بازبینی گونه های تقیه در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) (5)
رویکرد به رمز و راز در اثر اختناق حاکم بر جامعه
چنان که دانسته ایم، سیاست فشار و اختناق دستگاه حکومت جائر اموی و عباسی، امامان شیعه (علیهم السلام) را وادار می کرد تا برای حفظ و اشاعه ی مکتب و مصونیت دادن به افراد شیعه فعالیت های خود را در قالب تقیه انجام دهند و در این راستا گفتار و کردار خویش را در پوشش کتمان و رمز القا نمایند. طبعاً اتخاذ چنین موضعی بنا به ضرورت مقطعی و مرحله ای است. این سیاست «رویکرد به تاکتیک تمرکز در مدیریت بحران» روشی شناخته شده است. در این سیاست مدیر می کوشد حرکت را از مرحله ی امتداد و گسترش افقی به مرحله ی نگهداری برای باقی بودن منتقل نماید و بکوشد با یاران یکدل، پس از آن که قوت و قدرت اراده و مقاومت و پایداری آنان را در برابر فشار حوادث دشوار آزمود، رابطه ی شخصی و تماس مستقیم داشته باشد (ر.ک: ادیب، 1374، 280).
در این رابطه گاهی می بینیم در نقل روایات از امامان معصوم (علیهم السلام) نام های مستعاری وجود دارد چون احدهما برای امام باقر یا امام صادق (علیه السلام)، ابوالحسن الاول – الثانی – الثالث برای امام کاظم – رضا – هادی (علیهم السلام)، العبد الصالح برای امام کاظم (علیه السلام)، العالم برای امام رضا (علیه السلام)، ابن الرضا برای امام جواد – هادی و عسکری (علیهم السلام)، الحجه و القائم و المهدی و الخلف الصالح و صاحب الزمان و الصاحب برای امام محمد مهدی (عج) و در خصوص ایشان از این هم تقیه را شدیدتر می بینیم تا جایی که به هیچ وجه کسی حق اشاره به نام و کنیه ی ایشان نداشته است و شیعه از ایشان به عنوان ناحیه ی مقدسه یاد می کرده است (و از این جا معلوم می شود صدور توقیع از ناحیه ی مقدسه یعنی چه).
گاهی نیز چنین چیزی را در نقطه ی اتصال سند یک حدیث به معصوم (علیه السلام) می بینیم. راوی حدیث یکی از نمایندگان و معتممدان خاص امام، و از دید طبقه بندی تقیه ای، در موقعیتی است که نباید نام او فاش شود و به عنوان «عمن رواه»؛ «عن رجل من اصحابنا» و امثال این از او یاد می شود (نظیر: کلینی، 1365، 83/4): باب الیوم الذی یشک فیه من شهر رمضان).
شاید این موضوع ابتدا مهم به نظر نیاید، اما وقتی تاریخ را ورق می زنیم می بینیم در پشت این مسأله ی ظاهراً ساده معمای بسیار پیچیده ای وجود داشته است و آن این که اقتضای مصلحت در دوره ی اختناق منجر به چنین تقیه ای و سبب رویکرد به رمز و راز در بین مطالب مهم و مسائل مربوط به نهضت شیعه گردیده است تا جایی که حتی نامبرد کردن امام با صراحت امکان نمی داشت.
لازم به توضیح است که به کار بردن این اسامی به عنوان رمز صرفاً در همان دوره ی حضور امامت تا پایان غیبت صغری دارای کاربرد مؤثر بوده است، زیرا عملاً بعد از آن مناط رمزی بودن منتفی شده است. علی بن الحسین الاربلی در کشف الغمه می نویسد: تعجب دارم از کسانی که می گویند یاد کردن امام زمان به اسم و کنیه جایز نیست، سپس می گویند اسم او اسم جدش پیامبر و کنیه اش نیز کنیه ی اوست و با این حال گمان می کنند که او را نامبرد نکرده اند.
وی سپس می نویسد: امام به نظر من آن منعی که بوده مربوط به تقیه در موقعیت ترس از دستگیری و بازداشت ایشان بوده است، ولی الان دلیلی ندارد و خدا داناتر است (اربلی، 1381ه، 519/2).
تدبیری برای حفظ نیروهای کیفی
در مراجعه به منابع روایی شیعه می بینیم در میان روایات تقیه عده ای از آنها، ظاهراً دلالت بر ترک درگیری و رویارویی با دستگاه حکومت جائر وقت دارند و شیعه را نسبت به عاقبت شوم شکست و ناکامی هشدار می دهند. برای نمونه یکی از این قبیل احادیث اندرزی است که امام صادق (علیه السلام) به محمد بن نعمان احوال داده است. امام (علیه السلام) در این جملات به او می گوید: پسر نعمان! وقتی می بینیم دولت ستمکاره ای روی کار است تو راهت را برو و از آن که پروا داری با درود استقبال کن؛ چه آن که به راستی کسی که متعرض آن دولت بشود، قاتل و نابود کننده ی خویش است. خداوند می گوید: «و با دست خویش، خود را به هلاکت نیفکنید». (الحرانی، 1404ه، 309).
آن چه از ظاهر این حدیث و امثال این ها برمی آید، برداشت منفی و نظر نامساعد امامان شیعه (علیهم السلام) نسبت به قیام علیه حکومت های جائر است، در حالی که روشن است که وجود امامان شیعه (علیه السلام) را از آن جهت نمی توانستند تحمل کنند که آنان را در جبهه ی مخالف و معارض خود می دانستند و لذا می بینیم که در صدد قتل و نابودی امام برمی آمدند.
در حقیقت برای یک مطالعه گر بینا و ژرف اندیش که در سیره و مشی سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام) بررسی کاملی انجام داده باشد روشن می شود آنان در مرکز مبارزه و قطب آن علیه دستگاه های حکومت ستمکاره بوده اند و محوریت هدایت گروه ها و دسته های معارض نظام حاکم را به عهده داشته اند، لیکن چون معتقد به کار نظام مند و اساسی همراه با تشکیلات بودند عاقبت اقدام های عجولانه ی کارشناسی نشده را نقش بر آب می دانسته اند و شیعیان را از اقدام به آن برحذر می داشته اند.
این نوع نگاه به تقیه به ما می آموزد که سفارش های فراوان امامان (علیهم السلام) به دوستان شان راجع به تقیه را باید در زمینه ی حفظ عناصر انسانی ارزیابی کرد تا با رعایت اصول تحفظی و ایمنی، خود را در چنگال خون آشامان جلاد گرفتار نکنند.
با این نگاه تقیه مقوله ای از جهاد است. تقیه در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) زمینه ی چشم پوشی از حق نیست، بلکه وسیله ی نجات در راستای پاسداری از حق، و نوعی تاکتیک دفاعی در رویارویی با دشمن است (بنگرید به تعبیرهایی در باب تقیه همچون: «جنه»= سپر، «ترس»= کلاه خود و …).
درک کامل این مطلب زمانی است که بدانیم تشیع یک مکتب پویا، مولد و مبارز است و مبارزه تنها بعد تهاجمی ندارد، بلکه بعد دفاعی آن مهم تر و حساس تر است.
یکی از اصول مؤثر در پیروزی یک جریان حفظ نقشه و هدف کار تشکیلاتی است. اصل دیگر زمان مناسب برای اقدام است و اصل سوم نیروی آبدیده و آموزش دیده ی عارف به هدف و شگردکاری و معتقد به آن تا سرحد فداشدن است، که حفظ این نیرو بعد از اصل مکتب بزرگ ترین ارزش محسوب می شود. البته این اصول مقدماتی به جز اساس کار مبارزه، یعنی داشتن نظام و سیستمی است که همچون یک منظومه حرکت حساب شده ای را تحقق می بخشد.
شاهد بر این مدعا مطلبی است که امام صادق (علیه السلام) در دنباله ی همان سخن به جناب محمد بن نعمان گوشزد می کند. امام (علیه السلام )در این فراز گلایه گونه می فرماید: به خدا سوگند سه دفعه تحقیق این امر نزدیک شده بود، اما شما افشایش کردید و در نتیجه خداوند هم آن را عقب انداخت. والله که شما را رازی نیست مگر این که دشمن داناتر از شما به آن است!
با این توصیف آن چه پس از لو رفتن نقشه ی مبارزه برای آن گروه می ماند وظیفه ی ثانوی آنها مماشات و استتار و گم کردن رد پای هرگونه اتهام معارضه است تا دست کم عناصر انسانی از انقراض کامل مصون بمانند و برای برنامه ی بعدی آمادگی یابند. لذا می بینیم در پاره ای از روایات تقیه امامان شیعه (علیهم السلام) چنین مشی و روشی را به شیعه پیشنهاد و توصیه می نمایند.
امام صادق (علیه السلام) در یکی از نامه هایی که به جماعت شیعه دارد، می نویسد:
اما بعد، از خدا عافیت بخواهید و نسبت به حفظ آرامش و متانت و دل آرامی و شرم مواظب باشید و از آن چه شایستگان مبرای از آنند باشید. همچنین شما را به خوش رفتاری با اهل باطل توصیه می کنم. ستم شان را تحمل کنید و مباد که با آنها درگیر شوید. در نشست و برخاست ها و آمیزش ها و برخوردها میان خود با آنان صداقت داشته باشید، چه آن که شما ناگزیر از تقیه در این هنگامه ها هستید؛ تقیه ای که خدا شما را به آن امر فرموده است (الحرانی، 1404ه، 314).
همچنین در این راستا امام صادق (علیه السلام) به هشام کندی نیز توصیه هایی مشابه مطالب یاد شده ارائه فرموده و جماعت شیعه را نسبت به رعایت حسن سلوک و همجواری شایسته با اهل خلاف توصیه نموده است. امام (علیه السلام) در فرازی از این سفارش ها می فرماید: مبادا کاری از شما سر بزند که مایه ی سرافکندگی ما باشد، چه آن که فرزند ناخلف همواره با نوع کارش شرمندگی والدینش را فراهم می سازد. شما باید زینت و آرایش کسی باشید که به او انتساب می یابید و هرگز مایه ی ننگ او نباشید. در کوی و بوم آنها نماز بگذارید و از بیماران شان احوال جویی کنید و در مرگ و میرهای شان حضور بیابید، به طوری که آنها یک وقت در این گونه مسائل بر شما پیشی نگیرند، زیرا شما نسبت به این کارها سزاوارترید. به خدا قسم هیچ وقت خدا به چیزی بهتر از خبء عبادت نشده است. گفتم خبء چیست؟ فرمود: تقیه (کلینی، 1365، 219/2).
توضیح
روایات یاد شده اگرچه در ارتباط با موقعیت خوفی تقیه صادر شده اند، لیکن هم اکنون نیز از باب تقیه ی مداراتی مورد توجه و عمل فقهای بزرگ شیعه می باشند، زیرا با ترک آن صدماتی از ناحیه ی تفرق و دشمنی داخلی مسلمانان متوجه کلیت اسلام می گردد که در ارزیابی زیان مندی بالاترین وزنه به حساب می آید. امام خمینی (قدس سره) در رابطه با حدیث هشام و دلالت آن بر لزوم تقیه ی مداراتی در این عصر و مشابه آن می گوید:
فان الظاهر منها الترغیب علی العمل بطبق آرائهم و اهوائهم و اتیان الصلاه فی عشائرهم و کذا سائر الخیرات، مع ان الاتیان فی عشائرهم و بمحضر منهم مستلزم لترک بعض الاجزاء و الشرائط و فعل بعض الموانع و تذییلها بقوله: و الله ما عبدالله بشیء (الخ) لدفع استبعاد الشیعه من صحه العمل المخالف للواقع فقال: ان ذلک احب العبادات و احسنها (امام خمینی، 1385، 195/1)؛ یعنی بر اساس دلالت ذیل این حدیث که می گوید خدا به چیزی بهتر از خبء عبادت نشده است، ظاهر آن است که شیعه به عمل بر طبق آراء و فتاوای اهل سنت ترغیب شده است، هرچند مستلزم انجام برخی موانع و ترک پاره ای از اجزاء عبادات (از نظر فقه شیعه) باشد.
همچنین ایشان در ارتباط با حدیث حماد، که از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که «من صلی معهم فی الصف الاول کان کمن صلی خلف رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) فی الصف الاول» (حر عاملی، 1409ه، 299/8)، دلالت روایت را بر مدعی چنین روشن می سازد که: «و لا ریب ان الصلاه معه صحیحه ذات فضیله جمه فکذلک الصلاه معهم حال التقیه» (امام خمینی، 1385، 198/2)؛ یعنی بی شک نماز به همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)صحیح است و فضیلت فراوانی دارد، پس نماز با اهل سنت در حال تقیه همین گونه است. بدیهی است که دلیل پرداختن و اهمیت دهی امام خمینی (قدس سره) و سایر مراجع شیعه به این امر همانا احساس وظیفه ای است که در برابر حفظ اتحاد و پرهیز از اختلاف امت می نمایند.
منبع: نشریه امامت شناسی 88-87.
/ج