براي روشن شدن عظمت ضربت علي ـ عليه السلام ـ در روز خندق لازم است شرايط حاکم بر آن روز قدري توضيح داده شود.
مشركان و يهوديان، مصمم شده بودند تا بطور کامل اسلام را از بين ببرند و كار مسلمانان را يكسره نمايند. اگر تدبير لازم از ناحية مسلمانان در كندن خندق، اتّخاذ نشده بود، ممکن بود مسلمانان شکست بخورند.
سپاه كفر، يك ماه در اطراف مدينه معطّل شده بود. كمي خواربار و علوفه و سرماي سوزان، سپاه عرب و زندگي دامهاي آنها را تهديد ميكرد. سپاه كفر فكر نميكرد، مدت طولاني در اطراف شهر بماند. پس از مدّتي، 5 نفر از قهرمانان دشمن موفق شدند از خندق عبور كنند.
از اين ميان، كسي كه جرأت بيشتري داشت و نعرههاي مستانه ميكشيد و «هل من مبارز» ميطلبيد، كسي جز «عمرو بن عبدود» نبود. اين مبارز طلبيدن لرزه بر اندام سپاه اسلام انداخته بود. سكوت مسلمانان، جسارت او را بيشتر كرده بود، او فرياد ميزد مدعيان بهشت كجايند؟ مگر شما ملت اسلام نميگوئيد كه كشتگان شما در بهشت و مقتولان ما در دوزخند؟ آيا يك نفر از شما حاضر نيست كه مرا به دوزخ بفرستد و يا من او را روانة بهشت سازم؟ وي اين مطلب را در ضمن رجزي كه ميخواند، بيان ميكرد و چنين ميگفت: من از داد زدن و مبارز طلبيدن، خسته شدم و صداي من گرفت. در لشكرگاه اسلام، در برابر نعرههاي عمرو ، سكوت مطلق حكمفرما بود. پيامبر گرامي ـ صلي الله عليه و آله ـ ميفرمود: يك نفر برخيزد، شرّ اين مرد را از سر مسلمانان قطع كند. امّا هيچ كس جز علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ آمادة مبارزه نبود. اميرالمؤمنين به ميدان مبارزه آمد. بعد از رجزخواني و ردّ و بدل شدن كلماتي، نبرد دو قهرمان آغاز شد. همه منتظرند تا ببينند كداميك از اين دو دلاور، پيروز ميشود.
پس از مدتي انتظار، عمرو نقش بر زمين گشت. صداي تكبير از ميان گرد و غبار، كه نشانة پيروزي علي ـ عليه السّلام ـ بود، بلند شد. منظرة بخاك غلطيدن عمرو، آنچنان رعبي در دل ساير قهرمانان كه در پشت عمرو ايستاده بودند، افكند، كه بياختيار اسبها را متوجه خندق كرده و همگي رو به لشكرگاه آوردند. وحشت و بهت سراسر لشكر شرك را فراگرفته و بيش از همه، ابوسفيان مبهوت شده بود. به حسب ظاهر، علي ـ عليه السّلام ـ ، قهرماني را كشته بود، ولي در حقيقت، افرادي را كه از شنيدن نعرههاي دلخراش عمرو، رعشه بر اندام آنها افتاده بود، زنده كرد و يك ارتش ده هزار نفري را كه براي پايان دادن حكومت جوان اسلام، كمر بسته بودند؛ مرعوب و وحشتزده ساخت. با اين توضيح، معلوم ميشود هرگاه پيروزي از آن عمرو بود، در آن لحظه معلوم ميشد كه ارزش اين فداكاري چقدر بوده است. وقتي علي ـ عليه السّلام ـ شرفياب محضر پيامبر اكرم شد، رسول گرامي ارزش ضربت علي ـ عليه السّلام ـ را چنين برآورد كرد. ارزش اين فداكاري بالاتر از تمام اعمال امّت من است. زيرا در ساية شكست بزرگترين قهرمان كفر، عموم مسلمانان عزيز، و ملت شرك، خوار و ذليل گرديد.[1]پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ، علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ را مصداق واقعي «ايمان» و عمرو بن عبدود را مصداق واقعي «شرك و كفر» معرفي، و اينچنين فرمود: «برز الإيمان كلّه إلي الشرك كلّه»[2] يعني: تمام ايمان در مقابل تمام شرك، ظاهر شد. رسول گرامي، علت برتري عمل علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ ، بر جميع امّت خود را، اينطور بيان فرمود: «به سبب قتل عمرو، خانهاي از مشركين نماند مگر اينكه ذلت و خواري در آن داخل شد، و به سبب قتل عمرو، خانهاي از مسلمين باقي نماند مگر اينكه عزّت در داخل آن شد … مشركين فرار كردند و احزاب و گروهها، متفرق شدند در حاليكه ميترسيدند و وحشت كرده بودند.[3]پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در مورد قتل عمرو، فرمود: نيرو و غلبة مشركين از بين رفت و آنها بعد از امروز، ما را قصد نميكنند، ولي ما انشاءالله، ايشان را قصد ميكنيم (يعني آنها، قصد حمله به ما نميكنند). شخصي در رابطة با اين فضيلت از اميرالمؤمنين در تعجّب بود و فكر ميكرد، گفتن اين فضيلت راجع به ايشان، اسراف و زيادهگوئي است. جناب حذيفه (از صحابة بزرگ پيامبر اسلام) به او جواب داد: روز خندق، مسلمانان كجا بودند در حاليكه عمرو بن عبدود و اصحابش، از خندق عبور كرده، به سوي مسلمانان آمدند و مسلمانان را ترس فرا گرفته بود و عمرو «هل من مبارز» ميطلبيد. پس مسلمانان خودداري كردند از جنگ با او تا اينكه علي ـ عليه السّلام ـ به سوي عمرو شتافت و او را كشت.[4]
مرحوم احمدي ميانجي، در توضيح معناي کلام پيامبر(ص) ميگويد: (برز الايمان كلّه إلي الشرك كلّه … اي إن قتل علي، تجرئ المشركون علي قتلي و قتل المسلمين جميعاً فلا يبقي بعده اسلامٌ و لا ايمانٌ … .) ترجمه: معني اين جملة پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ اينچنين است: «اگر علي بن ابيطالب كشته ميشد، مشركان بر قتل من و همة مسلمانان، جرئت پيدا كرده، بنابراين نه از اسلام چيزي باقي ميماند و نه از ايمان … پس صحيح است بگوئيم كه اسلام بواسطة پيامبر اكرم، بوجود آمد و بواسطة علي بن ابيطالب، بقا و استمرار يافت.[5] و اين سخن كه گفته شد: «اسلام با اخلاق كريمانة پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ ، شمشير علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ و ثروت خديجه، استمرار و بقا يافت» سخني صحيح و بجا ميباشد. زيرا تاريخ، شهادت ميدهد، اگر هر يك از اينها نميبود، امروز نام و اثري از اسلام عزيز، باقي نمانده بود.
اما در مورد مقايسة اقدام نظامي با عبادت، بايد گفت: اصولاً در بينش توحيدي اسلام، تمام رفتارها و اقدامات انسان ميتواند رنگ الهي و عبادي به خود بگيرد و آدمي ميتواند با الهي كردن نيّت و انگيزة خود حتي خوابيدن و تفريح كردن خود را نيز به عبادت تبديل كند. بر اين اساس بدون ترديد جهاد و مبارزه براي صيانت و پاسداري از آيين الهي اسلام يك عمل عبادي و الهي خواهد بود. گذشته از اينها اگر همان اقدام نظامي در راستاي دفاع از اسلام و ارزشهاي آن باشد منافاتي با قسم عبادي قضيه نخواهد داشت، چه اينكه وقتي رزمندهاي با قصد قربت و براي دفاع از اسلام جهاد ميكند، اين عمل هم جنبة عبادي دارد و هم جنبة نظامي كه هر دو براي خداست. بلکه جهاد و شهادت از بالاترين عبادات است به همين جهت هيچ عبادتي به اندازه جهاد و ضربت شمشير نظامي علي ـ عليه السلام ـ وجود ندارد.
خلاصة مطلب آنكه:
1ـ در جنگ احزاب، كسي جز اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ ، حاضر به جنگيدن با عمرو نشد.
2ـ اميرالمؤمنين مصداق كامل ايمان و عمرو بن عبدود، مصداق كامل شرك، معرفي شد.
3ـ در صورت كشته شدن اميرالمؤمنين، چه بسا شخص پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و سربازان لشكر اسلام كشته ميشدند. فاتحة اسلام خوانده ميشد و نامي از اسلام باقي نميماند.
4ـ ارزش عمل اميرالمؤمنين، آنقدر بالا است كه امّت اسلامي، تا قيامت، در اعمال و اسلامشان مديون فداكاري علي بن ابيطالب ـ عليه السّلام ـ ميباشند.
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
3. پژوهشي عميق پيرامون زندگي علي ـ عليه السلام ـ جعفر سبحاني.
پي نوشت ها:
[1] . سبحاني، جعفر، فرازهايي از تاريخ پيامبر اسلام، مشعر، چ6، 1375، ص333 تا ص339، (با تصرف).
[2] . مجلسي، بحارالانوار، بيروت، الوفاء، چ2، 1403 هـ . ق، ج 2، ص274.
[3] . همان، ج20، ص 216.
[4] . بحار، ج 39، ص3، (با تلخيص)
[5] . احمدي ميانجي، مواقف الشيعه، نشر اسلامي، چ1، 1416 هـ . ق، ج3، ص 123.