بعضى مطرح کرده اند که آیا ممکن است على(ع) نخستین مردى باشد که اسلام را پذیرفته، در حالى که آن حضرت هنگام پذیرش اسلام کودکى ده ساله و نابالغ بوده است. براى پاسخ به این پرسش، مناسب است قسمتى از گفتگوى مأمون خلیفه عباسى با چهل تن از علماى اهل سنت، درباره اولویت امیرالمؤمنین(ع) در امر خلافت، را نقل کنیم: در ضمن این گفتگو مأمون از اسحاق بن حماد بن زید مى پرسد: آن روز که پیامبر(ص) مبعوث شد، چه عملى از تمام اعمال برتر بود؟ اسحاق پاسخ مى گوید: اخلاص در شهادت به توحید و رسالت پیامبر(ص).
مأمون: آیا کسى را سراغ دارى که بر على(ع) در اسلام پیشى گرفته باشد؟
اسحاق: على(ع) در حالى اسلام آورد که کم سن و سال بود و احکام الهى بر او جارى نمى شد.
مأمون: آیا اسلام على(ع) به دعوت پیامبر(ص) بود و آیا پیامبر اسلام(ص) على(ع) را نپذیرفت؟ چگونه ممکن است پیامبر(ص) کسى را به اسلام دعوت کند که اسلامش پذیرفته نیست؟!
اسحاق در مقابل این پرسش قاطع، هیچ پاسخى نداشت.الغدیر، ج 3، ص 236، (تذییل) به نقل از عقدالفرید، ج 3، ص 43؛ امام على(ع)، احمد رحمانى همدانى، ص 359، ح 3، (مرکز فرهنگى انتشارات منیر، 1377 ه ش)؛ عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 199، باب 45، (مؤسسة الاعلمى للمطبوعات ،بیروت).
علامه امینى(ره) بعد از نقل این داستان از العقد الفرید مى افزاید: «ابو جعفر اسکافى معتزلى (م 240 ه ق) در رساله خود مى نویسد: «همه مردم مى دانند که على(ع) افتخار پیشگامى در پذیرش اسلام را دارد. پیامبر(ص) روز دوشنبه مبعوث شد و على(ع) روز سه شنبه ایمان آورد و پیوسته مى فرمود: من هفت سال قبل از دیگران نماز خواندم و من نخستین کسى هستم که اسلام آوردم. این مسأله از هر مشهورى مشهورتر است و ما کسى را در گذشته نیافته ایم که اسلام على(ع) را سبک بشمرد یا بگوید او اسلام آورد در حالى که کودکى خردسال بود. عجب این که افرادى مثل عباس و حمزه براى پذیرش اسلام منتظر عکس العمل ابوطالب بودند، ولى فرزند ابوطالب هرگز منتظر پدر ننشست و ایمان آورد».الغدیر، ج 3، ص 237 – 236، (تذییل)، (دارالکتاب العربى، بیروت، 1397 ه ).
کوتاه سخن اینکه باید، توجه داشت که پیامبر(ص) اسلام على(ع) را پذیرفت و کسى که اسلام آوردن على(ع) را در آن سن و سال معتبر نداند، در واقع بر پیامبر اکرم(ص) ایراد وارد کرده است.
دوم آن که در روایات معروفى در داستان یوم الدار آمده است که پیامبر(ص) غذایى آماده کرد و بستگان نزدیکش را دعوت نمود و آنها را به اسلام فرا خواند و فرمود: «نخستین کسى که دعوت مرا براى دفاع از اسلام بپذیرد، برادر، وصى و جانشین من خواهد بود». هیچ کس دعوت آن حضرت را جز على بن ابى طالب(ع) نپذیرفت و پیامبر(ص) خطاب به على فرمود: «تو برادر، وصى و جانشین من هستى».
آیا کسى باور مى کند پیامبر اکرم(ص) کسى را که به گفته بهانه جویان اسلامش پذیرفته نبود، به عنوان برادر، وصى و جانشین خود معرفى کند و دیگران را به پیروى از او دعوت نماید تا آن جا که سران شرک از روى تمسخر به ابوطالب بگویند تو باید پیرو فرزندت باشى.
بدون شک، سن بلوغ شرط پذیرش اسلام نیست و هر نوجوانى که توانایى فکرى و تمیز حق از باطل داشته باشد و اسلام را بپذیرد در زمره مسلمانان قرار مى گیرد.
سوم آن که قرآن مجید بلوغ را شرط نبوت نمى داند؛ چنان که برخى از پیامبران در کودکى به این مقام دست یافته اند: «وَ آتَینَاهُ الحُکمَ صَبِیّا»؛ سوره مریم، آیه 12. ما فرمان نبوت را در کودکى به یحیى(ع) عطا کردیم. در داستان حضرت عیسى(ع) نیز آمده است که به هنگام کودکى با صراحت گفت: «إِنّىِ عَبدُاللَّهِ آتانِىَ الکِتابَ وَ جَعَلنِى نَبِیّا»؛ همان، آیه 30. من بنده خدا هستم، کتاب آسمانى به من بخشیده و مرا پیامبر قرار داده است.
فراتر از همه این شواهد، همان است که پیامبر(ص) اسلام على(ع) را پذیرفت و حتى در یوم الدار او را به عنوان برادر، وصى و جانشین خویش معرفى فرمود.
به نقل از مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی
مأمون: آیا کسى را سراغ دارى که بر على(ع) در اسلام پیشى گرفته باشد؟
اسحاق: على(ع) در حالى اسلام آورد که کم سن و سال بود و احکام الهى بر او جارى نمى شد.
مأمون: آیا اسلام على(ع) به دعوت پیامبر(ص) بود و آیا پیامبر اسلام(ص) على(ع) را نپذیرفت؟ چگونه ممکن است پیامبر(ص) کسى را به اسلام دعوت کند که اسلامش پذیرفته نیست؟!
اسحاق در مقابل این پرسش قاطع، هیچ پاسخى نداشت.الغدیر، ج 3، ص 236، (تذییل) به نقل از عقدالفرید، ج 3، ص 43؛ امام على(ع)، احمد رحمانى همدانى، ص 359، ح 3، (مرکز فرهنگى انتشارات منیر، 1377 ه ش)؛ عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 199، باب 45، (مؤسسة الاعلمى للمطبوعات ،بیروت).
علامه امینى(ره) بعد از نقل این داستان از العقد الفرید مى افزاید: «ابو جعفر اسکافى معتزلى (م 240 ه ق) در رساله خود مى نویسد: «همه مردم مى دانند که على(ع) افتخار پیشگامى در پذیرش اسلام را دارد. پیامبر(ص) روز دوشنبه مبعوث شد و على(ع) روز سه شنبه ایمان آورد و پیوسته مى فرمود: من هفت سال قبل از دیگران نماز خواندم و من نخستین کسى هستم که اسلام آوردم. این مسأله از هر مشهورى مشهورتر است و ما کسى را در گذشته نیافته ایم که اسلام على(ع) را سبک بشمرد یا بگوید او اسلام آورد در حالى که کودکى خردسال بود. عجب این که افرادى مثل عباس و حمزه براى پذیرش اسلام منتظر عکس العمل ابوطالب بودند، ولى فرزند ابوطالب هرگز منتظر پدر ننشست و ایمان آورد».الغدیر، ج 3، ص 237 – 236، (تذییل)، (دارالکتاب العربى، بیروت، 1397 ه ).
کوتاه سخن اینکه باید، توجه داشت که پیامبر(ص) اسلام على(ع) را پذیرفت و کسى که اسلام آوردن على(ع) را در آن سن و سال معتبر نداند، در واقع بر پیامبر اکرم(ص) ایراد وارد کرده است.
دوم آن که در روایات معروفى در داستان یوم الدار آمده است که پیامبر(ص) غذایى آماده کرد و بستگان نزدیکش را دعوت نمود و آنها را به اسلام فرا خواند و فرمود: «نخستین کسى که دعوت مرا براى دفاع از اسلام بپذیرد، برادر، وصى و جانشین من خواهد بود». هیچ کس دعوت آن حضرت را جز على بن ابى طالب(ع) نپذیرفت و پیامبر(ص) خطاب به على فرمود: «تو برادر، وصى و جانشین من هستى».
آیا کسى باور مى کند پیامبر اکرم(ص) کسى را که به گفته بهانه جویان اسلامش پذیرفته نبود، به عنوان برادر، وصى و جانشین خود معرفى کند و دیگران را به پیروى از او دعوت نماید تا آن جا که سران شرک از روى تمسخر به ابوطالب بگویند تو باید پیرو فرزندت باشى.
بدون شک، سن بلوغ شرط پذیرش اسلام نیست و هر نوجوانى که توانایى فکرى و تمیز حق از باطل داشته باشد و اسلام را بپذیرد در زمره مسلمانان قرار مى گیرد.
سوم آن که قرآن مجید بلوغ را شرط نبوت نمى داند؛ چنان که برخى از پیامبران در کودکى به این مقام دست یافته اند: «وَ آتَینَاهُ الحُکمَ صَبِیّا»؛ سوره مریم، آیه 12. ما فرمان نبوت را در کودکى به یحیى(ع) عطا کردیم. در داستان حضرت عیسى(ع) نیز آمده است که به هنگام کودکى با صراحت گفت: «إِنّىِ عَبدُاللَّهِ آتانِىَ الکِتابَ وَ جَعَلنِى نَبِیّا»؛ همان، آیه 30. من بنده خدا هستم، کتاب آسمانى به من بخشیده و مرا پیامبر قرار داده است.
فراتر از همه این شواهد، همان است که پیامبر(ص) اسلام على(ع) را پذیرفت و حتى در یوم الدار او را به عنوان برادر، وصى و جانشین خویش معرفى فرمود.
به نقل از مؤسسه آموزشی پژوهشی مذاهب اسلامی