اُلفت قلب
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّةُ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ؛ دلهای انسانها همچون حیوانات وحشی است: هر کس از راه محبّت وارد شود، با او الفت میگیرند».
برگرفته از درسهای اخلاق آیتالله مکارم شیرازی
تحریر:سیدمحمد عبدالله زاده
تحریر:سیدمحمد عبدالله زاده
امام علی (علیه السلام) میفرمایند: «قُلُوبُ الرِّجَالِ وَحْشِیَّةُ فَمَنْ تَأَلَّفَهَا أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ؛ دلهای انسانها همچون حیوانات وحشی است: هر کس از راه محبّت وارد شود، با او الفت میگیرند». (1)
کلمه قلب چند معنی دارد:
1. عضو مخصوصی است که درون سینه است و حکم یک تلمبه خودکار برای نقل و انتقال خون و آبیاری و تغذیه سلولهای بدن را دارد و کار دیگری از او ساخته نیست. خون را میگیرد و به تمام بدن میفرستد، منتهی دو دستگاه تلمبه وجود دارد: دستگاهی است که خون سیاه را به ریه میفرستد و در آن جا تصفیه میشود و خون قرمز رنگ به قلب برمیگردد. و دستگاه دیگری هست که خود را به تمام اعضای بدن میفرستد.
2. یک معنای قلب همان عقل و روح انسان است. روح انسان دارای شئونی است: نفس، عقل، حافظه، عواطف و احساسات. در قرآن کریم هم به این عقل اشاره شده است: «(لَهُم قُلُوبُ لَا یَفقَهُونَ بِها)؛ عقل دارند امّا به کار نمیگیرند». (2)
3. معانی دیگری هم در قالب کنایه برای قلب بیان کردهاند؛ مثلاً به فردی که در جمعیتی شاخص است، قلب جمعیت میگویند. به عنوان مثال، به امام خمینی (رحمه الله) قلب تپنده امّت میگفتند و یا به کسی قلب لشکر میگویند.
امام علی (علیه السلام) در این کلام میفرماید: دلهای انسانها، همچون حیوانات وحشی است که از دیگران میرمد. هر کس بتواند این قلوب را رام کند و در اختیار بگیرد، این دلها به او توجّه میکنند.
در این جا بین شارحان نهج البلاغه مثل ابن میثم، ابن ابی الحدید و مرحوم میرزا حبیب الله خوئی سؤالی مطرح شده مبنی بر این که معنای این حدیث چیست؟ آیا این حدیث با آنچه میگویند انسان مدنی بالطبع است، منافات ندارد؟ در این مورد مفسران نهج البلاغه به فکر تفسیرهای مختلف افتادند و این کلام را بر یک قضیه جزئیه حمل کردند؛ مبنی بر این که منظور امام همه مردم نیستند، بلکه رؤسا مورد نظر میباشند که اگر انسان با آنها بجوشد و رابطه داشته باشد، به آنها اقبال پیدا میکند.
ولی راهحل بهتری هم وجود دارد و آن این که اوّلاً، این قضیه کلّی است و مراد از وحشی، تألیف و اقبال یک چیز اضافه بر مدنیّ باطلبع بودن انسان است. به عبارت دیگر، ما دو مرحله تألیف و الفت داریم: یک نوع همان است که مقتضای زندگی اجتماعی است؛ به این معنا که مثلاً من با کاسب محل و او با من؛ معلم با شاگرد و شاگرد با استاد در ارتباط هستند. منظور امام (علیه السلام) این الفت نمیباشد، بلکه مرحله دومی از الفت وجود دارد که بر محور دوست و رفیق میباشد و مرحلهی بالاتری است؛ لذا این فرمایش امام مبتنی بر این است که علاوه بر مدنیّ بالطبع بودن انسان، زمانی مردم به تو علاقه پیدا میکنند که از تو محبّت ببینند. در واقع، محبّت است که جاذبه دارد.
درباره راههای نفوذ در دیگران، کتابهایی نوشته شده است که افراد میتوانند به آنها مراجعه کنند؛ از جمله آیین دوستیابی؛ راه نفوذ در دیگران؛ زندگی در پرتو اخلاق؛ محجة البیضاء و … ما در این محضر به چند راه نفوذ در دیگران و جلب محبّت آنان اشاره میکنیم:
1. خوشرویی و خوشخویی 2. مردم داری 3. صله رحم 4. برخورد خوب با همسایه 5. ادب 6. برخورد کریمانه 7. عزّت نفس 8. شوخی و مزاح 9. نقدپذیری 10. صداقت 11. تواضع 12. عفو و گذشت.
از همه این راهها مهمتر، بندگی صادقانه خدای متعال است. هرگاه کسی خداوند را صادقانه عبادت کند، خدای متعال او را در دلها نفوذ میدهد.
کلمه قلب چند معنی دارد:
1. عضو مخصوصی است که درون سینه است و حکم یک تلمبه خودکار برای نقل و انتقال خون و آبیاری و تغذیه سلولهای بدن را دارد و کار دیگری از او ساخته نیست. خون را میگیرد و به تمام بدن میفرستد، منتهی دو دستگاه تلمبه وجود دارد: دستگاهی است که خون سیاه را به ریه میفرستد و در آن جا تصفیه میشود و خون قرمز رنگ به قلب برمیگردد. و دستگاه دیگری هست که خود را به تمام اعضای بدن میفرستد.
2. یک معنای قلب همان عقل و روح انسان است. روح انسان دارای شئونی است: نفس، عقل، حافظه، عواطف و احساسات. در قرآن کریم هم به این عقل اشاره شده است: «(لَهُم قُلُوبُ لَا یَفقَهُونَ بِها)؛ عقل دارند امّا به کار نمیگیرند». (2)
3. معانی دیگری هم در قالب کنایه برای قلب بیان کردهاند؛ مثلاً به فردی که در جمعیتی شاخص است، قلب جمعیت میگویند. به عنوان مثال، به امام خمینی (رحمه الله) قلب تپنده امّت میگفتند و یا به کسی قلب لشکر میگویند.
امام علی (علیه السلام) در این کلام میفرماید: دلهای انسانها، همچون حیوانات وحشی است که از دیگران میرمد. هر کس بتواند این قلوب را رام کند و در اختیار بگیرد، این دلها به او توجّه میکنند.
در این جا بین شارحان نهج البلاغه مثل ابن میثم، ابن ابی الحدید و مرحوم میرزا حبیب الله خوئی سؤالی مطرح شده مبنی بر این که معنای این حدیث چیست؟ آیا این حدیث با آنچه میگویند انسان مدنی بالطبع است، منافات ندارد؟ در این مورد مفسران نهج البلاغه به فکر تفسیرهای مختلف افتادند و این کلام را بر یک قضیه جزئیه حمل کردند؛ مبنی بر این که منظور امام همه مردم نیستند، بلکه رؤسا مورد نظر میباشند که اگر انسان با آنها بجوشد و رابطه داشته باشد، به آنها اقبال پیدا میکند.
ولی راهحل بهتری هم وجود دارد و آن این که اوّلاً، این قضیه کلّی است و مراد از وحشی، تألیف و اقبال یک چیز اضافه بر مدنیّ باطلبع بودن انسان است. به عبارت دیگر، ما دو مرحله تألیف و الفت داریم: یک نوع همان است که مقتضای زندگی اجتماعی است؛ به این معنا که مثلاً من با کاسب محل و او با من؛ معلم با شاگرد و شاگرد با استاد در ارتباط هستند. منظور امام (علیه السلام) این الفت نمیباشد، بلکه مرحله دومی از الفت وجود دارد که بر محور دوست و رفیق میباشد و مرحلهی بالاتری است؛ لذا این فرمایش امام مبتنی بر این است که علاوه بر مدنیّ بالطبع بودن انسان، زمانی مردم به تو علاقه پیدا میکنند که از تو محبّت ببینند. در واقع، محبّت است که جاذبه دارد.
درباره راههای نفوذ در دیگران، کتابهایی نوشته شده است که افراد میتوانند به آنها مراجعه کنند؛ از جمله آیین دوستیابی؛ راه نفوذ در دیگران؛ زندگی در پرتو اخلاق؛ محجة البیضاء و … ما در این محضر به چند راه نفوذ در دیگران و جلب محبّت آنان اشاره میکنیم:
1. خوشرویی و خوشخویی 2. مردم داری 3. صله رحم 4. برخورد خوب با همسایه 5. ادب 6. برخورد کریمانه 7. عزّت نفس 8. شوخی و مزاح 9. نقدپذیری 10. صداقت 11. تواضع 12. عفو و گذشت.
از همه این راهها مهمتر، بندگی صادقانه خدای متعال است. هرگاه کسی خداوند را صادقانه عبادت کند، خدای متعال او را در دلها نفوذ میدهد.
پینوشتها
1. نهج البلاغه، حکمت 50.
2. سورهی اعراف، آیهی 179.
منبع مقاله :
عبدالله زاده، سیدمحمد؛ (1394)، گفتار معصومین (ع)، جلد سوم (درس اخلاق حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مدّظله))، قم: انتشارات امام علی بن ابی طالب (ع)، چاپ دوم