طلسمات

خانه » همه » مذهبی » اگر مسيح ـ عليه السّلام ـ ويژگي هاي يك انسان كامل را داشته است چرا بايد به خاطر گناه انسان ديگري قرباني شود توضيح دهيد؟

اگر مسيح ـ عليه السّلام ـ ويژگي هاي يك انسان كامل را داشته است چرا بايد به خاطر گناه انسان ديگري قرباني شود توضيح دهيد؟

براي پاسخ به اين سؤال اين نكته لازم است بررسي شود كه آيا اين شبهه از يك فرد با انديشة مسيحي است يا غير مسيحي؟! اگر از فرد مسيحي باشد اساساً سؤال منتفي است چون وقتي خداوند حلول در مسيح كرده باشد و خود مسيح ـ عليه السّلام ـ خداوند باشد چگونه مي شود خدا خودش را قرباني كند و يا اگر خداوند در او حلول كرده باشد حال كه او قرباني شده آيا با خداوند قرباني شده يا بدون خداوند كه در او حلول كرده است؟!! اگر با خداوند خوب ديگر بحث قرباني و گناه و بخشش گناه از ريشه برطرف مي شود چون خدايي نيست تا ببخشد يا نه؟
و اگر بدون حلول و بدون خداوند حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ قرباني شده باشد چند بحث پيش مي آيد.«و آن اينكه آيا قداست حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ به چيست؟! به انسان بودنش يا به حلول خداوند در او؟! و يا به پيامبر بودن و واسطه بين خدا و خلق بودن او؟! اگر قداست او به انسان بودن صرف باشد چه دليلي براي قرباني او براي انسان ديگر است؟! و اگر به خاطر حلول خداوند است كه در زمان قرباني حلولي نبوده و انساني معمولي و عادي مي باشد و اگر به دليل پيامبري اوست كه قرباني شدنش باز كاري عبث خواهد بود چون از طرفي او واسطه بين خدا  و مردم است و از طرفي اين واسطه قطع و قرباني مي شود و مردم از فيض واسطه محروم خواهند شد كه خود مصيبتي بزرگ و ظلمي عظيم خواهد بود. به هر حال، ما فرض را بر اين قرار مي دهيم كه غير مسيحي سؤال كرده و آنرا از ديدگاه ديني و عقلي بررسي مي كنيم.
هنگامي كه اوايل قرن چهارم اسقفي برجسته به نام آريوس بر ضد اعتقاد به الوهيت عيسي ـ عليه السّلام ـ قيام كرد و مجادلات بالا گرفت قريب به دويست الي 300 اسقف به دعوت قسطنطين، نخستين قيصر مسيحي در شهر نيقيّه آسياي صغير به سال 325 م شورايي تشكيل دادند. در اين شورا قول به الوهيت عيسي ـ عليه السّلام ـ با اكثريت قاطع پذيرفته شد. در قطعنامه آن شورا كه به نام«قانون نيقاوي» معروف است در مورد عيسي ـ عليه السّلام ـ چنين مي خوانيم.«عيسي مسيح پسر خدا، مولود از پدر، يگانه مولود كه از ذات پدر است خدا از خدا نور از نور، خداي حقيقي از خداي حقيقي كه مولود است نه مخلوق از يك ذات با پدر … لعنت بر كساني كه اقرار مي كنند وي از ذات يا جنس ديگري است و يا آنكه پسر خدا خلق شده يا قابل تغيير و تبديل است.»[1]روشن است كه خدا و يا الوهيت حضرت مسيح يا پسر او كه از ذات اوست با قرباني شدن او امري كاملاً متناقضي است كه به هيچ وجه قابل توجيه و تفسير و دفاع نمي باشد.
اما آنچه در نزد مسيحيان به عنوان قرباني يا خدا طرح شده به اين معنا است كه اثر وضعي گناه تجاوز به ساحت الهي، جهان آفرينش و نظام اخلاقي پس از توبه نيز همچنان باقي است. اين قضيه شخص گناهكار را پشت سر
مي گذارد و همه نژاد بشر را آلوده مي سازد و موجب مي شود كه احساس آلودگي كند و خود را نيازمند پاك شدن مجدد بداند. و همان طور كه همه مردم در آسيب وضعي گناه شركت دارند، يك نماينده از بشريت مي تواند كفارة اين گناه باشد. به عقيده مسيحيان، عيسي كفاره آن آسيب را يك بار و براي هميشه محقق ساخت و معتقدند كه وي با تسليم شدن كامل و اطاعت مطلق، ديواري را كه گناه بين خداي بي نهايت شايسته و انسان متمرد قرار داده بود، منهدم كرد. اين انهدام و كفاره شدن را كسي نمي تواند انجام دهد، مگر آن كسي كه خود كاملاً بي گناه و متحد با حكمت الهي باشد.[2]اين نگرش، تبعات فساد آوري دارد كه به آن اشاره مي شود اول اينكه، چگونه است كه حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ رحمت و عفو و علاقه اش نسبت به بشر گناهكار از خداي خالق مضاعف تر و بيشتر است؟! و اين بدان معنا است كه خداي خالق، از حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ در بعضي امور از او ضعيف تر و ناتوان تر است و حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ از خداي خالق كاملتر و رحمان ورحيم تر است كه سخني بي اساس و بيهوده خواهد بود و عقل و سيرة عقلاء آن را نمي پسندد. و دوم اينكه اگر اتحاد او با حكمت الهي اتحاد حقيقي و واقعي است چگونه است كه حكمت الهي اقتضاء عذاب و غضب مي كند ولي حكمت عيسوي اقتضاء عفو و گذشت؟! و اگر هم اتحاد نيست پس تقابل و يا به عبارتي خالق و مخلوق خواهد بود منتها حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ مخلوقي است كه با امر خدا واسطه بين خدا و مردم براي رساندن پيام و دستورالعمل رشديابي قرار گرفته است.
و حتي اگر حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ پسر خدا و يا خدا در او حلول كرده باشد و يا پيامبر صرف باشد چگونه ممكن است كسي كه اين مراتب را دارد براي فردي گناهكار كه مادون و ناقص تر از اوست خدا شود و قرباني اميال او گردد. چون معني قرباني كردن آنست كه گناهكاران عزيز و گرامي داشته شود كه فرزند خود را فداي آنان نمايد و اگر فرزند خود را عزيزتر داند هر آينه قرباني نمودن فرزند عزيز دليل بر سفاهت و جهالت خواهد بود. و حتي معني قرباني كردن گوسفند بدان معنا است كه من تو را چنان عزيز و دوست مي دارم كه مال خود را فداي تو مي كنم و در راه دوستي تو دست از مال و دارائي خود مي كشم و او را به پاي تو و وجود تو قرباني مي كنم.[3]لذا قرباني كامل براي ناقص و به عبارتي قرباني ارزشمند براي بي ارزش، نه تنها امري عقلايي نيست كه مورد مذمت و سرزنش عقلاء نيز مي باشد، پس چگونه بر خداي حكيم علي الاطلاق و قادر و عليم محض اين فرض ممكن است؟! ضمن اينكه اين نوع قرباني با فلسفه ارسال رسل و زمينه رشد و كمال آدمي و توجه دادن آدمي به فطرت خدا خواهي كاملاً در تناقض و تضاد است. چون حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ گناه را با قرباني خريد و شما اگر گناه مرتكب شديد هم اشكالي ندارد چون ديوار بين خدا و فرد گناهكار برداشته شده است و در نتيجه مردم با فرو رفتن در گناه از كمال و پيشرفت معنوي باز خواهند ماند.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. اديان زنده جهان، قسمت مسيحيت، تأليف رابرت هيوم.
2. تاريخ جامع اديان، قسمت مسيحيت، تأليف جان بي ناس.
 
پي نوشت ها:
[1] . رابرت هيوم، اديان جهان، ترجمه دكتر عبدالرحمن ؟؟؟، ص 36، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، اول 1369 ش.
[2] . آشنايي با اديان بزرگ، حسين توفيقي، تهران، انتشارات(سمت) چ اول، سال 1379، ص 150.
[3] . رجوع شود به اسرار العقائد، ابوطالب شيرازي انتشارات بعثت اسلام، چ اول، 1377، ص 231،  بي جا.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد