بيان مطالب علمي هدف اصلي قرآن نيست ؛ در واقع بحث درباره جهان، طبيعت و انسان به طور استطرادى و حاشيه اى به ميان آمده است و شايد هيچ آيه اى نيابيم كه مستقلا به ذكر آفرينش جهان و كيفيت وجود آسمانها و زمين پرداخته باشد، همواره اين بحثها به منظور ديگر عنوان شده است. به عبارت ديگر، قرآن كتاب فيزيك، گياه شناسى، زمين شناسى و يا كيهان شناسى نيست. قرآن كتاب انسان سازى است و نازل شده است، تا آنچه را كه بشر در راه تكامل حقيقى (تقرب به خداى متعال) نياز دارد به او بياموزد، و لذا آيات مربوط به جهان و كيهان در هيچ زمينه هيچ گاه به بحثهاى تفصيلى، در مورد موجودات نپرداخته، بلكه به همان اندازه اى كه هدف قرآن، در هدايت مردم تأمين مى شده، بسنده كرده است.
بنابراين قرآن از بيان اين گونه مثال هاي علمي اهداف مهم تري را دنبال مي كند كه همگي در راستاي هدايت بشريت است. در اينجا به چند مورد از اهداف و فوايد ذكر چنين مثالهايي اشاره مي كنيم:
1. اين گونه مثال ها راه قرآن را در زمينه خداشناسى هموار مى كند؛ چون هدف قرآن، بيان آيات الهى و توجه دادن مردم به جلوه هاى فيض و قدرت الهى بوده است، تا مردم را بيشتر متوجه خدا كند. اين مطلب از راه ذكر مثالهاى علمى و آيات الهى، در آسمانها، زمين، درياها، عجايب خلقت انسان و جانوران تأمين شده است، از اينرو احتياج به ذكر فرمولها و تفاصيل هر مطلب نيست، بلكه اشاره ضمنى كافى است.
2. اعجاز علمى قرآن را ثابت مى كند؛ اين مثالهاى حق و واقعى كه با مطالب اثبات شده و يقينى علوم (نه نظريات متزلزل و ظنى) مطابقت دارد، ما را متوجه مى كند كه قرآن، اين مسائل را از محيط اجتماعى خود، الهام نگرفته است چون نزول قرآن در جزيرة العرب فاقد تمدن بوده است و حتى تمدنهاى آن زمان كه در ايران و روم برپا بوده است، چنين پيشرفتهاى علمى نداشته اند تا بتوانند نظريات علمى قرآن را، به پيامبر (ص) القاء كنند، بنابراين قرآن از طرف خداى حكيم و عالم نازل شده است.
نكته جالب اينجاست كه بعضى از مسائل مطرح شده در قرآن، مثل حركت زمين، يا زوجيّت گياهان، يا توده عظيم گازها و اتمها با تفكر علمى موجود در اعصار بعد از نزول قرآن، مطابقت نداشت ولى قرآن با شجاعت، مطالب علمى،محكم و به دور از خرافات را بيان مى كند.
3. مثالهاى علمى واقعى در قرآن، موجب كنجكاوى بشر و تفكر او، در عجايب آسمانها، خلقت انسان و ديگر موجودات مى شود و بشر را متوجه نيروهاى ناشناخته طبيعت مى كند.
يعنى كار مهم قرآن، ايجاد سؤال در ذهن انسان است، زيرا تا انسان سؤال نداشته باشد، به دنبال كشف علمى نمى رود؛ چون فكر مى كند همه چيز را مى داند و دچار يك جهل مركب مى گردد، ولى قرآن مسائل ناشناخته كهكشان ها و موجودات ناشناخته را، بزرگ جلوه مى دهد و دعوت به تفكر در طبيعت مى كند و اين موجب پيشرفت علوم و صنايع بشر مى گردد، چنانچه در چند قرن اوليه تمدن اسلامى، همين امر موجب پيشرفت، بلكه جهش علمى مسلمانان شد.
4. همين توجه اسلام و قرآن به علم و مطالب علمى است كه منشأ بسيارى از علوم شد (هرچند تمام علوم، با جزئيات آنها در قرآن وجود ندارد) و الهام بخش بسيارى از معارف بشرى گرديد و رشد علوم را تسريع كرد.
براى مثال توجه اسلام، به آسمانها، حركت خورشيد، ستارگان و سيارات موجب شد، تا علم نجوم در ميان مسلمانان، به سرعت رشد كند. هرچند مسئله قبله در نماز و احتياج جهت شناسى هم، در آن تأثير زيادى داشت.
5. گاهي ظاهر مطالب علمى قرآن، به منظور توجه دادن به مبدأ هستى است، قال تعالى: «إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ» در پيدايش آسمانها و زمين آمد و شد شب و روز، نشانه هايى براى صاحبان خرد وجود دارد.[1]
6.گاهى آيات علمى قرآن، نشانه عظمت آن مطلب است، يعنى گوينده سخن به ظاهر قصد دارد كه اهميت يك مطلب علمى را برساند، پس آن را ذكر مى كند: براى مثال قسم هاى قرآن به خورشيد، ماه و … از اين قبيل است.
7. گاهى آيات علمى قرآن، براى اثبات معاد است، براى مثال مى فرمايد:
«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ مِمَّ خُلِقَ، خُلِقَ مِنْ ماءٍ دافِقٍ يَخْرُجُ مِنْ بَيْنِ الصُّلْبِ وَ التَّرائِبِ إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ»پس آدمى بنگرد از چه چيز آفريده شده است، از آبى جهنده آفريده شده است كه از ميان پشت و سينه بيرون مى آيد، خداوند به بازگردانيدن او قادر است.
بنابراين شايد بتوان اينگونه گفت كه قرآن، يك هدف اصلى و عمده دارد و آن به كمال رساندن انسان (كه همانا تقرب الى اللّه است) مى باشد و اهداف فرعى ديگرى هم دارد كه در طول و راستاى همان هدف اصلى است، از جمله آن اهداف اثبات معاد، نبوت و اعجاز خود قرآن (كه مقدمه اى براى پذيرش وحى، توسط مردم است) مى باشد.
بر اين اساس بيان مطالب علمى، از اهداف قرآن است، چون اعجاز قرآن را ثابت مى كند و هدف اصلى و عمده قرآن نيست. اين مطلب خصوصا با اين نكته روشن مى شود كه آياتى كه همه چيز را به قرآن نسبت مى دهد مانند «تبيانا لكل شي» بودن قرآن، در مورد هدايت و دين است. پس هدف اصلى هدايت انسان و بيان معارف دينى است، ولى يكى از امورى كه مربوط به دين است، اثبات اعجاز قرآن است و يكى از ابعاد اعجاز قرآن، اعجاز علمى آن است؛ ازاينرو مطالب علمى قرآن (در بعضى موارد) خود از اهداف قرآن است، اما هدف عمده و اصلى نيست.[2]
پي نوشت:
[1] .آل عمران،190
[2] .در آمدى بر تفسير علمى قرآن، محمد على رضائى اصفهانى، نشر اسوه، قم،1375، ص: 184-180