مقدمه
قرآن اين معجزه جاودان الهي ، چشمه جوشاني است كه هرگز خشك نمي گردد . درياي بيكراني كه به عمقش نمي توان رسيد[1]. سفره گسترده اي كه هركس به اندازه ظرفيتش و به ميزان تشنگي اش از آن بهره مي گيرد[2] .
كتاب عزيزي كه در فتنه ها بايد به او پناه برد[3] و در ارزيابي آراء و انظار و تمايلات آنرا بايد محور قرار داد . كتاب جاوداني كه پا به پاي زمان جريان دارد . شگفتي هاي آن هرگز تمام شدني نيست و نوآوري هاي آن تا ابد به كهنگي نمي گرايد[4] و تا روز قيامت كلامي تازه و نزد هر فرد شاداب و زنده خواهد بود و آهنگ نغمه هاي فرح بخش آن در هر زمان سخن تازه اي دارد و تشنگان را سيراب مي نمايد[5] . اما هرگز از آن سيراب نمي گردند[6] . دارويي كه هيچ دردي با او باقي نمي ماند . نوري كه هيچ ظلمتي با او جمع نمي شود[7] .
در عظمت قرآن همين بس كه كلامي است از خداوند بزرگ و تراوشي است از علم بي انتهاي او كه هرگز پنجه محدود فكر بشر نمي تواند به همه اسرار و گنجينه هاي نهفته در آن دست پيدا كند . تو گويي قرآن اقيانوس ژرفي است كه هرچه بررسي و تحقيق بيشتر ، رموز و اسرار آن متجلي تر ميگردد. يكي از گنجينه هاي نهفته در كلام الهي ، مراسم باشكوه حج است كه هرچه بررسي و تحقيق در اطراف آن بيشتر گردد ، معارف و رموز و اسرار آن آشكارتر مي گردد.
حضرت امام خميني (ره) احياگر حج ابراهيمي در پيامي به حجاج بيت الحرام فرمود : انديشمندان و غواصان و درد آشنايان امت اسلامي اگر دل به درياي معارف آن بزنند …
از صدف اين دريا گوهرهاي هدايت و رشد و حكمت و آزادگي را بيشتر صيد خواهد نمود و از زلال حكمت و معرفت آن تا ابد سيراب خواهند گشت[8] .
پيامبر گرامي اسلام در يك بيان نوراني حج را عصاره اسلام و معادل شريعت دانسته است . والخامسه الحج و هي الشريعه[9] .
همچنان كه مرحوم شيخ صدوق (ره) در كتاب شريف خصال ضمن اشاره به اين روايت فرمود : قد جاء في تعليل الرسول للحج ضمن تعليله لسائر الفرائض بانه معادل لتمام الشريعه[10].
پس حج نمونه و مدل كوچكي از اسلام بزرگ است . گويا خداوند متعال اراده نموده كه اسلام را در همه ابعادش در يك عبادت جاي دهد تا حاجي كل اسلام را يكباره تجربه نمايد .
مرحوم صاحب جواهر در دائره المعارف فقهي شيعه ، حج را اينگونه تعريف نموده است .
هو من اعظم شعائر الاسلام و افضل ما يتقرب به الانام الي الملك العلام … فهو حينئذ رياضه نفسانيه و طاعه ماليه و عباده بدنيه قوليه و فعليه و جوديه و عدميه و هذا الجمع من خواص الحج من العبادات التي ليس فيها اجمع من الصلوه و هي لم تجمع فيها ما اجتمع في الحج من فنون الطاعات … و علي كل حال فللحج اسرار و فوائد لايمكن احصاؤها.
سپس فرمود ومنهناو ردان ان الحج المبرور لا يعد له شيء[11]. هيچ چيز با حج برابري نميكند.
سخن گفتن و قلم زدن پيرامون فريضه اي كه آيينه تمام نماي اسلام و جلوه گاه شريف است كاري بس دشوار بلكه تمام نشدني است . همچنان كه رييس مذهب شيعه حضرت جعفربن محمد الصادق (ع) در پاسخ سوال زاره (يابن رسول الله چند سال است از شما درباره حج مي پرسم شما پاسخ مي فرماييد) فرمود اي زاره خانه اي كه دو هزار سال پيش از آدم به سوي آن حج گزارده مي شود آيا مي شود مسائل آن در عرض چهل سال پايان پذيرد ؟ [12]
اما از باب «ما لا يدرك كله لا يترك كله» نوشته اي كه در پيش رو داريد با بضاعت اندك در اهميت حج تدوين گشته و كوششي است اندك در جهت آشنا نمودن زائران خانه خدا با حج ابراهيمي تا با آگاهي بيشتر در مراسم حج شركت نمايند و اين فرصت استثنايي را با انجام مراسم تشريفاتي و بي روح از دست ندهند .
از آنجا كه قرآن در راس منابع معتبر اسلامي و مورد اتفاق فريقين است لذا روش اصلي و اوليه اين نوشتار مراجعه به خود قرآن است كه تبيان لكل شيء است سپس از سخنان معصومين كه قرآن ناطق و بهترين مفسر قرآنند استفاده شده است . اميد است مقبول درگاه حق واقع گردد .
1- ويژگيها و تأكيدها در نحوه بيان تشريع حج
و لله علي الناس حِجّ البيت من استطاع اليه سبيلا و من كفر فان الله غني عن العالمين[13]
حج يكي از واجبات الهي است كه در تمام ايام عمر يكبار با شرائط خاصي واجب ميشود و اين آيه از آياتي است كه دلالت بر وجوب حج دارد اما نحوه بيان وجوب حج در اين آيه كريمه بگونهاي است كه در هيچ يك از واجبات ديگر به چشم نميخورد، بيان وجوب حج در اين آيه مانند بيان وجوب نماز و زكات نيست بلكه به منزله ميثاق و عهد الهي است كه بر گرده همه انسانها گذاشته شده است از اين رو تعبير وجوب حج به سياق خطاب امري آن گونه كه در مورد ساير عبادات بيان شده، نيست بلكه در قالب ميثاق و عهد مخصوص الهي با اسم جلاله در حاليكه مقدم بر متعلق خود گرديده بيان شده است كه در هيچ يك از عبادات ديگر نمونه ندارد چنانكه امام صادق(علیه السلام) در اين زمينه فرمود … اعلم بان الله تعالي لم يفترض الحج و لم يخصه من جميع الطاعات باضافه الي نفسه بقوله عز و جل و لله علي الناس[14]
پس حج پيمان و عهدي است ميان خداوند و بندگان او كه به هر طريق شده بايد از عهده آن برآيند و به هيچ وجه از انسانهاي مستطيع ساقط نميشود و اگر خودش معذور شد بايد نائب بگيرد بطوري كه اين عهد و ميثاق با مرگ هم ساقطشدني نيست.
نكته قابل توجه ديگر در اين آيه اين است كه بجاي لم يحج يا من ترك الحج از كلمه كفر استفاده شده است و بدين طريق ترك حج مساوي با كفر عملي معرفي شده است و چنين تعبير در مورد هيچ ترك واجبي در آيات قرآن نمونه ندارد.[15]
بعلاوه ذكر استغناء كه دلالت بر نهايت خشم خداوند و خذ لان تاركين حج دارد با ضميمه اداه تأكيد(ان) و اسم ظاهر(الله) بجاي ضمير و تعبير ان الله غني عن العالمين بجاي ان الله غني عنهم كه نوعي تعميم را ميرساند، همه اينها اهميت و جايگاه ويژه حج را بيشتر مشخص مينمايد.
چنانكه استفاده از جمله خبري براي تشريع وجوب حج بجاي صيغه امري[16] خصوصاً بصورت جمله اسميه[17] آنهم با تقدم خبري كه اسم ذات است در قالب لفلان علي كذا كه بقول بعضي از مفسرين از بليغترين الفاظ در افاده وجوب است[18] بانضمام اينكه در تشريع حج ابتدا
فرمود علي الناس، سپس آنرا تخصيص به مستطيع زد كه نوعي توضيح و تفصيل بعد از ابهام و اجمال آنهم در قالب بدل[19] توجه به همه اين نكات شدت اهتمام قرآن نسبت به امر حج را اثبات ميكند كه در هيچ يك از عبادات ديگر سابقه ندارد.[20]
جالب توجه اين است كه همه اين نكات در ضمن يك آيه بكار برده شده است. ضمناً از تقدم خبر (لله) بر مبتداء (حجالبيت) حصر استفاده ميشود يعني فقط براي خدا انجام پذيرد.
2- جامعيت حج و گستردگي ابعاد آن
از جمله چيزهايي كه دلالت بر اهميت فوقالعاده و منحصر به فرد حج دارد وجود ابعاد مختلف و منافع وسيع و احياناً متضاد حج است كه اين چنين وسعت و گستردگي در هيچ يك از عبادت ديده نميشود و اين از مختصات حج است خداوند متعال در خطاب به حضرت ابراهيم(ع) فرمود: مردم را دعوت به حج نمائيد تا منافع خود را درآن بيابيد. اذن في الناس بالحج … ليشهدوا منافع لهم[21]
عموميت و گستردگي حج از اطلاق منافع و تكنير آن كه دلالت بر تكثير منافع يا تنويع منافع دارد استظهار ميشود كه مفسرين با تعبيرات گوناگون به اين وسعت اشاره نمودهاند بعضيها گفتهاند يك نوع منافع ديني و دنيوي است كه در هيچكدام از عبادت ديگر به چشم نميخورد[22] بعضي ديگر نوشتهاند: حج محل تلاقي تمام دنيا و آخرت مسلمين است[23] و گروه ديگر گفتهاند در آيه مباركه، منافعهم و يا المنافع بكار برده نشد تا تصور يكنوع خاص از منافع به ذهن تداعي نكند[24] همچنان كه مرحوم صاحب جواهر در اين باره فرمود:
و هذا الجمع (الحج رياضه نفسانيه و طاعه ماليه و عباده بدنيه قوليه و فعليه وجوديه وعدميه …) من خواص الحج من العبادات التي ليس فيها اجمع من الصلاه و هي لم تجتمع فيها مـااجتمــعفيالحـجمنفنــونالطاعـات…وعلـيكلحال فللحج اسرار وفوائد لا يمكن احصاؤها[25]
چنانكه مقام معظم رهبري حضرت آيه … خامنهاي در اين زمينه فرمود: فريضه حج از جمله تكاليف نادري است كه در آن ابعاد متعدد و متنوع مربوط به زندگي فرد و سلوك جمعي به شكل با شكوه و داراي تأثير عميق در تن و جان انديشه و نيز در منش و روش آدمي گنجانده شده و درست گذاردن آن ميتواند او را به توفيقات بزرگي در همه عرصههاي مادي و معنوي نائل سازد.[26]
پس حج در ميان عبادات الهي از همه باشكوهتر و گستردهتر و داراي ابعاد گوناگون است كه در هيچ عبادت ديگر در يك جا جمع نشده است. پس اگر بخواهيم جان و روح ما تصفيه شود، اگر بخواهيم صحنه مرگ و معاد در جان ما ريشه بدواند و فرهنگ غني اسلام در جوامع مسلمين تقويت يا احياء شود و هر گونه ريشه فرهنگ استعماري و وابستگي از جوامع مسلمين زدوده گردد و بجاي تفرقه و نفاق بذر اتحاد كاشته شود، اگر بخواهيم بنيه اقتصادي كشورهاي اسلامي تقويت گردد و استقلال و حاكميت و حريت و حميت ديني عينيت يابد، اگر بخواهيم به فرياد مظلومانه پاسخ داده شود و از مشكلات سياسي و اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي يكديگر آگاه و در رفع آن تلاش شود و در يك كلمه اگر بخواهيم دين و دنيا ما استوار بماند بهترين موقعيت مناسب، موسم حج است. چنانكه نبي مكرم اسلام فرمود: من اراد الدنيا و الاخره فليؤم هذا البيت[27]
3- حج دعوت همگاني – فراخوان عمومي
اذن في الناس بالحج[28]
همه فرائض و واجبات اسلامي متوجه مؤمنين است چنانكه در مورد روزه فرمود يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام[29]
يا درباره نماز فرمود: يا ايها الذين آمنوا اذ اقمتم الي الصلوه … [30]
اما امتيازات حج اين است كه متوجه عموم مردم است يعني حج مثل نماز و روزه و … نيست
كه متوجه مومنين فقط باشد بلكه همچون پرستش خدا يك اعلان عمومي است
يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم[31]
چنانكه حضرت ابراهيم (ع) بعد از بازسازي كعبه مأمور شد كه اعلان عمومي در بين مردم بنمايد و اذن في الناس بالحج[32]
همچنانكه وجوب و تشريع حج هم متوجه ناس و مردم است و لله علي الناس حج البيت[33]
تا آنجا كه بعضي از مفسرين در توضيح اين آيه گفتهاند بجاي لله عليه حج البيت لله علي الناس حج البيت بكار برده شده[34] تا اشعار به عليت وجوب حج داشته باشد كه هو كونهم ناسا[35] چنانكه قبل از اين جمله هم فرمود و هدي للعالمين. و ظاهراً بخاطر همين عموميت بوده كه وقتي اين آيه مباركه نازل شد پيامبر مكرم اسلام سران كساني كه معتقد به مبدأ بودند (يهود – نصاري- مجوس – صائبي – مشركين و مسلمين) را جمع نمود و اين آيه را بر آنها تلاوت كرد و فرمود خداوند حج را بر شما واجب نموده است. شاهد ديگر بر عموميت حج، اين است كه خداوند متعال اصل بناء كعبه را براي مردم قرار داده است.
ان اول بيت وضع للناس[36]
و براي تأكيد بيشتر فرمود: جعلناه، للناس سواء العاكف فيه و …[37]
از سوي ديگر در بيان فوائد و آثار حج باز تكيه بر ناس شده است
جعل الله الكعبه البيت الحرام قياما للناس[38]
اذن في الناس بالحج … ليشهدوا منافع لهم[39]
و اذ جعلنا البيت مثابه للناس[40]
بلكه امام رضا(علیه السلام) در اين زمينه فرمود: و ما في ذلك لجميع الخلق من المنافع … و منفعه من في المشرق و المغرب و من في البحر و البر ممن يحج و من لم يحج[41]
يعني خيركات و بركات حج نه تنها شامل زائران بلکه شامل همه مردم چه آنها كه در مراسم حج شركت كرده و چه ننمودهاند ميشود. پس حج يك امر عمومي است و منافع و آثار و فوائد آن اختصاص به گروه خاصي ندارد و همه مردم نسبت به آن يكسانند. جعلناه للناس سواء العاكف فيه و الباد[42]
همچنانكه كعبه ملك هيچ كسي نيست بلكه خانه آزاد خداست و همه مردم در آنجا يكسانند گويا منزل خود آنهاست از اين رو ميتوانند نماز را در آنجا تمام بخوانند و هيچ كس هم حق جلوگيري از ورود كسي را ندارد و من يرد فيه بالحاد نذقه من عذاب اليم.[43]
پس از آيه الذي جعلناه للناس سواء العاكف فيه و من يرد فيه بالحاد نذقه من عذاب اليم لااقل دو نتيجه گرفته ميشود.
1- حرم متعلق به همه است مختص گروه و مذهب خاصي نيست.
2- تقدم عاكف[44] بر بادي[45] توجيهي ندارد پس كسي حق ندارد عبادت مسلمين را در چهارچوب يك مذهب منحصر نمايد و عقائد ديگر مذاهب مسلمين را محدود و آزادي عمل در عبادت را از آنها سلب كند چنانكه حضرت امام خميني(ره) در اين زمينه فرمود: هيچ شخصي و رژيمي و طائفهاي حق تقدم در آنرا ندارد اهل باديه و صحرانشينان و خانه بدوشان با عاكفان كعبه و شهرنشينان و دولتمردان در آن يكسانند اين بيت معظم براي ناس بنا شده است.[46]
4- اهميت حج از جهت مكان
حج علاوه بر مطالب گذشته، از جهت مكان برگزاري هم داراي ويژگيهاي خاصي است كه در هيچ يك از عبادات ديگر وجود ندارد و آن ويژگيها عبارتند از:
الف) نخستين معبد و با ارزشترين مكان در روي كره زمين
ب) خانه خدا
ج) كانون توحيد
د) تجليگاه نشانههاي روشن الهي
هـ) منطقه امن بين المللي
د) پناهگاه عمومي
الف) نخستين معبد و با ارزشترين مكان در روي زمين
ان اول بين وضع للناس للذي ببكه مباركا و هدي للعالمين[47]
قرآن كريم كعبه را بعنوان نخستين خانه توحيد و با سابقهترين معبد عمومي در روي كره زمين معرفي نمود كه هيچ معبدي پيش از آن مركز عبادت خدا نبوده است و كعبه با اين سابقه مقدس، بر بيت المقدس ترجيح يافت و قبله جهانيان گرديد و خداوند اين سابقه را بعنوان مزيتي در پاسخ ايراد و طعن يهود در تغيير قبله ذكر مينمايد چونكه بر اساس شأن نزولي كه دركتب تفسيري فريقين در ذيل آيه مباركه نقل شده، يهودي ها در برابر تغيير قبله، عكس العمل نشان دادند و گفتند: ان بيت المقدس افضل من الكعبه و احق بالاستقبال و ذلك لانه وضع قبل الكعبه و هو ارض المحشر و قبله جمله الانبياء[48]
در پاسخ به اين ايراد، آيه مذكور نازل شد كه كعبه بخاطر سابقهاش تقدم بر بيتالمقدس دارد و قبل از كعبه هيچ معبدي در روي زمين وجود نداشت و الا اوليت اين آيه باطل خواهد شد و به تعبير حضرت آيه الله جوادي آملي ظاهر اطلاق آيه اين است كه كعبه اولين مسجد جهاني است كه هيچ پيامبري غير از كعبه قبله نداشته است، از آنجائي كه طبق آيات 31 و 58 و 59 مريم همه انبياء سجده مينمودند و نماز داشتند ناچار به ستمي بوده اگر بگوئيم قبلهغير از كعبه بوده با اطلاق آيه سازگاري ندارد.[49]
مراد از اوليت
اقوال و توجيهات مختلقي نقل شده است- في كونه مباركا و هدي للعالمين- اول بيت وضع للعباده- اول بيت ظهر علي وجه الماء عند خلق السماء و الارض- اول بيت بناه آدم في الارض و اوليت در فضل و شرف[50] قدر متقين از اوليت با عنايت به سياق آيه و اطلاق آن و بعض روايات، اوليت در معبد عمومي و فضل و شرف خواهد بود چونكه:
اولاً: اين آيه همچنانكه اشاره شد در پاسخ به اعتراض يهود در مورد تغيير قبله، نازل شد از آنجائي كه در اعتراض آنها هم سبقت زماني و هم فضل و شرف براي بيت المقدس ذكر شده بود اين آيه هم كه در پاسخ آنهاست لااقل هر دو را در بر خواهد داشت.
ثانياً: با عنايت به اينكه سياق در بيان مزاياي بيت الله است پس مقصود اصلي از ذكر اوليت بيان فضيلت است و از آنجايي كه صرف قدمت تاريخي دليل بر فضيلت چيزي نميشود و نفاست و قداست به ارمغان نميآورد پس يك چيز ديگر هم بايد در كنار اين قدمت تاريخي باشد تا باعث ارزش شود و آن در اينجا معبد بودن است چنانكه غالب مفسرين اعم از خاصه و عامه در تفسير وضع للناس گفتهاند مراد وضع بيت براي عبادت مردم است[51] چونكه وضع للناس در مورد كعبه معاني غير از اين نخواهد داشت مؤيد آن، روايتي است كه از علي (علیه السلام) نقل شده كه آن حضرت فرمود:
… و لكنه كان اول بيت وضع لعباده الله [52]
شاهد ديگر اطلاق كلمه عتيق بر بيت الله[53] است چونكه عتيق در لغت به چيزي گويند كه هم قدمت تاريخي دارد و هم از قداست برخوردار باشد.[54] از اين رو به چيزي كه يكي از اين دو را نداشته باشد عتيق اطلاق نميگردد.
پس كعبه با سابقهترين معبد و با ارزشترين مكان در روي زمين است جائي كه از ساليان بسيار دور انبياء و اولياء و بندگان خدا در آنجا به عبادت خدا مشغول بودهاند و آن فضا را با عبادت خود معطر و منور و قداست بخشيدند، مكان مقدسي كه واضع آن خداوند متعال است چونكه در جمله وضع للناس نائب فاعل مردم قرار داده شده است پس واضع غير مردم خواهد بود.
ب) خانه خدا
در بحث قبل اثبات شد كه كعبه اولين معبد عمومي در روي زمين و با ارزشترين مكان است اما مشخص نگرديد كه اين خانه متعلق به کيست. در اين بخش با استناد به آيات الهي استنباط خواهد شد كه كعبه خانه خداست . و عهدنا الي ابراهيم و اسماعيل ان طهرا بيتي …[55]
و اذ بوانا لابراهيم مكان البيت ان لا تشرك بي شيئا و طهر بيتي … [56]
در عظمت اين خانه همين بس كه خود خداوند متعال در اين دو آيه مباركه، اين خانه را به خودش نسبت داد و اين تنها خانهاي است كه به خداوند استناد شده است و در مورد ديگري حضرت ابراهيم(ع) اين خانه را به خداوند منان نسبت داد.
ربنا اني اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرم[57]
از آنجايي يكه عظمت و عزت خداوند قابل تصور نيست خانهاي را كه خود خدا به خودش نسبت داد هم قابل تصور نخواهد بود از اين رو دو تا از بهترين بندگان خود يعني ابراهيم و اسماعيل را مأمور تطهير آن كرد چونكه اين خانه متعلق به اوست هر كسي نميتواند آن را تطهيركند، چنانكه مشركين به احترام اين خانه حق ورود در آن، بلكه نزديك شدن آنرا ندارند.
انما المشركين نجس فلا تقربوا المسجد الحرام[58]
بلكه مسلمين و مؤمنين هم بدون جواز عبور و لباس احرام و رمز مخصوص حق ورود ندارند و اگر اشتباهاً عبور كردند بايد برگردند اگر به موسي خطاب شد: فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوي[59]. اي موسي اين سرزمين مقدس طوي است كفشهايت را دربياور.
اما زائر خانه خدا هنوز به وادي مقدس كعبه نرسيده بلكه فرسنگها مانده بايد كفش و كلاه و… را در آورد چونكه خانه، خانه خداست و بخاطر همين خانه است كه منطقهاي حرم امن الهي و مقدس و محترم شمرده شده كه شامل شهر مكه و بخشي از اطراف آن ميگردد و داراي احكام و خصائص ويژهاي گشته است.
پس كعبه خانه[60] خداست و سفر حج بسوي بيت الله است پس هر كس در روي كره زمين بخواهد به زيارت خانه خدا برود بايد آهنگ حج كند و از آنجائي كه سفر حج الي الله است پس هر كس بخواهد صاحبخانه را با چشم دل ببيند بايد از نزديك مهمان او شود مگر ميشود كسي به مهماني برود آن هم مهماني چند روزه و بر سر سفر اكرام او بنشيند اما وجود ميزبان را احساس نكند و با چشم دل نبيند همچنانكه حسين بن علي(علیه السلام) در دعاي عرفه
فرمود: عميت عين لا تري
ج) كانون توحيد
و اذ بوّانا لابراهيم مكان البيت ان لا تشرك بي شيئاً و طهر بيتي للطائفين و القائمين
والركع السجود[61]
با عنايت به وقوع نكره در سياق نهي كه مفيد عموم است استظهار ميشود كه جايگاه كعبه بر توحيد صرف بنا شده است كه هيچ نوع شركي اعم از شرك جلي و خفي در آن مكان نبايد راه داده شود. و از سوي ديگر با توجه به اينكه كلمه آن در ان لا تشرك بي، أن مفسره است يعني اين جمله، تفسير تبوئه ميباشد، فهميده ميشود كه هدف از جاي دادن ابراهيم در اين مكان براي اين بود كه تنها خدا پرستيده شود و هيچ چيزي شريك او قرار داده نشود پس هدف از تبوئه (جاي دادن ابراهيم) اين نبود كه اين مكان محل سكني او قرار گيرد. در دنباله اين آيه به هدف ديگري براي تبوئه ابراهيم(ع) اشاره ميكند و ميفرمايد: و طهر بيتي لطائفين … يعني نه تنها ابراهيم هيچ چيز را در اين مكان نبايد شريك او قرار دهد بلكه بايد براي زائران و طواف كنندگان كانون توحيد احداث نمايد و از هر گونه مظاهر شرك و كفر و هر چه شائبه غير ميرود پاكسازي نمايد تا بندگان او در كنار خانهاش فقط به او بينديشند و او را عبادت كنند و درس توحيد بياموزند.
پس در اين آيه كريمه دو چيز هدف تبوئه ابراهيم (ع) در كنار خانه خدا قرار داده شد يكي نفي و ديگري اثبات، اولي مربوط به شخص ابراهيم (ع) است كه هدف از اسكان او اين است كه هرگز به او شرك نورزد و اساس خانه را بر توحيد استوار كند و بعد از اينكه خودش موحد شد بايد اين خانه را طوري پايهگذاري كند كه خالي از هر گونه شائبه شرك و كفر باشد تا ديگران هم فقط او را عبادت كنند. شاهد ديگر بر اينكه اين مكان كانون توحيد است استعمال ضميرمتكلم وحده (بي و بيتي) در دو جاي اين آيه است يعني خداوند با ضمير متكلم وحده به خودشنسبت داد يعنيخانه خداست پس فقط بايد خدا پرستيده شود و به تعبير مرحوم علامه طباطبائي بيت را به خود نسبت داد تا بفهماند كه اين خانه مخصوص عبادت من است لاغير[62]
وبـهتعـبيربعـضي مفسـرين ديگـر، اضـافه البـيت الـي نفـسه يعـني لا يليـق ان يعبد فيه غيره.[63] و احتمالاً نامگذاري كعبه به بيت عتيق[64] اشاره به همين مطلب فوق باشد اين خانه آزاد است و كساني صلاحيت طواف و عبادت به گرد بيت عتيق را دارند كه از بند عبوديت غيرخدا آزاد شده باشند و يا لااقل با طواف دور اين كانون توحيد از هر نوع رقيت و بندگي غيرخدا آزاد شود و فقط سر به آستان خدا فرود آورد.[65]
مؤيد ديگر تكرار لاشريك لك لبيك در تلبيه ميباشد يعني از آنجائي كه حاجي قصد ورود به سرزمين توحيد و تجليگاه توحيد دارد از اول بايد اساس خود را بر توحيد و نفي غير، بنا كند همچنانكه شايد وجه استحباب ورود به مسجد الحرام از باب بني شبيه (محل دفن بت هبل در فتح مكه) براي اين جهت باشد كه اين خانه از آنجائي كه كانون توحيد است ابتدا بايد غير خدا لگدمال، سپس وارد شد.
د) تجليگاه نشانههاي الهي
فيه آيات بينات مقام ابراهيم (علیه السلام) و من دخله كان آمنا و لله علي الناس حج البيت … [66]
در اين خانه نشانههاي روشن الهي از توحيد و معنويت و نبوت و امامت و ايثارگريها و زندگي سراسر مبارزه حضرت ابراهيم (ع) … به چشم ميخورد كه قدم به قدم آن يادآور آيات و نشانههاي فراوان الهي است كه هر كس بخواهد اين آيات را ببيند بايد آهنگ اين خانه كند و از طرف ديگر بايد سعي و تلاش نمايد تا اين آيات را در جان خود مشاهده نمايد و همچون هاجر بعد از سعي و تلاش، به چشمهاي دست يابد.
مراد از آيات بينات[67] چيست؟
مفسرين در تفسير آيات بينات دو گونه اختلاف نمودهاند يكي در تعيين مصاديق آيات بينات كـه اين اختـلاف مهم نيست چونكـه از قبيل بيـان مصاديق است و هر مفسري بعض مصاديق
آنرا ذكر كرده و ادعاي انحصار آنرا هم ندارد.
اختلاف ديگر اين است در اين آيه كريمه چند تا از آيات بينات ذكر شده است.
سه قول وجود دارد:
1- بعضي از مفسرين گفتهاند: در اين آيه فقط يكي از آيات بينات كه مقام ابراهيم(ع) باشد ذكر شده است اما از آنجايي كه آيات جمع و مقام ابراهيم مفرد آورده شد چند توجيه نمودهاند يكي اينكه مقام ابراهيم بمنزله آيات بينات است مثل خود ابراهيم كه بمنزله يك امت مطرح شده است ان ابراهيم كان امه قانتا لله … [68]
از اين رو آلوسي در توضيح آن گفت: صح بيان الجمع بالمفرد بناءاً علي اشتمال المقام علي آيات متعدده بعد گفته: اگر چه مقام در ظاهر يك آيه است اما چند آيه را در خود جمع كرده است از جمله اثر قدميه في الصخره – عوصهما فيها الي الكعبين – ابقاءه علي ممر الزمان … حفظه علي الاعداء دون سائر آيات الانبياء[69]
و يا گفتهاند تعداد آياتي كه در مقام ابراهيم وجود دارد اين است كه مقام هم دلالت بر قدرت خداوند دارد هم نبوت حضرت ابراهيم[70] و هم ميرساند كه دين پيامبر اسلام بر دين ابراهيم استوار است.
توجيه ديگر اينكه مقام مصدر است از اين رو جمع بسته نميشود پس مقامات ابراهيم (ع) مراد است.[71]
2- قول ديگر اين است كه در اين آيه مباركه دو تا از آيات (مقام ابراهيم (ع) – و من دخله كان امنا) ذكر شده است يعني نعمت امنيت هم بعنوان يكي ديگر از آيات بينات ذکر شده ، همچنانکه خداوند متعال در موارد ديگر امنيت را بعنوان يكي از نعمتهايش به رخ مشركين كشيده است.
اولك يروا اناجعلنا حرما امنا ويتخطف الناس من حولهم افبا لباطل يؤمنون وبنعمه الله يكفرون[72]
وجود نعمت امنيت در سرزميني كه مردم آن ربوده ميشدند دلالت بر قدرت خداوند دارد پس چرا به باطل ايمان ميآورند و شكر نعمت را بجا نميآورند و به خداوند ايمان نميآورند اين قـائل در توجيه جمع بودن آيـات گفته است اگـر چـه مقام و امنيت تثنيه است و آيات جمع اما لفظ الجمع قد يستعمل في الاثنين[73]
3- قول سوم كه از همه معقولتر و احتياج به توجيههاي مذكور در قول اول و دوم ندارد اين است كه بگوئيم سياق آيات در مقام بيان مزاياي بيت الله است همچنانكه در آيه قبل در مقابل اعتراض يهود به برتري بيت المقدس بر كعبه سه مزايا براي کعبه را ذكر فرمود (اول بيت وضع للناس … مباركا – هدي للناس) در دنباله آن هم يكي ديگر از مزاياي كعبه را ذكر ميكند (فيه آيات بينات) كه خانه خدا را بعنوان تجليگاه آيات روشنش معرفي كرده است و سپس سه تا از مهمترين آيات را ذكر نموده است.[74] الف: مقام ابراهيم ب: تقرير الامن فيه – من دخله كان آمنا (توضيح اين دو مطلب در ضمن اقوال قبلي بيان شد). ج: ايجاب حجه علي الناس المستطعين (و لله علي الناس حج البيت)
تذكر چند نكته
الف) ذكر اين سه نشانه و علامت در آيه مورد بحث به معني انحصار آيات بينات در اين سه نيست بلكه از باب ذكر مهمترين آنهاست چنانكه مفسرين آيات ديگري هم ذكر نمودهاند مانند زمزم- صفا و مروه – حجر اسماعيل – حجرالاسود- دوام و بقاء خانه خدا در طول تاريخ در برابر دشمنان سرسخت و …
همچنان كه امام صادق (ع) در مورد اين آيات سؤال شد فرمود:
مقام ابراهيم حيث قام علي الحجر فاترت فيه قد ماه و الحجر الاسود و منزل اسماعيل[75]
مرحوم علامه طباطبائي هم در ذيل اين روايت گفت:
في هذا المعني روايات اخر ولعل ذكر هذه الامور من باب العدو ان لم تشتمل علي بعضها الايه[76]
ب) بنابر قولسوم بايد براي دوجمله آخري كلمه أن در تقدير گرفت تا بدل يا عطف بيان براي آيات بينات واقع شود يعني مقام ابراهيم و ان من دخله كان آمنا و ان الله علي الناس حج البيت.
سپس بعنوان اختصار ان حذف شد پس معني آيه اين ميشود مقام ابراهيم و امن من دخله و حج البيت من استطاع اليه سبيلا[77]
اما مرحوم علامه طباطبائي فرمودند اين تقدير بنابر قول سوم لازم نيست .
پس كعبه تجليگاه آيات روشن الهي و يادآور مبارزات و بندگي قهرمان توحيد و تسليم و رضاي محض اسماعيل و ايثار و فداكاري هاجر و صبر و بردباري وضف ناشدني
رسول الله(ص) و مبارزات و حماسههاي بينظير پرچمدار عدل و توحيد اميرالمومنين(ع) و يادآور شكنجه شدن اصحاب رسول الله(ص) وبالاخره مكاني كه سيزده روزاقامت درآن،سيزده سال خاطرات زمان رسول الله(ص) را بهمراه دارد. از اينرو حضرت امام رضوان الله عليه فرمود: جاي جاي اين سرزمين محل نزول و اجلال انبياء بزرگ و جبرئيل امين و يادآور رنجها و مصيبتهاي چند سالهاي است كه پيامبر اكرم (ص) در راه اسلام و بشريت متحمل شدهاند …[78]
بناء كعبه يادآور ايثار و هجرت ابراهيم …[79] اخلاص پدر و پسر[80] و كوه صفا و مروه يادآور تلاش و سعي هاجر و يادآور دعوت عمومي پيامبر اكرم بر فراز اين كوه – جبل النور يادآور نزول قرآن و جبرئيل امين – مولد علي يادآور يكي از معجزات الهي، وخلاصه قدم به قدم آن يادآور آيات و نشانههاي فراوان الهي است.
ه: منطقه امن بينالمللي
من دخله كان امنا [81]
واذ جعلنا البيت مثابه الناس وامنا [82]
بر هيچ فرد عاقلي پوشيده نيست كه بزرگترين نعمت براي هرانسان وجوامع انساني وجود يك محيط امن و مطمئن است كه افراد آن جامعه باكمال صفا و صميمت به دور از هر نوع نفرت و تمايزات و تجاوزات در كنار هم بسر برند كه تحقق چنين جامعه و مركزي از آرزوهاي ديرينه بعضي از دانشمندان از زمان افلاطون تا عصر تمدن بوده و هست و سازمانها و جوامع بينالمللي باتمام وسعت و خرج سنگين درصدد تحقق چنين آرماني هستند اما تاكنون راه به جايي نبردهاند واز سوي ديگر ضرورت چنين منطقه و مكاني با توجه به دنياي پر آشوب و هيجان كه شعله جنگ و نزاع و تفرقه سراسر عالم را فرا گرفته بر هيچ شخصي پوشيده نيست اما خداوند متعال طبق حكمت متعاليهاش قرنها قبل، منطقهاي را در يك نقطه زمين براي چنين اهداف مقدسي تأسيس وتامين نموده است كه در هيچ جاي دنيا چنين امنيتي وجود نداشته وندارد به حدي كه حتي شكار حيوانات بلكه نشان دادن آن با گوشه چشم ممنوع ميباشد آن هم درمنطقهاي كه يتخطف الناس من حولهم ، امنيتي كه باعث سكون قلب و آرامش خاطر گردد[83]. خصوصاً با عنايت به آيه دوم كه جهت مبالغه از مصدر استفاده شده[84] ووصف براي بيت قرار داده شد تادلالت بر امنيت خالص وواقعي بكند. چونكه ءامناً با أمناً باهم فرق دارند.
بعلاوه توجه به اطلاق ءامناً و أمناً در هر دو آيه ما را به مطلب ديگري رهنمون ميكند كه مراد، امن از دنيا و آخرت است چنانكه امام صادق (ع) در توضيح امنيت بيتالله فرمود:
من أمَّ هذا البيت وهو يعلم انه البيت الذي امره الله عزوجل به و عرفنا اهل البيت حق معرفتنا كان ءامنا في الدنيا والاخره[85]
مؤيد اين روايت دودسته ديگر از روايات است كه دستهاي بر امن دنيوي دسته ديگر بر امن اخروي دلالت دارند[86].
اين تامين الهي در حقيقت پاسخ به دعاهاي مكرر حضرت ابراهيم در مورد امنيت آن منطقه است كه بنو به خود حكايت از اهميت اين نعمت ميكند خصوصاً با توجه به دعاهاي هفتگانه ابراهيم[87] كه اولين درخواست خود راهمين نعمت قرار داده[88] تا آنجا كه اين دعاي امنيت را مقدم بر توحيد ودوري از بتپرستي[89] نمود همچنانكه خداوند در بيان عظمت اين نعمت فرمود.
اولم نمكن لهم حرمنا امنا[90] .
و در جاي ديگر فرمود اولم يرو انا جعلنا حرمنا امنا ويتخطف الناس من حولهم افبالباطل يومنون و بنعمه الله يكفرون [91]
خداوند منان در يك سرزمين بحراني كه در همه جا كشتار و غارت بود يك منطقهاي را در امنيت قرار داد در حاليكه دربيرون اين منطقه، انسانها ربوده ميشدند وازآنجائيكه اين نعمت بزرگ احتياج به شكرگزاري عملي و اعتقادي داشت فرمود آيا بجاي شكر و ايمان آوردن به خدا، سراغ باطل ميرويد و به نعمت خدا كفران ميورزيد آنهم در خانه خدا در كانون توحيد بسراغ بت و صنم ميرويد بدلو نعمت الله كفراً …. و جعلو لله اندادا [92]
همچنان كه در اين عصر هي خيلي از افراد بجاي شكر اين نعمت به دنبال بتهاي شرق و غرب به راه افتادند و جعلو لله انداداً. سپس در دنباله آيه چنين نتيجه ميگيرد.
و من اظلم ممن افتري علي الله كذبا او كذب بالحق لما جائه …[93]
آيا ظلم و ستم از اين برتر تصور ميشود كه انسان بجاي شكر از نعمت و ايمان آوردن به خداوند،در بيت الله و كانون توحيد به سراغ غير الله برود كه اين بدترين نوع كفران نعمت است.
پس كعبه يك مركز امن بينالمللي است و بعنوان يكي از نعمتهاي بزرگ الهي در قرآن بشمار رفته است، نعمتي كه شرط اساسي و عامل اوليه براي شكلگيري و قوام هر جامعه است و از سوي ديگر مظلومان تاريخ از سراسر عالم ميتوانند در اين نقطه جمع بشوند و بدور از هر گونه وحشت فرياد خود را به گوش جهانيان برسانند تا چارهانديشي شود ووجود چنين امانخانهاي تاثير زيادي در جلوگيري از ظلم و تجاوز دارد كه جهان بدانديك چنين جائي وجود دارد كه به داد مظلوم و بيپناه رسيدگي خواهد كرد و از سوي ديگر چنين مركزي فتح باب مذاكرات و رفع مخاصمات بين دول و ملل اسلامي خواهد شد و از ناحيه ديگر تكرار و تشكيل اين كنگره در هر سال يكنوع آموزش تعليم عملي امنيت به مسلمين عالم است تا نمونههائي براي همه ايام سال و ايام عمردر طول زندگي باشد.
جمعبندي
1- از آنجائي كه خداوند متعال كعبه را امانخانه عمومي قرار داد پس هيچ فردي و گروهي حق نا امن كردن اين مكان مقدس را ندارد.
2- مراد از امنيت ، امنيت تكويني و تشريعي ودنيوي واخروي است واحتمالاً تكويني قبل از اسلام هم وجود داشت(امنهم من خوف)اما تشريعي بعدازاسلام اضافه شد(من دخله كان امنا)
3- بر همـه مسلمـين فرض و لازم اسـت كه از فـرصت منـاسب و بينظير براي رفع تفرقه و مخاصمات به احسن وجه استفاده نمايند.
و: مرجع و پناهگاه عمومي
و اذ جعلنا البيت مثابه للناس وامنا [94]
از آنجائيكه آيه در مقام يادآوري يكي از نعمتها به پيامبر اسلام يا مردم ميباشد[95] و با ضمير متكلم معالغير آنرا به خودش نسبت داد و از سوي ديگر لفظ مثابه هم مطلق و هم با تاء مبالغه[96] ذکر شده و از ناحيه ديگر مثابه يك لفظي است كه معناي وسيعي بهمراه دارد بطوري كه بعضي از مفسرين تا دوازده معني براي آن ذكر كردهاند[97] كه توجه به همه اينها ولفظ الناس سبب توجه بيشتر به مثابه بودن خانه خدا خواهد شد خانهاي كه ملجا ومرجع و پناهگاه همه مردم قرار داده شد، مكان مقدسي كه نفع و ثواب مادي و معنوي بهمراه دارد خانهاي كه محل بازگشت وتوبه از گناهان فردي و اجتماعي وباعث تنبه وبيداري از هرگونه غفلت ولغزش و سبب سيراب از آب حيات زندگي خواهد شد.
ترديدي نيست كه جامعه بشري بهنگام بروز اختلافات و تعديات احتياج به يك چنين ملجاء و مرجع بينالمللي دارد كه از يك سو متعلق به گروه و طائفه ودولت خاصي نباشد واز سوي ديگر مورد احترام همگاني باشد وچنين پناهگاهي در هيچ نقطه جهان براي هيچ ملتي و قبيلهاي با چنين اوصاف وجود ندارد.
و از آنجائيكه كعبه پناهگاه همه مردم است (للناس) پس اين مكان مقدس نبايد براي عدهاي خاص پناهگاه گردد اما براي عده ديگر شكنجهگاه و براي دسته ديگر قتلگاه گردد.
5- اهميت حج از جهت زمان
الحج اشهر معلومات[98]
حج از جمله اعمالي است كه بايد در ماههاي معيني انجام پذيرد و بطوري كه در اين آيه، حج خود اين ماههاي معين مطرح شده است مثل اينكه حج همين ماهها معين است وماههاي معين همان حج است . پس هرعملي كه در قبل يا بعد از اين ماهها انجام گيرد از اعمال حج محسوب نخواهد شد و اين ماههاي معين بر اساس روايات معتبر ماههاي شوال وذيقعده و چند روز از ذيحجه است كه اين سه ماه از ماههاي حرام هستند كه در اسلام محترم وداراي احكام ويژهاي است.
ان عده الشهور عند الله اثنا عشر شهراً في كتاب الله يوم خلق السموات و الارض منها اربعه حُرم ذلك الدين القيم فلا تظلموا فيهن انفسكم [99]
حج علاوه بر اينكه مثل صوم درماه معيني انجام ميگيرد امافرقي كه با مانند صوم دارد اين است كه ماههاي حج از ماههاي حرام است كه پيش خداوند محترم است بعلاوه اگر قضا روزه ماه مبارك رمضان در ماههاي ديگر سال قابل جبران است اما در حج چنين چيزي امكان ندارد بايد در همان وقت مشخص انجام پذيرد از اين رو در آيه، فوق . اشهر معلومات حمل بر الحج شد با آنكه حج خود اشهر معلومات نيست بلكه اعمال حج در ماههاي معيني انجام ميپذيرد.
بعلاوه از ظاهر آيه ديگر استفاده ميشود كه يكي از حكمتهاي وجود ماه با آن همه اهميتي كه دارد بيان اوقات زمان حج ذكر شده است.
يسئلونك عن الاهله قل هي مواقيت للناس والحج[100].
روشن است كه سوال از حقيقت قمر نيست بلكه سوال از هلال ماه است كه حكمت و فايده ان چيست چنانكه از جواب اين مطلب به خوبي فهميده ميشود چونكه جمله قل هي مواقيت للناس و الحج جواب از حقيقت ماه نيست بلكه اشاره به حكمت وآثار هلال ماه دارد. كه اين مضمون در آيات ديگر هم تكرار شده است.[101]
مؤيد ديگر شأن نزولي است كه از معاذ بن جبل نقل شده كه خدمت پيامبر عرض كرد مكرر از ما سؤال ميشود كه اين هلال ماه چيست كه تدريجاً بصورت بدر كامل در ميآيد و باز به حالت اول بر ميگردد و مثل شمس يك حالت ندارد.[102]
پس از اين آيه مباركه و نظاير آن استظهار ميشود كه ماه يك تقويم طبيعي براي تمام افراد بشر اعم از باسواد و بيسواد است كه ميتوانند از اين تقويم استفاده نموده و بر اساس آن نظام زندگي را استوار كنند اما نكته قابل توجه در اين آيه مباركه اين است كه جمله هي مواقيت للناس شامل همه وظائف ديني و غيرديني ميشود اما براي نشان دادن اهميت حج مجدداً آنرا به تنهائي ذكر نمود تا ارتباط تنگاتنگ حج با دگرگوني ماه را برساند و ماههاي حج از راه هلال قمر بدست آيد چونكه حج را به هيچ وجه نميشود در ماههاي ديگر انجام داد. از اين رو در دنباله آيه مباركه، انجام دادن اعمال حج در غير موسمش را تشبيه كرده به انساني كه بخواهد از نقبي كه پشت خانهاش زده وارد منزلش بشود و از راه معمولي وارد نشود چنانكه فرمود: و ليس البربان تأتوا البيوت من ظهورها و لكي البر من اتقي و اتوا البيوت من ابوابها[103]. چنانكه بعضي مفسرين در تفسير اين آيه گفتهاند كه آيه مباركه اشاره به يكي از اعمال جاهليت بنام نسييء دارد كه حج را به خاطر منابع شخصي در غير ايامش انجام ميدادند.[104]
اهميت و جايگاه حج در روايات
از آنجايي كه كتاب و سنت بعنوان دو ثقل در منابع اسلامي فريقين ذكر شده تا آنجا كه هرگز از هم جدا شدني نيستند (لن يفترقا ابدا) از اين رو بر آن شديم كه اهميت و جايگاه حج از زاويه ثقل ديگر هم مورد بررسي قرار گرفته و بخاطر كثرت روايات و نكات و فوائد مختلف و بهتر مورد استفاده واقع شدن مطلب، ما را بر آن داشت كه روايت را در ضمن عناوين زير مورد بررسي قرار دهيم.
1- حج جلوهگاه شريعت اسلام
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) … و الخامسه الحج و هي الشريعه[105]
نبي مكرم اسلام (ص) در ضمن بيان علل فرائض الهي، درباره علت وجوب حج فرمود: حج معادل همه شريعت است يك مدل كوچك از اسلام بزرگ است گويا خداوند اراده كرده كه اسلام با همه ابعاد در يك عبادت جمع كند تا حاجي يكباره كل اسلام را بطور خلاصه تجربه نمايد. از اين رو مرحوم صدوق (ره) در خصال در توضيح اين روايت فرمود:
و قد جاء في تعليل الرسول (ص) للحج ضمن تعليله لسائر الفرائض بأنه معادل لتمام الشريعه اذ يقول (ص) جائني جبرئيل فقال لي يا احمد الاسلام علي عشره اسهم أوَلُها شهاده ان لا اله الا الله و هي الكلمه (الملّه) و الثانيه الصلاه و هي الطهر (الفريضه) والثالثه الزكاه و هي الفطره (المطهره) و الرابعه الصوم و هي الجنه و الخامسه الحج و هو (هي) الشريعه[106]
پس با توجه به اين روايت و روايات ديگر استفاده ميشود كه حج آئينه تمام نماي دين و تجليگاه اسلام است كه تكرارش در هر سال سبب تضمين اسلام در گذر زمان خواهد شد. شاهد بر اين مدعا اين است هر چه كه از فوائد و آثار براي چهار واجب ديگر در اين روايت ذكر شده در حج هم وجود دارد. چونكه در حج هم توحيد است هم نماز است هم انفاق مالي و هم آزادي از جهنم و …
2- حج پرچم اسلام
قال علي (ع) … و جعله سبحانه و تعالي للاسلام علما[107]
همانطوري كه در مسير جاده و خيابان براي هدايت و راهيابي، نشانه و علامتي نصب ميكنند تا انسان متحير و منحرف نگردند خداوند منان هم براي كساني كه بعلل مختلف راه گم كردهاند يا در غفلت فرو رفتهاند يا متحير و سرگردان هستند كعبه و برنامه حج را علم و نشانه اسلام قرار داد تا با تفكر در كعبه و آيات روشن آن و مناسك حج و برنامههاي آن، تحولي در آنها بوجود آيد و با تمام وجود درك كند كه اسلام دين توحيد خالص است و از هر گونه شرك بري است دين مساوات است دين وحدت و اتحاد است دين فردي نيست بلكه اجتماعي و سياسي و اقتصادي و … است و خلاصه اسلام دين جامع و در متن زندگي مردم و حكومت قرار دارد.
3- حج از اركان مهم اسلام
حج يكي از اركان پنجگانهاي است كه كاخ رفيع اسلام بر آنها استوار گشته است
بني الاسلام علي خمس علي الصلاه و الزكاه و الحج و الصوم و الولايه[108]
حج نه تنها يكي از اركان خمسه اسلام است بلكه در ميان اين اركان از همه مهمتر و جامعتر بشمار ميآيد چنانكه مرحوم صاحب جواهر در تعريف و برتري حج از اركان ديگر فرمود:
و هو من اعظم شعائر الاسلام و افضل ما يتقرب به الانام الي الملك العلام لما فيه من اذلال النفس و اتعاب البدن و هجران الاهل و التغرب عن الوطن و رفض العادات و ترك اللذات و الشهوات و المنافرات و المكروهات و انفاق المال و شد الرحال و تحمل مشاق الحل و الارتحال و مقاساه الاهوال و الابتلاء بمعاشره السفله و الانذال فهو حينئد رياضه نفسانيه و طاعه ماليه و عباده بدينه قوليه و فعليه، و جوديه و عدميه و هذا الجمع من خواص الحج من العبادات التي ليس فيها اجمع من الصلاه و هي لم تجتمع فيها من اجتمع في الحج من فنون الطاعات … و علي كل حال فللحج اسرار و فوائد لا يمكن احصاؤها[109]
سپس مرحوم صاحب جواهر ادامه داد: و من هنا ورد ان الحج المبرور لا يعدله شيئي كه هيچ چيز برابري با آن نميكند و لذا امام صادق (ع) در پاسخ سؤال عمر بن يزيد است كه عرضه داشت ما يعدل الحج شيئ ؟ فرمود: ما يعد له شيئ و الدرهم في الحج افضل من الفي الف فيما سواء في سبيل الله[110]
نكته قابل توجه در اين روايت اين است كه يك درهم در راه حج برتر از هزاران خرجهائي است كه آن خرجها هم در راه خدا مصرف شده باشد يعني اين مقايسه بين مصرفهاي في سبيل الله است نه غير آن.
سپس صاحب جواهر تمسك به روايات ديگر نمود تا برتر بودن حج از ساير عبادات را اثبات نمايد. از جملة روايتي است كه امام (ع) در مورد برتري حج از نماز و روزفرمودانه افضل من الصلوه و الصيام و سپس علت اين افضل بودن را هم ذكر نمود لان المصلي يشتغل عن اهله ساعه و ان الصائم يشتغل عن اهله بياض يوم و ان الحاج ليشخص بدنه و يضحي نفسه و ينفق ماله و يطيل الغيبه عن اهله لا في مال يرجوه و لا في تجاره[111].
چنانكه در روايت ديگر فرمود: اما انه ليس شيئ افضل من الحج الصلوه سپس ادامه ميدهد و فيالحج هنا صلوه و ليس في الصلاه تدلكم حج[112]
مرحوم صدوق در جمع اين روايت و روايت ديگر فرمود: فالحج بهذا الوجه افضل من الصلوه و صلوه فريضه افضل من عشرين حجه مجرده عن الصلاه[113]
اما از آنجايي كه حج متضمن نماز ميباشد حج برتر از نماز خواهد بود. همچنانكه در روايت ديگري حج برتر از صيام و جهاد مطرح شده است.
انه افضل من الصيام و الجهاد و الرياط[114]
و بالاخره امام صادق (ع) با تصريح تمام و با تعبير كان در مورد برتري حج از نماز و روزه فرمود: كان ابي يقول الحج افضل من الصلوه و الصيام..[115]كه از تعبير كان ابي يقول استمرار اين كلام استظهار ميشود.
پس از مجموعه مطالب گذشته چنين بدست ميآيد كه حج از اعظم شعائر اسلام و از مهمترين اركان دين و از همه عبادت برتر و جامعتر ميباشد و شايد بخاطر همين جهات بود كه حج در بعض روايت در رديف قرآن سامت و قرآن ناطق قرار داده شد.
ان لله عزوجل حرمات ثلاث ليس مثلهن شيئي كتاب الله و هو نور و حكمه، و بيته الذي جعله للناس قياما و قبله و أنسا و لايقبل الله من احد يوجهها الي غيره، و عتره نبيكم[116]
4- حج عامل تقويت دين
قال علي(ع) فرض الله.. و الحج تقويه للدين[117]
هر نهاد و انقلاب و .. به مرور زمان بر اثر عواملي رو به ضعف ميگذارد يا متزلزل ميگردد كه احتياج به عامل تقويت كننده يا پشتوانهاي دارد تا ضعف و تزلزل آن جبران گردد. از آنجائي كه نهاد مقدس دين هم از اين اصل مستثني نيست و بر اثر تبليغات سوء دشمنان و قلم بدستان مزدور از يك سو، و طغيان هوسها و شهوات از سوي ديگر، دين و اعتقادات مردم به مرور زمان كم رنگ مي گردد و مردم در خواب غفلت قرار خواهند گرفت كه ناگاه نسيم لطف الهي ميوزد و نداي لله علي الناس حج البيت پرده غفلت را كنار زده و دلها را تكان داده و كاروانهاي حج از كنار و گوشه جهان و با جنب و جوش چشمگير براه افتاده و اجتماع باشكوهي از مسلمين تشكيل ميگردد و روح تازهاي به اصل ديدن دميده و باعث تقويت ايمان ميگردد و در همان لحظه اول با كندن زر و زيور و پوشيدن جامعه سفيد، انسان را به ياد مرگ و قيامت مياندازد انساني كه غرقي در زرق و برق دنيا بود و خيال ميكرد هميشه ميخواهد در اين دينا بماند اما در همان گام اول حج، زنگ بيدار باش به صدا در ميآيد و چنان تكاني به انسان ميدهد كه اي انسان كجا ميروي (اين تذهبون).
همه اعمال حج تاثير بسزائي در تقويت ايمان و در نتيجه دين خواهد داشت از اين رو اميرالمؤمنين (ع) فرمود حج باعث تقويت دين ميشود و بخاطر همين تقويت، واجب و لازم شمرده شده است بطوري كه اگر حج تشريع نميشد اصل دين رو بسردي ميگرائيد چنانكه امام صادق (ع) هم فرمود:
لا يزال الدين قائماً ماقامت الكعبه[118]
و نه تنها بقاء دين در گرو حج و كعبه است بلكه بقاء مسلمين هم در گرو حج است همچنانكه امير بيان (ع) در اين باره فرمود: لا تتركوا حج بيت ربكم فتهلكوا[119]
اين مضامين در جوامع روائي عامه هم نقل شده است چنانكهه جابربن عبدالله از رسول خدا نقل ميكند كه هذا البيت دعامه الاسلام[120]
و يا از حسن نقل كردهاند كه گفته لا يزال الناس علي دين ما حجوا البيت و استقبلوا القبله[121]
ظاهرا اين روايات در راستاي همان آيه مباركه سوره مائده است كه فرمود جعل الله الكعبه البيت الحرام قياما للناس[122] چه قوام ديني و چه دنيوي چنانكه امام صادق (ع) در تفسير قياماً للناس فرمود جعلها لدينهم و معايشهم[123].
بررسي تاريخ هم نشان ميدهد ايام حج فرصتي بسيار مناسب و بينظير براي تبليغ و نشر فرهنگ غني اسلام در ميان قشر وسيع مسلمان كه بر اثر تبليغات سوء، ايمان آنها كم رنگ گرديده، ميباشد بعلاوه اين تبليغ و نشر فرهنگ اسلامي منجر به زائرين و حجاج نميشود بلكه هر كدام در بازگشت به شهر و آبادي خود فرهنگي را كه با خود آورده نشر ميدهد و تكرار اين عمل در هر سال عامل بسيار قوي در بقاء و تقويت دين و ضامني براي جاودانگي اسلام محسوب ميشود چنانكه فاطمه زهرا (س) دربارة حج فرموده : … الحج تشييدا للدين[124]. همچنانكه امام سجاد(ع)حج راسبب اصلاح ايمان دانسته است حجوا واعتمروا…يصلح ايمانكم[125]
چه اينكه حج يك دوره عملي آموزش دين است تا هر كس آنرا حداقل يكبار در تمام عمر بجا نياورد به حقيقت ايمان نميرسد براي اينكه در گذرگاه هاي حج، ايمان و اعتقاد از ناخالصيها جدا و اصلاح ميگردد. و اگر اين مركز بزرگ مسلمين تحت نفوذ استكبار و حاميان آن باشد اسلام ناب محمدي پشتوانه مهمي را از دست خواهد داد و بر اثر تبليغات و اكاذيب، قدرت معنوي آن كمكم سست و در نتيجه اعتقاد و ايمان مردم كم رنگ ميگردد.
از اين رو يكي از رؤساي ممالك مسيحي در جلسهاي گفت: نفوذ در مسلمانان تا وقتي كه سه چيز در آنها پا بر جا باشد و نسبت به آن ايمان داشته باشند امكان ندارد يا مشكل است كه
يكي از آنها را حج ذكر كرد[126]و در همين راستا كلارستون يكي از سران انگليس، دنيا را براي گرفتن حج از دست مسلمانان فراخواند[127].
5- حج و مسئوليت حكومت اسلامي
از آنجائيكه حج از اعظم شعائر دين و سبب قوام و استواري اسلام و مسلمين و داراي ابعاد و آثار وسيع فردي، و اجتماعي، مادي و معنوي، فرهنگي و سياسي است لذا ارتباط تنگاتنگ با حكومت اسلامي دارد بطوري كه برگزاري و تشكيل هر ساله حج يكي از وظائف حكومت اسلامي بشمار ميآيد تا آنجا كه اگر مردم از رفتن حج تعلل ورزند بر حاكمان اسلامي لازم است اين گونه افراد را ملزم به انجام اعمال حج نمايد چه آنها تمايل داشته باشند يا نه بطوري كه اگر نرفتن حج بخاطر نداشتن هزينه باشد بر حاكمان لازم است هزينه آنها را از بيتالمال مسلمين تأمين نمايند تا اين كنگره جهاني همه ساله با عظمت برگزار گردد و مرحوم صاحب وسائل در كتاب ارزشمند وسائلالشيعه در اين باره بابي احداث كرده بنام باب وجوب اجبار الوالي الناس علي الحج و زياره الرسول و الاقامه بالحرمين كفايه و وجوب الانفاق عليهم من بيتالمال ان لم يكن لهم مال[128] كه از اين عنوان استظهار ميشود كه مرحوم صاحب وسائل از اين روايات، وجوب استفاده نموده است و اين روايات نوعاً در جوامع روائي نقل شده است كه برخي از آنها بشرح ذيل است:
عن الصادق (ع) لو ان الناس تركوا الحج لكان علي الوالي ان نجبرهم علي ذلك… فان لم يكن لهم ما لا، انفق عليهم من بيت مال المسلمين[129]
عن عبدالله بن سنان عن ابي عبدالله (ع) قال لو عطل الناس الحج لوجب علي الامام (كان ينبغي للامام) ان يجبرهم علي الحج ان شاؤوا و ان ابوا فان هذا البيت انما وضع للحج[130]
با آنكه نفي اكراه در دين يك امر مسلم است كقوله تعالي لا اكراه في الدين[131] اما حج از آنجائي كه معادل شريعت و علم اسلام و سبب تقويت دين.. ميباشد از اين اصل قرآني تخصيص خورده بطوري كه بعنوان يك واجب الهي بر عهده حاكمان اسلامي نهاده شده است و شايد در همين راستا بوده كه مولي علي (ع) به سفير خودش در مكه يعني فثم بن عباس نوشت فاقم للناس الحج و ذكر بايام الله[132]
6- حج بيعت با امام
گرچه كعبه، قبله و مطاف مسلمين است گرچه كعبه بهترين نقطه روي زمين است و داراي فضايل و بركات زيادي است اما همه اين مزايا و ويژگيها بدون اعتقاد به ولايت و امامت ارزشي نخواهد داشت و حج بدون ولايت حج جاهلي خواهد بود چنانكه امام باقر (ع) در حاليكه مردم را در حال طواف نگاه ميكرد فرمود:
… هكذا كانوا يطوفون في الجاهليه انما امروا ان يطوفوا بها ثم ينظروا الينا فيعلمونا ولايتهم و مودتهم و يعرضوا علينا نصرتهم ثم قراء هذه الايه فاجعل افئده من الناس تهوس اليهم[133].
حتي از روايت ديگر استظهار ميشود كه كعبه بدون ولايت سنگي بيش نيست و طواف دور آن مثل طواف دور سنگ است چنانكه امام باقر (ع) فرمود: انما امر الناس أن يأتوا هذه الاحجار فيطوفوا بها ثم يأتونا فيخبرونا بولايتهم و يعرضوا علينا نصرهم[134]
از اين دو روايت مطالب زير استظهار مي شود.
– از تعبير كعبه به سنگ و حجر استفاده ميشود كه كعبه بدون ولايت سنگي بيش نيست
– يكي از اهداف امر به طواف، ملاقات با امام و اظهار ولايت و محبت با امام و عرضه كردن نصرت و ياري بر امام (ع) است.
– اعمال حج بدون ولايت مثل اعمال حج در زمان جاهليت است و امام (ع) در اين روايت اشاره به آن حديث معروف پيامبر اكرم نمود.
من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته الجاهليه
– اگر مرگ آنها جاهلي است زندگي آنها هم جاهلي خواهد بود پس حج آنها هم بدون ولايت حج جاهلي است كه هيچ ارزشي نخواهد داشت و هرگز از ضيافت الهي برخوردار نمي باشند و در نتيجه ارزشي براي استقبال و بوسيدن و به زيارت آمدن چنين حاجي نخواهد داشت[135].
به علاوه دسته ديگر از روايات ، حج بدون ولايت را ، حج ناقص و تکميل آن را با لقاء و زيارت امام معصوم (ع) دانستهاند.
چنانكه از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمودند: تمام الحج لقاء الامام[136]- اذا حج احدكم فليختم بزيارتنا لان ذلك من تمام الحج[137]
و شايد رمز تولد حضرت علي (ع) در درون كعبه همين باشد كه كعبه با ولايت پيوند عميق دارد و هر كس با صاحبخانه كاري داشته باشد بايد از طريق خانه زاد وارد بشود و در همين راستا پيامبر مكرم اسلام هم در حجهالوداع با نزول آيه بلغ ما انزل اليك من ربك فان لم تفعل فما بلغت رسالته[138] متذكر امر ولايت شد يعني حج با ولايت و رهبري پيوند عميقي دارد. كه مسئله رهبري بايد در موسم حج مطرح شود. و براساس اين آيه كريمه اگر رسالت بدون ابلاغ ولايت، هيچ است حج هم بدون اعتقاد به ولايت هيچ و كعبه هم بدون ولايت سنگي بيش نخواهد بود و اين همان رمز كلام امام سجاد (ع) در خطبه معروف شام است كه در مقام معرفي خود فرمود: انا بن مكه و مني و انا بن زمزم و صفا.
همچنانكه امام صادق (ع) به داوود بن كثير فرمود: نحن الحج و نحن الشهر الحرام و نحن البلد الحرام و نحن الكعبه…
و ظاهراً آيه مباركه لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد[139] هم در همين راستا باشد كه مكه بدون رهبران آسماني شهر بتپرستان و بتخانه ميگردد[140]
پس اگر كعبه و مكه بدون رهبران الهي بيارزش مي شود زائران هم بدون ولايت ارزشي نخواهند داشت و اعمال و مناسك آنها جاهلي ميگردد از اين رو وقتي كه ابو حمزه ثمالي از امام چهارم پرسيد كدام بقعه افضل است فرمود افضل بقاع ميان ركن و مقام است و هرگاه كسي عمر نوح كند و در اين مقام روزها روزه و شبها به عبادت مشغول باشد اما بدون ولايت ما خدا را ملاقات كند او را بهرهاي نخواهد بود[141]البته اين نوع روايات در جوامع روائي معتبر ما زياد نقل شده اما از آنجائي كه ما در صدد اثبات چنين مطلبي نيستيم به همين مقدار اكتفي ميشود.
7- حج و شفاعت
يكي از چيزهاي ديگري كه دلالت بر اهميت حج دارد اين است كه حاجي حق شفاعت داشته و شفاعت او مورد پذيرش واقع ميشود يعني نه تنها خودش اهل بهشت ميشود بلكه ديگران را هم ميتواند با شفاعت وارد بهشت كند و اين دسته از روايات در كتب فريقين ذكر شده است كه نمونهاي از آنها بشرح ذيل است.
قالالباقر (ع): الحاج و المعتمر و فدالله ان سألوه اعطاهم و ان دعوه اجابهم و ان شفعوا شفعهم[142]
عن جعفربن محمد … فان الحاج ليشفع في ولده و اهله و جيرانه[143]
ابي هريره و ابن عباس از پيامبر اسلام (ص) نقل كردند كه آن حضرت فرمود: … فاغتنموا
دعوته اذا قدم قبل ان يصيب الذنوب فان الله لايرد دعائه فانه يشفع في مأه الف رجل
يوم القيمه[144]
قال(ص): الحاج و المعتمر و فدالله عزوجل… و ان شفعوا شفعوا[145].
8- همواره در انديشه حج بودن
يكي از چيزهاي ديگري كه اهميت فوقالعاده حج را اثبات ميكند اين است كه انسان بايد در طول سال در انديشه حج باشد و در مظان استجابت دعا جهت توفيق آن دعانمايد كه شاهد گوياي آن ادعيه وارده در ماه مبارك رمضان است كه ظاهراً در ضمن يازده دعا از دعاهاي ماه مبارك توفيق تشرف به حرمين شريفين از خداوند درخواست شده است و در يكي از دعاهاي شب قدر عرض ميكنيم اللهم اني اسئلك فيما تقضي و تقدر من الامر المحتوم في ليله القدر من القضاء الذي لا يرد و لا يبدل ان تكتبني من حجاج بيتك الحرام[146]
بلكه در اين دعاها به ما آموختهاند كه فقط حج يك سال خواسته نشود بلكه حج هر سال (في عامي هذا و في كل عام) مسئلت گردد علاوه بر اين ادعيه، دستورالعملهائي هم جهت توفيق زيارت خانه از ائمه معصومين (ع) نقل شده است مثل خواندن مدام سوره عم يتساءلون- سوره حج در هر روز سه مرتبه، خواندن مناجات طلب حج- گفتن ذكر ماشاءالله هزار بار و .. كه مرحوم صاحب وسائل و مرحوم مجلسي بابي را جهت اين اذكار ذكر كردهاند[147]
و از سوي ديگر امام صادق (ع) جهت جمعآوري هزينه حج راه حل عملي را پيشنهاد فرمودهاند چنانكه به اسحاق بن عمار فرمود هر تجارتي را انجام ميدهي و سودي نصيب تو ميشود مقداري از آن جهت حج كنار بگذار تا رفتن به حج برايت آسان گردد و اگر بخواهي يكدفعه هزينه حج را متحمل بشوي برايت سنگين خواهد بود[148]و در مورد ديگر به شخص ديگر فرمود: ان استطعت ان تأكل الخبز و الملح و تحج في كل سنه فافعل[149]
چنانكه به عيسيبنابييعفور فرمود يا عيسي اني احب ان يراك الله فيما بين الحج الي الحج و
انت تـتهيّأ للحج[150]. در همين راستا مرحوم صاحب وسائل بابي دارد به نام استحباب التهيه للحج في كل وقت[151].
دسته ديگر از روايات براي علاج تعلق و وابستگي انسان به مال است كه فرمودهاند: خداوند پولي را كه در راه حج خرج ميشود جبران ميكند و چندين برابر ثواب ميدهد چنانكه امام صادق (ع) فرمود: درهم في الحج افضل من الفي الف درهم في ماسوي ذلك في سبيلالله[152].
و در روايت ديگر فرمود: بل خير من ملأالدنيا ذهبا و فضه ينفقه في سبيلالله عزوجل[153]
همچنانكه در جاي ديگر فرمودهاند ما يعدله شيئي[154]
و از سوي ديگر به كساني كه حج را بخاطر حاجت دنيا ترك كردهاند هشدار دادهاند كه آن حاجت آنها برآورده نميشود چنانكه حضرت علي (ع) در وصيتش فرمود: من ترك الحج لحاجه من حوائج الدنيا لم يقض حتي ينظر المحلّقين[155]
بلكه در مقابل فرمودهاند حج وسيله سريع اداء دين ميگردد. شخصي به امام صادق عرض كرد: اني رجل ذو دين فقال نعم هو اقضي للدين[156].
بعلاوه دسته ديگري از روايات دلالت دارند كه حج سبب توسعه رزق و نفي فقر ميگردد چنانكه علي (ع) فرمود حج البيت و اعتماره فانهما ينفيان الفقر[157]
و در مورد ديگر از پيامبر اكرم(ص) نقل شده حجوا لن تفتقروا[158] هرگز محتاج نميشويد:
.. عبدالله بن مسعود قال رسول الله (ص) تابعوا بين الحج و العمره فانهما ينفيان الفقر و الذنوب كما ينفي الكير خبث الحديد و الذهب و الفضه[159]
جمعبندي
از مجموع اين روايات استفاده ميشود كه انسان بايد در طول سال خصوصاً در مظان استجابت دعا با خواندن ادعيه و اذكار خداوند از توفيق زيارت خانهاش را طلب نمايد و از سوي ديگر فرمودهاند با كنار گذاشتن قسمتي از سود و كم كردن نفقه و خوراك در طول سال به فكر حج باشيم و از ناحيه ديگر جهت ايجاد شوق فرمودهاند هر درهمي كه در راه حج خرج شود چندين برابر خيرات ديگر، ثواب دارد و باعث توسعه در رزق و روزي و از بين رفتن فقر و اداء دين ميگردد.
9- آثار و بركات حج
يكي از چيزهائي كه بطور واضح دلالت بر اهميت حج دارد پاداش فراواني است كه در جوامع روائي فريقين براي زائر خانه خدا ذكر شده است كه تعدادي از آنها بشرح ذيل است.
محمدبن قيس از امام باقر (ع) روايت كرد كه مردي از انصار خدمت رسول الله رسيد تا سؤالي نمايد.. پيامبراكرم فرمود همين كه بسوي حج راه افتادي و سوار بر راحله شدي و گفتي بسمالله و الحمدلله بعد حركت نمودي بدانكه هر قدمي كه بر ميدارد و به زمين ميگذارد ده حسنه ثبت و ده گناه محو ميگردد و همينكه احرام بستي و لبيك گفتي براي هر لبيك ده حسنه ثبت و ده سيئه محو ميشود، هنگامي كه 7 دور طواف نمودي براي تو نزد خدا پيماني هست كه در روز قيامت حيا ميكند تو را عذاب كند وقتي كه دو ركعت نماز طواف پشت مقام ابراهيم بجا آوردي براي تو دو هزار حج مقبول هست، زماني كه سعي كردي اجر تو مثل كسي است كه پياده از شهر و آبادي خود حج انجام و مثل اجر كسي كه 70 بنده را آزاد كرده باشد و همين که در عرفات تا غروب توقف نمودي گناهان تو هر چند به عدد ريگ بيابان و يا عدد ستارگان يا قطرههاي باران باشد خدا همه را ميآمرزد، هنگامي كه به شيطان سنگ زدي براي تو به هر عدد سنگ ريزه ده حسنه در آينده عمرت نوشته ميشود، ، زماني كه سرت را تراشيدي براي تو به تعداد هر موئي، حسنهاي در آينده عمرت مينويسند وقتي كه گوسفند يا شتر را قرباني نمودي براي تو به اندازه هر قطره خون، حسنهاي خواهد بود، هنگامي كه از مني برگشتي و خانه خدا را زيارت كردي و دو ركعت نماز طواف بجا آوري فرشتهاي به پشت تو ميزند كه خداوند آنچه كه در گذشته انجام دادي و آنچه كه تا 120 روز ديگر از تو سر ميزند بخشيد[160].
در روايت ديگر پيامبر اكرم (ص) بعد از اعمال حج هنگامي كه با مرد ثروتمندي در كنار كوه ابوقبيس برخورد نمود آن شخص عرض كرد يا رسول الله من تصميم بر حج داشتم اما مانعي پيش آمد و موفق نشدم اما از آنجائي كه اموال فراواني دارم دستورالعملي به من ياد بده تا با انجام آن ثواب حج را درك كنم:
حضرت فرمود: لو ان اباقيس لك ذهبه حمراء اَنفقته في سبيل الله ما بلغت به ما يبلغ الحاج[161]
اگر به اندازه کوه ابوقبيس در راه خدا انفاق کني هرگز ثواب حج را درک نخواهي کرد . امام كاظم موسي بن جعفر (ع) به هنگامي كه مردي قصد زيارت خانه خدا را داشت و به خدمت حضرت رسيد فرمود آيا ميداني براي حاجي چه فضيلتي است عرض كرد خير، فرمود كسي كه حج برود و طواف نمايد و دو ركعت نماز طواف بجا آورد براي او هفتاد هزار حسنه ثبت و هفتاد هزار سيئه محو ميگردد و هفتاد هزار بر درجه او ميافزايند و شفاعت او را در حق هفتاد هزار خانواده قبول مينمايند و هفتاد هزار حاجت او برآورد ميشود براي او ثواب هفتاد هزار بندهاي است كه قيمت هر كدام ده هزار درهم باشد[162] و از طريق اهل سنت نيز از پيامبر اكرم(ص) روايت شده كه حجه مبروره خير من الدنيا و ما فيها و حجه مبروره ليس له جزاء الا الجنه[163]
يكي از پاداشهائي كه قطعاً نصيب حاجي ميشود آمرزش گناهان او ميباشد بطوري كه اگر كسي شك كند كه خدا او را نيامرزيده از گناهان بزرگ محسوب ميگردد. چنانكه امام صادق(ع) در كنار خانه خدا فرمود: من يقف بهذين الموقفين (عرفه و مزد لفه) و سعي بين هذين الجبلين ثم طاف بهذا البيت و صلي خلف مقام ثم قال في نفسه او ظن ان الله لم يغفر له فهو من اعظم الناس و زراً[164]
چنان كه علي(ع) فرمود: كسي به پيامبر اكرم (ص) عرض كرد: أيُّ اهل عرفات اعظم جرما، قال الذي ينصرف من عرفات و هو يظن انه لم يغفر له[165]
يا امام صادق (ع) در جواب ابنحازم (ما يصنع الله بالحاج) قسم ياد فرمود كه مورد عفو الهي واقع ميشود بطوري كه چيزي باقي نميماند مغفور والله لهم لااستثني فيه[166]
و علي(ع) فرمود كمترين چيزي كه به حاجي ميدهند اين است كه گناهان گذشته او را مورد آمرزش قرار ميدهند[167] از اين رو روايت ديگري هم داريم كه نه تنها گناهان قبلي آمرزيده ميگردد بلكه گناهان آينده هم تا چهار ماه در صورتي كه كبيره نباشد مورد عفو قرار ميگيرد[168]
حتي به احترام حاجي گناهان بستگان او و هر كسي كه حاجي براي او استغفار نمود آمرزيده ميگردد. عن السكوني عن ابيعبدالله (ع)ان الله عزوجل ليغفر للحاج و لاهل بيت الحاج و لمن يستغفر له الحاج ..[169]بلكه گناهان مؤمنين اهل آبادي به احترام حاجي آن آبادي بخشيده خواهد شد چنانكه امام صادق (ع) فرمود: ما من رجل من اهل كوره وقف بعرفه من المؤمنين الا غفر الله لأهل تلك الكوره من المؤمنين[170]
ابا هريره ميگويد از پيامبر شنيدم كه ميگفت من حج لله فلم يرفث و لم يفسق رجع كيوم ولدته امه[171]
تذكر چند مطلب
1- قدر متقين از بخشش گناهان حق الله است اما در مورد حق الناس روايات متفاوت است در بعض روايت حق الناس استثناء شده است چنانكه پيامبر اكرم(ص) در صحراي عرفات به مردم فرمود فافيضوا مغفور لكم الااهل التبعات[172]
2- بخشش قطعي گناهان در صورتي است كه حاجي با دو شرط (نيت صادقه و نفقه طيبه) آهنگ خانه خدا را بنمايد و اين دو شرط از روايات مختلف بدست ميآيد چنانكه امام سجاد(ع) فرمود من حج يريد وجه الله و لا يريد به رياء و لا سمعه غفر الله اله البته[173]و امام باقر(ع) فرمود: و لا يقبل الله حجا و لا عمره من مال حرام[174]اين روايت ظاهراً مؤيد تذكر اول است كه قدر متيقن از عفو و بخشش حقالله است چه اينكه امام باقر (ع) فرمود: حج كساني كه از مال حرام (غصبي) باشد قبول نميشود و در نتيجه گناهان آنها هم آمرزيده نميشود.
3- روايات در باب فضيلت و ثواب حج و حاجي خيلي زياد است در صورت نياز مراجع به منابع ذيل شود[175].
10- آثار و عواقب ناگوار ترك حج
علاوه بر آيه مباركه لله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلاو من كفر فان الله غني عن العالمين[176]كه از ترك حج تعبير به كفر نموده و با لحن فان الله غني عن العالمين غضب و خشم خود را از تاركين حج بيان فرمود روايات زيادي از فريقين در مذمت و آثار شومي كه بر تاركين ومسوّفين حج مترتب ميشود نقل شده كه ميتوان آنها بصورت ذيل دستهبندي نمود.
الف: كفر
قال رسول الله (ص) في وصيته: يا علي كفر بالله العظيم في هذه الامه عشره. القتال و الساحر و.. و من وجد سعهً فمات و لم يحج[177]
و در جاي ديگري با تمسك به آيه مذكوره فرمود:
يا علي تارك الحج و هو مستطيع كافر قال الله تبارك و تعالي، لله علي الناس حج البيت الايه[178]
از اين رو صاحب وسائل بابي دارد بنام ثبوت الكفر والارتداد بترك الحج و تسويفه استخفافا[179] كه روايات متعددي در اين باب نقل نموده است.
همچنانكه در كتب تفسيري عامه هم رواياتي به همين مضامين نقل شده كه پيامبر خدا فرمود و لو تركتموها لكفرتم[180]
عن عمر بن الخطاب: قال لقد هممت ان ابعث رجالا الي هذه الامصار فلينظروا كل من كان له جده و لم يحج فيضربوا عليهم الجزيه فما لهم بمسلمين[181]
مراد از كفر چيست
اقوال مختلفي در تفسير و من كفر فان الله غني عن العالمين نقل شده است كه ميشود در دو وجه خلاصه نمود.
1- مراد از كفر، كفر به فروع دين است كه براي تاكيد و تغليظ از ترك به كفر تعبير شده است[182]پس معني آيه اين ميشود كه تارك حج عملاً در صف كفار قرار ميگيرد نه اينكه واقعاً از كفار محسوب ميگردد مؤيد اين وجه روايتي از امام صادق (ع) است كه فرمود: من كفر يعني من ترك[183]
2- از آنجائي كه كفر مربوط به اعتقاد ميشود پس مراد از كفر در آيه اين ميشود كه تارك حج اعتقاد به وجوب حج نداشته باشد[184] مؤيد اين وجه هم روايتي است از امام هفتم (ع) كه فرمود: ترك حج باعث كفر نميگردد بلكه من قال ليس هكذا فقد كفر[185] چنانكه از ابن عباس هم نقل شده كه: من زعم انه ليس بفرض عليه[186]
اين دو وجه به اين صورت قابل جمع است كه حج از فروع دين است و ترك آن در صورتي كه به انكار آن كشيده نشود باعث كفر اعتقادي نميگردد. بلكه عملا در صف كفار قرار ميگيرد. اما اگر تارك حج به اعتقاد اينكه حج از فروع دين نيست و در شريعت اسلام واجب نشده است از كفار واقعي محسوب خواهد شد.
ب: سبب هلاكت
همچنانكه از آيه مباركه جعل الله الكعبه البيت الحرام قياماً للناس[187]استظهار ميشود كه كعبه وسيله قوام زندگي مادي و معنوي مردم است مفهومش اين است كه اگر اين خانه رها شود وسيله قوام هم از بين خواهد رفت و باعث هلاكت مردم ميگردد شاهد اين مفهوم روايات زيادي است كه در كتب فريقين ذكر شده است كه در ذيل به بعضي از آنها اشاره ميشود.
قال علي (ع) في وصيه.. لا تتركوا حج بيت رتكم فتهلكوا[188]- قال ايضاَ لو اجمعو علي ترك الحج لهلكوا همچنانكه امام صادق (ع) در پاسخ به هشام بن حكم راجع به علل حج فرمود: .. و لو كان كل قوم انما يتكلون علي بلادهم و ما فيها، لهلكوا[189]
نه تنها حيات مردم بستگي به حج و كعبه دارد بلكه حيات دين هم به حج و كعبه گره خورده است چنانكه امام صادق (ع) فرمود لايزال الدين قائما ما قامت الكعبه[190]
ج: سبب عقوبت دنيوي و اخروي
تعداد رواياتي كه در كتب فريقين به اين مضمون نقل شده خيلي زياد است[191]كه برخي از آنها بشرح ذيل است. عن ابيعبدالله (ع) لو ترك الناس الحج لما نو ظروا له العذاب او قال لنزل
عليهم العذاب[192]
عن ابي عبدالله (ع) قال كان علي (ع) يقول يا بُنَيَّ انظروا بيت ربكم فلايخلون منكم فلا تناظروا[193]
بلكه امام صادق (ع) فرمود: تعطيل يك سال هم باعث نزول عذاب ميشود بطوري كه مهلت داده نميشود[194] مطلب عجيبتر اينكه تاكنون بحث در اين بود كه تارك حج مورد عذاب واقع ميشود. اما روايات زيادي نقل شده كه اين عذاب شامل كساني كه باعث انصراف ديگران از حج بشوند هم ميشود. حتي رواياتي داريم كه در مقام مشورت هم جايز نيست كه ديگران را از حج منصرف نمود چنانكه مرحوم صاحب وسائل بابي زده بنام عدم جواز المشوره بترك الحج و التعويق عليه و لو مع ضعف حالالمستشير[195]و تعدادي از آن روايات بشرح ذيل است.
قال الصادق (ع) وليحذر احدكم ان يعوّق اخاه عن الحج فتصيبه فتنه في دنياه مع ما يدخر له
في الاخره[196] اسحاق بن عمار به امام صادق (ع) عرض كرد: ان رجلا استشارني في الحج و كان ضعيف الحال ناشرت عليه ان لايحج فقال ما اخلقك ان تمرض سنه قال فمرضت سنه[197]
حتي امام صادق(ع) در روايت ديگر فرمود ليس في ترك الحج خيره[198] استخاره هم جايز نيست
و براساس روايات عامه، عذاب دنيوي تاركين حج پرداخت جزيه و نماز نخواندن بر جنازه آنهاست[199].
د: محشور شدن در صف يهود و نصاري
روايت به اين مضمون در كتب فريقين زياد نقل شده است كه به چند نمونه از آنها اشاره ميشود پيامبر مكرم اسلام (ص) در ضمن وصايائي به علي (ع) فرمود: … يا علي من سوف الحج يموت بعثه الله يوم القيمه يهوديا او نصرانيا[200]
عن ابيعبدالله (ع) من مات و لم يحج حجه الاسلام ولم يمنعه من ذلك حاجه تحجف به او مرض لايطيق الحج من اجله او سلطان يمنعه فليمت ان شاء يهوديا او ان شاء نصرانيا[201]
نویسنده: ناصر شكريان
پي نوشت:
1 – قال علي (ع) انزل عليه الكتاب نورا لا تطفأ مصابيحه و سراجا لا يخبر توقده و بحرا لا يدرك قمره … و بحر لا نمزفه المتنزفون و عيون لا ينزفه الماتحون و مناهل لا يغيضها الواردون . شرح نهج البلاغه عبده ج2
2 – ان هذا القرآن مادبه الله فتعلمو مادبه ما استعطم . ميزان الحكمه ج8 ص74
3 – اذا التبست عليكم الفتن كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن
4 – ظاهره انيق و باطنه عميق … لا تحصي عجائبه و لا تبلي غرائبه – چنانكه از امام رضا (ع) سؤال شد ما بال القرآن لا يزدادعندالنشر و الدرس الا غضاضه فقال (ع) ان الله تبارك و تعالي لم يجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو في كازمان جديد و عند كل قوم غص الي يوم القيامه … تفسير برهان ج1 ص28
5 – علي(ع) در وصف قرآن فرمود … جعله الله ربا لعطش العلماء … داوء ليس بعده داء ونورا ليس معه ظلمه-
ميزان الحكمه ج8 ص66
6 – قال رسول الله (ص) : و لا يشبع منه علماؤه – ميزان الحكمه مج8 ص65
7 – علي(ع) در وصف قرآن فرمود … جعله الله ربا لعطش العلماء … داوء ليس بعده داء ونورا ليس معه ظلمه-
ميزان الحكمه ج8 ص66
8 – حج در كلام و پيام امام خميني ص71
9 – وسائل الشيعه ج1 ص26
10 – خصال ج2 ص447
11 – جواهر الكلام ج17 ص218-214
12 – وسائل الشيعه ج11 ص12
13 – آل عمران 97
14 – بحار الانوار ج 96 ص 125
15- در فرهنگ قران تنها به منكر خدا و اصول دين كافر اطلاق نشده است بلكه در سه مورد ديگر هم كفر اطلاق شده است تارك حج، رباخواران، ساحران- بقره 102 و 275
16 – مشهور اصوليين معتقدند كه جمله خبري در دلالت بر وجوب آكد از صيغه امر است
17 – جمله اسميه از نظر علماء معاني و بيان دلالت بر دوام و ثبات دارد
[18] – ابن عربي، احكام القرآن ج 1 ص 374
[19] – بدل در حكم تكرار مبدل شده است و اين نوعي تأكيد را ميرساند
[20] – اكثر اين نكات از كتب تفسيري صافي ج 1 ص 362 و 363 و روح المعاني ج 4 ص 13 و 14 و تفسير كبير 8 ص 165 و 166 و تفسير فرقان ج 4 ص 273
[21] – حج 28
[22] – تفسير كبير ج 23 ص 27 و كشاف ج 3 ص 152
[23] – سيد قطب في ظلال ج 4 ص 2418
[24] – الفرقان ج 17 ص 65
[25] – جواهر الكلام ج 17 ص 214 و 218
[26] – گزيدهاي از پيام مقام معظم رهبري حضرت آيه الله خامنهاي به نمايندهاش جناب آقاي محمدي ري شهري
[27] – وسائل الشيعه ج 11 ص 58
[28] – حج 27
[29] – بقره 183
[30] – مائده 6
[31] – بقره 21
[32] – حج 27
[33] – آل عمران 97
[34] – در اصطلاح وضع الظاهر موضع المضمر گفته ميشود كه فوائدي در كتب معاني بيان براي آن ذكر شده است
[35] – روح المعاني ج 4 ص 13
[36] – آل عمران 96
[37] – حج 25
[38] – مائده 17
[39] – حج 28
[40] – بقره 125
[41] – بحارالانوار ج 96 ص 32
[42] – حج 25
[43] – حج 25
[44] – عاكف كسي است كه در مكه اقامت گزيده است
[45] – بادي كسي است كه براي بجا آوردن حج به مكه آمده است و از اهالي مكه محسوب نميشود چنانكه علي(ع) در اين زمينه فرمود: فالعاكف، المقيم به و البادي الذي يحج اليه من غير اهله (نهج البلاغه نامه 67)
[46] – حج در كلام و پيام امام خميني(ره) ص 14
[47] – آل عمران 96
[48] – تفسير كبير ج 7 ص 151 و مجمع البيان ذيل آيه با مختصر تفاوتي
[49] – ميقات حج شماره 4
50 – کشاف ج1 ص386 و تفسير کبير ج8 ص153و154
[51] – الميزان و روح المعاني- كشاف- صافي – تفسير كبير ذيل آيه
[52] – درالمنثور ج 2 ص 265
[53] – و ليطوفوا با لبيت العتيق حج 29
[54] – مقاييس اللغه
[55] – بقره 125
[56] – حج 26
[57] – ابراهيم 37
[58] – توبه 28
[59] – طه 13
[60] – اين اضافه اضافه تشريفيه است يعني براي بيان شرافت وفضيلت كعبه بخدا نسبت داده شده است مثل شهرالله وكتاب الله و الا خداوند منزه ازصفات اجسام است وازطرف ديگراين نهايت لطف خداوندبه بندگانش هست كه نقطهاي رامعين كندوبه خودش نسبت دادوبندگان خودرادعوت كندتاازنزديك مهمان او شوندوآنهارامورد اكرام قراردهد چنانكه مولي علي(ع) فرمود: الحاج و المعتمر و فدالله و حق علي الله ان يكرم و فده و يحبوه بالمغفره. بحارالانوار ج96 ص8
[61] – حج 26
[62] – الميزان ج 14 ص 368
[63] – المنار ج1 ص 466
[64] – و ليطوفوا بالبيت العتيق – ثم محلها الي البيت العتيق حج 29 و 33
[65] – جرعهاي از بيكران زمزم ص 58
[66] – آل عمران 97
[67] – تذكر دو مطلب خالي از فايده نميباشند: الف) مراد از آيه امر خارقالعاده نيست چونكه معناي آيه نه در لغت و نه در استعمال قرآن منحصر در اين معني نميباشد بلكه مراد علامت و نشانهاي است كه دلالت بر خداوند و صفات او داشته باشد. ب) در مقام ابراهيم (ع) از جهت ادبي چهار احتمال داده شده است- خبر براي مبتدا محذوف (احدها مقام ابراهيم (ع))- مبتدا براي خبر محذوف (منها مقام ابراهيم (ع))- بدل بعض از كل يا عطف بيان روح المعاني ج 4 ص 5
[68] – نحل 120
[69] – روح المعاني ج 4 ص 5-6
[70] – روح المعاني ج 4 ص 5-6
[71] – تفسير كبير ج 8 ص 160
[72] – عنكبوت 67
[73] – تفسير كبير ج 8 ص 160
[74] – مختار الميزان ج 3 ص 352 و مختار رشيد رضا درالمنارج 7 ص 8 و در روح المعاني ج 4 ص 6 و تفسير كبير ج 8 ص160 بعنوان قولي ذكر شده است
[75] – فيض كاشاني – صافي ج 1 ص 358- نور الثقلين ج 1 ص 367
[76] – الميزان ج 3 ص 356
[77] – تفسير كبير ج 8 ص 160
[78] – حج در كلام و پيام امام خميني ص 13
[79] – ربنا اني اسكنت من ذريتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرم
[80] – ربنا تقبل منا … بقره 127
[81] – آل عمران 97
[82] – بقره 125
[83] – الامن، طمأنيه النفس وزوال الخوف . مفردات راغب
[84] – وصف به للمبالغه : روح المعاني 1 ص 378
[85] – صافي ج 1 ص 360 و نورالثقلين ج 1 ص 369
[86] – صافي ج 1 ص 360 و نور الثقلين ج 1 ص 369
[87] – سوره ابراهيم آيات 35 تا 41
[88] – و اذ قال رب اجعل هذا البلد امنا
[89] – و اجتبني و بني ان نعبد الاصنام
[90] – قصص 57
[91] – عنكبوت 67
[92] – ابراهيم 38-30
[93] – عنكبوت 68
[94] – بقره 125
[95] – اذكر يا ايها الرسول او اذكر يا ايها الناس
[96] – روج المعاني ج 1 ص 178
97 – تفسير فرقان ج2-1 ص137
98- بقره 197
[99] – توبه 36
100- بقره 189
[101] – كقوله تعالي: و قدره منازل لتعلموا عدد السنين و الحساب يونس: 5 و كقوله نمحونا آيه الليل و جعلنا آيه النهار مبصره لتبتغوا فضلا من ربكم و لتعلموا عدد السنين و الحساب اسراء 12
[102] – مجمع البيان و تفسير كبير ديل آيه2 – بقره 189
[104] – تفسير كبير ج5 ص 139
[105] – وسائل الشيعه ج 1 ص 26
[106] – خصال صدوق ج 2 ص 447
[107] – نهج البلاغه در ضمن خطبه 1 و وسائل الشيعه ج11 ص 15
[108] – وسائل الشيعه ج 1 ص 29-13 باب 1 رجوب العبادات الخنس قابل توجه اينكه- روايات زيادي در اين باب نقل شده و اركان خمسه در اين روايات متفاوت ذكر شده است اما در همه اين روايات حج بعنوان يكي از اركان ذكر شده است.
[109] – جواهر الكلام ج 17 ص 214 تا 218 كتاب الحج
[110] – جواهر الكلام ج 17 ص 214 تا 218 و وسائل الشيعه ج 11 ص 120
[111] – بحار الانوار ج96 ص 18- محجهالبيضاء ج2 ص150 و جواهر الكلام ج17 و وسائل الشيعه ج11 ص112
[112] – جواهرالكلام ج17 كتاب كتاب الحج و وسائل الشيعه ج11 ص111
[113] -وسائل الشيعه ج11 ص112
[114] – جواهرالكلام ج17 كتاب الحج و وسائل الشيعه ج11 ص112
[115] – جواهرالكلام ج17 كتاب الحج و وسائل ج11 ص 112
[116] – بحارالانوار ج96 ص60
[117] – نهج البلاغه فيض حكمت 244
[118] – نهج البلاغه فيض حكمت 244
[119] – فروع كافي ج 4 ص 271 – وصائل الشيعه ج11 ص21
[120] – بحارالانوار ج96 ص19
[121] – المنثور ج2 ص53 و ج3 ص202
[122] – مائده 97
[123] – بحارالانوار ج96 ص65
[124] – الاحتجاج طبرسي ج1 ص99 و اعيان الشيعه ج1 ص316
[125] – بحارالانوار ج96 ص25 و وسائل الشيعه ج11 ص15
[126] – گفتار ماه شماره 10 ( به نثل از راهنماي حرمين شريفين و حج برنامه تكامل)
[127] – گفتار ماه شماره 10 ( به نقل از راهنماي حرمين شريفين و حج برنامه تكامل)
[128] – فروغ كافي ج4 ص 272 و وسائل ج 11 ص 24
[129] – وسائل الشيعه ج11 ص24 و فروع كافي ج4 ص272 بحار الانوار ج96 ص18- من لايحضره الفقيه ج2 ص259
[130] – فروع كافي ج4 ص 272 و وسائل الشيعه ج11 ص 24
[131] -بقره 256
[132] – نهجالبلاغه نامه 67
[133] -اصول كافي مج1 ص 392- تفسير صافي ج3 ص94
[134] – بحار الانوار ج96 ص374 وسائل الشيعه ج14 ص321- نظير آن اصول كافي مجلد 1 ص 393 و 392
[135] – حضرت آيه.. جوادي آملي هم به اين معنا اشاره فرمودهاند جرعه اي از بيكران زمزم ص 126 ببعد و كتاب الحج مجموعه مقالات ص 62 و 63
[136] – بحار الانوار ج96 ص 374 وسائل الشيعه ج14 ص324
[137] – بحار الانوار ج96 ص374 و وسائل الشيعه ج14 ص324
[138] – مائده 67
[139] – بلد 1 و 2
[140] – آيه الله جوادي آملي كتاب حج مجموعه مقالات ص 61
[141] – بحار الانوار ج96 ص229 – من لايحضره الفقيه ج2 ص 158
[142] – جوامع الاحاديث ج10 ص 253 و 163
[143] – جوامع الاحاديث ج10 ص 203 و 163
[144] – جوامع الاحاديث ج10 ص 202 و 163
[145] – احياء علوم الدين ج1 ص 287
[146] – از ادعيه ماه مبارك رمضان در مفاتيح الجنان
[147] – وسائل الشيعه ج11 ص161 و بحار الانوار ج 96 ص 27
[148] – وسائل الشيعه ج11 ص 150 و 135 و 143
[149] – وسائل الشيعه ج11 ص 150 و 135 و 143
[150] – وسائل الشيعه ج11 ص150 و 135 و 143
[151] – وسائل الشيعه ج11 ص 150 و 135 و 143
[152] – نهذيب الاحكام ج5 ص 22 و وسائل الشيعه ج11 ص 115
[153] – بحار الانوار ج96 ص14
[154] – وسائل الشيعه ج11 ص 111
[155] – محمدي ري شهري- ميزان الحكمه ج 2 ص 270
[156] – وسائل الشيعه ج11 ص 140- من لايحضر ج2 ص 267
[157] – نهجالبلاغه فيض خطبه 109و بحارالانوار ج96 ص16
[158] –
[159] – سنن ترمذي ج3 ص 175 و بحارالانوار ج96 ص13
[160] – تهذيب ج5 ص 20 و من لايحضره الفقيه ج2 ص131
[161] – محجه البيضاء ج2، ص 147 و بحارالانوار ج96 ص26
[162] – وافي مرحوم فيض كاشاني
[163] – احياء علوم الدين ج1 ص 287
[164] – وافي ج 2كتاب الحج ص 42 (رحلي)- من لايحضره الفقيه ج2 ص 137
[165] – وافي ج 2كتاب الحج ص 42 (رحلي)- من لايحضره الفقيه ج2 ص 137
[166] – بحارالانوار ج96 ص 524 و 17
[167] – بحارالانوار ج96 ص 524 و 17
[168] – جامع الاحاديث ج1، ص 169
[169] – بحارالانوار ج 96 ص 21 و وسائل الشيعه ج11 ص 103
[170] – من لايحضرالفقيه ج2 ص 36
[171] – صحيح مسلم ج3 ص 157 و 176 و فتح الباري ج 3 ص 443- احياء علوم الدين ج1 ص 286
[172] – فروع كافي ج 4 ص 258 وافي ج 2 كتاب الحج ص 43
[173] – بحارالانوار ج96 ص 24 و 120
[174] – بحارالانوار ج96 ص24 و 120
[175] – بحارالانوار ج96 ص2 ببعد و وسائل الشيعه ج11 در ابواب مختلف- تهذيب ج5 س 19 ببعد- محجهالبيضاء- ج2 ص146 به بعد- من لايحضره الفقيه ج2 ص 130 به بعد و فروع كافي ج4 ابواب مختلف و از منابع عامه: احياء علوم الدين ج1 وصحيح مسلم ج1 و صحيح مسلم ج3 وفتح الباري ج3 (باب الحج)و…
[176] -آل عمران 97
[177] – وسائل الشيعه ج 11 ص 31 و بحارالانوار ج 96 ص 7 و تفسير صافي ج 1 ص 362
[178] – وسائل الشيعه ج 11 ص 29
[179] – وسائل الشيعه ج 11 ص 31
[180] – در المنثور ج2 ص273
[181] – در المنثور ج2 ص275
[182] – تفسير الميزان ج3 ص 355- روح المعاني ج4 ص 13 و تفسير كبير ج 8 ص 165
[183] – نورالثقلين ج1 ص 373 و صافي ج1 ص 362 و تهذيب ج5 ص 16 و 18
[184] – تفسير صافي ج1 ص3 و 2 و المنار ج 4 ص 11 و تفسير كبير ج 8 ص 165
[185] – نور الثقلين ج1 ص 373 و صافي ج1 ص 362 و تهذيب ج5 ص 16 و 18
[186] -در المنثور ج2 ص 276
[187] – مائده 97
[188] – وسائل الشيعه ج11 ص 14- بحارالانوار ج 96 ص 19 فروع كافي ج 4 ص 271
[189] – وسائل الشيعه ج11 ص 21- بحارالانوار ج 96 ص 19 فروع كافي ج 4 ص 271
[190] – وسائل الشيعه ج11 ص 14- جامع الاحاديث ج10 ص 219
[191] – فروع كافي ج 4 ص 271 بابي دارد بنام انه لو ترك الناس الحج لجاء هم العذاب
[192] – وسائل الشيعه ج11 ص 21
[193] – وسائل الشيعه ج 11 ص 21
[194] – وسائل الشيعه ج11ص 21
[195] – وسائل الشيعه ج11 ص 137 و جامعت الاحاديث ج10 ص 216
[196] – بحارالانوار ج96 ص15 وسائل الشيعه ج11 ص 21 و من لايحضره الفقيه ج2 ص 143 و محجهالبيضاء ج2 ص 151
[197] – وسائل الشيعه ج11ص137 و من لايحضره الفقيه ج2 ص143 و فروع كافي ج4 ص271 و محجه اليضاء ج2 ص151
[198] – وسائل الشيعه ج11 ص 137 و من لايحضره الفقيه 2 ص 143 و فروع كافي ج4 ص271
[199] – احياء علوم الدين ج1 ص 292 و در المنثور ج2 ص 275 و 277 و تفسير كبير ج8 ص 165
[200] – تفسير صافي ج1 ص 362 و نورالثقلين ج1 ص 374
[201]-فروع كافي ج4ص268ووسائل الشيعه ج11ص30وبحارالانوار ج96ص20و24 و تهذيب ج5ص17 و صافي ج1ص362