اهمیت زیارت ائمه هدی و امامزادگان عظیم الشأن
چکیده
این نوشتار در رابطه با زیارت و آثار آن بوده و در آن مفهوم، زیارت ، توسل، شفاعت، تبرک جستن، سوگند غیر خداوند خوردن از دیدگاه قرآن، رایت ، عقل سلیم و تاریخ مورد بررسی اجمالی قرار گرفته است .
در این مجموعه سعی شده مواردی که به عقل استناد داده شده و مثالهای آن به صورت ساده و روان آورده شود و همچنین در بسیاری موارد آیات قرآن و یا ترجمه آنها و در بحثهای روایی مصادر فریقین مورد استفاده قرار گیرد.
در ابتدا اشاره ای کوتاه به تاریخ صدر اسلام و سپس هدف واحد دوران 250 ساله امامت در ایجاد فرهنگ منسجمی تحت عنوان زیارت و موارد دیگر بیان شده است.
در پایان نیز امر زیارت و توسل به عنوان یکی میان بنده و خالق معرفی شده است.
کلید واژه ها : زیارت – توسل – شفاعت – تبرک جستن ،قسم خوردن به غیر خدا – امامزاده ها- فرهنگ منسجم.
مقدمه
از آغاز اسلام تا عروج ملکوتی رسول الله(ص) و در طی مدت 23 سال، همه مبانی اسلام به وسیله ایشان در دو مرحله 13 سال در مکه و پس از هجرت، به مدت 10 سال در مدینه ؛ ابلاغ و اجرا شد. پس از فتح مکه اسلام جهانی شد و دو امپراتوری رم و ایران و بعضی از بخشهای دیگر جهان ، به مکتب توحید دعوت شدند.
پس از دوران 23 ساله رسالت، با محوریت واقعه ی غدیر خم ، خط سیر تبین و تبلیغ به دلیل وجود نص آغاز گردید و تا سال260 هجری ادامه یافت و در این دوران 250 ساله که در تاریخ دوران امامت نامیده می شود، مسأله رهبری امت اسلام به صورت واحد و منظم تحت عنوان ولایت و امامت ، مطرح و پس از آن ، مسأله دوران غیبت صغری و کبری آغاز گردید که تا کنون ادامه دارد.
دوران امامت و رهبری پس از ایشان و در زمان حیات وی مطرح گردید و به دلیل آیات فراوانی همچون «یا ایها الذین آمنوا و اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» و آیه« قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودت فی القربی» ، این اعتقاد اصیل بارها به وسیله ائمه هدی بیان شده است به عنوان مثال : امام باقر(ع) می فرماید: آل محمد ابواب الله و الدعات الی الجنه و القاده الیها. « آل محمد( ص )دروازه های به سوی خدا و دعوت کنندگان و رهبری کنندگان به سوی بهشتند.» و یا در حدیث دیگری می فرماید:«ایها النا س ! این تذهبون و این یراد بکم ؟ بنا هدی الله اولکم و بنا ختم آخرکم » . «مردم به کجا می روید! به کجا برده می شوید؟شما در آغاز به وسیله ما اهل بیت هدایت شدید و سرانجام کار شما نیز با ما پایان می پذیرد.»
بنا بر این با توجه به نص صریح قرآن و روایات صحیح، ولایت انتصابی است نه انتخابی، حال آنکه بعد از رسول اعظم(ص) در 28 صفر سال 11 هجری،- که رد پای آن را می توان پیش از وفات ایشان مشاهده کرد- با تشکیل جلسه ای ، این مبنا توسط گروهی تبدیل به ولایت انتخابی شد و اثراتی در جامعه اسلامی آن روز و تا به حال گذاشته است.
با توجه به مطالب ذکر شده حرکت فرهنگی منسجمی از سوی اهل بیت (ع) به وجود آمد تا اینکه ایشان را محور و مرجع مسلمین معرفی کند.
این حرکت فرهنگی گسترده که بر مبنای قرآن و روایات به وجود آمده دارای ارکان و فوائد بسیاری است .
اهمیت زیارت بر پنج اصل استوار است .
در این نوشتار ضمن بیان مختصر و مستدل این پنج مورد ، به ارائه نتیجه خواهیم پرداخت . انشاء الله
1- زیارت 2- توسل 3- شفاعت 4- تبرک جستن 5- سوگند به غیر خدا
مفهوم زیارت
زیارت مفهومی است که میان تمام مسلمانان و فرق اسلامی ، مطرح و مورد تائید است و علاوه بر نصوص و ادله ی روائی که در این رابطه وجود دارد ، پشتوانه عقلی و فطری نیز دارد . فرض کنید مادری که عزیزش را از دست داده و در سوگ او ناله سر می دهد ، اگر چنین نکند ، عاقلان او را مذمت کرده و می گویند این مادر چقدر بی عاطفه است همچنین جامعه چنین مادری را که به زیارت فرزند قبرش می رود و برای او دعا می کند ، هرگز تقبیح نمی کنند . در یک نگاه کلی زیارت مفهومی عام بوده که شامل زیارت افراد زنده و مرده می شود در هر دو مورد انجام ملاقات ( زیارت ) مورد تحسین و عدم آن موجب تقبیح می باشد .
در مفهوم عام زیارت سه عنوان به چشم می خورد: 1- زائر 2- مزور 3- فائده هر کدام از سه مورد درباره ی شخص زنده و مرده صدق می کند. آنچه مفهوم زیارت را زینت می بخشد ، بحث محبت و دوستی است که میان زائر و زیارت شونده وجود دارد . به عنوان نمونه خداوند در سوره نساء آیه 36 به احسان و اکرام والدین سفارش می کند؛ بنابراین زیارت پدر و مادر یکی از مصادیق احسان محسوب می شود ، همان گونه که رسول اکرم (ص) نگاه کردن ( زیارت نمودن ) به پدر و مادر را عبادت می داند.
در حدیثی از امام صادق(ع) وارد شده که ایشان با حضرت حسین (ع) در دامان پیامبر (ص) بودند ،که سر مبارک را بالا نموده و عرضه داشتند .
ای پدر ثواب کسی که پس از رحلتتان شما را زیارت کند چیست ؟ پیامبر فرمودند: پسرم، کسیکه مرا پس از رحلت زیارت کند، مستحق بهشت بوده و در صورتی که پس از ارتحال پدرت او را زیارت کند به بهشت داخل می گردد و اگر برادرت را پس از شهادت زیارت نماید، بهشت حق او بوده و آن کس که بعد از شهادتت تو را زیارت کند، بهشت از آن او است.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید : «وَ زوروُا القبورَ فَانهارتَذَکّرُکُم الاخرَه» «به زیارت قبور بروید که مایه یاد سرای آخرت است . » و یا اینکه می فرماید: «وَ زوروُا القبورَ فانَّ لکم فیها عبره» . «به زیارت قبور بروید؛ زیرا در آن برای شما درس عبرت است».
در روایت وارد شده که زائر خانه خدا پس از اسلام به حجرالاسود بگوید :« امانتی که بر ذمه ام بود اداء کردم و بیعت خود را تجدید نمودم تا به ادای آن گواهی دهی.» زائر خانه خدا با گذاشتن دست بر حجر الاسود با ابراهیم خلیل بیعت می کند که در توحید ثابت قدم باشد و در نشر آن سعی و تلاش کند؛ ولی چون دست به قهرمان توحید نمی رسد، به اثر بازمانده از او دست نهاده و بیعت را انجام می دهد .
بنا بر این زیارت پیامبر (ص) و معصومین (ع) و تیز شهدا و اولیاء نوعی تکریم و احترام می باشد، بر طبق آیات قرآن شهداء نمرده اند« و لا تحسبنَ الذین قُتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون.» علاوه بر معصومین امامزادگان عظیم الشأن نیز که اکثرشان به دست دشمنان دین به شهادت رسیدند، هم مومن واقعی هستند و هم شهید و الامقام، پس به زیارت آنها رفتن یک تکلیف الهی است و عقل سلیم و فطرت پاک هم آن را تأیید می کند . رسول اکرم (ص) و ائمه هدی نیز چنین روشی داشتند . پیامبر اکرم(ص) قصد بقیع کرده و اهل آنان را چنین خطاب می نمودند : اَلسلامُ عَلیکم دارَ قَوم مومنین و اتاکُم ما توعَدونَ غداً …… « درود بر شما ای ساکنان خانه افراد با ایمان خداوند آنچه را به شما وعده داده فردا به شما عطا فرماید ، شما میان مرگ و رستاخیز به سر می برید و ما نیز به شما خواهیم پیوست …….»
احادیث فراوانی از پیامبر(ص) و ائمه هدی در رابطه با زیارت اولیاء الله ، شهدا، مومنین و امامزادگان در کتب معتبر تاریخی وجود دارد. مثل احادیثی که در رابطه با فضیلت زیارت حضرت عباس (ع)، حضرت معصومه(س) ، حضرت عبدالعظیم حسنی و… وجود دارد .
حاصل سخن اینکه مفهوم زیارت، مفهومی پذیرفته شده نزد مسلمانان بوده و نصوص معتبر، عقل سلیم و فطرت پاک بر انجام آن دلالت می کند .
مفهوم توسُّل
توسّل مفهومی تاریخی و فطری است گروهی این مسأله که با طرح توسل نوعی شرک است ، به بی راهه رفته اند واگر اندک تاملی در قران و روایات می کردند و به فطرت خود مراجعه می نمودند ، هرگز چنین اعتقادی نداشتند.
اینک توضیحی مختصر درباره توسل
1- که پیش از طلوع اسلام و در آن ، افراد موحد پس از گرفتاری ها به شخصیت والا و پاک که نزد پرودگار جهان مقام و منزلت دارند ، متوسل می شدند ، همچون عبدالمطلب که به محمد شیر خوار برای طلب باران توسل پیدا می کند ، ابوطالب، عموی پیامبر، که در اثر مراجعه مردم قریش برای طلب باران به پسر برادرش که ددر آن زمان نوجوانی بوده، متوسل می شود و باران می آید. در شرایط و آداب نماز باران آمده که کودکان و پیران و نماز گزاران را همراه خود بیاورید ، خلیفه ی دوم برای طلب باران به عمومی پیامبر (ص)، عباس، متوسل می شود . پس توسل مفهومی است که ریشه تاریخی دارد .
2- توسل یعنی موجودی ارزشمند را جهت نیل به مقام قرب الهی، بین خود و خدا واسطه کنی. در لسان العرب آمده : «توسل الیه بکذا ، تقرب الیه بحرمه آصرةٍ تعطفه علیه.» « با فلان موجود به وی متوسل شده یعنی : به وسیله احترام ومقام آنچه نظر او را جلب می کند ، به وی نزدیک گردد.
بنابراین هیچ منافاتی میان توکل و توسّل نیست؛ چه اینکه توکل به معنای آرامش در همه امور حواله کردن کار ها به خدا حرکت در طریق عبودیت، اعتماد به خدا و دوری جستن از هر نیرویی به جز خدا است ، و توسل پیدا نمودن یعنی تمسک به وسیله ای که با آن به مقام قرب الهی می رسیم.
توسل ریشه قرآنی دارد . خداوند در سوره مائده آیه 34 می فرما ید: «یا ایها الذّین آمنوا اتقّوالله وَابتَغُوا اَلیه الوسیلهَ و جاهدوا فی سَبیل اللهِ لعلکُم تُفلحون» . « ای مومنان پرهیزکار باشید و به سوی خدای بزرگ وسیله فراهم سازید و در راه او مبارزه کنید ، باشد که رستگار گردید .» صاحب کتاب صحاح اللغه وسیله را چنین معنا کرده وسیله عبارت است از آنچه با آن به دیگری تقرب می جوییم . وسیله یا اعمال شایسته است و یا انسان ارزشمند است .
توسل به سه قسم است :
1- توسل اعمال صالح
2- توسل به دعای بندگان شایسته
3- توسل به شخصیت های آبرومند معنوی
مثلاً خداوند در سوره یوسف آیه 8-7 از زبان برادران یوسف چنین حکایت می کند: «( فرزندان یعقوب به پدر خویش گفتند : ای پدر از خدای بزرگ بخشش گناهان ما را بخواه که ما در اشتباه به سر می بردیم . ( یعقوب ) گفت : بزودی از پروردگار خود برای شما طلب بخشش می نمایم که او بسیار آمرزنده ومهربان است» . و یا اینکه علماء اهل سنت نقل کرده اند که فرد نابینایی نزد پیامبر (ص) آمد و تقاضا کرد که پیامبر برایش دعا کند تا خدا او را شفا دهد و پیامبر (ص) به او تعلیم داد که محمد (ص) را واسطه قرار ده و او همچنین کرد و خداوند او را شفا داد .
در روایات معتبری از طریق عالمان ربانی و محدثان عالی مقام ، وارد شده که پیامبر فرمود : نحن الوسیله « ماوسیله ایم» و یا اینکه معصومین به درگاه خداوند متعال آبرومند و وسیله هستند .
4- توسل پیدا کردن نزد عقلا مذموم نیست ، بلکه مورد تأیید آنها نیز هست و به هیچ وجه در راستای شرک قرار ندارد . چنانچه در قرآن ذکر شده هنگامی که پیراهن یوسف را بر چشمان پدرش، یعقوب، انداختند بینا شده اگر کسی بدون مراجعه به متون تفسیری و روائی به این آیه بنگرد ، نباید گمان برد که یک پیراهن وسیله بینایی حضرت یعقوب شده، چنین فردی اگر به عقلش مراجعه کند، می فهمد که این پیراهن وسیله است و شفا دهنده خداوند است .
در پایان این قسمت به این نتیجه می رسیم که توسل نه تنها شرک نیست بلکه از وظایف مومن بوده که ریشه ی تاریخی، عقلی، قرآنی، روائی، دارد و شرک نیست. آیا معصومین و اولیا الله بندگان پاک و مخلص خدا نیستند ؟ آنها کسانی هستند که همواره به وظیفه شان عمل کردند ، چه در حال قیام و چه در حال قعود . اینان بهترین کسانی هستند که می توان به واسطه ی آنها به خدا نزدیک شد ؛لذا رفتن به زیارت، همین نتیجه را در بر دارد.
مفهوم شفاعت
در یک نگاه عمیق ، شفاعت مهمترین رزونه ای است که شخص را در مسیر بندگی می آورد و اگر از فردی گناهی سر زد ، شفاعت او را دستگیری می کند و انسان را به هدف خلقتش که همان بندگی است ، بر می گرداند .
همانگونه که در بحث توسل آوردیم ، شفاعت از اصول اسلام است که همه طوائف و فرق اسلامی به پیروی از آیات قرآن و روایات ، آن را پذیرفته اند . هر چند در نتیجه ی شفاعت با هم اختلاف نظر دارند. حقیقت شفاعت این است که انسانی گرامی که در نزد خداوند از قرب و مقامی برخور دار است، از خدای متعال خواهان بخشودگی گناهان و یا ارتقاء درجه انسانی دیگر گردد.
رسول گرامی اسلام فرمود: «پنج چیز به من ارزانی شد ……. و شفاعت به من عطا شد ، پس آن را برای امت خود ذخیره نمودم» .
بعضی فکر کرده اند که شفاعت باعث می شود انسان گنه کار بر گناه خود پافشاری کند و به ظلم بر خود و بر دیگران اصرار ورزد بنا بر این شفاعت با فلسفه ی خلقت انسانی و یا عدالت الهی ناسازگار است ! پدر پاسخ به آن باید گفت، اینکه کسی که بر گناه پافشاری کرده توبه نمی کند و به ظلم خود ادامه می دهد و شیطان درون و بیرون بر او مسلط شده ، یعنی کسی که از صراط مستقیم هدایت الهی دور مانده است، از بحث شفاعت خارج است و دیگر اینکه باید به مسأله رحمت الهی دقت کرد . در متون دینی آمده که رحمت الهی بر غضب او سبقت می گیرد ، پس پیامبر و اهل بیت او که وسیله اند . بوسیله شفاعت ، به انسان گناهکار، حیات بخشند و او را در مسیر بندگی می آورند. البته شفاعت مطلق و بدون قید و شرط مردود است، شفاعت در صورتی اثر گذار است که شفیع از جانب خدا اذن داشته باشد. خداوند در سوره مریم آیه 87 می فرماید :« لا یَملکونَ الشفاعه اِلاّ منِ اتخذَ عِندَ الرحمن عهداً .« مالک شفاعت نیست مگر کسی که نزد خدای رحمان در یافته باشد .» و یا در آیه 109 سوره طه می فرماید : «در روز رستاخیز شفاعت کسی درباره دیگران سود نمی بخشد ، مگر کسی که خدا به او اذن دهد و به گفتار وی راضی گردد.»
بنا بر این کسی می تواند شفاعت کند که لیاقت دریافت فیض الهی و پیوند روحی و قلبی با خدا داشته باشد؛ لذا کسانی همچون کافران که هیچ پیوندی با خدا ندارند و یا گناهکاران هرگز نمی توانند شفاعت کنند.
زیارت رفتن به دست آوردن آرامش روحی و جسمی از اثرات و در مسیر هدایت قرار گرفتن و عبودیت است و این همان معنای شفاعت است که در زیارات ائمه هدی و پاکان موحد سرشت بدست می آید.
مفهوم تبرک جستن
بسیاری از افرادی که به زیارت قبور ائمه هدی یا امامزادگان می روند ، به قصد تبرک ، ضریح یا اشیائی را که آنجاست می بوسند. آیا این کار صحیح است یا خیر؟
در صدر اسلام مسلمانان چنین عملی را انجام می دادند و از لحاظ شرع و عقل هیچ مانعی ندارند؛ زیرا:
اولاً : در قرآن کریم آمده که پیامبر اسلام فرستاده خداوند بوده و هرگز به خطا و اشتباه نمی رود و هر چه می گوید از وحی است و صاحب خلق عظیم است و اسوه حسنه؛ بنابراین خداوند سبحان دستور داده هر چه او می گوید، بپذیرید ( ما اتاکم الرسول فخذوه) به عنوان مثال در رابطه با اسلام حجر از عبدالله بن عمر پرسیدند او در پاسخ گفت :« رَایتُ رَسول الله یستَلمُهُ و یقبَّلهُ ». « پیامبر را دیدم که حجر الاسود را استلام می نمود و می بوسید » . و همچنین روایات بسیاری نقل شده که افرادی در زمان رسول الله (ص) از آب وضوی آن حضرت و یا از دهانه ی مشکی که آن حضرت آب نوشیده، تبرک می جستند ؛ لذا تبرک جستن به آثار اولیا ی خداوند، عملی مورد قبول است در کتابخانه ی مدینه منورّه در مورد تاریخ مدینه می خواندم که در مسجد پیامبر (ص) ستونی است به نام ستون « مخَلقه » ماده خلق و خلوق به معنای عطر است؛ یعنی اینکه پیامبر کنار این ستون عطر می زده، یا اینکه این لفظ را بدون نقطه ذکر کرده اند ، « محلقه » که از ماده حلق و تراشیدن می آید ، پیامبر کنار این ستون سرش را می تراشیده ؛ ذکر شده که افرادی می آمدند و موی پیامبر را به عنوان تبرک بر می داشتند حال نیز در بعضی از موزه های بلاد مسلمین تار مویی که منسوب به رسول الله است نگه داری می شود .
ثانیاً : پیامبران قبل از رسول خدا نیز به این امر مبادرت می ورزیدند . مانند داستان پیراهن حضرت یوسف و بینا شدن چشم حضرت یعقوب که در سورده یوسف ذکر گردیده است .
ثالثاً : اگر کسی ادعا کند که تبرک جستن با توحید در عبادت ، منافات دارد ، ادعایش باطل است چرا که عبادت به معنای خضوع است و حقیقت عبادت این است که خضوع و فروتنی در لفظ یا عمل ، با اعتقاد به اینکه شخصی که برای او خضوع می شود ، خالق و ربّ و مالک جود داشته باشد و این از شؤون الوهیت است. لذا اگر خضوع در غیر این مورد باشد، اشکال ندارد؛ چه اینکه در آیه 34 سوره اسراء خداوند ملائکه را امر به سجود بر آدم امر کرده، آیا می توان گفت خداوند ملائکه را به شرک در عبادت امر کرده ؟ و آیا می توان گفت خداوند والدین را برای خودش شریک قرار کرده؟ هرگز.
رابعاً : از لحاظ عقلی، تبرک جستن احترام و تکریم محسوب می شود و نوعی عمل صالح در آن نهفته است؛ بنابراین این قاعده عقلی را می شود در مراجعه به عموم مردم در سطح دنیا به دست آورد . حتی بعضی از مردمی که مسلمان یا اهل کتاب هم نیستند ، نسبت به بزرگانشان چنین احترام می گذارند تا حدی که بعضی از اشیاء مربوط به فلان رهبرشان را به قصد تبرک نگه داری می کنند و حتی با قیمتهای گزاف به فروش می رسانند.
در پایان باید گفت بوسیدن دست پیامبر ،امام ،معلم و والدین یا بوسیدن قرآن و کتب دینی یا ضریح قبور اولیای الهی و سایر آثار مرتبط با آنها ، عبادت نیست بلکه تعظیم و تکریم آنهاست .
پس خضوع به انگیزه تکریم اولیاء خداوند عقلاً و شرعاً نیکو بوده و وسیله ای برای ابراز محبت و دوستی با بندگان خداوند است .
مفهوم سوگند به غیر خداوند
در زیارت مشاهد مشرفه دیده می شود که انسانها خداوند را به حق صاحب قبر قسم می دهند و یا اینکه در امور روزمره به غیر خداوند قسم می خورند. این کار با توحید و روحیه ی یکتا پرستی هیچ منافاتی ندارد و آنهایی که به این نوع قسم ها اشکال گرفتند به اصول قرآنی و روائی مراجعه نکرده اند .
اگر گفته شود خدایا تو را به حق رسول الله (ص) یا حق معصوم (ع) ، این حق در مقابل خدا نیست. بلکه منظور از آن، همان منزلت و مقام والایی است که آنها نزد خداوند دارند . این مطلب عین توحید است؛ چرا که خداوند در برخی از موارد ، بنده خود را ذی حق و خود را بدهکار معرفی می کند . مثلاً در آیه47 سوره روم می فرماید : «کان حقّاً علینا نَصرُالمومنین»، « یاری کردن افراد مومن حقی است بر ما».
خداوند در قرآن بر آفریده خودش قسم می خورد: قسم به جان پیامبر ، قسم به روان انسان ، قسم به قلم ، قسم به روز و شب ، قسم به ستاره و… پس صحیح نیست که ما بگوییم خداوند سبحان ما را به شرک امر نموده ! استغفر الله .
در روایات معتبر اسلامی هم ذکر شده که بارها پیامبر اسلام و ائمه هدی به جان خودشان قسم خورده اند . در این راستا بعضی از منتقدانِ نا آگاه پا را فراتر نهاده اند و می گویند: چرا می گوئید ، عبدالنبی ، عبدالحسین و یا عبدالرضا پاسخ اینکه : باید به معنای عبد مراجعه کرد . برای این کلمه چهار معنا ذکر کرده اند :
1- عبد به معنای عبودیت و عبد تکوینی یعنی همه مخلوقات آفریدگار و عبد خداوند هستند .
2- عبد در مقابل حرّ . در قرآن هم ذکر شده است . الحرّ با لحرّ ، العبد بالعبد . و در غزوات صدر اسلام هنگامی که اسیر می گرفتند اگر مرد بود به آن« عبد» می گفتند در مقابل» حرّ »و اگر زن بود به آن« اَمه» می گفتند .
3- عبد اخلاقی و تشریفاتی: بعضی از باب لطف و احترام به دیگری می گوییند من بنده توام و این به معنای عبد تکوینی نیست . امیر المومنین علی (ع) فرمود :« مَن عَلَّمنی حّرفاً فَقد سیّرنی عبدا ».
4- عبد به معننای مطیع: یعنی من مطیع و رهرو و یا امام حسین(ع) پیامبر هستم .
بنابراین آنهایی که اینگونه می گویند اگر کمی در متون دینی دقت کنند، می فهمند که اشکالشان صحیح نیست .
بنابراین به غیر خداوند قسم خوردن و کلماتی همچون عبدالحسین و… را ذکر کردن شرک نیست و با منطق قرآن ، روایات و عقل سازگار است . البته واضح است که اگر عبد را در مقابل خداوند و موثر بالذات در جهان بدانی، شرک خواهد بود .
تحقیقی درباره امامزاده ها در ایران اسلامی
از مجموع اسناد معتبر و کتب تاریخی ، استفاده می شود که بسیاری از ذریه ی رسول الله ، در اعصار مختلف و دوران خلاف بنی امیه و بنی عباس به ویژه در ایام ولایتعهدی وجود مقدس ثامن الحجج علی بن موسی الرضا (ع) ، به منطقه ی ایران آمده اند و این گنبد و بارگاه هایی که وجود دارد ، حاکی از حضور این امامزادگان در ایران می باشد یا به مرگ طبیعی از دنیا رفته اند و یا به وسیله ی دشمنان اهل بیت ، به طور ناجوانمردانه به شهادت رسیده اند .
ولی چون مردم در آن زمان به ضبط اسامی و نسبت دقیق آن نپرداخته اند یا از ترس دشمنان جرأت اظهار این مطالب را نداشتند و نیز رسم هم نبوده که سنگ لوحی یا نشانه ای ماندگار روی قبر بگذارند ، اسم و محل دفن غالب آن امامزادگان بر ما مخفی است و بعضاً هم مشتبه شده است که آیا اینها فرزند بلاواسطه امامند یا با واسطه .
در این جا به چند مقدمه ، اشاره میشود:
مقدمه اول : گروهی از امامزادگان ، قبل از ورود امام رضا (ع)، به ایران آمده اند؛ مثل سفیر امام پنجم ، باقرالعلوم (ع) حضرت علی بن باقر، که به دعوت مردم فین و کاشان و حومه به آنجا رفتند و وجود ایشان در منطقه اردهال کاشان از موارد اثبات شده است .
– گروهی دیگر از امامزادگان نیز پس از ورود امام رضا (ع) به خراسان در اثر موقعیت فراهم شده ، از مدینه به رهبری احمد بی موسی و برادرش حرکت کردند که متأسفانه گرفتار ظلم مأمون شدند. آنان پس از درگیری با حاکم فارس ، به یاران خود دستور دادند ، لباس مبدل بپوشند و در اطراف پراکنده شوند تا از گزند مأمون در امان باشند. به همین دلیل گفته می شود بیشتر امام زادگانی که در شهرهای گوناگون ایران مدفون هستند ، جز همین قافله هستند.
در کاشان دو بقعه وجود دارد که یکی منسوب به یوسف و دیگری خواهرش فاطمه از فرزندان احمدبن موسی است که بارگاه حضرت یوسف در یک بقعه در روبه روی مسجد صادقیه میدان کمال الملک و حضرت فاطمه ؛ حد فاصل همین بقعه و حوزه علمیه امام خمینی قرار دارد . این دو امامزاده از همان گروهی هستند که همراه احمد بن موسی به ایران آمده اند .
لذا اغلب امامزاده هایی که در فارس ، ری ،یزد، اصفهان ،کرمان همدان خراسان مازندران گیلان آذربایجان کاشان خوزستان و سایر ایالات اقامت گرفته اند ، به دلیل این مسافرت بوده است.
– برخی افراد که در خروج گروهی از فرزندان علی (ع) بر ضد خلفای اموی و عباسی ، شرکت داشتند پس از شکست آنها می گریختند؛ چون از دست خلفا و دستگاهشان در امان نبودند.
در اینجا به برخی از سادات معروفی که در کتب تاریخی ، نام آنها ذکر شده و بر علیه ظلم قیام نموده اند ، اشاره می کنیم :
1- زیدبن علی بن الحسین که برهشام خلیفه اموی خروج کرده و به سال 122 ه.ق به شهادت رسید.
2- محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن علی (ع) معروف به نفس زکیه که در سال 145 ه.ق زمان منصور دوانیفی خروج کرد و به شهادت رسید .
3- ابراهیم بن عبدالله مشهور به قتیل با خمری برادر محمد نفس زکیه که به هنگام خلافت منصور خروج کردو در دهی به نام باخمری – نزدیک کوفه – هب شهادت رسید.
4- حسین علی بن حسن بن حسن حسن بن علی بن ابیطالب معروف به صاحب فخ در نزدیکی مکه به شهادت رسید .
5- یحیی بن عبدالله، برادر نفس زکیه ، پس از خروج نفس زکیه به منطقه ی طبرستان و دیلم آمد و کارش بالا گرفت و مردم به دورش جمع شدند تا آنکه در سال 176 ه.ق هارون الرشید ، فضل بن یحیی رامأمور به دفع او کرد .
6- بنوعبدالله ، محمد بن ابراهیم بن اسماعی بن ابراهیم بن عبدالله بن حسن بن حسن بن حسن بن ابیطالب مشهور به ابن طبا طبا که در سال 199 ه.ق در خلافت مأمون خروج کرد و کوفه را به دست آورد ؛ ولی دیری نپایید که در همان جا در گذشت .
7- محمد بن محمدبن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب که بعد از وفات محمد بن ابراهیم جای او را گرفت ؛ لیکن فرمان به دست ابوالسرایا بود . ابوالسرایا به سال 200 ه.ق اسیر وکشته شد و محمد را پیش مأمون فرستادند .
8- ابراهیم بن موسی بن جعفر (ع) که در سال 200 ه.ق زمانی که مأمون در خراسان بود ، در یمن خروج کرد و مامون بر او ظفر یافت و او را عفو کرد .
9- محمد بن قاسم بن عمربن حسین (ع) که در خلافت المستعین در سال 250 ه.ق در کوفه خروج کرد . محمدبن عبدالله طاهر ، شخصی به نام حسین بن اسماعیل را به جنگ او فرستاد که بر او ظفر یافت و سرش را جدا کردند و برای محمدبن عبدالله فرستادند و او نیز سرش را پیش مستعین فرستاد و یاران او به کوه های ری و طبرستان گریختند.
– دسته ای دیگر از سادات هستند که در زمان حکومت علویان در مازندران ، روی به دربار ایشان نهادند . ابن اسفندیار در تاریخ طبرستان چنین گفته : «در این وقت ( اواسط سال 253ه.ق) به عدد اوراق اشجار سادات علویه و بنی هاشم ، از حجاز و اطراف شام و عراق به خدمت او ( حسن بن زید ) رسیدند».
این تعداد از ساداتی که نام بردیم ، به دنبال مناطقی امن مانند مناطق کوهستانی عراق، قومس، ری ، دیلم و نواحی طبرستان و عراق عجم همچون قم و کاشان. بودند. لذا رفته رفته با مردم این بلاد در می آمیخته و به صورت بومیان محلی در آمدند و از احترام خاصی در میان مردم برخوردار شدند.
مقدمه دوم : چرا نسبت خیلی از امامزادگان ، در بعضی مناطق مخفی بوده یا مشتبه گردیده است دلایل مخفی بودن نسب بعضی از امامزادگان به قرار زیر است:
1- بسیاری ازمعصوم زادگان و سادات محترم ، از بیم عمال جور وستم، به این مرز وبوم مهاجرت کردند وسعی بر آن داشتند که خود را معرفی نکنند تا مورد شناسایی قرار بگیرند.
2- دستگاه ضبط و ثبت تاریخی هم آنقدر گسترده و منسجم نبود تا احوال هر یک از معصوم زادگان را به طور دقیق ثبت کند و به نسل آینده انتقال دهد.خصوصاً اینکه هر چه از مرکز حکومت اسلام دور می شدند و هر حادثه ای رخ می داد یا اصلاً ثبت نمی شد و یا در حد بسیار کوتاه ثبت می گردید.
3- چون سادات مهاجر ، به هر دلیل در منطقه ای اسکان می کردند و پس از مدتی به صورت طبیعی یا شهادت از دنیا می رفتند ، افراد مومن و خیری بودند که بر مزار آنها لوحی قرار می دادند یا گنبد و بارگاهی هر چند مختصر می ساختند و فقط اسم او را روی لوح می نوشتند و هیچ اشاره ای به نسب و چگونگی آمدن آنها نمی کردند . چه بسا پس از گذشت سالیانی ، این لوح ها هم مفقود می شد و یا در گذر زمان تخریب می گردید و بدین صورت سند اینگونه مزارها دچار تغییر می شد.
4- چه بسا برمزار مطهر آن سادات ، علامت و لوحی که کوفی به خط معمولی و ثلث و یا نسخ بود دچار اشتباه می شدند ؛ مثلا حسین به حسن و نقی به تقی و عبیدالله به عبدالله و ظاهر به طاهر تغییر می یافت.
5- بسیاری از موارد می شد که ذکر پدران این معصوم زادگان ، به دلیل اختصار حذف می شد. دلیل دیگر حذف نام پدران این بود که مردم صاحب این قبر را وابسته به امام معصوم کنند. به عنوان مثال بسیاری از این سادات جلیل القدر ، فرزند بلاواسطه ی امام کاظم معرفی شده اند ، حال آنکه با مراجعه به کتب معتبر تاریخی به دست می آید که امام کاظم (ع) این همه فرزند بلاواسطه نداشتند.
6- تعدادی از قبور سادات وامامزادگان بزرگوار ، در گذر زمان دچار حوادث طبیعی و غیر طبیعی شده اند اثری از آنها باقی نمانده یا اینکه پس از گذشت زمان به لطف خدا و به راه های مختلف یا قبور آنها پیدا شده یا بدن های آنها سالم کشف و نام و نسب بعضی از آنها مشخص شده است .
بعضی دیگر هم مشخص است که وابسته به بیت معصومین بوده و از ذراری محسوب می شوند . ناگفته نماند که دلایل دیگری را هم می توان به دست آورد .
مقدمه ی سوم : با توجه به اینکه بسیاری از امامزادگان چه دارای گنبد و بارگاه مجللی باشند و چه در یک منطقه دور افتاده واقع شده باشند، دارای تذکره معتبر و سند معتبر می باشند و در وجود آنها هیچ گونه شک و شبهه ای راه ندارد. بعضی از پژوهشگران و علماء رجال و انساب ، در باب امامزادگان تقسیماتی را ذکر کرده که اشاره به آن مفید است :
دسته اول : امامزادگانی که علاوه بر بزرگی و شرافت نسب ، جلالت قدر ومحل دفنشان نیز مشخص است و استحباب زیارتشان هم از سوی ائمه ی اطهار به ما رسیده و زیارت مخصوص برای آنها ذکر کرده اند؛ همچون حضرت ابوالفضل العباس و حضرت علی اکبر وحضرت فاطمه ی معصومه و…
دسته دوم : امامزادگانی که جلالت و قدر محل دفنشان معلوم است و استحباب زیارتشان ذکر شده است ؛ لیکن زیارت مخصوص از ائمه ی اطهار برای ایشان وارد نشده است . مثل حضرت عبدالعظیم حسنی که در شهر ری مدفون است و ایشان از بزرگان و محدثان وعلما و از اصحاب حضرت جواد الائمه و حضرت امام هادی است و یا حضرت علی بن باقر(ع) که در مشهد اردهال کاشان مدفون است و بعد از امام صادق (ع) از اکابر فرزندان امام پنجم و نماینده دو امام از اصحاب پدر و برادر خود هستند.
دسته سوم : امامزادگانی که قدر و جلالت و محل دفنشان معلوم است، لکن استحباب زیارتشان وارد نشده است . مانند اسماعیل بن امام جعفر صادق (ع) که محل دفنش در مدینه منوره ، قبرستان بقیع می باشد و یا جناب سید محمد بن علی الهادی (ع) که قبرشان بین بغداد و سامرا است .
دسته چهارم : امامزادگانی که جلالت و قدرشان معلوم است، ولی محل دفنشان معلوم نیست ؛ مثل جنب علی بن جعفر (ع) که در سه جا قبّه و بارگاه ، منسوب به ایشان است: در عریض دریک فرسخی مدینه ، در خارج شهر قم ( امروزه داخل شهر قم است ) و در خارج شهر سمنان و جناب احمدبن علی بن باقر (ع) در اصفهان که دو گنبد و بارگاه به ایشان منسوب است.
دسته پنجم : امامزادگانی که محل دفنشان معلوم است ودارای عظمت هستند ، ولی نسب شریف آنها معلوم نیست و فقط به یکی از امامان معصوم نسبت داده شده اند.
مرحوم محدّث قدمی(ره) می نویسد: «امامزادگان و شاهزادگان عالی مقام که قبورشان محل فیوضات و برکات و موضع نزول رحمت و عنایت الهیه است ، ملاذ درماندگان و ملجأ واماندگان و پناه مظلومان که از بسیاری از آنان کرامت مشاهده شده ، لکن پوشیده نماند، امامزاده ای که انسان با اطمینان خاطر برای درک فیوضات و کشف کربات برای زیارتش بار سفر ببندد، باید اول دو مطلب را درست درک کرده، آنگاه قصد زیارت کنند:
1. جلالت قدر صاحب آن مرقد را علاوه بر شرافت نسبی او از کتاب های احادیث و انساب و تواریخ بداند.
2. معلوم بودن قبر آن بزرگوار و صحت نسب قبر به او که جمع بین این دو بسیار کم است .
مقدمه ی چهارم : آنگونه که از تواریخ معتبر استفاده می شود، منطقه ی پهناور ایران اسلامی ، امامزادگان بسیاری، در خود جای داده – چه بلاواسطه و چه با واسطه نسبت به امام (ع) – و اکثراً دارای گنبد و بارگاه مجلّلی هستند و آثار و برکات فراوانی را برای مردم ولایتمدار به ارمغان آورده اند؛ تا حدی که امروزه این مراکز معنوی، یک قطب فرهنگی قوی را تشکیل داده اند.
گاهی سوال می شود، این همه امامزاده درهر شهر و روستا چطور آمده اند ؟ ما در بخش هایی از همین بحث ، مختصراً اشاهر کرده ایم ولی در بعضی نوشته ها آمده ، علت وجود این همه امامزاده به خاطر این بوده که مردم ، فضای امنی را برای آنها ایجاد می کردند . دلایل دیگری همچون محبت ذاتی و درونی مردم به اهل بیت عصمت و طهارت هم موثر بوده است .
عشق ذاتی ایرانیان از آن زمانی که اسلام را همراه با پیروی از ولایت ائمه پذیرفته اند، تا دروان حاضر ، ذره ای کم نشده و همین باعث ورود امامزادگان به ایران شده است . چرا که بسیاری از امامزادگان در امر تبلیغ دین کوشا و در مردم تاثیر گذار بوده اند. به عنوان نمونه ، تشیع تا حدی در دل و جان مردم فین و چهل حصاران رسوخ داشته که در سال 113ه.ق نماینده ای را به مدینه می فرستند و درخواست یک رهبر و نماینده برای این منطقه می کنند. این نشانگر توجه مردم به بزرگان دین می باشد، لذا می توان گفت علت فراوانی امامزاده ها در ایران ، تنها فضای امنی نبوده که عده ای از پژوهشگران برآن تأکید دارند ، بلکه عشق درونی مردم به ائمه ، باعث وجود این تعداد از امامزاده ها در ایران اسلامی شده است .
مقدمه ی پنجم : چرا به بعضی از امامزادگان ، عنوان شاهزاده می دهند؟
ابتدا مطلبی از کتاب گنجینه ی آثار قم می آوریم. در این کتاب آمده که اکثریت قریب به اتفاق امامزادگان مدفون در ایران ، از سادات حسنی و ذراری امام سجاد و همگی از نوادگان یزد گرد سوم ، شاهنشاه ساسانی می باشند و از دو جانب ، دارای نسبی بلند هستند و دیگر اینکه مردم ایران باستان پادشاهان خود را برگزیده خدایی و مظهر قدرت و عدالت شناخته ، بالاترین مقام را به آنها می دادند و آنها را فرمان می بردند و چون به قبول اسلام مفتخر شده و با مقام مفترض الطاعه ای به نام امام روبه برو شدند، پس بر مبنای عدم تفکیک امر سیاست از دیانت، در اندیشه ی آن بر آمدند که سنت ملی باستانی را با سنت مذهبی و ایمانی در آمیخته، به نوعی جمع کنند و حرمت حریم هر دو مقام را رعایت کرده و در نتیجه ، برای تجلی دادن منزلت بزرگان دین ، از عبارت سلطان یا شاهزاده استفاده کردند.
البته از سویی انتساب کلمه ی شاهزاده به عنوان حاکمان مستبد و پادشاهان زورگو ، به ساحت مقدس معصوم زادگان بسیار دور است و کار صحیحی نیست. از سویی دیگر لفظ شاهزاده یک کلمه ی فارسی است و اطلاقش به بزرگ زادگان ، در ایرن باستان متداول بوده است و اینکه بگوییم، اکثر امامزاده ها به شهربانو، مادر امام سجاد، نسب می بردند، هم بحثی نیست ؛ ولی اگر ادعا کنیم، نسبت دادن کلمه شاهزاده به این بزرگان به خاطر همین انتساب بوده ، احتیاج به دلیل محکم دارد وبدون دلیل نمی توان این ادعا را صد در صد پذیرفت و اینکه قائل شویم مردم آن روز، به خاطر جمع میان بزرگان خود و بزرگان دینشان از کلمه شاهزاده استفاده کردند، باز هم احتیاج به دلیل دارد و به نظر می رسد این نوع جمع نمودن صحیح نیست . مهم این است که این ذراری اهل بیت ، احترامشان لازم بوده و در هر صورت ، حتی از لحاظ لفظی نیز باید این معصوم زادگان را اکرام کرد.
نتیجه این پنج مقدمه به طور مختصر این که :
اولاً: وجود این همه امامزاده در ایران اسلامی، مایه فخر و مباهات است و آنان ، مهم ترین وسیله ای هستند که مردم ولایتمدار را به کوثر ولایت پیوند می دهند.
ثانیاً وجود امامزادگان در ایران اسلامی ، دریچه ی ورود به عرصه تحقیق و پژوهش را به سوی دینداران می گشاید و باعث توجه مردم به دوران صدر اسلام و ما بعد آن می شود.
ثالثاً : وجود امامزادگان ، چه بی واسطه و چه با واسطه نسبت به امام (ع) واثبات آنها ، پاسخ به کسانی است که به صرف عدم دستیابی به منابع، چوب رد برداشته ومنکر وجود آنها می شوند ؛ چرا که امامزادگان عظیم الشأن ، در درگاه الهی ، دارای مزلت و به اذن خدا صاحب کرامت هستند، و بی دلیل نیست که این همه عاشق همچون پروانه به گرد امامزادگان والامقام می چرخند و این لطف خدا است که اولیاء الهی در دل مردم جای دارند.
رابعاً : در عین حال که وجود گروه های تحقیق و یا محققان گرامی به جهت پژوهش در به دست آوردن منابع تاریخ و اسناد پیرامون امامزاده ها ، لازم و ضروری بوده و کاری بسیار پسندیده به شمار می آید، ولی نباید به گونه ای وانمود شود که توجه مردم را کمرنگ سازد.
خامساً: وظیفه ی پژوهشگران و عالمان دینی و مبلّغان گرانقدر است که با تلاش شبانه روزیشان ، ساحت مقدّس این بزرگ زادگان را ، از تحریف و خرافات و مطالب غیر استدلالی دور سازند؛ چرا که این امامزادگان والامقام، خود بیانگر منطق قوی و استدلالی دین هستند. از خداوند منّان مسألت دارم که ما را شاکر و قدردان همه امامزادگان عظیم الشأن قرار دهد.
نتیجه
از مجموعه ی این نوشتار بدست می آید که مفهوم زیارت و آثار آن ، یک مفهوم فطری و عقلی است و مطابق هدایت تشریعی بوده ؛ زیرا ذات اقدس خداوند به آن حکم می کند . انبیاء و پیامبر خاتم و اوصیاء به این روش جامه عمل پوشانده اند .
تمام بزرگان و فقیهان وارسته و سالکان الی الله که در مسیر عبودیت قدم برداشته اند در امر زیارت کوشا بوده اند ، به عنوان مثال مرحوم آیه الله حاج میرزا جواد ملکی تبریزی( ره) در رابطه با زیارت امام حسین (ع) در روز عرفه می فرماید: اگر کسی بتواند در روز عرفه خود را به عرفات یا به کربلا برساند ، بهترین مکانها را برای دعا انتخاب کرده است . و گویا این روز مختص به دعاست . بنابراین لازم است مراقب با تمام توان، خود را برای این روز بزرگ آماده نماید ، اهمیت این روز به اندازه ای است که روزه آن کفاره نود سال است .
زیارت نمودن معصومین و اولیاء الله هم آثار دنیوی دارد و هم آثار اخروی. کسی که به امر مهم زیارت می پردازد ، نقطه امید به خداوند و توکل به او را در خود زیاد می کند و از لحاظ روحی و روانی از یاس و افسردگی نجات پیدا می کند و شاهد اولیه ما اینکه وقتی به حرم امام امامزاده ای می رویم ، همان ابتدای ورود انسان یک احساس راحتی و آزادی از قید و بند همه مشکلات ، به دست می آورد؛ زیارت یا توسل و شفاعت ، یا تبرک جستن وعشق ورزیدن به آنان ، در مسیر بندگی خداوند دارد .
آری امر زیارت ما را به این مفهوم می رساند که زیارت شونده ، این نوع ارتباط را می فهمد. ما هر روز در پایان نمازمان می گوئیم : السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته » « السلام علینا و علی عباده الصالحین » یعنی اینها زنده اند ، و به نص قرآن نزد خدایشان روزی می خورند.
زیارت و توسل، برکات و اثراتی دارد همچون 1- بندگی خالص کردن 2- اثرات مثبت دنیایی 3- به دست آوردن الهی 4- کسب معنویت و تذکر 5- عبرت 6- تقوی و خداترسی 7- ورودی از کینه ها و حسد ها 8- تکرمی جهاد و مجاهدت 9- تکریم مهاجرت فی سبیل اله 10- به دست آورن اعتماد به نفس 11- دوری از هر گونه تنبلی و کسالت 13- تعظیم شعائر الله 14- عشق ورزی به اهل بیت 15- رسیدن به مرحله ی تولی و تبری 16- شناخت دشمن دین 17- مبارزه با تهاجمات فرهنگی 18- آموزش مبانی دین 18- تقویت روحیه ی همبستگی و تعاون 19- قطب فرهنگی کشور
و در پایان این نتیجه گیری باید عرض کنم که امر زیارت و توسل به اندازه ای مهم بوده که می توان از آن به عنوان پل ارتباطی میان بنده و خالق ، یاد نمود و این همان فرهنگ منسجم بوده که توسط ائمه هدی در دوران 250 ساله امامت و پس از آن به وجود آمده است .
/ج