خانه » همه » مذهبی » اگر واژه ي «العليّ» را در «صدق اللهُ العليّ العظيم» فراموش كنيم و مانند اهل سنّت بگوييم «صدق اللهُ العظيم» اشكال دارد؟

اگر واژه ي «العليّ» را در «صدق اللهُ العليّ العظيم» فراموش كنيم و مانند اهل سنّت بگوييم «صدق اللهُ العظيم» اشكال دارد؟

عبارتي كه براي تأييد كلام الهي، در پايان قرائت قرآن  کريم، گفته مي شود «صدق الله العليّ العظيم»[1] است.
آن چه در «قاموس قرآن» آمده است، اين است كه: واژه ي «العليّ» هشت بار[2] و «عظيم» شش مرتبه[3]به عنوان وصف خداي متعال در قرآن كريم آمده است؛ كه در دو مورد: «و هو العلي العظيم[4] و او (خدا) بلند مرتبه و با عظمت است با هم آمده‌اند».
گفتن اين عبارت در پايان قرائت قرآن کريم، در ضمن دو روايت تأييد شده است. در اين قسمت به آن بخشي كه مربوط به بحث است، خلاصه‌وار ذكر مي‌شود:
1. از ابن عباس نقل شده كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به امام علي ـ عليه السّلام ـ دستور دادند تا به كفّار، يهوديان و مسيحيان، براي دعوت به اسلام نامه بنويسد؛ وقتي نامه به دست يهوديان رسيد، عبدالله بن سلام تصميم گرفت به خدمت پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ برسد و سؤالات مشكلي از تورات، بپرسد و جواب صحيح را از مسلمان بشنود؛ وقتي به حضور حضرت رسيد، يكي از سؤالات او چنين بود: «به من خبر بده آغاز و پايان قرآن به چيست؟ حضرت جواب دادند: «يابن سلام! ابتداؤه بسم الله الرحمن الرحيم و ختمه صدق الله العليّ العظيم: ابن سلام! آغاز قرآن (بسم الله الرحمن الرحيم) و پايان آن (صدق الله العلي العظيم) است.»[5]2. امام صادق ـ عليه السلام ـ به امّ داود سفارش كرد، نيمه ماه رجب بعد از بجا آوردن نماز مخصوص و خواندن سوره‌هايي از قرآن، رو به قبله بگويد: « بسم الله الرحمن الرحيم صدق الله العليّ العظيم لا اله الّا هو الحيّ القيّوم ذوالجلال و الاكرام…»[6].
ولي فراموش كردن كلمه ي «العليّ» در پايان قرائت قرآن کريم اشكالي ندارد. امّا گفتن آن روح بخش است و فراموشي آن ملالت آفرين.
خداوند توفيق تلاوت قرآن کريم و عمل به دستورات حيات‎بخش آن را به همه ي ما عطا فرمايد. ان شاء الله.

پي نوشت ها:
[1] . راست گفت خداي بلند مرتبه و با عظمت.
[2] . ر.ك: قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ هشتم، 1361، ج5، ص38.
[3] . ر.ك: همان، ص 18.
[4] . بقره/255 و شوري/4.
[5] . ر.ك: مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، داراحياء التراث العربي، موسسة التاريخ العربي،‌ چاپ اول، 1412، ج 56ـ57، ص 37.
[6] . ر.ك: همان، ج 95ـ96، ص 230ـ231.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد