در طول تاريخ عالمان ديني ما در پرتوي عشق و محبّت مهدي موعود (عج) زيسته اند و هر يك خويشتن را سربازان آن حضرت دانسته و مي دانند و چنين عشقورزي و اخلاصي نسبت به ساحت مقدس آن حضرت را به عنوان ماندگارترين ميراث جاودانه، براي نسلهاي بعدي برجاي گذاشتند، به گونهاي كه در هنگامه ظهور، طبق احاديث 313 تن از ياوران خاص حضرت، « نجباء و قضات و حكام و فقهاء در دين» هستند.[1]بنابراين در هنگام طلوع خورشيد مهر، علماء و فقهاء پروانههاي شمع وجود حضرت مهدي (عج) هستند كه وظيفه سربازي خويش را كه اطاعت و پيروي محض است، همچون گذشته به نمايش ميگذارند.
براساس برخي احاديث و روايات، تعدادي از دانشمندان درمقابل حضرت ميايستند، ولي اين احاديث همگي از نظر سند ضعيفاند، و قابل قبول و مورد اعتماد نميباشند، كه اينك مورد بررسي قرار مي گيرند:
الف ـ ابن عقده از محمد بن مفضّل، او از محمد بن عبدالله بن زراره، وي هم از محمد بن مروان، و او نيز از فضيل روايت كرده كه امام صادق ـ عليهالسلام ـ فرمود: «هنگامي كه قائم ما قيام كند، از مردم جاهل بيش از آنچه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از جاهلان دوران جاهليت ناراحتي ديد، رنج و ناراحتي خواهد ديد». پرسيدم: «چگونه و چرا»؟ فرمود: «پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در روزگاري مبعوث شد كه مردم سنگ و چوپ و بتهاي تراشيده شده را ميپرستيدند، ولي قائم ما در روزگاري قيام ميكند كه با قرآن عليه حضرت احتجاج ميكنند و آيات را عليه آن حضرت تأويل مينمايند.»[2] بديهي است كه پرچمدار تفسير و تأويل آيات قرآن كريم، فقط دانشمندان ميباشند، و طبق اين حديث در هنگام ظهور حضرت، تعدادي از آنان عليه وي برميخيزند و آيات قرآن را عليه حضرت تأويل مينمايند.
اين حديث ضعيف است؛ زيرا محمد بن مروان، كه در سلسلة سند ذكر شده، مشترك بين چهار نفر است و معلوم نيست كه كدام محمد بن مروان است، آيا محمد بن مروان جلاّ است، يا محمد بن مروان حبّاط، كه هر دو ثقه و مورد اعتمادند؟ و يا اينكه محمد بن مروان بصري و محمد بن مروان سدي ميباشد، كه اين دو نفر اصلاً مدح و ذمّ نشدهاند.[3] در هر صورت، محمد بن مروان مجهول است و اين حديث از دايره اعتماد خارج ميباشد.
ب ـ امام باقر ـ عليهالسلام ـ فرمود: «….حضرت مهدي (عج) بسوي كوفه رهسپار ميشود. در آنجا شانزده هزار نفر از «بتريه» مجهز به سلاح در برابر حضرت ميايستند. آنان قاريان قرآن و فقهاء در دين هستند كه پيشاني شان از بسياري عبادت پينه بسته، چهرههاي شان در اثر شبزندهداري زرد شده است. نفاق سراپاي شان را پوشانده است. آنان يكصدا فرياد بر ميآورند: «اي فرزند فاطمه! از همان راه كه آمدهاي، باز گرد؛ زيرا به تو نيازي نداريم…»[4]اين حديث نيز قابل قبول نيست؛ زيرا در سند آن، حسن بن بشير قرار دارد كه به تصريح علماء رجال، اين شخص مجهول است.[5]ج ـ محمد بن ابي حمزه به واسطة يكي از اصحاب خود از امام صادق ـ عليهالسلام ـ روايت كرده، گفت: شنيدم آن حضرت فرمود: «قائم (عج) در پيكار خود با چنان چيزي مواجه خواهد شد كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ با آن مواجه نگرديد. همانا رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ در حالي به سوي مردم آمد كه آنان بتهاي سنگي و چوبهاي تراشيده را پرستش ميكردند، ولي قائم (عج) چنان است كه عليه او خروج ميكنند و كتاب خدا را عليه او تأويل ميكنند و به استناد همان تأويل با او به جنگ برميخيزند»[6]اين حديث باز مرسله است؛ زيرا در سلسله سند، عن بعض أصحابه، آمده است، و اين بعض أصحابه معلوم نيست كه كدام راوي ميباشد و سلسله سند حذف شده است و اين حديث هم از اين جهت مورد قبول نيست.
حاصل آنكه اين روايات اولاً بخاطر ضعف سند، چنانكه بيان شد، مورد قبول نيستند، و ثانياً با فرض صحت چنين رواياتي واژهء علماء فقط بر علماي شيعه صدق نمي كند بلكه بر داشمندان وروشن فکران ساير فرقه ها هم عالم صدق مي كند و آنان نيز تأويل و تفسير قرآن مي كنند بنابراين بعيد نيست كه مقصود از علماء در اين روايات برخي از دانشمندان ناصبي و معاند با اهل بيت باشند و يا از فرقه هاي انحرافي ونحله هاي گمراه مانند (بتريه)وامثال آن که در رويات هم به آن اشاره شده است . چنانكه اسلاف اين علماء نيز در مقابل امامان عصر خودشان ايستادند،والا علما و دانشمندان فرق اسلامي که آشنا با سيره و روايات رسول اکرم (ص) هستند،هرگز مرتکب چنين اشتباهي نمي شوند تا چه رسد به علما وفقهاي جليل القدر شيعي که در طول تاريخ غيبت پرچمدارامامت و حامي ولايت بوده اند.
ثالثاً: ممكن است كه برخي از عالم نماها و روشن فکران نا آگاه شيعه، بخاطر دنياگرائي و پيروي از هواهاي نفساني، در مقابل حضرت قيام نمايند؛ چنانچه درحال حاضر در برخي موارد مشاهده مي شود.
پي نوشت ها:
[1] . هيئة العلمية في موسسة المعارف الاسلامية، معجم احاديث الامام المهدي ـ عليهالسلام ـ ، قم، مؤسسة المعارف الاسلامية، چاپ اول، چاپ بهمن، 1411ه.ق، ج5، ص37، ح1458.
[2] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، موسسة الوفاء، ج52، ص362ـ ابن ابي زينب محمد بن ابراهيم النعماني، غيبت نعماني، ترجمه محمد جواد غفاري،
چاپ دوم، 1379ـ 1418، ص413، باب17، ح1.
[3] . حسيني تفرشي، سيدمصطفي، كتاب نقد الرجال، انتشارات الرسول المصطفي، ص332.
[4] . و بهذا الاسناد عن ابي عبدالله جعفر بن محمد، قال: حدثنا محمد بن حمران المدائني عن علي بن اسباط عن الحسن بن بشير عن ابي الجارود عن ابي جعفر، قال: «… و يسير الي الكوفه فيخرج منها ستةعشر الفاً من البتريه شاكين في السلاح قرّاء القرآن فقهاء في الدين قد قرحوا جباههم و سمروا ساماتهم و عمهم النفاق و كلهم يقولون: يا بن فاطمه! إرجع لا حاجه لنا فيك…» ابي جعفر محمد بن جرير بن رستم الطبرسي، دلايل الامامة، منشورات المطبعه الحيدرية و مكتبتها في النجف، چاپ دوم، 1383ه. ق ـ 1963م، ص241ـ الطوسي، محمد بن الحسن، الغيبة، تهران، كتابفروشي نينوي، ص283ـ حر عاملي، اثبات الهداة، قم، چابخانه علميه، ج3، ص516.
[5] . قهباني، علي، مجمع الرجال، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، ج4، ص66.
[6] . محمد بن همام عن حميد بن زياد عن الحسن بن محمد بن سماعة عن احمد بن الحسن الميثي عن محمد بن ابي حمزه عن بعض أصحابه عن أبي عبدالله ـ عليهالسلام ـ قال: سمعته يقول: إن القائم (عج) يلقي في حربه ما لم يلق رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ لأنّ رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ أتاهم و هم يعبدون الحجارة المنقورة و الخشبة المنحوتة و أنّ القائم يخرجون عليه، فيتأولون عليه كتاب الله و يقاتلونه عليه.