خانه » همه » مذهبی » اگر امامان را معصوم از گناه بدانيم؛ پس چرا نتوانسته‌اند فرزندان شان را صحيح تربيت نمايند و اين همه مسلمين را به تباهي و بيراهه بكشانند همانند ادعاي امامت فرزند امام صادق ـ عليه السّلام ـ يا ادعاي امامت برادر امام عسکري ـ عليه السّلام ـ ؟

اگر امامان را معصوم از گناه بدانيم؛ پس چرا نتوانسته‌اند فرزندان شان را صحيح تربيت نمايند و اين همه مسلمين را به تباهي و بيراهه بكشانند همانند ادعاي امامت فرزند امام صادق ـ عليه السّلام ـ يا ادعاي امامت برادر امام عسکري ـ عليه السّلام ـ ؟

قبل از پاسخ توجه به چند نكته لازم به نظر مي‌آيد:
الف) در اين‌كه ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ داراي مقام عصمت‌اند هيچ ترديدي نيست و با قطع نظر از ادله قطعي ديگر، عقل هر انساني به عصمت و مصون بودن امام از خطاء و اشتباه و سهو حكم مي‌كند، زيرا كسي كه دچار اشتباه و خطاء مي‌گردد نمي‌تواند ديگران را به راهي كه مصون و مأمون از خطاء باشد هدايت نمايد. بنابراين امام كه مقام خلافت الهي در زمين را بر عهده دارد و راهنما و پيشواي انسان‌ها به سوي فلاح و رستگاري است بايد معصوم از گناه و خطا باشد.
ب) لازمه عصمت امامان و پيشوايان دين، عدم خطاء و اشتباه در تشخيص راه درست و صراط مستقيم و هدايت جوامع انساني به طور صحيح مي‌باشد و لذا وظيفه امام ارائة الطريق يعني نشان دادن راه راست و طريق هدايت به انسان‌هاست و پيمودن اين را به عهده خود مردم است و به عبارت ديگر وظيفه امام و پيشوا درست آدرس دادن و مشخص نمودن راهي است كه منتهي به سعادت و فلاح مي‌گردد و نيز برحذر داشتن انسان ها از بيراهه رفتن كه نتيجه‌اش گرفتاري در دام شياطين و گمراه شدن است چنانچه خداي متعال مي‌فرمايد: «انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً»[1]يعني (ما به حقيقت راه را به انسان نموديم، حال خواهد هدايت پذيرد و شكر اين نعمت گويد و خواهد آن نعمت را كفران كند) و نيز در آيه ديگر مي‌فرمايد: (ما علينا إلا البلاغ المبين»[2] يعني وظيفه ما رسولان رساندن و ابلاغ پيام الهي است.
ج) انسان در انتخاب راه و برگزيدن زندگي آزاد است و هيچگاه تعليم و تربيت او را مجبور به انتخاب راه خاصي نمي‌كند حالا چه مربي و معلم امام معصوم باشد و يا يک عالم و فرد عادي و نيز فردي كه مورد تعليم و تربيت قرار مي‌گيرد از اعضاي خانواده و فاميل مربي و معلم باشد يا از ساير اقشار مردم فرقي نمي‌كند و اگر فردي يا افرادي متأثر از تعليم و تربيت يك مربي و معلم نگرديد و بر اساس تعليمات او عمل نكرد مسئوليت اين كار متوجه خود او است نه معلم و مربي او و لذا هيچگونه تقصيري و اشكالي بر معلم و مربي نخواهد بود چون وظيفه مربي تربيت و تعليم كردن و راه و روش صحيح را نشان دادن و ترغيب به فراگرفتن و پيمودن آن است نه اجبار و اكراه كه مستلزم سلب اختيار بشود.
با توجه و دقت در نكات ياد شده جواب سؤال مورد نظر به خوبي روشن مي‌گردد و آن اين است كه ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ داراي مقام عصمت بوده و لازمه عصمت ائمه ـ عليهم السّلام ـ اين است كه مصون از خطاء و اشتباه در تمام مسايل و امور چه فردي و چه اجتماعي باشند و در تشخيص راه راست و صراط مستقيم و هدايت انسان‌ها به آن دچار لغزش و خطا نگردند و عصمت آن بزرگواران هرگز مستلزم هدايت قطعي و اجباري انسان‌ها نبوده بلكه انسان‌ها و جوامع انساني در انتخاب راه و پيمودن آن مختاراند و هيچ فرقي بين افراد از حيث نسب و حسب وجود ندارد و ممكن است معلم و مربي حضرت نوح ـ عليه السّلام ـ باشد و تعليمات نهصد و پنجاه ساله او بر فرزندش اثر نكند و يا مربي امام صادق و امام هادي ـ عليهم السّلام ـ باشند چه آن كه تربيت و تعليم علت تامه براي هدايت و رشد انسان‌ها نبوده بلكه در هدايت افراد گذشته از تعليم و تربيت عواملي مختلفي ديگر دخيل است خصوصاً عوامل نفساني از قبيل تقوي و طهارت و پاكي باطن و حسن سريرت كه تعليم و تربيت موجب شكوفايي و بالندگي اين اوصاف گرديده و نتيجه‌اش تحقق يك شخصيت ممتاز در قالب يك شخص و فرد مي‌گردد. چنانچه خداي متعال در قرآن كريم مي‌فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا ان تتقوا الله يجعل لكم فرقاناً»[3] يعني اي اهل ايمان اگر خدا ترس و پرهيزكار شويد خداوند به شما فرقان بخشد) يعني ديده بصيرت دهد تا به نور باطن حق را از باطل تمييز دهيد و راه خدا و شيطان و طريق سعادت و شقاوت و نفع و ضرر دنيوي و اخروي را تشخيص دهيد و بالاخره: «گوهر پاك بايد تا شود قابل فيض ـ ورنه هر سنگ و گلي لؤ لوء و مرجان نشود» بنابراين اگر فردي فاقد شرايط و اوصاف لازم براي دريافت و انعكاس نور هدايت و تعليم باشد به صرف تربيت و تعليم و حضور در يك محيط ديني به جاي نخواهد رسيد. و اين هيچ ربطي به مربي و معلم نداشته و دليلي بر قصور و تقصير ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ كه مربي نفوس‌اند نمي‌شود.
و در خاتمه مطالبي كه تذكر آن لازم به نظر مي‌رسد اين است كه بر اساس مفاد روايات زيادي و شواهد قطعي تاريخي ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ هر كدام در زمان حيات پر بارشان امام و خليفه بعد از خودش را معين و به شيعيان معرفي نموده‌اند و اين‌كه عده ي و جماعتي به سراغ افراد ديگر غير از حضرات معصومين رفته‌اند غالباً علل و عواملي ديگري غير از عدم شناخت ائمه طاهرين داشته اند كه بر انسان آگاه و بصير پوشيده نيست.
براي آگاهي بيشتر در موضوع شناخت امامت و ائمه طاهرين ـ عليهم السّلام ـ به رساله الولاية حضرت آيت الله ميرزا جواد تبريزي (ره) و كتاب امام شناسي آيت الله حسيني تهراني مراجعه شود.
 
پي نوشت ها:
[1] . سورة انسان ، آية 4.
[2] . سورة مبارك يس، آية 17.
[3] . سورة انفال،‌آية 29.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد