خانه » همه » مذهبی » اگر قرآن برای هدایت مردم است پس چرا خداوند حرف هایش را بعضی وقت ها با کنایه می زند؟ و چرا خداوند رمزهایی به عنوان حروف مقطعه در قرآن آورده که این رمزها با پیامبر (ص) است و بود و نبودش در قرآن برای ما فایده و تأثیری ندارد؟

اگر قرآن برای هدایت مردم است پس چرا خداوند حرف هایش را بعضی وقت ها با کنایه می زند؟ و چرا خداوند رمزهایی به عنوان حروف مقطعه در قرآن آورده که این رمزها با پیامبر (ص) است و بود و نبودش در قرآن برای ما فایده و تأثیری ندارد؟

در رابطه با حروف مقطعه، نظرات متفاوتى از سوى قرآن پژوهان ابراز شده که به طور خلاصه به بخشى از آنها اشاره مى شود: 1- «حروف مقطعه» از نوع متشابهات قرآنى است که علم آن مخصوص به خداوند است، (رک: سیوطى – الاتقان، ج 3، ص 24 – تفسیر طبرى، ج 1، ص 72).
2- حروف مقطعه هر سوره، نام همان سوره است؛ چنان که سوره هاى «یس»، «طه»، «ص» و… هر یک به این اسامى نامیده شده اند، (زمخشرى، کشاف، ج 1، ص 21).
3- هر یک از این حروف، اشاره به اسمى از اسماى حسناى الهى است و بعضى نیز رمز و اشاره به نام پیامبر اکرم(ص) است.
4- حروف مقطعه از ناحیه خدا، سوگندهایى است مبنى بر این که این کتاب از سوى او است، (ر.ک: قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج 1، ص 110).
5- این حروف براى متنبه نمودن مردم و برقرارى آرامش مجلس، به هنگام رساندن آیات الهى از سوى پیامبر(ص) است، (ر.ک: رشید رضا، تفسیر المنار، ج 8، ص 296).
6- این حروف در واقع رمز و سرى میان خداوند و رسول اکرم(ص) است که تنها پیامبر و افراد پاک مى توانند از آنها آگاهى یابند، (بلاغى، محمدجواد، آلاء الرحمن، ج 1، ص 64).
7- حروف مذکور، براى آگاه نمودن پیامبر(ص) از نزول وحى و تمایز آن از سخنان بشرى نازل شده است، (الاتقان، ج 3، ص 31).
8- با تدبر در سوره هاى داراى حروف مقطعه مشترک، روشن مى شود که مضامین و سیاق آنها، با یکدیگر مشابه و متناسب است، (ر.ک: تفسیر المیزان، ج 18، ص 6 – 8).
9- تمامى بحث ها، بر محور حکمت وجود حروف مقطعه دور مى زند و ربطى به کنه و حقیقت وجود آنها ندارد؛ زیرا انسان از آگاهى یافتن بر آنها ناتوان است، (صبحى صالح، مباحث فى علوم القرآن، ص283).
10- این حروف گرچه از متشابهات قرآن محسوب مى شود؛ اما گروه راسخان در علم مى توانند از آنها آگاهى یابند، (ر.ک: قاضى عبدالجبار، متشابه القرآن، ج 1، ص 13).
11- اینها سرآغاز سوره هایى است که خداوند قرآن را با آنها شروع کرده است از میان مفسران، مجاهد این قول را پذیرفته است، (تفسیر المنار، ج 1، ص 122).
گفتنى است تفاسیر دیگرى نیز درباره «حروف مقطعه»، از جانب قرآن پژوهان ارائه گشته و روایات زیادى نیز در این باره نقل شده است، (تفسیر البرهان، ج 1، ص 53 و ج 2، صص 2، 176، 206 و 277 -بحارالانوار، ج 89، ص 373 – تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 320).
براى آگاهى بیشتر درباره تفسیرهاى حروف مقطعه ر.ک:
1- جوادى آملى، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج 2، ص 69 – 129، مرکز نشر اسراء
2- معرفت، محمدهادى، تناسب آیات، ص 135 – 165، بنیاد معارف اسلامى قم
درباره علّت قرار گرفتن حروف مقطعه قرآن در آغاز سوره ها، مى توان به اقوال ذیل اشاره کرد:
الف) علت قرار گرفتن این ها، به این جهت است که اینها اسمهایى براى سوره ها است، از این رو لازم بود در آغاز سوره ها قرار گیرند. زمخشرى، این قول را به بسیارى از علما نسبت مى دهد، (تفسیر کشاف، ج 1، ص 21، چاپ بیروت،نشر دار الکتاب العربى؛ رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، ج 1، ص 122، چاپ بیروت، نشر دار المعرفه).
ب) برخى گفته اند: اینها سرآغاز سوره ها هستند که خداوند متعال، قرآن را با آنها آغاز کرده است؛ بنابراین لازم بود حروف مقطعه در ابتداى این سوره ها، قرار گیرند تا آنها از سوره هاى دیگر تمایز پیدا کنند. از میان مفسران، مجاهد این نظریه را انتخاب کردهاست.
ج) سیوطى از خویى، چنین نقل مى کند که این گونه حروف، به این جهت در آغاز قرار گرفته تا پیامبر(ص) از طریق این نوع حروف به نزول وحى متوجّه شود و به لحاظ تمایز قرآن از سخنان بشرى، از الفاظ تنبیهى غیر متعارف بشرى استفاده گردیده است،(سیوطى، الاتقان، ج 3، ص 31، منشورات الرضى، زاهدى).
و) گروهى گفته اند: خداوند این حروف را در آغاز قرار داد، تا مردم عرب از آن، دچار شگفتنى شوند، و به جهت این تعجّب به آن گوش فرا دهند. استماع آنها نیز باعث شود که جملات بعدى را هم بشنوند. به عبارت دیگر: علت انتخاب این شیوه این بود که در اوایل بعثت درمکه، وقتى عرب ها قرآن را مى شنیدند، آن را استهزا مى کردند. پس خداوند براى جلب توجّه اذهان، این نظم بدیع را نازل فرمود تا با سکوت مجلس و اشتغال اذهان به آنها، صداى قرآن به گوش همه برسد. هم چنین در اوایل هجرت پیامبر(ص) به شهر مدینه، سوره بقره و آل عمران نیزبراى جلب توجه اهل کتاب بدین شکل نازل شد. کیفیت نزول سوره ها، نشان مى دهد که با سپرى شدن اوضاع حاکم بر مدینه و سالیان نخست هجرت، نزول این نوع حروف هم برداشته شد، (تفسیر المنار، ج 8، ص 296 ـ 298؛ صبحى صالح،مباحث فى علوم القرآن، ص 265، چاپ بیروت، نشر دار العلم).
ه) هم چنین گفته شده است: اینها در حقیقت سوگندهایى است که خداوند در آغاز این سوره ها، به آنها سوگند خورده است. اصولاً حروف الفبا داراى شرافت است؛ زیرا کتاب هاى آسمانى، اسماى حسناى الهى، صفات علیاى او و لغت هاى اقوام مختلف با همین حروف شناختهمى شود. بنابراین خداوند به جهت القاى مطلب ـ به خصوص مطالب مهم جهت جلب افکار عمومى، این نوع حروف را در آغاز بعضى از سوره ها قرار داد، (قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ج 1، ص 110، چاپ بیروت، نشر دارالکتب العلمیه).
و) این مطلب نیز مورد اشاره قرار گرفته که نزول این گونه حروف در آغاز کلام، بدین جهت است که به مردم گوشزد کند که قرآن، چیز جدابافته اى از جنس کلام نیست و قرآن نیز از همان موادى که آنان از آنها جمله مى سازند، درست شده است. این اعجاز قرآن را مى رساند کهخداوند از چنین حروف ساده اى، مى تواند آن معانى بلند را بسازد؛ چنان که از خاک، آدم و نعمت هاى بى شمارى را آفریده است.
مفسّران درباره این که، آیا تأویل این حروف هم جایز و صحیح است، یا نه؟ نظرات مختلفى دارند. یک قول این است که این حروف، از متشابهات قرآن محسوب مى شود و خداى سبحان تأویل و علم آن را، به خود اختصاص داده است. سیوطى به این نظریه معتقد است،(سیوطى، الاتقان فى علوم القرآن، ج 3، ص 24).
و ابو جعفر طبرى در تفسیر خود، مقصود از متشابه را همین حروف مقطعه دانسته است، (تفسیر طبرى، ج 1، ص 72).
به نظر دکتر صبحى صالح، تمام مباحث بر محور حکمت وجود اینها دور زده، و ربطى به کنه و حقیقت وجود این ها پیدا نمى کند، زیرا انسان از آگاهى یافتن بر اینها عاجز است، (مباحث فى علوم القرآن، ص 283).
قول دیگر این است که گرچه اینها از متشابهات است؛ امّا گروه راسخین در علم مى توانند از حقیقت آنها آگاه شوند. ابوالحسن اشعرى و ابواسحاق شیرازى، به این قول معتقداند. راغب اصفهانى هم با تقسیم مسأله به سه بخش، از این نظریه جانبدارى کرده است،(همان، ص 282).
قاضى عبدالجبار نیز نظریه فوق را تأیید مى کند، (متشابه القرآن، ج 1، ص 13، چاپ قاهره، نشر دار التراث).
در این میان، بسیارى از علماى شیعه هم معتقداند که راسخان در علم مى توانند در پرتو ارجاع متشابه به محکم، از تأویل آیات متشابه آگاه باشند، (ر.ک: امالى مرتضى، ج 1، ص 439 ـ 442؛ سبحانى، جعفر، تفسیرصحیح آیات مشکله قرآن، ص 262، انتشارات توحید).
برخى از این علما، گفته اند: این قول اخیر را مى توان با سه دلیل ثابت نمود: 1. رسوخ در علم، نشانه آگاهى از تأویل است؛ به این معنا که اتخاذ چنین عنوانى (استوارى در دانش) براى این موضوع (تأویل)، با آگاهى از تأویل مناسب است؛ نه با ناآگاهى از آن و فقط ایمان بهصحت انتساب آیه متشابه به خدا.
2. معناى متشابه، گواه بر آگاهى راسخان است؛ زیرا هر گاه معناى متشابه را ثابت نبودن دلالت آیات متشابه بر مقاصد واقعى، بدون مراجعه به محکمات بدانیم و آنها را از حیطه فکر و اندیشه انسانى خارج ندانیم، نه تنها آیات متشابه، بلکه همه آیات قرآن براى آنها مفهومخواهد بود.
3. روایات متواتر، بیانگر آگاهى راسخان از تأویل متشابه و مجموع قرآن است. این روایات در تفسیرهاى برهان و نورالثقلین گرد آمده است، (ر.ک: تفسیر صحیح آیات: ص 263؛ کنز العمال، کتاب فضائل، ج 11، ص731؛ سیوطى، تفسیر در المنثور، ج 2، ص 270).
حاصل سخن این که راسخان در علم و انسان هاى پاک، توان آگاهى از تأویل را دارند و به لحاظ این که خداوند قرآن را براى هدایت بشر و بهره گیرى از معارف و مطالب آن فرستاده، لازمه چنین کارى این است که سراسر قرآن براى انسان هاى آماده به بهره گیرى، قابل فهم ومعلوم باشد. از این رو، مى توان به جواز تأویل تمام آیات قرآن حکم کرد.
گفتنى است که طبق نظر علاّمه طباطبایى در تعریف محکم و متشابه، حروف مقطعه نه از متشابهات محسوب مى شود و نه معانى آن ها از باب تأویل به شمار مى آید، (ر.ک: ترجمه المیزان، ج 18، ص 9).
بنابراین این حروف گرچه از متشابهات محسوب نمى شود؛ امّا اینها در حقیقت یک رموز و اسرارى اند که تنها پیامبر و پاکان و راسخان در علم مى توانند از آنها آگاهى یابند، (ر.ک: تفسیر المیزان، ج 3، ص 104 و ج 18، ص 9؛بلاغى، محمدجواد، آلاء الرحمن، ج 1، ص 64).

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد