خانه » همه » مذهبی » بازخوانی جریان های ادبی – اجتماعی سیره ی فرا زمانی رهبری امت

بازخوانی جریان های ادبی – اجتماعی سیره ی فرا زمانی رهبری امت

بازخوانی جریان های ادبی – اجتماعی سیره ی فرا زمانی رهبری امت

هدایت امت در جریان پرتکاپوی گذر نسل ها کاری بس دشوار و پر حادثه است؛ تا جایی که احتمال انحراف پیام ها و معانی، حرکت اصلاحی معصوم را در معرض تهدید قرار می دهد.

0027713 - بازخوانی جریان های ادبی - اجتماعی سیره ی فرا زمانی رهبری امت
0027713 - بازخوانی جریان های ادبی - اجتماعی سیره ی فرا زمانی رهبری امت
نویسنده: دکتر علی اصغر پورعزت (1)

 

(از بعثت تا عاشورا و از عاشورا تا ظهور)

چکیده

هدایت امت در جریان پرتکاپوی گذر نسل ها کاری بس دشوار و پر حادثه است؛ تا جایی که احتمال انحراف پیام ها و معانی، حرکت اصلاحی معصوم را در معرض تهدید قرار می دهد. از این رو به نظر می رسد که سیره معصوم با اتخاذ انواع ابزارها و روش های انتقال معانی، همواره نسل های آینده را مد نظر داشته، اقدام ها و ارشادهای خود را به احیا و هدایت امتی در ورای زمان معطوف ساخته است و در این سیر حوادثی مهم چون بعثت نبوی، حکومت علوی، صلح حسنی، عاشورای حسینی، و غیبت مهدوی را سبب گشته است.
کلید واژه ها: هدایت و انتقال معنی، نماد و زبان، بعثت و حکومت، صلح و قیام، دعا، تدریس و تعلیم، غیبت.

مقدمه: طرح مسئله

تاریخ پیامبران حاکی از آن است که امت ها در سیر هدایت با موانع انحرافی متعددی سر و کار دارند؛ تا جایی که گاهی اصل پیام و مقصود رسالت پیامبران فراموش می شود و از دین جز پوسته ای باقی نمی ماند و پوستین دین وارونه به کار می رود؛ یعنی دینی که باید مایه کسب امنیت، آبرو و حیثیت برای جامعه بشری باشد به عامل و مشوق فساد و تباهی و جنایت تبدیل می شود؛ زیرا همواره نیروهای بازدارنده ی متعددی وجود داشته اند که با وقوف به معنای هدایت آن را منحرف می ساخته اند (سوره ی بقره، 42 و 79 و 174).
ظاهراً این سیر در مدت کوتاه عمر بشر از آدم تا خاتم «صلی الله علیه و آله»، حدّاقل بیش از صدهزار بار در مناطق گوناگون جهان تکرار شده است تا کار به دست پیامبر آخرالزمان اصلاح شود.
بنابراین استراتژی هدایت در زمان آخرین پیامبر یادگیرنده، رشد یابنده، و خودپیرا باشد؛ یعنی باید بتواند از زمان درس بگیرد، در اوضاع مطلوب تکامل پیدا کند، و در اوضاع نامطلوب خود را از مظاهر پلیدی و آلودگی بپیراید.
از این رو ضمن دعوت آشکار و ابلاغ نمایان و واضح پیام رسالت، از علائم، نمادها، و رمزهای زبان شناختی نیز به وفور بهره می گیرد و نوعی نظم در بی نظمی را رصد می کند؛ نظمی که بنیان آن از دسترس اندیشه و ادراک دشمنان مصون ماند.
رمزها، نمادها و پیام ها
در حالی که عمده ی مظاهر ادبیات عامه همواره در معرض تحول قرار دارند، گویا برخی از نمادها، از اعتباری فرازمانی برای انتقال معانی برخوردارند. البته به طور طبیعی، واژگان، علائم و نمادها در سیر تطور جوامع کارکردهایی جدید می پذیرند و معانی جدیدی را حمل می کنند؛ ولی گاهی با استخدام علائم، و تصنیف داستان ها، مفاهیم و معانی نسبتاً مشابهی را در طی نسل ها، منتقل می سازند؛ با این حال، وجوهی اسرارآمیز دارند که گاهی اندیشه و زبان عده ای زیاد را به ابزار مبدل می سازند تا پیامی را به عده ای دیگر برسانند.
تصور اینکه رهبر یک امت، اشک ریزان سر به چاه فرو برده و در آن فریاد زده است، در انظار دشمنان دنیاگرا، نوعی ضعف و استیصال و درماندگی را تداعی می کند؛ ولی در نگاه دوراندیش پیروان آگاه، جلوه ای نمادین از قدرت خارق العاده ی انتقال معنی و پیام رسانی به آیندگان را نمایان می سازد؛ پیامی بس عمیق و پرتوان که به شکلی تحریف ناپذیر و واضح، بر تنهایی امام مبین در میان عامه ی یاران و نیز توده ی پیروان نابالغ و ساده لوح دلالت دارد. همچنین هنگامی که سرداری تنها، در میان انبوه دشمنان خون ریز و افسارگسیخته، فریاد «هل من ناصر ینصرنی» سر می دهد، رفتار او عجیب به نظر می رسد؛ در حالی که این فریاد دشمن را به ابزار انتقال پیام به آیندگان تبدیل می سازد و این پیام را به پیروان راه خود منتقل می سازد که حسین «علیه السلام» تنها بود، به حدی که علی اصغر را نیز به میدان آورد و دشمن مسخ شده چنان سرمست خون ریزی و درندگی بود که حتی به نوزاد او رحم نکرد؛ و اینچنین شهادت این نوزاد به نماد اثبات دیوسیرتی دشمن مدعی ایمان تبدیل می شود.
اما نکته ی ظریف تر آن است که گویا امام حتی در هنگامه ی این نبرد نابرابر، و در واپسین و دشوارترین صحنه ی نبرد و در سخت ترین اوضاع متصوّر، به مخاطبان آینده ی خویش می اندیشد و آن ها را به طریق هدایت فرامی خواند؛ ضمن اینکه ملاحظه می شود که ایشان جنگ را در عاشورا پایان یافته نمی بیند و گویا در جستجوی یاورانی در گستره ی زمان است تا آن ها را روزگار موعود هدایت یافته بیابد! واضح است که امام جبهه ی حق و باطل را از عهد پدران پاکیزه اش تا دوران فرزند صالحش، امتداد یافته می بیند؛ جبهه ای که نه در گستره ی مکان، بلکه در عمق زمان امتداد یافته است!
از این رو، می توان انتظار داشت که هنگام غیبت پیشوای صالحان، با وجود عامه مشتاقان، و هنگام ترجیح امام بر سیر زمان به جای امامت بر ناآگاهان و سپردن عهد ظهور به دوران آینده، امام با جلوه ای نمادین از حکمرانی بر زمان، این معنی را به اذهان متبادر می سازد که هنوز جامعه ای به وجود نیامده است که شایسته ی درک امامت آشکار بقیه الله باشد.
با این مقدمه ملاحظه می شود که سخن گفتن در چاه و صلح با قاسطین و یاری خواستن در میان خیل دشمنان، و مبارزه از طریق مناجات و دعا و آراستن مجالس درس و بحث، و در آخر، غیبت از میان یاران، علاوه بر سایر کارکردها، در مقام نمادهایی متفاوت ظاهر می شوند که گویا برای ابلاغ پیامی واحد اتخاذ شده اند! پیامی مبنی بر اینکه «هنوز عامه ی مردمی که بتوان به یاری آن ها، آینده ای بهتر به جهانیان اهدا کرد، وجود ندارد».

حوادث مهم در سنت معصومان

بی تردید، بنیان ادبی و مبنای تفسیر رفتار برخاسته از شأن عصمت، در کتاب و سنت نهفته است؛ در واقع سیره ی اهل بیت چیزی جز تفسیر کتاب و سنت بر حسب مقتضیات زمان و مکان نبوده است. ضمن اینکه با تأمل بر مراتب وصف ناپذیر هوشمندی معصوم «علیهم السلام» ملاحظه می شود که هر انتخاب او در هر وضعیت مقتضی، بهترین انتخاب ممکن در بعد زمان و مکان بوده است؛ به این ترتیب در هر اقدام معصوم، به اقتضای اوضاع و احوال، شیوه ای برای مبارزه و جهاد آموخته شده است که «مرز تقیه را با ترس» و «تفاوت جهاد را با جنگ طلبی» معیّن می سازد. قیام برای شکستن بت های بشرساخته در ساحت های دنیایی و معنایی، استقامت فاطمی بر احقاق حق، احیای حکومت عدل، صلح روشنگرانه، شهادت آگاهانه، مناجات عارفانه، دانش گستری عالمانه، تبلیغ هوشیارانه، مقاومت صبورانه، و اهتمام مستمر به مباحثه ی علمی، توسعه ی معارف، اظهار هویت، و زمینه سازی غیبت و حتی اقدام به غیبت از انظار عامه، همگی شیوه هایی را معرفی می کنند که باید به اقتضای اوضاع اتخاذ شوند تا امانتی گرانقدر را به نسل های آینده برسانند!
به این ترتیب حاصل دوازده نسل مجاهده در پرتو قرآن و سنت رسول الله، تحولی شگرف و شگفت انگیز در ادبیات حکمرانی و اداره ی سیستم های اجتماعی است؛ تحولی که تا قرن ها و شاید هزاره ها بشریت و دانش مدیریت سیستم های اجتماعی را وامدار خویش خواهد ساخت. حاصل بحث آنکه بی شک اگر هر یک از معصومان در مقتضیات زمانی و مکانی امام علی «علیه السلام» قرار می گرفت، برای تحقق عدل، به حکومت قیام می کرد؛ در زمان امام حسن «علیه السلام»، مظلوم نمایی های خطرناک معاویه را با برافراشتن پرچم صلح مسئولانه خنثی می نمود؛ و در زمان امام حسین «علیه السلام»، کربلا را به عرصه ی جراحی تاریخ حکومت تبدیل می ساخت و در دوره های بعد تا غیبت، همچنان به ارشاد و تربیت عامه از طریق مناجات و کلاس درس و مجالس بحث می پرداخت و در عصر حاضر از مخاطبان از خود بیگانه، رخ برگرفته، عزم غیبت می نمود.
با این حال اگر در میان سنت مستمر معصومان «علیهم السلام»، پس از رحلت رسول الله و حادثه سقیفه، حوادثی مهم و سرنوشت ساز جستجو شود، بی شک مهم ترین حوادث عبارت اند از:
– قیام علیه مظاهر شرک و پلیدی و احیای شهر عدل نبوی؛
– قیام امام علی به پذیرش حکومت؛
– صلح امام حسن برای حفظ جامعه ی جراحت زده؛
– قیام سیدالشهدا برای احیای سنت رسول الله و جراحی دلخراش تاریخ بشریت؛
– ابلاغ پیام عاشورا به عامه ی مردم در گستره ی تاریخ؛
– تبیین نظری مبانی رفتار عصمت در سیره ی سایر معصومان؛
– غیبت از انظار عامه تا احیای جامعه صالحان و تحقق شرایط برپایی حکومت پایدار عدل.

قیام علیه فرهنگ جاهلیت

سیره ی نبوی از هنگامی آغاز شد که پیامبر اکرم حتی پیش از بعثت راه خود را از اهالی مکه جدا کرد و به پی ریزی سنت های نیکو همت گماشت. در میان عرب جاهل و خونخوار، حزب جوانمردان مکه را برای حمایت از در راه ماندگان بنیان نهاد و از محافل عیش و عشرت عرب جاهلی عزلت گزید و به بلندای غاری پناه برد که به شکلی عجیب مشرف بر خانه ی کعبه بود؛ غاری که ظاهراً به امر خالق هستی برای عبادت او طراحی شده بود.
صرفاً رفتار و سلوک او در میان جامعه ی جاهلی معجزه بود. تشخیص تفاوت او با دیگران دشوار نبود و آن راهب مسیحی که او را از دیگران باز شناخت، صاحب استعداد شگرفی نبود؛ خلق چنین خلقی در میان اعراب جاهلی معجزه بود و این معجزه قبل از بعثت در معرض نظاره ی انظار بود.
در واقع خلق ثقلین معجزه بود؛ یکی ادبیاتی را فوق ادبیات بشری نمایان می ساخت و دیگری سلوکی را فوق سلوک بشری جلوه گر می ساخت و هر دو هدایت گر بشری بودند که باید ابتدا اندیشه اش دگرگون شود تا سپس بتواند رفتاری دگر را نمایان سازد.
تضادهای سنت نبوی با سنت جاهلی شگفت انگیز بود؛ عرب جاهلی بی پروا، سنت های برخاسته از عصیان های خویش را به جامعه تحمیل می کرد و او همه ی آن ها را ناستوده می نامید و خواهان دگرگونی آنها بود. جامعه مشرک بود و او موحد؛ جامعه خون ریز و غارتگر بود و او مهربان و امین؛ جامعه اشرافی بود و او قناعت پیشه؛ جامعه نژاد پرست و طبقاتی بود و او عامه گرا و مردمی؛ و در یک جمله جامعه فاسد بود و او پرهیزکار.
در چنین اوضاعی، او علیه همه ی این مظاهر شرک، عصیان، ستمگری و فساد به پا خاست و جامعه ی جاهلی را با همه ی پیشینه و جمله ی عقاید و باورهایش به مبارزه طلبید. این تضاد به حدّی عجیب است که شاید بتوان ادعا کرد که یکی از بزرگ ترین معجزه های خداوند، خلقت محمد «صلی الله علیه و آله» بود، در چنین جامعه ای که به هیچ وجه استعداد پرورش یک انسان خوب معمولی را نیز نداشت و عجیب تر آنکه از این وجود پاکیزه که نسب خود را از شجره ای طیّبه از ابراهیم خلیل می گرفت، فرزندانی به جای ماند که دوازده نسل پیاپی بر سنت او پایداری ورزیدند.

قیام برای احیای حکومت عدل

پس از رحلت پیامبر و حادثه ی سقیفه و گسست تاریخی بیست و پنج ساله، بسیاری از سنت های جاهلی به دست امویان بازپردازی شد. این سنت ها نوعی اشرافیت منسوب به اسلام را معرفی می کرد که اصالت جامعه ی اسلامی را تهدید می نمود و به ارتداد از دین منجر می شد (ر. ک. طباطبایی، 1363، صص 112 ــ 113).
با شیوع دوباره ی فرهنگ جاهلی و ایجاد فرقه ها و قرائت های جدید و شیوه بدعت ها، جامعه به خود آمد و علی «علیه السلام» را فراخواند. با رجوع جامعه به امام، گویی حجت بر او تمام شد و با همه ی توان و یاران خود، برای بازپیرایی سنت های اجتماعی و بازیابی سنت های نبوی و احیای حکومت عدل به پا خاست.
سیره ی اعجاب آور علوی در مواجهه با امر حکومت، مملو از عبرت و آموزه های حیرت انگیز است. در اوضاعی که قیام برای احقاق حق بر اساس معادلات مادی امکان پذیر، ثمربخش و پر بازده به نظر می رسید، ولی بیم آن می رفت که فرهنگ سیاسی جامعه را به گونه ای دگرگون سازد که چیزی از سنت پیامبر بر جای نگذارد و در انظار عامه، موضوع مجادلات اهل بیت و دشمنان آن ها، تا حد مشاجرات عادی جناح های سیاسی چپ و راست، تقلیل داده شود، سکوت پیشه کرد؛ به این ترتیب در یک دوره ی طولانی نگران کننده، پُرمخاطره، و پُرمسئله، سکوتی اختیار می کند که با وجود آزاردهندگی «چون خار خلیده در چشم و استخوان فرو رفته در حلقوم»، باز هم مطلوب تر از قیامی بود که بیشترین بهره را عاید بت پرستان و مشرکان و دشمنان جامعه ی کوچک نبوی می ساخت.
بنابراین، سکوت وحدت آفرین حکیمانه امام، بسیار دشوارتر از قیام مدبرانه او در دوران پنج ساله حکومت به نظر می رسد.
مراحل قیام به حکومت عدل نیز شایان تأمل است. این حکومت باید با دو ویژگی برپا می شد تا اسوه ی تاریخ حکمرانی بشر شود:
1.بدون کمترین نیاز به معجزه و روابط غیرعادی و خارق العاده برپا گردد.
2.در فراگرد تحقق و برپایی و نتیجه بخشی، به هیچ وجه از صراط مستقیم خارج نشود.
ضمن اینکه این حکومت چشم اندازی را برمی گزیند که گویا کل تاریخ بشر را پیش روی دارد و هر اقدام حکومت با اشراف به حوادث آینده صورت بندی می شود.
گاه از حوادث پر فتنه ی آینده، فتنه ی بصره و حکومت معاویه و مروان (ر. ک. نهج البلاغه، خطبه های 100 و 101 و 143، و حکمت 361)، گاه از آنچه بر سر مؤمنان می آید و کشتارها و شکنجه ها و ویرانی ها (ر. ک. نهج البلاغه، خطبه های 72، 107، 128 و 150)، و گاه از فرج بعد از شدّت و تحقق شهر عدل صالحان و ظهور امام زمان «عجل الله تعالی فرجه» (ر. ک. نهج البلاغه، خطبه ی 138) خبر می دهد.
از این رو، با این همه وقوف و اشراف امام بر زمان و حوادث آینده، مجموعه ای از سؤالات مدنظر قرار می گیرد:
1.چرا وقتی امام واقف است که این حکومت دیرپا نخواهد بود، ارکان آن را با این همه دقت طراحی می کند؟
2.چرا مالک اشتر در سفر به مصر (در راه شهادت) به عهدنامه ای تجهیز می شود که درک محتوای آن از حدّ شعور و بلوغ حکومت ها و حکمرانان آن روزگار بیشتر بوده است؟
3.چرا به عمروعاص مجال داده می شود که این همه فتنه را سرپرستی کند؟
با تأمل بر سؤالات فوق به نظر می رسد که پی ریزی این حکومت با هدف معرفی نمونه ای برای اتمام حجت به تاریخ و آیندگان صورت پذیرفته است؛ گویا جامعه ی بشری در فراگرد تکامل و افزایش بلوغ خود به ادراک شاخص های حکومت علوی نیاز دارد تا وضعیت خود را در قرن ها و حتی هزاره های بعدی با الهام از آن، در مسیر تکامل و اصلاح قرار دهد.
چه بسا آنچه بشر تاکنون به دست آورده است، صرفاً توشه ای مقدماتی برای دانش افزایی و توسعه ی شعور و آگاهی، برای گام نهادن در راهی باشد که قرار است به شهر عدل موعود ختم شود.

صلح با قاسطین

هرچند سیره ی علوی در مواجهه با حکومت پیش کشی ابوسفیان در سقیفه و نیز پیشنهاد اصحاب شورای منتخب عمر حیرت آور و عبرت انگیز بود، ولی صلح حسنی شگفت آورتر به نظر می رسد.
گویا سنت معصوم مجاز نمی داند که حتی برای منکوب کردن ظالم، بی مهابا اقدام شود و همه چیز در ورطه ی نابودی قرار گیرد (ابوالخیر، 1384، ص 5).
جامعه باید فرصت پیدا کند که حق را از باطل تمییز دهد تا آنگاه که به سوی حق فراخوانده می شود، وضعیت فرد مضطری را نداشته باشد که عنان اختیار از کف نهاده، بین حق و باطل متحیر و مردد است و مانند همج رعاع، به هر سوی که جریانات سیاسی تمایل می یابند متمایل می گردد (ر. ک. نهج البلاغه، خطبه ی 125 و حکمت 139). گویا فرصتی لازم است که جامعه درباره ی احوال خود اندیشه کند و راه را از چاه بازیابد تا به ورطه ی باطل نیفتد (ر. ک. نهج البلاغه، خطبه های 192، 188 و 96).
این صلح به ویژه از آن حیث شگفت آور است که با شیوه های متداول تحلیل اوضاع اجتماعی و روان شناسی سیاسی تحلیل پذیر نیست. یکی از نقاط اصلی تأکید روان شناسان سیاسی، حالات روحی و شخصیتی رهبران جوامع است؛ برای مثال به جای مطالعه ی احوال و حالات و ویژگی های شخصیتی آحاد ملت، به بررسی مختصات شخصیتی رهبران می پردازند و رفتار یک جامعه را پیش بینی می کنند.
با تأمل بر این معنی، پذیرش صلح با معاویه، عجیب ترین تصمیمی است که از سرداری با ویژگی های شخصیتی امام حسن «علیه السلام»، که از شجاع ترین افراد زمانه و از ستون های اصلی پیروزی امام علی «علیه السلام»، در فتنه جمل و بسیاری از دیگر صحنه های نبرد بوده است، بعید و ناممکن به نظر می رسد. آن هم در زمانی که هنوز چندین شهر با خیل مردم وفادار به او باقی مانده اند، هر چند تعدادشان آنقدر نیست که بتوان بدون حیله و تزویر به حکمرانی ادامه داد و این خطر وجود دارد که اصرار برای ادامه ی حکومت به نابودی همه ی دستاوردهای گذشته بینجامد.
به هر حال، یکی از عبرت انگیزترین نکته ها در سنت حسنی، به جای گذاردن صلح نامه ای عبرت انگیز است که جلوه ی دیگری از همان منطقی را نمودار می سازد که زیربنای تدوین صلح نامه های پیامبر با کفار (اجداد معاویه) بود؛ صلح نامه هایی که همواره به دست کفار نقض شدند.
ملاحظه می شود که نصب معاویه در شام، یکی از خطاهای مهم خلفای پیشین بوده و علت العلل بسیاری از جنایت هایی است که تا قرن ها بعد حادث می شود.

قیام علیه بازنمایی شرک در عهد یزید

حرکت حسینی، به رغم بسیاری و فزونی تحلیل ها، روایتگری ها و حتی افسانه سازی ها بر اساس آن، هنوز از جمله اسرارآمیزترین حرکت های تاریخی است.
هرچند مراتب شجاعت امام حسین و یارانش بی نظیر بود، از این حیث تفاوتی میان ایشان و امام حسن وجود نداشت. عمده یاران امام حسین در صف یاران امام حسن حضور داشته و از رهروان و همراهان امام علی و بعضاً پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» بوده اند.
امام حسن در اوضاع و احوالی صلح می کند که دشمن را متحیر می سازد و شاید دشمن بر همان اساس احتمال صلح با امام حسین را بعید نداند. شاید از همین روی است که عمرسعد تا واپسین لحظات پیش از آغاز جنگ، در اندیشه ی ختم مسالمت آمیز مسئله بوده است؛ شاید به خیال خویش هم دنیا را دریابد و هم آخرت خویش را تماماً به باد ندهد.
بنابراین قیام حسینی به همان اندازه ای بعید می نمود که صلح حسنی بعید به نظر می رسید؛ ولی تدبیر هوشمندانه ی معصوم بار دیگر دشمن را متحیر ساخت و به ابزار ابلاغ پیام رسالت مبدل ساخت. باید توجه داشت که بسیاری از روایتگری های عاشورا، مستند به نقل قول کسانی است که به قصد جنگ با امام یا غارت اموال او به سپاهیان یزید پیوسته بودند. اینان هرچند طالب مخاطره ی جدّی جنگ نبودند، عمدتاً همان کسانی هستند که به دلیل رضایت به جریان در حال گذر و بی تفاوتی در برابر ماجرای عاشورا، ملعون شناخته شده اند (ر.ک. مفاتیح الجنان، زیارت وارث).
با این حال در اینجا سؤال ذیل مطرح است:
فریاد «هل من ناصر ینصرنی» در میان انبوه جنایت پیشگانی که جلب رضایت یزید را هدف قرار داده اند، چه معنی دارد؟
به نظر می رسد که این وضعیت فقط دو تحلیل محتمل دارد:
1.امام در شأن پیشوایی، مهدی، و هادی مردم، صرف نظر از حال و هوای آنان به رسالت خویش عمل می کند تا ولو یک تن دیگر را از خیل کفار رهایی بخشد و به طریق نجات رهنمایی نماید؛ چنانکه در این باره و نیز در پاسخ به ندای «اگر دین ندارید، لااقل در دنیا آزادمرد باشید»، روایت کرده اند که برخی افراد از سپاهیان یزید، پشیمان شده، از تردید رها گشته، به راه سپاهیان امام پیوسته و حتی به شهادت رسیده اند (ر.ک. زرگری نژاد، 1383، ص 215).
2.این پیام را برای مخاطبانی در فراسوی تاریخ صادر کرده است و آنان را به رهروی در راه نجات و رستگاری فراخوانده، و اساساً برای انتقال به نسل های بعدی تا عصر ظهور ابلاغ کرده است؛ واضح است که این تحلیل هیچ گونه تعارضی با تحلیل اول ندارد، ولی بر قدرت شگفت انگیز امام در ابزارسازی از دشمن تأکید دارد؛ قدرتی که دشمن حربی فاسد را به واسطه و ابزار ابلاغ پیام به آیندگان، از سایر مکان ها و زمان ها، تبدیل می کند.
شبیه به این وضع در مساعدت دشمن به انتقال پیام از امام علی «علیه السلام» و نقل مطالب نهج البلاغه گزارش شده است؛ آنجا که یکی از ادبای جاهلیت نوین عرب که گویا با امام دشمنی دارد و این دشمنی را در گفته های خویش بارز می سازد، علت بلاغت کلام خویش را حفظ کردن خطبه های امام علی «علیه السلام» می داند (ر.ک. مقدمه ی نهج البلاغه، ترجمه ی شهیدی، ح).
به این سان اگرچه حادثه ی عاشورا به خاندان عصمت تحمیل شد، به کارآمدترین شکل به ابزار رسوایی طاغوت نیز تبدیل شد و عظمت حق را در برابر دون صفتی اهل باطل نمایان ساخت و آیندگان را از چشمه های پرجوش و خروش معرفت خویش سیراب ساخت.
در دوره های پس از امام حسین «علیه السلام»، ضمن اذعان به زیبایی، شگفت انگیزی و جذابیت سایر روش های ائمه ی اطهار در بهره گیری از دعا، تدریس و حتی سکوت و مبارزه ی منفی برای نفی دشمن، غیبت امام زمان «عجل الله تعالی فرجه» یکی از حوادث مهم به شمار می آید.

پیام غیبت

در واقع حادثه ی غیبت، یکی از حوادث عبرت انگیز زندگی چهارده معصوم «علیه السلام» است؛ در این باب نیز تحلیل ها بسیار است و تردیدها بی شمار!
گاهی می گویند که علت غیبت امر خداوند است. این تحلیل هرچند هم که ظاهراً درست است، اطلاعاتی آگاهی بخش و تربیتی در بر ندارد و نمی تواند هدایتی به سوی حق ایجاد کند.
گاهی می گویند که علت غیبت، فقدان آمادگی پیروان، اعم از خاص و عام، است. این تحلیل بسیار تأمل برانگیز است؛ به ویژه از حیث اینکه این آمادگی باید در چه سمت و سویی مهیا گردد.
نوید قرآنی به وراثت ستمدیدگان و ضعیف نگاه داشته شدگان بر زمین و نیز نوید به وراثت صالحان (قرآن کریم، سوره ی انبیا، آیه ی 105)، این مهم را به ذهن متبادر می سازد که آن ستم دیدگان با این صالحان رابطه ای ناگسستنی دارند؛ به طوری که یا این دو گروه در هنگامه ی ظهور به یک گروه تبدیل خواهند شد یا اینکه مسئله مستضعفان چون پیروانی مؤمن به رهبرانی صالح خواهند پیوست.
به هر حال غیبت، از عدم وجود یا عدم آمادگی یکی از این دو گروه یا هر دوی آنان حکایت دارد و چنین به نظر می رسد که با مهیا شدن این دو گروه و حرکت آن ها در رکاب امام و مصلح موعود «عجل الله تعالی فرجه»، دوران غیبت به سر خواهد رسید (ر.ک. حجازی، 1408 هـ ق، صص 13ــ 15).

پیش فرض های تحلیل

جان مایه ی تحقیق در این مقاله دالّ بر آن است که سیره ی معصوم، از رسیری یکنواخت در رهبری امت اسلام حکایت دارد؛ سیریی که به مقتضای هر عصر و دوره، جلوه ای متفاوت دارد، ولی همواره بر منطقی یکسان استوار مانده اند؛ گویا نوعی برنامه ریزی بلندمدت با جلوه هایی به اقتضای هر عصر و دوره مدنظر معصومان بوده است که از اولین تا آخرین به آن وفادار مانده، پایداری ورزیده اند! و دیگر اینکه گویا در میان این همه کارکرد، مهمترین کارکرد را انتقال پیام و ابلاغ رسالت دانسته و بر آن مداومت ورزیده اند.
چنین تحلیلی مستلزم تأمل بر پیش فرض های ذیل است:
1.معصوم «علیهم السلام» هوشمندترین موجود در عالم خلقت است.
2.اقدام های معصوم «علیهم السلام» در نهایت آگاهی و پس از اندیشه کافی انجام می پذیرد.
بسیاری از اقدامات معصوم «علیهم السلام» به صورت برنامه ریزی شده و دوراندیشانه، عصرهای متوالی آینده را (از بعثت نبوی تا ظهور مهدوی) مدنظر داشته است.
به این ترتیب میان تصمیم های راهبردی و مهم معصومان، کمترین تفاوت یا تعارضی متصوّر نیست؛ به ویژه با تأمل بر اینکه صراحت قرآن بر ضرورت تبعیت از اولی الامر، با فرض احتمال اختلاف در مبانی رفتار معصومان سازگار نیست. زیرا امر به اطاعت محض از اولی الامر فقط در صورتی منطقی است که این اطاعت در امتداد اطاعت از امر پایدار خداوند متعال باشد؛ امری که چون ذات او تغییر نمی یابد و تبدیل ناپذیر است.
بنابراین باید همه ی رفتارها، و سخنان معصوم «علیهم السلام» را در یک امتداد تحلیل کرد و حتی به مثابه سخنان، رفتار، و کردار یک فرد واحد انگاشت؛ زیرا «کلهم نور واحد».
نکته ی مهم این است که خیزش نبوی از تمدن جاهلی با ابلاغ آشکار آغاز گشت و گویا تا تحقق شرایط قیام قائم موعود، همه ی رفتارها و کردارهای معصومان، در امتداد همین ابلاغ آشکار است.

ابلاغ آشکار و الزام های آن

تحلیل گفته ها و نوشته های معصومان «علیه السلام» درباره ی علت سکوت پنج ساله، علت پذیرش حکومت، صلح حسنی، قیام حسینی و حتی تحلیل شیوه های مبارزه از طریق دعا (ر.ک. صحیفه ی سجادیه، نیایش 38)، مجالس درس، مجالس مباحثه و مذاکره، و در نهایت غیبت از انظار عامه، چند نکته ی مهم را بارز می سازد:
1.معصوم «علیه السلام» هرگز از ناآگاهی مردم سود نمی جوید؛ بنابراین هرگز یاوران ناآگاه را به همراهی نمی پذیرد. در واقع قیام در رکاب معصوم هنگامی ارزشمند است که آگاهانه باشد و مرام عصمت نمی پذیرد که افرادی ناآگاهانه و کورکورانه به خیل پیروان آن ها بپیوندند.
2.رسالت اصلی معصوم ابلاغ پیام آشکار است. رفتار معصوم در برابر هر حادثه مقتضی به گونه ای است که افراد را به سوی حق هدایت نماید و از باطل برحذر دارد.
بنابراین از هر راه و از هر وسیله ای، حتی از دشمن، به طور مشروع و برای آگاه سازی عامه یا انتقال پیام به آن ها سود می جوید.
3.ممانعت و اخلال در سیر ابلاغ پیام معصومان بدترین نوع دشمنی با معصوم است؛ از این رو همواره کسانی که در مسیر پیام رسانی معصوم اخلال ایجاد می کردند، به مثابه بدترین دشمنان و اعمال آن ها به منزله ی بدترین اعمال شناسایی شده است؛ برای مثال در فتح مکه کسانی که علیه مسلمانان شمشیر کشیدند، وحشیانه جگر حمزه «ره» را به دندان کشیدند، مسلمانان را شکنجه دادند، و خون بسیاری از آنان را به گردن داشتند بخشیده می شوند، ولی مسخره کننده رسالت و سیر ابلاغ پیام به مرگ محکوم می شود؛ یا کسی که به پیامبر تهمت می زند و توهین می کند، مجال ادامه ی حیات پیدا نمی کند؛ زیرا چنین شخصی امکان ابلاغ پیام را تخطئه می کند.

اهمیت بلاغت در پیام رسانی

به نظر می رسد که این پیام رسانی الزاماتی ویژه دارد؛ الزاماتی که موجب می شوند که این پیام به درستی و به روشنی به همه ی مردم برسد؛ از این رو بلاغت و فصاحت و تسلّط بر زبان از ضرورت های اساسی آنند.
نهج البلاغه چنین روایت کرده است که ما فرمانروایان سخنیم، سخن در ما ریشه دارد و شاخه هایش بر سر ما سایه افکنده است (خطبه ی 224، ص 533). این فرمانروایی، نوعی هم خانوادگی و همنوایی را میان سبک سخنوری اهل بیت «سلام الله علیهم» سبب شده است تا حدی که گاهی تشخیص و متمایز ساختن گوینده ی سخن دشوار می شود. برای نمونه تشخیص تفاوت سبک کلام امام علی «علیه السلام» در خطبه ی شقشقیه یا خطبه ی صفین در طلیعه ی حکمرانی با خطبه ی حضرت زهرا و نیز نهج البلاغه خطبه ی 16 و 207، صص 63 ــ 61 و 499 ــ 495). همچنین شباهت سبک دعا و مناجات امام علی و امام حسین و امام سجاد و حتی شباهت شیوه های استدلال آن ها (ر.ک. مفاتیح الجنان، دعای کمیل، دعای عرفه و نیز ر.ک. صحیفه ی سجادیه)، شگفت آور است.
همگی این شواهد از تسلط فوق العاده بر زبان و قدرت بی نظیر استدلال حکایت دارد که به شکل معجزه آسایی در دوازده نسل پس از پیامبر استمرار می یابد و حتی بر اثر مجاهدت امام باقر و امام صادق «علیهم السلام»، به شاگردان و پیروانشان سرایت می کند.

استمرار مجاهدت برای ابلاغ پیامی واحد

با تدبّر عمیق در قرآن کریم ملاحظه می شود که جوهر اصلی پیام معصوم در دوره های متفاوت قبل از بعثت تا غیبت، توحید بوده است. تأکید بر مفهوم کلمه ی «لا اله الا الله» در قرآن و سیره ی عترت، این نکته را به ذهن متبادر می سازد که چرا کتابی که قرار است فرازمانی و فرامکانی باشد این همه به نفی بت و بت پرستی که ظاهراً ویژگی دوره ای خاص از حیات بشری بوده است، پرداخته است. ولی با بررسی اوضاع و احوال بشر در طی قرون و هزاره های متمادی ملاحظه می شود که شرک همواره بزرگ ترین درد و مهلک ترین بیماری روحی وی بوده است.
نهی قرآن از پرستش بت ها، اظهار انزجار پیامبران بزرگوار از پرستیده شدن و غلو در حق آنان، نهی از پرستش طاغوت و پیروی از آن و نیز توجه دادن به تجلی طاغوت در چهره های گوناگون نظیر بت، سلطان، دانشمند و حتی در یک قضاوت یا یک نظریه ی علمی و آثار و پیام های ناگوار آن برای حیات بشری، و دعوت انسان به پیروی از اولی الامر و صاحبان خرد و آرای صائب، از طریق شنیدن اقوال و گزینش بهترین آن ها، همه و همه ذهن را معطوف به این واقعیت می سازد که عصاره ی پیام در ابلاغ آشکار وحی از بعثت تا غیبت و حتی عصاره ی مفهوم نبوت، عدالت، امامت و معاد، «توحید» است؛ اصلی که اولین بار ابلیس با سرپیچی از امر خدای واحد، نقض کرد.
پیام پیامبر «صلی الله علیه و آله» جز این نبود که جهان فقط یک خالق دارد و فقط او شایسته ی پرستش است. پیام امام علی «علیه السلام» نیز جز این نبود که بدعت های شرک آمیز نفی شود و سنت های خالق یکتا در توسعه ی برابری، آزادی و عدالت برپای گردد و صلح حسنی مشروط به حفظ این حریم بود و قیام حسینی نیز همواره متوجه این معنا بود که اعتقاد واقعی به توحید، مستلزم نفی صریح طاغوت آشکار و افسارگسیخته است. به تدریج که سیطره ی طاغوت ماهیتی «نرم افزاری» به خود می گرفت، و بساط حیله و دسیسه و ریا آراسته می شد، شکل مبارزه نیز از میدان رزم آشکار به مناجات ها و کلاس های درس و بحث کشیده می شد تا اینکه بر اثر مجاهدت دوازده نسل پیاپی امامان و یاران آن ها، مبانی نظری توحید و لوازم آن از ولایت تا معاد پی ریزی شد.
ظاهراً این آن چیزی بود که در این سیر تکاملی بر عهده ی امام گذارده شده بود و مابقی چیزی است که باید امت بر عهده گیرد! آن گونه که خود را مهیا و شایسته پیروی از معصوم سازد.
اما نکته ی مهم این است که این سیر تکاملی در ورای آموخته ها و یادگیری های یک نسل هدایت می شود؛ پس باید سیستمی یادگیرنده و هویت بخش طراحی شود که قابلیت انتقال معانی و آموخته ها را داشته باشد.
به نظر می رسد که آغاز این حرکت با نماد کتاب التزام و رهبران اولی الامر بر تفسیر آن و اصرار بر این معنی، پرده از این راز برمی دارد که این سیر اصلاحی ماهیتاً سیری زبان شناختی است. این اصلاحات با سیر در زبان آغاز گشته و استمرار یافته است و تحولی فرهنگی را رصد می کند که مقصد آن تحقق شهر عدل صالحان است.
در اینجا مفهوم شهر، مفهومی در التزام با تمدن و فرهنگ است؛ زیرا توسعه ی برج و بارو بدون فرهنگ و زبان، فقط به ایجاد مجموعه ای ساختمان می انجامد و شهر به وجود نمی آورد.
قابل تأمل است که در میان نمادهای این دوره های پیاپی، مهم ترین و پایدارترین نمادها، نمادهای زبانی بوده اند؛ نمادهایی که گاه به صورت مکتوب و گاه به صورت شفاهی به جامعه ی بشری ارائه می شدند و بلوغ تدریجی آن را سبب می شدند.

نتیجه ی بحث ــ رابطه ی انتظار با تحول در ساحت زبان و بلوغ عامه

در امتداد نمادهای بعثت نبوی، حکومت علوی، صلح حسنی، قیام حسینی، مناجات امام سجاد و دروس و مباحثات امام باقر، امام صادق و سایر ائمه ی اطهار «علیهم السلام» به نظر می رسد که نمادهای عصر ظهور باید از تکامل یافتگی بیشتری برخوردار باشند.
برای مثال، ساخت زبان مورد استفاده باید از قوّتی فوق تصور مردم دوره های پیشین برخوردار باشد؛ ساختی که بتواند عمیق ترین معانی مورد نظر خلقت را به اذهان بشر متبادر سازد و مقاصد حقیقی معصوم را در معرض فهم عامه قرار دهد. با تأمل بر سیر ابلاغ پیام از بعثت تا غیبت ملاحظه می شود که شکل مبارزه به تدریج از میدان جنگ به عرصه های بحث و مجادله ی علمی کشانیده شد و جهاد در عرصه های علمی نیز همانند جهاد در میدان رزم مورد توجه پیروان اهل بیت قرار گرفت. البته این به معنی نفی ضرورت انسجامی نظامی و اقتدار سپاهیان در دوره های آینده نیست؛ اما به نظر می رسد که آنچه باید اتفاق بیفتد، چیزی در ورای این ظواهر (هر چند مهم و اجتناب ناپذیر) است. این سیر، سیری معرفتی بوده است که با انزال کتاب وحی آغاز شده و با ابلاغ رسالت استمرار یافته است. این سیر معرفتی بر ساختی از زبان حمل شده که به تدریج تحول ایجاد کرده و خود تحول یافته است. ناگزیر این معرفت ممزوج با زبان حمل کننده ی آن است که باید بلوغی متفاوت با قبل را حدّاقل برای بخش عمده ای از عامه به ارمغان آورد؛ عامه ای که به تعبیر امام علی، ستون دین تلقی می شوند (ر.ک. نامه ی 53 نهج البلاغه) و باید در صحنه ی مقابله ی حق و باطل در گستره ی تاریخ، مهم ترین تأثیر را بر عهده گیرند.
ماحصل بحث اینکه عصاره ی پیام معصومان در فرازهای تعیین کننده ی تاریخ آن است که برای اعتلای کلمه ی «لا اله الا الله» در عالم هستی و تجلی آن در اقتدا به ولایت اولی الامر، جامعه ای با بلوغی بیش از این لازم است. سخن گفتن در چاه، یاری خواستن در میان انبوه دشمنان، و نکوهش سکوت در برابر ستم و تهییج برای مقابله با ستم حتی در لابلای مضامین عارفانه ی دعا و مناجات (ر.ک. صحیفه ی سجادیه، نیایش 47، فراز 132) و مجالس درس و بحث، و نیز غیبت در انظار عامه، همه بر لزوم افزایش بلوغ جامعه ی بشری تأکید دارند.
جالب آنکه نماز امام زمان « بر ضرورت تکرار صدباره ی آیه ی شریفه ی «ایاک نعبد و ایاک نستعین» تأکید کرده است. شاید این تأکید، بر رمزگشایی از رابطه ی عبودیت با جهاد و آمادگی قیام برای تحقق کلمه ی «لا اله الا الله» بر ارکان هستی جامعه ی انسانی، دلالت داشته باشد. مفهومی که به طور ضمنی جبر و تفویض را نفی می کند، ضرورت اختیار برای طلب خیر به دست عامه ی متوکل را هشدار می دهد؛ به این ترتیب این تأکید جلوه ای از تفسیر آیه ی شریفه ی 11 از سوره ی رعد تلقی می شود.
استفاده ی معصوم از زبان نیز به مثابه ابزاری همگانی، که مورد احتکار و مورد طبقاتی شدن نیست و در دسترس همگان قرار دارد، بسیار تأمل برانگیز است. تحول زبان ساخت اندیشه را دگرگون می سازد و تحول در آن را سبب می شود و به تحول در رفتار و کردار منجر می شود تا مردم متحول شوند و روزگاری را دریابند که خداوند وضع آنان را متحول سازد و به انتظار و سرگردانی امت پایان دهد.
کتابنامه:
قرآن کریم (1367). ترجمه ی عبدالمحمد آیتی. سروش، واحد احیای هنرهای اسلامی.
نهج البلاغه امیرالمؤمنین علی «علیه السلام» (1377). گردآوری سید شریف رضی، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی و بنیاد نهج البلاغه.
نهج البلاغه، ترجمه ی سید جعفر شهیدی. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
صحیفه ی سجادیه ی امام زین العابدین «علیه السلام» (1382). ترجمه ی محمد مهدی رضایی. نشر جمال.
مفاتیح الجنان (1369). ترجمه ی مهدی الهی قمشه ای. مرکز نشر فرهنگی رجاء با همکاری مؤسسه ی جهانی خدمات اسلامی.
پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله» (1379). متن کامل خطبه ی پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله در غدیر خم». ثارالله.
حضرت زهرا «سلام الله علیها» (1379). متن کامل خطبه ی حضرت زهرا «سلام الله علیها». ترجمه ی سید جلیل سید ابراهیمی. ثارالله.
ابوالخیر، علی (1384). علی (ع) پیشوای روشنگر. ترجمه ی سید حمید طبیبیان. پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ــ مرکز تحقیقات امام علی «علیه السلام».
پورعزت، علی اصغر (1382). طراحی سیستم خط مشی گذاری برای تحقق عدالت اجتماعی، بر مبنای مدل حکومت حق مدار علوی در نهج البلاغه. رساله ی دکتری دانشکده ی علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس.
حجازی، سید جمال الدین (1408 هجری قمری). پیام امام زمان «علیه السلام» و… مؤسسه ی الغدیر.
زرگری نژاد، غلامحسین (1383). نهضت امام حسین و قیام کربلا. مرکز تحقیق و توسعه ی علوم انسانی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها.
طباطبایی، سید محمد حسین (1363). و تفکر در قرآن. مؤسسه ی دین و دانش.

پی نوشت ها :

1. استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه تهران.

منبع: پور عزت؛ علی اصغر، [بی تا]، عاشورا، انقلاب، انتظار (مجموعه مقالات دومین گنگره سراسری عاشورا پژوهی) جلد اول، [بی جا]، [بی نا].

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد