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) چنين نقل كرده اند:
پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه امّ سلمه، در بستر بود و بر روي آن حضرت، عبايي كه از جنگ خيبر برجا مانده بود، قرار داشت. فاطمه، در حالي كه ظرف غذايي در دست داشت، وارد شد. پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: «شوهرت و دو پسرت حسن و حسين را بخوان.»
فاطمه آنها را فراخواند و در حالي كه غذا مي خوردند، اين آيه بر پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً». پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، پايين جامه ي خود را گرفت و آن را بر آنان افكند. سپس دستش را از زير عبا بيرون آورد و به آسمان اشاره كرد و فرمود:
خداوندا! اينها اهل بيت من و نزديك ترين ها به من هستند. رجس و پليدي را از آنها دور كن و آنان را پاك و مطهر قرار ده… .
و اين جملات را سه بار تكرار كرد.
امّ سلمه گويد: من هم سرم را زير عبا بردم و گفت: اي رسول خدا! آيا من هم با شما هستم؟
حضرت فرمود: «تو از اهل خير هستي…» و دو بار اين جمله را تكرار كرد. (3)
4. شهر بن حوشب از امّ سلمه چنين نقل مي كند:
پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، عبايي را به روي حسن و حسين و فاطمه و علي افكند و فرمود:
خداوندا! اينها اهل بيت من و نزديكان من هستند، پليدي را از آنها دور كن و آنها را پاك و مطهر گردان.
امّ سلمه عرض كرد: اي رسول خدا! آيا من نيز جزء آنها هستم؟
فرمود: « [نه]، تو از اهل خير و نيكي هستي.»
ترمذي گويد: «اين حديث، صحيح و درست است و بهترين روايتي است كه در اين باره نقل شده است.» (4)
5. همچنين شهر بن حوشب، در جاي ديگر گويد:
به نزد امّ سلمه، همسر پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمدم تا بر او سلام و تحيت گويم. پس گفتم: اي امّ المؤمنين! آيا اين آيه را به ياد داري:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً».
امّ سلمه گفت: من و رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر روي تشكي نشسته بوديم و در زير ما عبايي بود برجا مانده از جنگ خيبر. پس فاطمه به همراه حسن و حسين وارد شد، در حالي كه كاسه اي گِلين كه در آن خوراكي بود در دست داشت. پيامبر فرمود: «پسر عمت (علي) كجاست؟» فاطمه عرض كرد: «در خانه است». فرمود: «برو او را صدا كن».
امّ سلمه گويد: فاطمه، علي را فراخواند. پس رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) عبا را از زيرمان برداشت و آن را تا كرد و در دست گرفت و فرمود:
خداوندا! اينها اهل بيت من هستند. رجس و پليدي را از آنان دور كن و آنها را تطهير فرما.
من كه پشت سر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نشسته بودم، عرض كردم: پدر و مادرم به فدايت اي رسول خدا! پس من چه مي شوم؟
فرمود: «تو از اهل خير و نيكي هستي.»
در اين هنگام: اين آيه نازل شد:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً». (5)
6. شهر بن حوشب گويد:
پس از شهادت حسين (عليه السلام)، روزي من كه جواني بيش نبودم، در مدينه به خانه امّ سلمه و به نزد او آمدم، در حالي كه ميان ما، پرده و حجابي قرار داشت.
امّ سلمه گفت: آيا شما را خبر ندهم از آنچه كه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شنيدم و ديدم؟
گفتيم: چرا، اي امّ المؤمنين!
گفت: روزي غذايي به نزد رسول خدا آوردم. از آن خوشش آمد و فرمود: «اي كاش علي و فاطمه و حسن و حسين نيز اينجا بودند.»
امّ سلمه گويد: پس كسي را به دنبال آنها فرستاديم. وقتي آمدند، غذا را پيش آوردم. چون از خوردن غذا فارغ شديم، پيامبر براي آنان دست به دعا برداشت سپس عبايي را كه زير من بود و از غنايم جنگ خيبر برجا مانده بود، برداشت و آن را بر روي علي و فاطمه و حسن و حسين افكند، در حالي كه مي گفت:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً». (6)
7. شدّاد بن عبدالله گويد:
آن هنگام كه سر مبارك حسين بن علي (عليه السلام) را به شام آوردند، واثلة بن اسقع يكي از اهل شام را ديدم كه شادمان بود. واثله خشمگين شد و گفت: به خدا سوگند پس از آنكه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در خانه امّ سلمه، آن سخنان را درباره علي و فاطمه و حسن و حسين شنيدم، تا ابد آنان را دوست خواهم داشت.
سپس ادامه داد: روزي به نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) كه در منزل امّ سلمه بود رفتم. حسن به آنجا آمد، حضرت او را بر پاي راست خود نشاند و بوسيد. سپس حسين وارد شد. پيامبر او را بر زانوي چپ خود نشاند و بوسيد. سپس فاطمه وارد شد. او را در مقابل خويش نشاند. سپس علي را فراخواند و او هم آمد. آن گاه عبايي به جا مانده از جنگ خيبر را بر آنها افكند. گويي اين صحنه در برابر چشمان من قرار دارد. سپس فرمود:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً».
(راوي گويد): از واثله پرسيدم: «رجس» يعني چه؟
گفت: شك و ترديد در [دين] خداوند عزوجل. (7)
5. گردآوران آنها به زير جامه
1. امّ سلمه گويد:
هنگامي كه آيه«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» نازل شد. پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، علي و فاطمه و حسن و حسين را فراخواند و جامه اي را كه بر او بود، بر آنان افكند و فرمود:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً».
امّ سلمه گويد: من نزديك در نشسته بودم، عرض كردم: اي رسول خدا! آيا من از اهل بيت نيستم؟
فرمود: «تو از اهل خير هستي، تو از همسران پيامبري». (8)
2. ابن مردويه و خطيب بغدادي از ابوسعيد خدري چنين نقل كرده اند:
روزي كه نوبت امّ المؤمنين امّ سلمه (رضي الله عنه) بود، جبرئيل (عليه السلام) اين آيه براي پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود آورد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً». راوي گويد: پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، حسن و حسين و فاطمه و علي را فراخواند و آنها را به خود نزديك كرد و جامه اي روي آنها افكند، در حالي كه امّسلمه حجاب بر خود افكنده بود. پس حضرت فرمود:
خداوندا! اينها اهل بيت من هستند. خدايا! رجس و پليدي را از آنها دور كن و آنها را پاكيزه و مطهر گردان.
امّ سلمه گفت: اي پيامبرخدا! آيا من نيز جزء آنها هستم؟
فرمود: « [نه] تو بر جاي خويش بمان؛ اما تو از اهل خير و نيكي هستي.» (9)
3. «مجمع» در حديثي آورده است:
به همراه مادرم به نزد عايشه رفتيم. مادرم از او پرسيد: چگونه مي بيني آن زمان را كه براي شركت در جنگ جمل بيرون رفتي؟ عايشه گفت: آن يك تقدير الهي بود.
سپس مادرم درباره ي علي از او پرسيد.
عايشه گفت: درباره ي كسي از من مي پرسي كه دوست داشتني ترين مردم در نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و شوهر دوست داشتني ترين مردم در نزد پيامبر بود. ديدم كه رسول خدا، علي و فاطمه و حسن و حسين را با افكندن جامه اي بر آنان جمع كرد و فرمود:
خداوندا! اينها اهل بيت من و خاصان من هستند. پس رجس و پليدي را از آنان دور كن و آنان را پاك و مطهر قرار ده.
عرض كردم: اي رسول خدا! آيا من نيز از اهل تو هستم؟
فرمود: «[نه]، دورتر باش؛ اما تو از نيكان هستي.» (10)
6. گردآوردن آنان در خانه امّ سلمه
1. عطاءبن يسار از امّ سلمه به نقل از امّ سلمه چنين مي گويد:
آيه ي «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» در خانه ي من نازل گرديد. سپس رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) علي و فاطمه و حسن و حسين را فراخواند و فرمود: «اينها اهل بيت من هستند.»
حاكم نيشابوري گويد: «اين حديث صحيح است، به شرط آنكه بخاري آن را روايت كرده باشد كه چنين نكرده است.» (11)
2. عمار بن ابي معاويه دهني از عمره نقل مي كند كه:
از امّ سلمه شنيدم كه مي گفت: آيه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» در خانه ي من نازل شد. در آن هنگام، هفت نفر در خانه بودند: جبرئيل، ميكائيل، پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، علي، فاطمه، حسن و حسين (صلوات الله عليهم اجمعين).
امّ سلمه گويد: من كنار در خانه نشسته بودم. عرض كردم: اي رسول خدا! آيا من از اهل بيت نيستم؟
فرمود: «تو از نيكان هستي، تو از همسران پيامبري»؛ اما نگفت كه من از اهل بيت هستم. (12)
3. ابوسعيد خدري گويد:
امّ سلمه به من گفت كه آيه «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» در خانه ي او نازل گرديد.
او گفت: در آن هنگام، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، علي، فاطمه، حسن و حسين در خانه بودند و من نزديك در نشسته بودم. عرض كردم: اي رسول خدا! آيا من از اهل بيت نيستم؟ فرمود: «تو از نيكان هستي، تو از همسران پيامبر هستي». (13)
4. عبدالله بن ربيعه، غلام امّ سلمه همسر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل كرده كه امّ سلمه گفت:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» در خانه ي من نازل شد. رسول خدا فرمان داد كه علي و فاطمه و حسن و حسين را خبر كنم. هنگامي كه نزد او آمدند، دست راست خويش را به گردن علي و دست چپش را به گردن حسن انداخت. حسين را بر دامان خويش و فاطمه را مقابل خود قرار داد فرمود:
خداوندا! اينها اهل بيت و عترت من هستند. پس پليدي را از آنها دور كن و آنان را پاك و مطهر گردان.
سه بار اين جملات را تكرار كرد. من پرسيدم: اي رسول خدا! پس من چه مي شوم؟ فرمود: «تو ان شاءالله اهل خير و نيكي هستي.» (14)
7. گردآوردن آنها در خانه ي فاطمه
1. شداد بن عمار گويد:
به سراغ واثلة بن اسقع رفتم. عده اي نزد او بودند علي را ياد كردند و او را سرزنش نمودند. من نيز به همراه آنان، علي را ناسزا گفتم. هنگامي كه آنها برخاستند و رفتند، واثله به من گفت: چگونه چنين كسي را ناسزا مي گويي؟
گفتم: ديدم آنها ناسزا مي گويند، من نيز گفتم.
گفت: آيا تو را آگاه نكنم از آنچه كه از رسول خدا شنيدم؟
گفتم: بگو. گفت: به خانه ي فاطمه رفتم و سراغ علي را از او گرفتم. گفت: به نزد رسول خدا رفت. به انتظار او نشستم. اندكي بعد، رسول خدا به همراه علي و حسن و حسين آمدند. پيامبر، دست آن دو را گرفت. علي و فاطمه را به خود نزديك كرد و آنها را در برابر خود نشاند و حسن و حسين را نيز بر زانوان خود نشاند. سپس جامه يا عبايي به دور آنها پيچيد و اين آيه را تلاوت كرد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً». سپس فرمود:
خداوندا! اينها اهل بيت من هستند و اهل بيت من، سزاوارتر (به اين آيه نزديك تر) هستند. (15)
2. واثلة بن اسقع گويد:
به خانه علي (عليه السلام) رفتم و او را نيافتم. فاطمه (عليها السلام) گفت: به نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رفته است، بنشين. سپس علي به همراه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و حسن و حسين آمدند، آن دو را بر زانوان خود نشاند و فاطمه و شوهرش را به دامان خويش نزديك كرد و جامه اي بر آنها پيچيد و من به آنها نگاه مي كردم. پس فرمود:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» خدايا! اينها اهل بيت من هستند.
حاكم نيشابوري با ذكر اين حديث گفته است: «اين حديث صحيح است به شرط آنكه مسلم آن را روايت كرده باشد كه چنين نكرده است.» (16)
3. واثلة بن اسقع گويد:
به سراغ علي رفتم و او را نيافتم. فاطمه گفت: به نزد رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رفته است. پس با رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمدند و داخل شدند، من نيز به همراه آنها وارد شدم.
پس رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) حسن و حسين را فراخواند و هر يك از آنها را بر يكي از زانوهاي خود نشاند، فاطمه و علي را نيز به دامان خود نزديك كرد، سپس جامه اي به آنها پيچيد و فرمود: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» سپس فرمود:
اينها اهل بيت من هستند. خداوندا! اهل بيت من سزاوارترند.
حاكم نيشابوري پس از ذكر اين حديث آورده است: «اين حديث صحيح است، به شرط آنكه شيخين آن را روايت كرده باشند كه چنين نكرده اند.» (17)
4. شداد بن ابي عمار گويد:
بر واثلة بن اسقع وارد شدم. عده اي نزد او بودند و علي (عليه السلام) را ياد كردند. وقتي برخاستند [ و رفتند] گفت: آيا خبر ندهم تو را به آنچه كه از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) ديدم؟!
گفتم: چرا، بگو.
گفت: به نزد فاطمه (عليها السلام) رفتم و از علي پرسيدم. گفت: به سوي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رفت و حسن و حسين نيز با او بودند. پس به انتظار او نشستم تا اينكه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به همراه حسن و حسين آمد. دست هر دو آنها را گرفت و داخل شد. علي و فاطمه را نيز نزديك خود برد. حسن و حسين را نيز بر ران هاي خود نشاند. سپس جامه يا عباي خويش را به دور آنها پيچيد و اين آيه را تلاوت فرمود: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً» و فرمود:
خداوندا! اينها اهل بيت من هستند و اهل بيت من سزاوارترند. (18)
8. گردآوردن آنان به هنگام نزول رحمت
1. اسماعيل بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب به نقل از پدر خود چنين گويد:
روزي هنگامي كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رحمت نازل شده (باران) را ديد، فرمود:… خبر دهيد… خبر دهيد.
صفيه عرض كرد: چه كسي را، اي رسول خدا؟
فرمود: اهل بيتم را، علي، فاطمه، حسن و حسين را.
پس آنها را آوردند. پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) عباي خويش را بر آنها افكند، سپس دستانش را بالا برد و فرمود:
خداوندا! اينها آل و خاندان من هستند. پس درود فرست بر محمد و آل محمد.
و خداوند عزوجلّ اين آيه را نازل فرمود:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً»
حاكم نيشابوري گويد: «سند اين حديث صحيح است؛ اما بخاري و مسلم آن را نياورده اند.» (19)
2. باز در جاي ديگر، اسماعيل بن عبدالله بن جعفرطيار به نقل از پدرش آورده است: وقتي پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر رحمت نازل شده از آسمان نظر افكند، پرسيد: چه كسي خبر مي دهد؟ (و دو بار اين جمله را تكرار كرد).
زينب عرض كرد: من، اي رسول خدا.
پس فرمود: علي و فاطمه و حسن و حسين را خبر كن.
راوي گويد: سپس حضرت، حسن را در سمت راست و حسين را در سمت چپ و علي و فاطمه را در برابر خويش قرار داد و عبايي بر جا مانده از نبرد خيبر بر آنها افكند و فرمود:
خداوندا! هر پيامبري، اهل و خانداني دارد و اينها اهل بيت من هستند.
پس خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود:
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً».
زينب پرسيد: اي رسول خدا! آيا من به همراه شما داخل عبا نشوم؟
رسول خدا فرمود: «بر جاي خود بمان؛ اما تو ان شاءالله از اهل خير هستي.» (20)
9. خطبه ي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)
پس از تمامي تأكيدها، خطبه ي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) را داريم كه در آن، معناي پاك شدن از پليدي ها را براي مسلمانان تبيين نموده، مي فرمايند:
خداوند متعال، خلايق را به دو دسته تقسيم كرد و مرا در گروه برتر قرار داد، آنجا كه مي فرمايد: «و اصحبُ اليَمين… و اصحبُ الشِّمال»: اصحاب دست راست… و اصحاب دست چپ. پس من از اصحاب يمين و برترين اصحاب يمين هستم. سپس به آن دو دسته گروه سومي نيز افزود و مرا در برترين آن سه قرار داد، آنجا كه مي فرمايد: «فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ* وَ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ* وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ» پس من از پيشتازان هستم، و برترين آنها هستم.
سپس، آن گروه هاي سه گانه را به قبيله هاي مختلف تقسيم كرد و مرا در بهترين قبايل جاي داد، آنجا كه مي فرمايد: «وَ جَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ». و من، پرهيزكارترين فرزندان آدم هستم و در نزد خداوند متعال، از همه گرامي ترم.
سپس خداوند متعال، قبايل را به صورت خانه ها (و خانواده هايي) قرار داد و مرا در برترين خانه (و والاترين خانواده) جاي داد كه مي فرمايد: «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهِيراً»، پس من و اهل بيتم از گناه و خطا پاك شده ايم. (21)
نكته اي كه در اين متون و ده ها متن مشابه قابل توجه است آنكه پيامبراكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، براي رساندن معنا و بيان مصداق آيه ي تطهير، از هر آنچه كه جلب توجه مي كند استفاده فرموده اند. گاهي از رنگ عبا كه تيره رنگ و سياه بود، ديگر بار در نحوه ي گردآوردن آنان، بار سوم در محل گرد آمدن كه گاه در نزد خود ايشان بود و يا كسي را به دنبال آنان مي فرستاد و گاهي خود به نزد آنها مي رفت و يا در نحوه ي آوردن عبا، كه در روايت امّ سلمه آمده است كه حضرت، عبا را از زير او برداشته و آنها را در آن گرد آورد و به امّ سلمه اجازه ي نزديك شدن نداد.
با توجه به مجموعه ي رواياتي كه در خصوص نزول آيه ي تطهير وارد شده و نيز تأكيد پيامبرخدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر عدم مشاركت و حضور ديگران و دقت و احتياط آن حضرت در جمع كردن آنها به زير عبا، به گونه اي كه راه را بر هر مدعي گزافه گو بربندد و در ادامه، تأكيد طولاني مدت بر اين معنا، كه تا نه ماه همه روزه پنج بار در خانه ي علي و فاطمه توقف مي فرمود، همه و همه نشانگر آن است كه اين آيه ي شريف، شأن و اهميتي فراتر از عواطف و برخوردهاي احساساتي دارد. البته مقام نبوت نيز از اينكه با مسئله اي كه به اساس شريعت ارتباط دارد، احساسي برخورد كند، منزه و مبرّاست و مقام عصمت را براي آنان به اثبات مي رساند و اين مقام مستلزم آن است كه همگان به آنها رجوع كرده و در شناخت و عمل به احكام شرعي، از آنان تأثير پذيرند و همانند آنان عمل كنند. آيه ي مذكور نيز، جز اين، معنا و مفهوم ديگري نمي تواند داشته باشد. (22)
پينوشتها:
1. صحيح مسلم، ج7، ص301. اين حديث پيش از اين نيز به همراه مصادر آن نقل گرديد.
2. سنن ترمذي، ج5، ص 13.
3. مسند احمد، ج6، ص 292. الدرالمنثور، ج6، ص 603.
4. سنن ترمذي، ج ذ، ص361.
5. تفسير فرات كوفي، ابوالقاسم فرات بن ابراهيم بن فرات كوفي، تهران، 1410هـ / 1990م، ص332.
6. شواهدالتنزيل، ج2، ص116.
7. العمده، يحيي بن حسن اسدي حلي معروف به ابن بطريق، قم: سازمان انتشارات اسلامي وابسته به جامعه ي مدرسين حوزه ي علميه، 1407هـ، ص34 به نقل از كتاب فضائل الصحابة احمد بن حنبل. همچنين اين روايت با اندكي تفاوت در شواهد التنزيل، ج2، ص 69 آمده است.
8. الدرالمنثور، ج6، ص 604.
9. مناقب اميرالمؤمنين، ج2، ص 125.
10. شواهدالتنزيل، ج2، ص 62.
11. مستدرك صحيحين، ج3، ص 164.
12. مناقب اميرالمؤمنين، ج1، ص 132.
13. شواهدالتنزيل، ج2، ص 82.
14. همان، ص 95.
15. همان، ص 67.
16. مستدرك صحيحين، ج2، ص 416.
17. المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص 147.
18. مسند احمد، ج4، ص 107، مجمع الزوائد، ج9، ص 167.
19. المستدرك علي الصحيحين، ج3، ص148.
20. شواهدالتنزيل، ج2، ص 54.
21. مناقب اميرالمؤمنين، ج1، ص 128. شواهدالتنزيل، ج2، ص 49. الدرالمنثور، ج6، ص60. تفسير روح المعاني، ج22، ص 13.
22. الأصول العامة للفقه المقارن، ص 159.
منبع مقاله :
حيدري، سيدكمال، (1392)، عصمت در قرآن، تهران، نشر سخن، چاپ اول