خانه » همه » مذهبی » اهمیت علم و دانش در علم اخلاق(1)

اهمیت علم و دانش در علم اخلاق(1)

اهمیت علم و دانش در علم اخلاق(1)

يكي از گرايشهاي فطري انسان حقيقت جويي است و يكي از تواناييهاي انسان قدرت شناخت واقعيات است. شناخت خود و جهان پيرامون يا به عبارت ديگر خودآگاهي و ديگرآگاهي از ويژگي هاي انسان است. انسان با آگاهي از خويشتن، قادر مي شود چيزهاي ديگر را بشناسد و حتي خداشناس گردد. پيش از اين، اهميت خودشناسي را يادآور شديم؛ اكنون تأكيد مي كنيم كه خودشناسي مبدأ همه شناختهاي ماست و كسي كه خود را بشناسد: اولاً ضرورت شناختهاي ديگر بر او آشكار مي شود، زيرا به

aee875bc 3544 4613 afc1 badc6c3edc94 - اهمیت علم و دانش در علم اخلاق(1)
dmkg07 - اهمیت علم و دانش در علم اخلاق(1)
اهمیت علم و دانش در علم اخلاق(1)

نويسنده: محمد فتحعلي خاني

اهميت علم و دانش

يكي از گرايشهاي فطري انسان حقيقت جويي است و يكي از تواناييهاي انسان قدرت شناخت واقعيات است. شناخت خود و جهان پيرامون يا به عبارت ديگر خودآگاهي و ديگرآگاهي از ويژگي هاي انسان است. انسان با آگاهي از خويشتن، قادر مي شود چيزهاي ديگر را بشناسد و حتي خداشناس گردد. پيش از اين، اهميت خودشناسي را يادآور شديم؛ اكنون تأكيد مي كنيم كه خودشناسي مبدأ همه شناختهاي ماست و كسي كه خود را بشناسد: اولاً ضرورت شناختهاي ديگر بر او آشكار مي شود، زيرا به غايت وجودي خود پي مي برد و به ضعف و كاستي بالفعل خويش آگاه مي گردد و ضرورت شناخت مسير و شيوه حركت به سوي مقصد را در مي يابد و ثانياً شناخت هاي ديگر براي او ممكن مي گردد. اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ فرموده اند:
كيف يعرف غيره من يجهل نفسه؛[1]
كسي كه به خويشتن جاهل است چگونه غير خود را مي شناسد.
بنابراين اهميت و امكان تحصيل علم و شناخت، از طريق خودشناسي بر ما آشكار مي گردد و وقتي علم براي رسيدن به كمال و غايت وجودي انسان ضرورت و اهميت داشته باشد، پرورش قوه درك حقايق نيز اهميت خواهد داشت. قوه عاقله انسان هر چه در درك حقايق تواناتر باشد، مقصد و مسير و موانع حركت به سوي مقصد را بهتر مي شناسد و امكان رسيدن به كمال را بيشتر فراهم مي كند. و بالعكس، اگر قوه شناخت انسان كارآيي خود را از دست دهد، حركت در مسير كمال ناممكن مي شود و گمراهي و هلاكت را در پي مي آورد.
اين مطالب هم از طريق خودشناسي فهميده مي شود و هم كتاب و سنت آن را تأييد مي كند. در قرآن كريم و روايات معصومين ـ عليهم السلام ـ در فضيلت علم و علم آموزي سخنان زيبايي وجود دارد كه در اينجا برخي از آنها را ذكر مي كنيم:
شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ؛[2]
خدا كه همواره به عدل قيام دارد گواهي مي دهد كه جز او هيچ معبودي نيست و ملائكه و صاحبان دانش نيز (شهادت مي دهند).
رسيدن به مرتبه درك توحيد پروردگار و شهادت به آن، براي صاحبان علم امكان پذير است و اين در فضيلت و ضرورت علم به تنهايي كافي است. چون علم چنين ثمره دلپذيري دارد خداوند فرموده است:
يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ؛[3]
خداوند كساني را كه ايمان آوردند و آنان را كه علم داده شدند بسيار بلندمرتبه مي فرمايد.
خداوند در مواضع فراواني برتري عالم را نمايان ساخته است و در آياتي به اين برتري تصريح نموده است:
قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ؛[4]
بگو آيا كساني كه مي دانند و كساني كه نمي دانند يكسانند؟
قرآن به علم آموزي تشويق و بلكه امر مي كند:
فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ ؛[5]
پس اگر نمي دانيد از آگاهان بپرسيد.
از پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت شده است كه:
خداوند چون براي كسي نيكي بخواهد او را عالمي ژرف نگر در دين مي سازد؛[6]
همچنين از ايشان نقل شده است:
عالم هفتاد درجه از عابد برتر است. [7]

اهميت دانش آموزي

علم چنان نقش ارزنده اي در حيات الهي انسان دارد كه علم آموزي به فرموده پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فريضه است:
طلب العلم فريضة علي كل مسلم؛[8]
علم آموزي بر هر مسلماني واجب است.
و نيز فرموده اند:
كسي كه دوست دارد به آزادشدگان از آتش نگاه كند، بايد به دانش آموزان نظر نمايد. قسم به كسي كه جانم به دست اوست هيچ دانشجويي كه در مسير علم رفت و آمد مي كند نيست مگر آنكه خداوند براي هر قدمش عبادت يكسال را مي نويسد و برايش با هر قدمي كه بر مي دارد شهري در بهشت مي سازد و در حالي كه بر زمين گام مي زند زمين برايش آمرزش مي طلبد و او در حالي كه بخشوده است صبح و شام مي كند و فرشتگان گواهي مي دهند كه دانش طلبان، آزادشدگان خدا از آتشند.[9]
پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ در روايت ديگري فرموده اند:
كسي كه راه علم آموزي را مي پويد خداوند او را در راهي به سوي بهشت پيش مي برد[10].
اهميت علم و علم آموزي چنان كه گفته شد از آن روست كه معارف لازم براي سعادت از طريق علم آموزي و بكارگيري قوه تفكر و انديشه به دست مي آيد. معارف سعادت بخش اعم از معرفت خداوند و شناخت راه رسيدن به اوست. هر حركتي كه انسان انجام مي دهد و هر گامي كه بر مي دارد فقط در پرتو نور علم مي تواند در راه صحيح و به سوي خداوند باشد. امام علي ـ عليه السّلام ـ خطاب به كميل فرمودند:
اي كميل! هيچ حركتي نيست جز آنكه تو در آن نيازمند دانشي هستي. [11]
دانش عمل را سودمند مي سازد. زيرا عمل بدون آگاهي انسان را به هدف نمي رساند، حتي اگر صورت ظاهري عمل درست باشد. آگاهي، روح عمل است؛ چرا كه عمل با نيت جان مي گيرد و عمل بدون آگاهي كاري بدون نيت و يا با نيت نادرست است.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند:
چون شناخت آنچه از خيرخواهي انجام ده ـ خواه اندك يا بسيار ـ زيرا عملِ (همراه با شناخت) پذيرفته مي شود. [12]

عقل و انديشه

علم ارزش والايي دارد و رستگاري انسان به آن وابسته است؛ ولي علم خود متكي به عقل است. علم محصول تعقل و انديشه است. كسي كه از قوه عاقله خود كه هديه الهي است بهره نمي برد و شناخت او همراه بصيرت و سنجش نيست، عالم نيست؛ زيرا علم يعني شناخت آنچه هست آن گونه كه هست. بنابراين چون انسان خير و كمال بودن خيرات و كمالات حقيقي را فقط به كمك عقل در مي يابد، كسي كه تعقل نمي كند فاقد علم است و آثار و بركات علم به او نمي رسد. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمودند:
انّما يدرك الخير كله بالعقل؛[13]
همه نيكي ها به وسيله عقل درك مي شوند.
بنابراين علم بايد با تعقل همراه باشد. امام علي ـ عليه السّلام ـ از همين رو مردم را به درايت و انديشيدن دعوت مي كنند: «عليكم بالدرايات لا بالروايات»[14]، و نيز مي فرمايند: «فقد البصر اهون من فقد البصيره»[15].
علم ثمره عقل است. اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ فرمودند: «العقل مركب العلم»[16] زيرا علم بدون عقل پيشرفت و حركتي ندارد. از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز روايت شده است:
پشتوانه انسان عقل است، و هوشمندي و دانايي و حافظه و دانش از عقل است. و چون عقل انسان او را پشتيباني كند عالم، حافظ، زيرك، هوشمند و دانا مي شود. و انسان به وسيله عقل كمال مي يابد و عقل راهنماي او و بيناكننده او و كليدكار اوست. [17]
عقل و انديشه چنان اهميت دارند كه بدون آن نمي توان از آيات خداوند بهره اي برد:
وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ؛[18]
شب و روز و خورشيد و ماه را براي شما رام گردانيد، و ستارگان به فرمان او مسخر شده اند. مسلماً در اين امور براي مردمي كه تعقل مي كنند نشانه هاست.
كسي كه از قوه عقل خويش استفاده مي كند و به وسيله آن به تفكر مي پردازد، از تلاش خود بهره بسيار مي برد و كار او از عابدي كه بدون انديشيدن عبادت مي كند بسيار پر ثمرتر است:
يك ساعت انديشيدن از عبادت يكسال بهتر است. [19]
زيرا تفكر باعث بينايي است «من تفكر ابصر»[20]، و كسي كه حقايق عالم را مي بيند، راه و مقصد خويش را مي يابد و به سوي مقصد هدايت مي شود.

آثار تعقل و تفكر

درباره آثار تعقل و تفكر آيات و روايات بسياري وجود دارد. چنان كه قبلاً اشاره كرديم، تعقل منشأ بهره گيري از آيات الهي است. كسي كه درباره پديده هاي پيرامون خود مي انديشد به سرچشمه هستي پي مي برد:
وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً مِنْهُ إِنَّ فِي ذلِكَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ؛[21]
و آنچه در آسمانها و آنچه را در زمين است به سود شما رام كرديم، همه از اوست قطعاً در اين (امر) براي مردمي كه مي انديشند نشانه هايي است.
كسي كه تعقل نمي كند، از مبدأ هستي غافل مي شود و به عبادت غير خدا مبتلا مي شود:
أُفٍّ لَكُمْ وَ لِما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ؛[22]
اف بر شما و بر آنچه غير از خدا مي پرستيد. مگر نمي انديشيد؟
غفلت از آخرت و حيات جاويد و محدود شدن در دنيا و جلوه هاي آن، از ترك تعقل ناشي مي شود:
وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقى أَ فَلا تَعْقِلُونَ ؛[23]
و هر آنچه به شما داده شده است، كالاي زندگي دنيا و زيور آن است و آنچه پيش خداست بهتر و ماندگارتر است، مگر نمي انديشيد؟
ترك انديشه علاوه بر بي بهره گي از آيات الهي، باعث غفلت از پروردگار و فراموشي آخرت جاويد و موجب لغزشهاي عملي و جدا شدن از صراط مستقيم هدايت و رستگاري است:
وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلاًّ كَثِيراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ ؛[24]
و شيطان گروهي انبوه از شما را گمراه كرد آيا انديشه نمي كرديد؟
عقل مايه حيات انساني است. اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ مي فرمايند: «فقد العقل فقد الحياة و لايقاس الا بالاموات»[25]، و نيز فرموده اند:
انسان تركيبي از عقل و صورت است، پس كسي كه عقل از او روي گرداند و صورت با او بماند كامل نيست و همچون جسمي بدون روح است. [26]

پي نوشت :

[1] . شرح غرر الحكم و درر الكلم، ج 4، ص 565.
[2] . آل عمران، 18.
[3] . مجادله، 11.
[4] . زمر، 9.
[5] . نحل، 43.
[6] . المحجة البيضاء، ج 1، ص 17.
[7] . همان، ص 18.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . اصول كافي، ج 1، كتاب فضل العلم، باب ثواب العالم و المتعلم.
[11] . الحياة، ج 8، ص 35.
[12] . همان، ص 38.
[13] . همان، ص 43.
[14] . همان، ص 35.
[15] . همان.
[16] . الحياة، ج 1، ص 43.
[17] . همان، ص 46.
[18] . نحل، 12.
[19] . الحياة، ج 1، ص 48.
[20] . همان.
[21] . جاثيه، 13.
[22] . انبياء، 67.
[23] . قصص، 60.
[24] . يس، 62.
[25] . الحياة، ج 1، ص 44.
[26] . همان.

منبع: آموزه هاي بنيادين علم اخلاق، ج 2،ص 45

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد