در سؤال سه ادعا مطرح است:
1- اتفاق اهل سنت بر عدم تحريف قرآن؛
2- طعن شيعه به قرآن؛
3- قول شيعه به تحريف قرآن.
شواهد بطلان ادعاي اول
الف) اكثر سنيان[1] و دست كم حشويه[2] مانند سرخسي[3]، ابن حزم اندلسي[4] و سيوطي[5]، قائل به نسخ تلاوت به معني حذف آيه و بقاي حكم آن هستند، و اين همان تحريف لفظي است؛
ب) روايات زيادي در كتب معتبر آنها مثل: صحيح بخاري[6]، صحيح مسلم[7]، الدر المنثور[8]، البرهان[9] و الاتقاق[10]، وجود دارد؛ كه دلالت بر وقوع 25 مورد تحريف لفظي دارد[11]. كه به ذكر يك روايت بسنده ميشود:
جلال الدين سيوطي با اسناد خود از پسر عمر نقل ميكند كه گفت: كسي از شما نگويد كل قرآن را گرفتم ؛بلكه بگويد مقداري را كه ظاهر است گرفتم، چه ميدانيد كل قرآن چقدر است؟ قطعاً بسياري از آن نابود شده است[12].
شواهد بطلان ادعاي دوم
الف) روايات زيادي در كتب شيعه وجود دارد[13] كه حاكي از عظمت قرآن است، مثلاً پيامبر اكرم – صلي الله عليه و سلم- ميفرمايد: « من دو چيز گرانبها در بين شما ميگذارم: كتاب خدا و عترتم (اهل بيتم) را، تا وقتي به آنها چنگ بزنيد هرگز گمراه نخواهيد شد[14].»
امام صادق- عليه السلام- قرآن را محور سنجش حق از باطل دانسته و ميفرمايد: «هر موضوعي بايد به قرآن و سنت برگردانده شود و هر حديثي كه موافق قرآن نباشد دروغي خوش نماست[15].»
و امام علي – عليه السلام- هم با تأكيد سفارش ميكند: «خدا را خدا را در توجه به قرآن، نكند ديگران در عمل به آن از شما پيشي گيرند[16]».
ب) محترم بودن قرآن نزد شيعه: مرحوم مظفر از – علماي بنام شيعه – مينويسد: ما شيعيان به وجوب احترام قولي و عملي قرآن معتقديم و هرگونه بياحترامي به قرآن مثل نجس كردن، سوزاندن و… را حرام دانسته و مرتكب آنها را از جرگة مسلمانان خارج مي شماريم [17].
حتي فقهاي شيعه فتوا به حرمت مس بيطهارت آن دادهاند[18]؛
ج) پيوند ناگسستني شيعه با قرآن: شيعه هرگز از قرآن جدا نشده است و به شهادت تاريخ قرآن قرآن با وضع كنوني محصول تلاش شيعه است چرا كه: اول بار علي- عليه السلام- اقدام به جمعآوري قرآن نمود،شكلگذاري، نقطهگذاري و ضبط حركات قرآن توسط شيعيان انجام شد، دست كم چهار تن از قراء سبعه شيعه بودند و قرائت كنوني حفص از عاصم يك قرائت شيعي است.[19] و همچنين با وجودي كه شيعه هميشه در اقليت بوده و هست، غير از تفاسير موضوعي و جزيي بيش از 60 دوره تفسير مانند: تبيان شيخ طوسي، مجمع البيان طبرسي، صافي فيض كاشاني، الميزان علامه طباطبائي (ره) و… بر قرآن كريم، نوشته شده است كه نسبت به جمعيت، تفاسير اهل سنت قابل مقايسه نيست و در اكثر خانههاي شيعه قرآن وجود دارد و تلاوت ميشود و…همچنين احترام شيعه به ائمة اطهار عليهم السلام، احترام به قرآن و در راستاي عمل به « ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ [20]؛ اين همان چيزى است كه خداوند بندگان را كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نويد مىدهد! بگو: (من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىكنم جز دوستداشتن نزديكانم [= اهل بيتم]؛ و هر كس كار نيكى انجام دهد ، بر نيكىاش مىافزاييم؛ چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است. » و حديث ثقلين است.
شواهد بطلان ادعاي سوم
الف) اهميت دادن به قرآن نشانهاي به صحت و عدم تحريف آن است؛
ب) تصريحات علماي شيعه بر عدم تحريف قرآن: آيت الله معرفت در كتاب صيانه القرآن عن التحريف عبارات صريح سي تن از علماي بزرگ شيعه مانند شيخ صدوق، مفيد، طوسي، طبرسي، مقدس اردبيلي، شيخ حر عاملي، آيت الله گلپايگاني، خوئي و امام خميني-رضوان الله عليهم- و … را نقل كرده است، و بعد اعتراف بعضي از بزرگان اهل سنت مبني بر عدم تحريف قرآن نزد شيعه راآورده است[21]؛
ج) علماي شيعه علاوه بر اقامة برهان بر عدم تحريف قرآن، شبهات قائلان به تحريف را مستدل رد كردهاند و در رواياتي كه موجب پندار تحريف شدهاند از جهت سند و دلالت خدشه وارد ساختهاند[22].
پس با اين وجود خارج از انصاف است كه مسئله تحريف را به مكتب شيعه و كل علماي شيعه نسبت بدهيم[23].
پي نوشت ها:
[1] – ر.ك: خوئي، سيد ابوالقاسم، البيان، انوار الهدي، چاپ هشتم، 1401ه ق، ص 206، معرفت، محمد هادي، التمهيد، قم، مدرسة النشر الاسلامي، چاپ اول، 1411، ج 2، ص 290.
[2] – ر.ك: طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، بيروت، دار المعرفه، ج 1-2، ص 83.
[3] – ر.ك: السرخسي، محمد بن احمد، اصول السرخسي، بيروت، دارالمعرفه، ج 2، ص 81.
[4] – ر.ك: اندلسي، علي بن احمد بن سعيد بن حزم، المحلي، بيروت، دار الافاق الجديده تابي، ج 11، ص 234 – 237.
[5] – جلال الدين السيوطي، الاتقان، تحقيق محمد ابوالفضل، ابراهيم، منشورات الرضي، بيدار، چاپ دوم، 1363، ج 3، ص 81 – 87.
[6] – ر.ك: بخاري، الصحيح البخاري، با شرح كرماني، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ دوم، 140ه ق، ج 23، ص 1317- 1326.
[7] – ر.ك: مسلم بن الحجاج القشيري النيشابوري، صحيح مسلم، بيروت، احياء التراث العربي، چاپ اول، 1375ه ق، ج 3، ص 1317 – 1326.
[8] – ر.ك: جلال الدين السيوطي، الدار المنثور، قم، كتابخانة آيت الله العظمي مرعشي نجفي، 1404ه ق، ج1، ص104-106.
[9] – ر.ك: الزركشي، محمد بن عبد الله، البرهان في علوم القرآن، تحقيق محمد، ابوالفضل، ابراهيم، بيروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، بيتا، ج 2، ص 35- 37.
[10]- ر.ك: الاتقان في علوم القرآن، همان.
[11] – ر.ك: معرفت، محمد هادي، صيانه القرآن من التحريف، قم، دار القرآن الكريم، چاپ اول، 1410، ص 125 – 156.
[12] – الدار المنشور، همان، ص 106.
[13] – ر.ك: كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ترجمة سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علمية اسلاميه، بيتا، ج 4، ص 394 – 446، صدوق، ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ترجمة علي اكبر غفاري، بيجا، كتابفروشي صدوق، چاپ هفتم، 1363، ص 224 – 290 الحر العاملي، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، تحقيق عبد الرحيم رباني شيرازي، بيروت، احياء التراث الغربي، چاپ چهارم، 1391ه ق، ج 4، ص 823 – 895، النوري الطبرسي، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تحقيق مؤسسه اهل البيت عليهم السلام، چاپ اول، 1407ه ق، ج 1، ص 50، عبد الواحد، تميمي آمدي، تصنيف غرر الحكم ودررالكلم، تحقيق مصطفي درايتي، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ اول، بيتا، ص 110 – 112، محمدي ريشهري، محمد، ميزان الحكمه، قم، مكتب الاعلام الاسلامي، چاپ دوم، 1367، ج 8، ص 64 – 96.
[14] – قمي، عباس، سفينه البحار، بيجا، دار الاسرة للطباعة والنشر، چاپ اول، 1414، ج 1، ص 500.
[15] – الكليني، محمد بن يعقوب، همان، ج 1، ص 89.
[16] – نهج البلاغه نامة 47.
[17] – ر.ك: الخرازي، السيد محسن، بدايه المعارف الالهيه في شرح عقائد الاماميه، قم، مركز مديريت حوزة علمية، چاپ پنجم، 1371، ج 1، ص 305.
[18] – ر.ك: بني هاشمي خميني، سيد محمد حسن، توضيح المسائل مراجع، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، 1376، ج 1، ص 179، مسألة 317؛ الطباطبائي اليزدي، السيد محمد كاظم، العروة الوثقي، با تعليمات چهار تن از فقهاء، قم، اسماعيليان، چاپ دوم، 1370، ج 1، ص 138، مسألة 3.
[19] – ر.ك: معرفت، محمد هادي، التمهيد، همان، ج 2، ص 238 – 240، همان، علوم قرآني، بيجا، تهران، التمهيد و سمت، چاپ اول، 1379، ص 70 – 72.
[20] – شوري/23.
[21] – ر. ك: معرفت، محمد هادي، صيانه القرآن من التحريف، پيشين، ص 43 – 74.
[22] – ر. ك: طباطبائي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، اسماعيليان، چاپ دوم، 1371، ج 12، ص 104 – 133؛ مكارم شيرازي، ناصر و ديگران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ پنجم، 1364، ج 11، ص 21 – 31، خوئي، سيد ابوالقاسم، البيان في تفسير القرآن، بيجا، انوار الهدي، چاپ هشتم، بيتا، ص 197، 235؛ معرفت، محمد هادي، صيانه القرآن من التحريف، پيشين، جوادي آملي، عبدالله، قرآن در قرآن، قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378، ص 315 – 349، الخرازي، السيد محسن، پيشين، ص 279 – 310، مصباح يزدي، محمد تقي، قرآن شناسي، قم، انتشارات مدرسة علميه معصوميه، بيتا، ج 2، ص 15 – 58.
[23] – ر.ك: النوري الطبرسي، ميرزا حسين، پيشين، ج 1، ص 50.