براي روشن شدن مطلب لازم است به چند نكته اشاره شود:
1ـ معناي لغوي و اصطلاحي معراج ، در لغت به معناي از نردبان بالا رفتن و در اصطلاح بالا رفتن به سوي عالم ملكوت،[1] و…
معراج بر دو قسم است:
1ـ معراج جسماني كه براي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ واقع شد، كه در سورة اسراء[2] و سورة نجم بدان اشاره شده است. [3]2ـ معراج روحاني كه روح به سوي خدا و عالم بالا صعود و به شهود و عين اليقين ميرسد. چنانكه علي _ عليهالسّلام _ فرمود : «من خداي را كه نديده باشم نميپرستم، ولكن با چشم سر نتوان او را ديد «ولكنْ تُدْركُه القلوبُ بحقائقِ الايمان» بلكه با چشم دل و چراغ ايمان ميتوان او را مشاهده نمود».[4]بعد از اين مقدّمه بايد در نظر داشت كه:
اوّلاً از نظر سند و مدرك، اين حديث در جوامع[5] روائي يافت نشده است بلكه جمله معروفي است كه در كتابها بيان شده است. آنچه در روايات وجود دارد، اين حديث است : «الصلوةُ قربانُ كلِّ تقيّ »[6] نماز نزديك كننده و بالا برندة هر كسي است كه داراي تقوا و خود نگهداري باشد».
ثانياً، هر چند اين جمله سند روايي ندارد ولي مضمون آن قابل تأييد است و معناي آن اين است كه انسان در نماز با مراعات آداب ظاهري نماز، و باطني آن ( توجّه به خداوند، و درك عظمت او و اينكه در مقابل چه كسي ايستاده است). حالت خضوع پيداكند، چنان حالت توجه به پروردگار پيدا مي كند كه از غير او جدا شده به او پيوند مي يابد و چنان غرق حالت تفكر و حضور و راز و نياز با پروردگار مي شود كه بر تمام ذرات وجود او اثر گذارد. خود را ذرة ببيند در برابر وجود بيپايان و قطرهاي در برابر اقيانوس بيكران، لحظات نماز هر كدام براي او درسي باشد از خودسازي و تربيت انساني و وسيلهاي باشد براي تهذيب روح، چنانكه قرآن ميفرمايد: « قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (2)الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خَاشِعُونَ »[7] : مؤمنان رستگارند، آنها كه در نمازشان خشوع دارند. در حديثي ميخوانيم كه پيامبر اسلام مردي را ديد كه در حال نماز با ريش خود بازي ميكند فرمود: «لو خشَعَ قلبُه لخشعتْ جوارحُه». اگر او در قلبش خشوع بود اعضاي بدنش نيز خاشع ميشد.[8] معراج در نماز همان حالاتي است كه ائمه اطهار ما ـ عليهم السّلام ـ داشتند كه از خود بي خود ميشدند و غير خدا را نميديدند.
نماز عبادتي است كه خصوصيات تمام اعمال و عبادات در او وجود دارد و همچون معراج است داراي صعود و نزول، چنانكه پيامبر اكرم معراج خود را با حركت از خانة امّ هاني، و بيت الحرام به سوي بيت المقدّس آنهم شبانه آغاز ميكند، و از آنجا به آسمان چهارم و بيت المعمور، و سير و حركت در ملكوت ادامه مييابد و تا سدرة المنتهي پيش ميرود، و سرانجام با كوله باري از آگاهي، و پيام، و رحمت و بشارت به سوي امّت بر ميگردد. در نماز هم انسان با سيري از اذان و اقامه شروع تا به سكوي آغاز معراج بيت المقدس نماز يعني نيّت ميرسد، (آنهم نه فقط شبانه، كه صبح و شام، و ظهر و عصر، و هرگاه كه بخواهد ميتواند معراج داشته باشد)، و با براق روح پرواز به سوي ملكوت آسمانها را آغاز ميكند جالب اين است كه در اين مسير مسافر و مركب و سفر هم اتحاد دارند، آسمان اوّل تكبير و تحميد، الهي و آسمان دوّم توحيد در ربوبيّت و آسمان سوم توحيد در مالكيت تا به آسمان چهارم و بيت المعمور نماز يعني توحيد در عبادت ميرسد، و بعد از گذشت از آسمان استعانت به مرحلة حضور ميرسد، لذا در مراحل نهايي خطابها از غيبت به حضور تغيير مييابد، در مسير راه احوال گمراهان و مغضوبان الهي را به تماشا مينشيند، و بعد مشاهدات خود را از نور عظمت الهي، در قالب سورة توحيد بيان ميدارد. كه او يكتايي يگانة بينياز است، و سرانجام سر تعظيم فرود آوردن در مقابل خداوند سر به خاك ساييده و سجده ميرود، و دوباره اين سير تكرار ميشود، و در قنوت نماز همچون پيامبر، كه در معراج خود براي امّت تخفيفهاي زيادي گرفت واسطه ميشود براي گرفتن تخفيفات ويژه براي همنوعان و در پايان برگشت از معراج به نيّت شكر گذاري به حمد و ستايش الهي ميپردازد و درود و سلام خويش را بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ كه زمينهساز اين معراج بوده است نثار ميكند آنگاه به تك تك بندگان خدا سلام و ادب ميكند، و براي حفظ شأن و منزلت معراج رفتهاي اصلي يعني پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اظهار ادب را از او شروع ميكند و بعد به خود و بندگان ديگر، تسرّي ميدهد و پايان معراج خود را نگاه به اطرافيان و سلام و درود بر آنها قرارميدهد. اين است كه گفته شده، نماز معراج مؤمن است با براق روح، در عالم ملكوت.
در نتيجه:
هر چند عبارت مذكور در سؤال سندي حديثي ندارد ؛ ولي از نظر تشبيه نماز مؤمن به معراج پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ قابل تأييد است با اين هدف، كه نماز انسان را تا اوج ملكوت، و مرز بينهايت بايد عروج دهد، تا نماز گذار، حق سلام بر نبي و مؤمنان صالح را پيداكند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ پرواز در ملكوت امام خميني (ره) ترجمة فهري.
2ـ معراج السعادة، مرحوم نراقي مقصد دوّم آداب نماز، ص 842- 868 انتشارات هجرت.
3ـ درسهايي از نماز، بخش معارف آموزش و پرورش كرمان (قم؛ مؤسسه مطبوعاتي دارالكتاب ـ جزايري اوّل، 1376) دو جلد، مخصوصاً جلد دوّم .
4ـ نماز، محيالدين حائري شيرازي (دفتر انتشارات اسلامي جامعة مدرسين) ص 3 ـ 63.
5ـ صلاة الخاشعين، آيت الله سيد عبدالحسين دستغيب (قم، دارالكتاب).
پي نوشت ها:
[1] . بندرريگي، محمد، فرهنگ جديد، ترجمة منجد الطلّاب، تهران، انتشارات اسلامي، چاپ چهارم، 1363ش، ص355.
[2] . اسراء/1.
[3] . نجم/23.
[4] . نهج البلاغه، ترجمة محمد دشتي، ص342 ، خ179.
[5] . مراد از جوامع روايي، مجموعههاي حديثي است كه روايات شيعه (و يا اهل سنّت) در آن جمعآوري شده است، مانند اصول كافي «مرحوم يعقوب كليني»، «تهذيب»، و «استبصار» مرحوم شيخ طوسي، و من لا يحضره الفقيه مرحوم صدوق كه از قديميترين جوامع روايي شيعه ميباشند و همچنين بحارالانوار، مرحوم محد باقر مجلسي، و وسائلالشيعه، مرحوم شيخ حرّ عاملي و جوامع ديگري كه در عصر حاضر تهيه شده است مراد از كتابهاي درجة دوّم و سوّم، كتابهايي است كه با استفاده از كتابهاي ديگران بدون مراجعه به جوامع روايي و منابع اصلي تهيه ميشوند، و يا آنچه را از ديگران شنيده بدون مراجعه به مدارك اصلي در كتابها خود ميآورند، (به جهت حرمت نويسندگان، از نام بردن چنين كتابهايي معذوريم).
[6] . محمد بن الحسن الحر العاملي، وسائلالشيعه، تهران، مطبعة الاسلاميه، ج3، ص30.
[7] . مؤمنون/2-3.
[8] . ر . ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1362ش، ج14، ص195.