طلسمات

خانه » همه » مذهبی » اگر شيعه معتقد است كه امام زمان آن‌ها وجود دارد ولي غايب است، پس چگونه از مكانش خبري ندارد و بعد از گذشت حدود 1200 سال هيچ گونه اثري از او ظاهر نمي‌شود، اين در حالي است كه خداوند «جل جلاله» از چنين كاري بري است و غيبت امام با حكمت و تدبير الهي منافت دارد؟

اگر شيعه معتقد است كه امام زمان آن‌ها وجود دارد ولي غايب است، پس چگونه از مكانش خبري ندارد و بعد از گذشت حدود 1200 سال هيچ گونه اثري از او ظاهر نمي‌شود، اين در حالي است كه خداوند «جل جلاله» از چنين كاري بري است و غيبت امام با حكمت و تدبير الهي منافت دارد؟

اولاً: اعتقاد به وجود حضرت مهدي(عج) تنها يك عقيده شيعي نيست بلكه بسياري از علماي اهل سنت هم چنين اعتقادي را بيان داشته اند و آنرا از راه هاي گوناگون اثبات نموده اند كه به نمونه هاي ازآن اشاره مي كنيم:
1- تعداد قابل توجّهي از مورّخان و محدّثان اهل سنّت، تولد آن حضرت را در كتب خود ذكر كرده‌اند و آن را يك واقعيت دانسته اند و بعضي از پژوهشگران بيش از صد نفر آنان را ذكر كرده اند؛[1] و از اين طريق وجود آن حضرت به اثبات مي‌رسد، چرا كه آن حضرت با تولد به وجود آمده است.
 در كتاب الزام الناصب از عبدالله بن محمّد مطري حكايت شده است، كه شيخ جلال الدين عبدالرحمن ابي‌بكر سيوطي در كتاب «احياء الميت بفضائل اهل البيت» مي‌گويد: «همانا از ذريه حسين بن علي  -عليه السلام- » مهدي (عج) مبعوث مي‌گردد در آخر الزمان، (تا اين‌كه مي‌گويد) پس امام اول علي بن ابي طالب  -عليه السلام-  است و اسامي ائمه را ذكر مي‌كند، سپس مي‌گويد: يازدهم از ايشان پسر اوست به نام «الحسن العسكري» و دوازدهم پسر اوست به نام «م ح م د» القائم المهدي (عج) و اين‌كه نصوص درباره دولت اسلامي او، از پيامبر -صلي الله  عليه و سلم- و از جدش علي بن ابي‌طالب  -عليه السلام-  و از بقيه آباء و اجدادش كه اهل شرف و مرتبت مي‌باشند ذكر شده و اوست كه صاحب شمشير است و قيام كننده اي است كه انتظار او مي رود.»[2] و نيز ابووليد محمّد بن شحنة الحنفي در كتاب تاريخش كه به نام روضة المناظر في الاخبار للاوائل والاواخر كه در حاشيه كتاب مروج الذهب مي‌باشد،‌ آورده است: «و ولد لهذا الحسن (يعني الحسن العسكري  -عليه السلام- ) ولده المنتظر ثاني عشرهم و يقال له المهدي (عج) و القائم واالحجة، محمّد ولد في سنة خمس و خمسين و مأتين.» يعني: و بدنيا آمد براي امام حسن يعني امام حسن عسكري  -عليه السلام-  فرزندش كه انتظار كشيده مي‌شود به عنوان دوازدهمين امام و به او مهدي، قائم و حجّت گفته مي‌شود. (م ح م د) در سال 255 هـ متولد شد.
 و در كتاب ينابيع الموده آمده است:براي ابي محمد حسن(عسكري) فرزندي متولد شد كه نام او را محمد نهاد، آن مولود سه روزه بود كه پدرش وي را به يارانش، نشان داد و به آنها فرمود: اين بچه امام شما بعد از من است و خليفه من بر شماست و او همان قائمي است كه گردن ها به انتظار او كشيده مي شوند پس آنگاه كه زمين پر از جور و ظلم شد خروج خواهد كرد و زمين را پر از عدل و قسط و داد خواهد نمود.[3]شيخ عبدالوهاب الشعراني حنفي در اليواقيت والجواهر، مبحث 65 (در بيان اين‌كه تمام شرايطي كه شارع مقدس قبل از قيامت به آن خبر داده است حق است؛) مي‌گويد: «ناگزير تمام آن شرايط واقع شود و از جمله آن‌ها خروج مهدي است (تا اين‌كه مي‌گويد) و او از اولاد امام حسن عسكري (عج) است و هنگام تولد او شب و نيمه شعبان سال 255 (ه ق) است، و او باقي است تا اين‌كه با عيسي بن مريم  -عليه السلام-  همراه شود؛ پس عمر او تاكنون كه سال 958 هجري است، 706 سال است.»[4]2. علماي اهل سنت رواياتي را نقل كرده اند كه نشان مي دهند آن حضرت دو غيبت خواهد داشت كه يكي از آنها طولاني خواهد بود چنانكه در كتاب ينابيع الموده، شيخ سليمان قندوزي مي گويد: در مورد آيه « وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ »[5] كه ثابت ثمالي از علي بن الحسين  -عليه السلام- واواز پدرش و او از علي بن ابي‌طالب  -عليه السلام-  نقل مي‌كند كه گفت: در شأن نزول اين آيه اين‌ كه: خداوند قرار داد امامت را در نسل حسين  -عليه السلام-  تا روز قيامت و همانا براي قائم ما، دو غيبت است؛ يكي از آن‌ها طولاني‌تر از ديگري است. پس امامت او را قبول نمي‌كند مگر كسي كه يقينش قوي باشد و شناخت صحيح داشته باشد.»[6] و نيز در كتاب «البرهان في علامات مهدي آخر الزمان» در باب دوازدهم از ابي عبدالله الحسين بن علي  -عليه السلام-  آمده كه فرمود: «براي صاحب اين امر يعني مهدي ( -عليه السلام- }) دو غيبت وجود دارد يكي از آن دو طولاني مي‌شود تا اين كه بعضي مي‌گويند او مرده است و بعضي مي‌گويند او رفته است و كسي از موضعش خبري ندارد از دوست و غير دوست مگر كسي كه متصدي خدمتگزاري اوست.»[7]3. در بعضي از كتب اهل سنت آمده است كه حضرت مهدي(عج) در زمان حيات پدر بزرگوارش امام حسن عسکري  -عليه السلام- رؤيت شده‌اند.
 شيخ سليمان قندوزي در ينابيع الموده مي‌آورد: «خادم فارسي گفت: من در خانه بودم، كنيزي از خانه خارج شد و همراه او چيزي بود كه تكان مي خورد، پس ابو محمّد (امام حسن عسكري  -عليه السلام-  به او فرمود: آنچه را كه همراه توست آشكار كن، در اين هنگام پسر بچه‌اي سفيد و داراي رويي نيكو ظاهر شد. پس حضرت عسکري  -عليه السلام-  فرمود: اين امام شماست بعد از من و تو آنرا بعد از اين نمي بيني.»[8] و روايت ديگر كه شايد مهم‌ترين روايت است كه شاهد بر ادّعاي رؤيت آن حضرت قبل از غيبت صغري مي‌باشد. حسن بن ايّوب نوح (از وكلاي امام هادي  -عليه السلام- ) مي‌گويد: ما كه چهل نفر از اصحاب امام عسكري  -عليه السلام-  بوديم براي پرسش از امام بعدي به محضر امام عسكري رفتيم. در مجلس آن حضرت، عثمان بن سعيد عَمْري (يكي از وكلاي بعدي امام زمان  -عليه السلام- ) بپا خاست و عرض كرد مي خواهم از موضوعي سؤال كنم، كه درباره آن از من داناتري. امام  -عليه السلام-  فرمود: بنشين. عثمان با ناراحتي خواست از مجلس خارج شود. حضرت فرمود: هيچ كس خارج نشود. كسي بيرون نرفت و پس از مدتي امام  -عليه السلام-  عثمان را صدا زد، او بپا خاست. حضرت فرمود: مي‌خواهيد به شما بگويم كه براي چه به اينجا آمده ايد همه گفتند: بفرمائيد. فرمود: به اينجا آمده ايد تا از حجّت و امام پس از من بپرسيد. گفتند: بلي. در اين هنگام پسري نوراني همچون پاره ماه كه شبيه‌ترين مردم به امام عسكري  -عليه السلام-  بود، وارد مجلس شد. حضرت با اشاره به او فرمود: «اين امام بعد از من و جانشين من در ميان شماست. فرمان او را اطاعت كنيد و بعد از من اختلاف نكنيد كه در اين صورت هلاك خواهيد شد و دين تان تباه گردد.»[9]پس آنچه از اين روايت و روايات ديگر مشخص مي‌شود اين است كه آن حضرت تا قبل از غيبت صغري رؤيت شده است لكن در زمان غيبت صغري و كبري، آن حضرت از ديده مخفي مانده است.
ثانياً: رواياتي نقل شده است كه اهل سنّت هم به آن اقرار كرده اند، مبني بر اين‌كه كيفيت انتفاع مردم از آن حضرت چگونه است. از آن جمله مي‌توان به روايتي كه صاحب ينابيع الموده اينگونه نقل مي كند، اشاره كرد:«اخرج الشيخ الحمويني في فرايد السمطين بسنده عن سليمان الأعمش ابن مهران عن جعفر الصادق عن ابيه عن جدّه عليّ بن الحسين ـ عليهم السلام ـ قال: نحن ائمة المسلمين، و حجج الله علي العالمين و… ثم قال: و لم تخل منذ خلق الله آدم  -عليه السلام-  من حجة الله فيها، أما ظاهر مشهور أو غائب مستور، و لا تخلو الارض الي ان تقوم الساعة من حجة و لولا ذلك لم يعبدالله (قال سليمان: فقلت لجعفر الصادق  -عليه السلام- : كيف ينتفع الناس بالحجه الغائب المستور؟) قال: كما ينتفعون بالشمس اذا سترها سحاب.»[10] علي بن حسين  -عليه السلام-  فرمود: ما امامان مسلمين هستيم، حجّت‌هاي خداوند بر همه عالميان، و سپس فرمود: زمين از زماني كه آدم  -عليه السلام-  خلق شد، از حجّت خدا خالي نمانده است، كه آن حجّت يا ظاهر مشهور بوده است يا غايب ودر پنهاني و خالي نمي‌ماند زمين از حجّت تا زماني كه قيامت برپا گردد؛ اگر چنين نبود كسي خدا را نمي پرستيد. سليمان اعمش (راوي اين روايت) مي‌گويد: از امام جعفر صادق  -عليه السلام-  پرسيدم: چگونه است انتفاع بردن مردم از حجّت خدايي كه غايب و پنهان است؟ فرمود: همچنان كه مردم از خورشيد پشت ابر بهره مي‌برند.
 ثالثاً: چگونه غايب شدن فرد يا افراد زنده خلاف حكمت خداوند است در حالي كه بر اساس آيات قرآن كريم حضرت عيسي(ع) زنده است و در آسمان ها به سر مي برد و به تواتر شيعه و سني حضرت خضر زنده است در همين جهان زندگي مي كند ولي از ديده ها غايب و پنهان است.افزون براين آيا ما احاطه برحکمت هاي داريم تا بگوييم غيبت امام(ع)بر خلاف حکمت است؟
رابعاً: در جواب اين گفته كه شيعه چرا مكان آن حضرت را نمي دانند بايد گفت كه فلسفه غيبت اين است كه مكان او ناشناخته باشد و خود آن حضرت نيز شناسايي نشود اصولاً معناي غيبت همين است والاً اگر مكان او معلوم باشد و مردم او را بشناسند ديگر غايب نيست بلكه ظهور كرده و ظاهر است.
 
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. البراهين الاثني عشر علي وجود الامام الثاني عشر، سيد طيب موسوي جزايري.
2. خورشيد مغرب، محمدرضا حكيمي.
3. شيعه شناسي و پاسخ به شبهات، علي اصغر رضواني، ج2.

پي نوشت ها:
[1]- صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، ص 427.
[2]- مروج الذهب، چاپ الازهر مصر، سال 1303، ج 1، ص 294.
[3]- قندوزي حنفي، سليمان، ينابيع المودّه، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، ص460.
[4]- شعراني، عبدالوهاب، اليواقيت والجواهر، مصر، چاپ مطبعة الازهر، 1307، ج2، ص145.
[5]- زخرف/28.
[6]- ينابيع المودة، همان، ص 427.
[7]-متقي هندي، البرهان في علامات مهدي اخر الزمان، به نقل از منتخب الاثر، ص 315.
[8]- ينابيع المودة، همان، ص 461.
[9]- ينابيع المودة ، همان، ج 3، ص 123، ص 125.
[10]- همان، ص 477.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد