بازخوانی وقفنامة کهن از امامزاده باب المراد و کارکرد اجتماعی آن
علیرضا محلوجی(2)
چکیده:
از امامزاده گان والا مقامی که پیشینة نوربخشی او در درازنای تاریخ کهن این مرز و بوم به سده های نخست اسلامی می رسد و در همة زمانهاـ با اوج و فرودی که داشتهـ همواره در کانون توجه عالمان بزرگ دینی و دولتمردان دوره های مختلف بوده، حضرت قاسم بن امام علی النقی علیهما السلام ، شهره به باب المراد است که بقعه و بارگاه وی در بیدگل (شهرستان آران و بیدگل) واقع در نواحی شمالی استان اصفهان قرار داشته است و محط رحال ارباب حاجت بوده و هست. بهویژه در دهه های اخیر به صورت کانونی فعال در راستای گسترش فرهنگ اهل بیت علیهم السلام، محل توجه عارف و عامی است.
وقفنامه ای که در سال 1303 هجری قمری توسط یکی از روحانیان منطقه، «مرحوم آخوند ملانصرالله واقعهخوان مختصآبادی بیدگلی» تنظیم گشته و به امضا و تأیید عالمان و فقیهان بزرگ آن زمان رسیده است و از پس بیش از یکصد و سی سال از صدور آن به همت اولیای محترم اوقاف منطقه، غبار ایام از چهرة حقوقی و قانونی آن زدوده شد و این بقعة مبارکهـ تا حدود زیادی به حقوق فراموش شده و از دست رفتةخود دست یافت. اسناد مربوط به این وقفنامه در پایان نوشتة حاضر،برای ملاحظه و تأمل پژوهشگران عرصة وقف به استحضار میرسد.
کلیدواژهها: امامزاده قاسم بن علی(ع)، ملانصرالله واقعهخوان، وقف، تحجیر، دیمکاری.
مقدمه
درونمایه و بهانة اصلی آغاز و انجام این نوشته، بازخوانی اسنادی نویافته از وقفنامة یکی از امامزادگان بزرگوار مدفون در بیدگل، «شهرستان آران و بیدگل» جناب امامزاده قاسم بن امام علی النقی علیهماالسلام مشهور به باب المراد است که برابر تذکره ها و اسناد موجود در سدة سوم هجری با امری ولایی، پای مبارکش بدین سامان باز شده و پس از برهة کوتاهی به دست شقاوتپیشگانی به شهادت رسیده است و در همین سرزمین، روی در نقاب خاک کشیده است
برابر اسناد تاریخی از زمانهای بسیار دور که جستن حدود آن چندان آسان نیست، گسترهای از کویر مرکزی ایران، شامل شهرستانهای قم و کاشان و مناطق وسیعی از پیرامون آنهاـ که بخشی درخور از سرزمین جبل و عراق عجم را در بر می گیرد (ناصر الشریعه، 101:1383)، پیش از پیدایش قم و کاشان و مانند آن با نام «چهل حصاران» (ارباب بیتا: 26) شهره بوده است؛ عنوان یاد شده شاید بدین دلیل بوده باشد که در این گسترة پهناور در آغازه های ناشناختة آن قلعهها و حصارهای فراوانی وجود داشته است (ارباب، بیتا : 18 و فقیهی، 1378: 96) و فاقد صورتهای شهری محصور به معنای مصطلح آن در قدیم بوده است و پس از اشتهار قهری یا قراردادی این عنوان در سدههای پیش از ظهور اسلام، شهرهایی مانند قم و کاشان در گوشههایی از آن دشت گسترده چشم گشوده اند و در عین حال، عنوان مزبور پای خود را به دوران اسلامی نیز باز کرد ، حتی به سده های نخست تاریخ اسلام راه یافته است (کچوئی قمی، 1381: 2/212) و بدین منوال نام کسانی نیز با همین عنوان و انتساب در منابع تاریخی و تذکره ها دیده می شود مانند سعید و علی فرزندان قوامالدین چهل حصاری که بنا به نقلها از زمینهسازان هجرت جناب سلطانعلی بن امام محمد باقر علیهما السلام بدین سامان بوده اند (مدنی کاشان،20:1343).
نکتة یاد شده از این نظر قابل توجه است که عنوان «چهل حصاران» در تذکرهها و مشجرات سادات و امامزادگان این دیار با بسامدی در خور، دیده می شود. از نواحی نام برده شده در دل چهل حصاران از محدودة معموره ای به نام بیدگل و به گویش کهن آن «ویگل» یاد شده است (وصاف بیدگلی 1310 هـ . ق:14). باید دانست که به گزارش اسناد تاریخی، پیشینة پیدایی بیدگل همچون دو همسایة پرآوازة آنـ آران و نوشآبادـ از بنای شهر کاشان آن سوتر می رود. (ملک المورخین،24:1378-23).
ب) شهرستان آران و بیدگل در حاشیة جنوب غربی کویر مرکزی ایران و بخش وسیعی از دشت آبرفتی حوزة جنوبی دریاچة نمک در حاشیة غربی کویر مرکزی دیده گشوده است (سلمانی آرانی، 9:1377). در قسمتهای شرقی و شمالی این شهرستان، تپه های ماسه ای به صورت نواری دهشتانگیز به طول یکصد و بیست کیلومتر و عرض متوسط بیست و پنج کیلومتر و ارتفاع هشتصد تا هزار مترـ معروف به بندریگـ کشیده شده است (نیکاندیش،1388: 26-25) که از روزگاران کهن تا بدین زمان همواره به صورت تهدیدی جانکاه، مردم، بناها، مزارع و آبادیهای مجاور خود را دچار آسیبها و زیانهای جدّی می کرده و زمینهساز دگرگونی های قهری در بافت شهری و سرزمینی و جمعیتی منطقه می شده است. بدین روی می توان انتظار داشت که آبادی ها و بقاع فراوانی در طول تاریخ دیرپای این دیار، دستخوش آسیبها و دگرگونیهای ویرانگر شده باشد.
پس از فراغ از فرض آبادانی و مسکونی بودن مناطقی چون کاشان و آران و بیدگل در سدههای آغازین تاریخ اسلام، آنچه در پیوند با موضع نوشتة پیش رو مهم می نماید، یافتن پاسخی روشن بدین پرسش است که حضور جدّی دوستداران اهل بیت پیامبر(ص) در گسترة چهل حصارانـ که قم و کاشان و آران و بیدگل و… از دل آن سر برآورده اندـ به چه مقطع زمانی در تاریخ اسلام باز می گردد؟
برابر آنچه از آثار رجالی و تراجم بزرگان دین برمی آید، وجود رگه هایی از حضور اشخاص یا جریانهای ولائی را میتوان در سده های نخست اسلامی در این منطقه، محتمل دانست، از فرض گرایش شیعی نخستین فاتح کاشان در دورة اسلامیـ عروة بن زیدـ در زمان خلیفة دوم بنا به گزارش نه چندان موثق الفتوح (کوفی،1386: 255-254) که بگذریم، نام یزدویه فرزند ماهویه وثّاب کاشانی شاگرد وخادم ابن عباس و فرزند او یحیی بن وثاب، پیشوای بزرگ قرائت در سدة نخست هجری، در آثار رجالی و تاریخی دیده می شود. در سده های پس از آن از بزرگانی چون«عیسی بن عمرو» کاشانی از اصحاب امام صادق علیه السلام و علی بن محمد بن شیرة کاشانی از یاران امام هادی علیه السلام در سدة سوم هجری، در رجال و تراجم یاد می شود. همچنین دیگر بزرگانی که جسته گریخته با نام و انتساب به کاشان در آثار به چشم می-خورند (صادقی، 1386: 112-68).
از موارد یاد شده می توان بدین تصور نزدیک شد که کاشان و نواحی آن در همان سده های نخست اسلامی با ظهور و حضور چهره هایی با شناسة ولای اهل بیت پیامبر(ص) چندان بیگانه نبوده است. وجود برخی از دلدادگان به خاندان رسالت با انتساب به شهر کاشان و ظهور آنان از این سامان، در کنار همسایگی با مردم قم -که برابر اسناد تاریخی در ربع اخیرسده نخست هجری پذیرای تشیع شده اند- و عواملی از این دست، گسترش فرهنگ ولایی را با شتابی طبیعی در سدههای بعد برای این سامان رقم زد و به هر روی، دلایل گسترش تشیع در سدة چهارم هجری در قم و کاشان و نواحی آن چندان فراوان است که هیچگونه درنگ و دودلی را برنمی تابد.
در دانش انساب چنین مقرر است که هر گاه چهرة برجستهای در یک سلسله ظهور یابد، نسلهای پس از او حتی تا چندین طبقه، خود را به وی منسوب داشته، واسطهها را نادیده می انگارند، بدین روی انتساب نوادگان به اجداد و حذف پدر و جدّ، امری بسیار رایج بوده و هست؛ فی المثل علی بن بابویه قمی پدر شیخ صدوق (ره) در واقع، علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی است. واقعیت یاد شده به مثابة سنتی جاری در تاریخ، دارای نمودها و نمونههای فراوان است که در شناخت افراد و طبقات نباید از نگاه تیز پژوهشگران دور بماند. پیداست که امامان بزرگوار شیعه فارغ از ایمان و باور قداستمدار ما شیعیانـ که همه را حجت پاک خداوند و دارای مقام والای عصمت میشناسیمـ همگی از چهرههای برجسته و سرشناس در تاریخ اسلام بودهاند و در نگاه دوست و دشمن، همواره در اوج هیمنه و شکوه و شخصیت ممتاز قرار داشته اند؛ این امر به طبیعت حال در فضاهایی که پردة سیاه و سنگین تقیّه بر زبان و رفتار مردم سایه نیفکنده بوده، موجب شده است که فرزندان به واسطه و نوادگان آن بزرگواران، خود را فرزندان امام علیه السلام بدانند و مردم ولایتمدار هم بدون هیچگونه دشواری آن را برتابند و بپذیرند و رواج دهند. بدین روی احتمال حذف واسطهها در درازمدت، زمینهساز ابهاماتی در محاکمات تاریخی نسبت بدان بزرگواران گشته است. تیرگی و ابهام محتمل در انتساب سادات و امامزادگان مدفون در گوشة بلاد اسلامی، بیشتر بدین زمینه باز می گردد و کمتر عامل دیگری را می توان در پیدایی چنین غبارهایی دخیل دانست تا به حدّی که تصور ساختگی بودن بقعه ها و مزارات متبرکه در گفتمان ولایی کمتر توجیهپذیر است. بدیهی است آنگاه که نقلهای سینه به سینه و تاریخ شفاهی اقوام، دستمایة گردآوری شجرهنامه ها و تذکرهها به خامة تذکرهنویسان میشود، هر امامزاده و سید بزرگواری به واسطهیابی واسطه برابر ملاکهای پیشگفته بر پایة همان سنت تاریخ شفاهی بدون انگیزه های دنیایی و انحرافی، سلالة پیامبر(ص) خوانده می شود و هر کدام به نوبة خود پناه بیپناهان می گردند و بر همان اساس به یکی از امامان شیعه منسوب می گردند و به تدریج در شعاع باطن نورانی آن سلاله های پاک و گره گشایی های آنان از دردمندی های ارباب حاجت، جانهای مشتاق به سویشان پر کشید و اقبال فزایندة مردم در درازنای زمان، هاله ای از قداست و نور برگرداگرد نام و حریم و بقعه های آنان افشاند و با جذبههای روحانی، حرمت روزافزون حریم آن ارواح پاک را موجب گشت و به تعبیر بزرگی: قبورشان محلّ نزول رحمت و برکات و ملاذ درماندگان شد.(خراسانی،218:1388)
تأسیس و بنای گورستانها و مقابر شیعیان و تیمّن جستن مردم به دفن در جوار بقاع متبرکة امامزادگان به صورت طبیعی، آن مراکز را در کانون توجه عالمان و مبلّغان دینی قرارداد به حدّی که آن مشاهد را به صورت سنتی و طبیعیـ نه مصنوعی و تحمیلیـ به عنوان قطب فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی و دینی، محل توجه مستقیم عارف و عامی ساخت.
یکی از سادات گرانقدر و امامزادگان بزرگوار، جناب امامزاده قاسم بن امام علی النقی مشهور به باب المراد و مدفون در بیدگل (تشکری،105:1348) شهرستان آران و بیدگل است که برابر اسناد موجود و گزارشهای تاریخی از زمانهای بسیار دور دارای شأن و شوکتی عظیم در نگاه مردم منطقه بوده و هست. بر اساس گزارش تذکرة موجود از آن حضرت، پس از شهادت وی به دست اشقیا و دفن او توسط خادم وفادارش خواجه معین الدین و شماری از ساداتِ جان به دربرده از ستم شقاوتپیشگان، بنای محقّری بر مزار آن بزرگوار ساخته شد. اینکه از میانة سدة سوم هجریـ زمان شهادت آن بزرگوارـ تا زمان سلطنت شاه عباس صفوی (1038 -996 هـ . ق)بیش از هفتصد سال در امواج حوادث روزگاران به سان هزاران مورد مشابه دیگر بر این مزار و بنای محقر چه گذشته است، کسی چیزی نمیداند.
برابر گزارش تذکره ها بیش از چهارصد سال پیش، بر اثر ظهور کرامتی از سوی این امامزاده، خواجه علی نامی ازخادمان دستگاه سلطنت به امر خواهر شاه عباس، ظرف مدّت نه ماه، عمارتی دلگشا و طربانگیز بر مزار آن حضرت استوار ساخت که بیش از دو قرن و نیم در برابر طوفانهای سهمگین شنهای کویری، ثابت و پابرجا پذیرای درماندگان و راه گمکردگان بود. ملک زاده خاتون علاوه بر بنای این عمارت، مزرعة مجاور آن موسوم به ایوبآباد را خرید و نیمی از آب و اراضی آن را جهت هزینههای جاری امامزاده وعزاداری سالارشهیدان درآن جا وقف کرد. (3)
مرحوم ملاغلامرضا آرانی از عالمان بزرگ آن سامان «م 1265هـ . ق » (تشکری،22:1374) در رسالة هلالیه خود که آن را به سال 1242 هـ . ق ـ بیش از یکصد و هشتادسال پیشـ به پایان رسانیده، در بیان وضعیت این بنا و بقعة مبارکه و نسبت جایگاه آن با مزرعة موقوفه ایوبآباد نوشته است: … روزی بود که این زیارت سر راه مردم بود و از اینجا تردد می نمودند و این زیارت در وسط این مزرعه بود که الحال ریگ گرفته است (آرانی، 1379: 88).
گویا بخشی از اراضی بخش شرقی امامزاده که جزئی از مزرعة مزبور بوده، سالها پیش از آن تاریخ، بر اثر ریگگرفتگی متروکه شده بود و بقعه و بارگاه امامزاده، دور از محدودة تعریف شدة مزرعه در زمان ملا غلامرضا و حتی دورتر از حاشیة مزرعه قرار گرفته بوده است. می توان تصور کرد که نزدیک به سه دهه پس از آن تاریخ در حدود سالهای 1269 یا 1270 هـ . ق با هجوم متوالی و بیامان ریگهای کویری بر سر آن عمارت چه آمده باشد. یکی از نویسندگان کاشان در سدة چهاردهم که کتابش را در سال 1338 هـ . ق به پایان برده، در ترسیم وضعیت همان سال آورده است: در راه آران و بیدگل، امامزاده ای میباشد معروف به امامزاده قاسم(ع) و بنای مرمت امامزاده از هفتاد سال قبل است (یعنی حدود سالهای 70- 1269 هـ . ق) سابقاً اطراف امامزاده خیلی آباد و صاحب ابنیه بوده که تمامش زیر ریگ پنهان شده، چندی قبل کاوشی نمودند و عمارت سفید کرده پدیدار شد، آثار قدیمه در آن موجود است (ملک المورخین،23:1378).
در حدودهمان زمان ها مردی از ذاکران سید الشهدا علیه السلام و از ارباب عمائم، دامن به کمر زده برای تعمیر و بازسازی امامزاده بازو می گشاید و از قاطبة عالمان و فرهیختگان و عامة دوستداران اهل بیت پیامبر(ص) برای این امر که در نگاه او بسیار خطیر و ضروری می نموده است،مدد می جوید؛ این مرد مرحوم آخوند ملانصرالله(4) واقعهخوان(5) بیدگلی مختصآبادی است؛ وی که خانه اش در محلة مختصآباد بیدگل بوده، با شخصیت اجتماعی سرشناس و مورد قبول عالمان دین و مردم آن دیار به مدد و همیاری همة برجستگان منطقه، بار مسئولیت بازسازی و مرمت بقعه را بر عهده می گیرد و دست به کار می شود. از آن مقطع تاریخی، سندی گویا مشتمل بر مهرها و توصیه های شمار فراوانی از عالمان و فقیهان و فرهیختگان محلّی و شهری مبنی بر لزوم مشارکت عمومی در جهت احیای آثار فرسودة بقعة مبارکة موجود است. در آن سند آمده است: بقعة شریفة امامزادة لازم التعظیم حضرت شاهزاده قاسم که از سلالة طیبین و فرزند عاشر الائمة المعصومین(ع) است، واقعه در حدود آران و بیدگل به واسطة مجاورت ریگ، آثار و علاماتش منطمس و بنا و عمارتش مندرس شده به حدّی که بالای بام مرقد مطهر، تلّ ریگ فراهم آمده و صحن و روضه و ایوان پرشده و همة عمارتش ویران گشته بود. در این زمان سعادت اقتران به سعی و اهتمام جناب محامد آداب، محاسن اکتساب، دیانت انتساب سعادت نصاب، آخوند ملانصرالله و همّت اهالی قریتین از رعایا و کسبه و غیرهم به ازدحام جمع مؤمنین،اماکن بقعة شریفه و حوضخانة آن را از ریگ خالی نموده و مسافت معتبر به کنار برده و آنچه مقدورشان بوده در تعمیر آن کمک نمودند و چون دیگر کسی پیدا نمی-شود که متصدی اتمام تعمیرات آن شود، به قسمی که بعد از این محفوظ باشد و محتاج به کشیدن دیوار معتبری در اطراف که پیش آمدن ریگ را مانع و حائل باشد و موقوفاتی هم ندارد که صرف این مخارج شود و چنانچه ناتمام بماند، آنچه زحماتی که متحمل شده اند به هدر خواهد رفت، لهذا استدعا از حضرات اهالی قریتین از جماعت علمای اعلام و فضلای کرام و مؤمنین با احترام آن است که تصدیق این فقرات را در فوق و حواشی این ورقه مرقوم و مختوم فرمایند تا به نظر اهل خیر و صلاح و مؤمنین اثنی عشر از اهل بلدة دارالمؤمنین کاشان و غیره رسیده بلکه خیّرین و متدیّنین آن دیار و خلّص محبّین ائمه اطهار در این باب، حمایت و رعایتی نموده این مهم انجامپذیر گردد.
در صدر و حواشی این سند، بزرگانی ضمن تأیید محتوای آن، مردم را به احیای این بقعه تشویق و توصیه کرده اند؛ از جمله در این سند، آثار مهر و تأیید مرحوم ملامحمد رضا مجتهد بیدگلی و ملا محمدجعفر بیدگلی و میرزا عبدالباقی طباطبایی و آقا ملامحمود بیدگلی و کثیری از علما و فضلای سرشناس آن زمان به چشم می خورد.
به نظر می رسد آن درخواست و این تأکیدها و توصیهها در کنار همّت و پیگیری مرحوم آخوند ملانصرالله، سرانجام اثر خود را گذاشت و بقعة متبرکة امامزاده از زیر تودههای شن بیرون آمد و قسمتهای تخریب شده مورد مرمّت و بازسازی قرار گرفت و آن دیوار معتبری که لازم می نمود و در آن درخواست مورد اشاره قرار گرفته بود، به سان قلعهای استوار گرداگرد بقعه کشیده شد؛ قلعه ای که به رغم مصالح ابتداییـ خشت و گلـ بیش از یکصد سال، بارگاه و بناهای پیرامون آن را از هجوم و تخریب ریگهای روان کویر نگهداری کرد.
مرحوم میرزا محمدرضا وصّاف بیدگلی، شاعر، ادیب و نویسندة سدة گذشته (م 1330 هـ . ق) در رسالة چراغان که آن را در تاریخ و جغرافیای بیدگل به سال 1310 هـ . ق نوشته، آورده است: … امامزادة عظیم الشأن حضرت شاهزاده قاسم از اولاد حضرت امام علی النقی علیه السلام است که تخمیناً دو هزار و هفتصد قدم از دروازة مختصآباد دور است. بقعه و بارگاه و ایوان و گنبد خوبی دارد ولی گنبدش آجری است که به سبب اینکه اطرافش ریگزار است، حصار محکمی در اطراف آن کشیدهاند که ریگ داخل صحن و ایوان نشود. حوضخانة بسیار خوبی در خارج آن حصار دارد. (6) شرح حالات این امامزاده نیز در تذکره علیحده ضبط شده، چند شبانهروز آب مزرعة ایوبآباد که الان در تصرّف مالکین آن است، در آن تذکره وقف بر بقعة آن بزرگوار است و مردم این قریه به کرامت این امامزاده نیز عقیدت کلی دارند، چنانکه در این وبای امسال هر که پناه به آن بزرگوار برد، از آفت وبا مصون ماند، لهذا در هنگامة وبا قریب به صدخانه وار در جوار آن بزرگوار به سر می بردند. در این ایام، چهار نجّار برای ساختن ضریح در آن بقعه کار می کنند. (7) متولی و خادم این دو امامزاده، ملامحمود خلف مرحوم ملا نصرالله مختصآبادی است (وصاف بیدگلی، 1310 هـ . ق :21-20).
مرحوم آخوند ملانصرالله واقعهخوان مختصآبادی بیدگلی، پس از آسودگی خاطر از تخلیة آثار بقعة شریفه و بناهای اطراف آن از شنهای مهاجم کویری و ریگهای روان و ترمیم خرابی ها و استوارسازی قلعه بر گرداگرد آنها به اندیشة پشتوانه ای برای نگهداری این بنا و هزینههای جاری امامزاده می افتد. شاید نخستین فکری که به ذهنش می رسد، استفادة بهینه از اراضی پیرامون امامزاده با کارکردهای رایج و رسوم آن زمان است از قبیل دیمکاری و حفاری برای کشف عتیقهجات و زیرخاکی و هیزمچینی و مانند آن. بدین روی، دامن همت به کمر زده با وسائل ابتدایی آن دوران، مساحت عظیمی از اراضی اطراف امامزاده را احیا و تحجیر و حدگذاری می کند و پس از این کار، تمامی آن را به صورت شرعی، وقف بر بقعة مبارکه می نماید و مردم نیز بر این واقعیت گردن می نهند و از آن پس، برای استفاده های یاد شده از آن اراضی، اقدام به عقد قرارداد اجاره با جناب ملا نصرالله می کنند. دهها سال پس از این جریان، زمانی که آن مرحوم احساس پیری و نزدیکی اجل میکند، بدین فکر میافتد که انجام آن وقف را به استحضار عالمان بلد رسانده، از آنها کسب تکلیف کند. از این واقعة اخیر سندی در دست است که هم اراضی موقوفه را با حدود مشخصه نشان می-دهد و هم واقف و هم مورد مصرف (8)عوائد وقف وهم تأیید عالمان بلد را. تاریخ تأیید علما، 21 محرم الحرام 1303 قمری است؛ سالی که در میانه یا اواخر آن، ملانصرالله از این دیار خاکی رخت به خانة ابدی می کشد. پس از رحلت ، فرزند بیست و سه سالة او موسوم به ملامحمود، ادامة فعالیتهای پدر را پی گرفته، با درخواستهایی از عالمان و فقیهان شهر مانند آیت الله آخوند ملا حبیبالله شریف کاشانی (متوفی 1340 هـ . ق) و آیت الله میرزا فخرالدین نراقی (متوفی 1325 هـ . ق) و آیت الله ملامحمدعلی آرانی (م 1327 هـ . ق) و دیگر عالمان برجستة آن زمان، در صدد استجازه و کسب تکلیف شرعی برمیآید که همگی وی را برای تصدّی امور امامزاده و موقوفات مربوط مجاز می دانند.
متن نخستین سندی که نسبت به جریان وقف اراضی پیرامون امامزاده توسط مرحوم ملانصرالله به دست آمده است:
نکته: نام آن عالم و فقیهی که بنا بوده مخاطب درخواست باشد، در متن مکتوبه نیست. گویا درخواستکننده بنا داشته متن عامی با رونوشتهای متعدد تهیه کرده هر کدام را جهت استجازه به یکی از عالمان تقدیم دارد. بدین روی از آوردن مخاطبهای خاص خودداری کرده است؛البته در پاسخ، نام و مشخصات مخاطب خود به خود روشن می شده است؛ اینکه ملانصرالله موفق شده است رونوشتهایی تهیه کرده و به دیگر عالمان تقدیم دارد و پاسخ دریافت دارد ما را از آن هیچگونه آگاهی نیست. اما متن سند:
سیدنا و مفیدنا سلمکم الله: کمترین، چند سال قبل که به خدمتکاری بقعة متبرکة امامزاده شاهزاده قاسم، جعلنی الله فداه که واقع است به قرب قریتین آران و بیدگل، سرافراز گردیدم، اراضی و تلال واقعه در اطراف و جوانب بقعة طیبة را که محدود است از طرف شرقی به دیوار جدید البناء مزرعة ایوبآباد و جنوباً به برج دوم راه کاشان و شمالاً به تربت منوّرة مطهرة شاهزاده هادی علیه السلام و غرباً به مزرعة صدر، از برای بقعة شاهزاده قاسم تحجیر و احیا نمودم و همه ساله حشیش و هیزم این عرصه را به حمّامی و غیره می-فروشم و وجه و بهای آن را به مصرف خرج بنّایی و لوازم بقعة مبارکه می رسانم. مستدعی از بندگان عالی آنکه حکم مملوکیت این عرصة محدودة مرقومه را از جهت بقعة متبرکه مشارالیها در صدر عریضه مرقوم و مختوم فرمایید و تولیت آن را به کمترین مفوّض دارید که تولیةً در آن تصرف نمایم و کسی بی اذن و رخصتِ کمترین در آن تصرف ننماید و بر وفق شرع و غبطة امامزاده در آن عمل شود، اجرکم علی الله و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. ایام افادت مستدام باد. بربّ العباد.
مخاطب نامه که با مهر محمدرضا بن محمدعلی در صدر آن مشخص شده است، منطبق می شود با مرحوم آیت الله ملا محمدرضا مجتهد الزمان بیدگلی متوفی قبل از 1310 هـ . ق (وصاف بیدگلی، 1310 هـ . ق: 68) وی در پاسخ درخواست فوق مرقوم داشتهاند: بسم الله الرحمن الرحیم
بلی نظر به لیاقت و شایستگی سائل، اعنی آخوند ملانصرالله، راثی جناب سیدالشهدا علیه السلام از برای خدمتکاری بقعة متبرکه و کمال سعی و اهتمام ایشان در مرّمت و تعمیر آن، اینجانب تولیت این اراضی را که به جهت امامزاده قرار داده یا به دیگران اجاره داده یا تصرفی دیگر در آنها کرده، از جانب وقف به ایشان واگذاردم که همه ساله هر چه از آن اراضی عاید شود، حق العمل خود را وضع نموده، تتمه را صرف بقعة شریفة مرقومه نماید. پس باید کمال دقت و سعی در کشتن و آباد کردن هر چه قابل زراعت است از اراضی مرقومه بنماید و به دیگران اجاره بدهد هر چه را که به هم رسد به زراعت آن بناءً علی هذا دیگری را نمی-رسد که بدون اذن و رضای او تصرف در این اراضی بکند و هر که بخواهد تصرف کند، از او اجاره کند و اجرت او را بدهد. حرره الخاطی فی 21 محرم الحرام من شهور سنة 1303 محمدرضا بن محمدعلی.
این سند ارزشمند که امروز بیش از یکصد و سی سال از کتابت آن می گذرد، پس از ظهور از زاویة خمول و فراموشی، مسئولان اوقاف منطقه را به جنب و جوشی جدّی و بیامان فرا خواند تا مگر در حدّ مقدور، حقوق از دست رفتة امامزاده را بدان باز گردانند و البته تا حدّ زیادی به توفیق الهی و همکاری دیگر نهادها تلاشها مؤثر افتاد و بخش قابل توجهی از اراضی موضوع وقفنامه به امامزاده بازگشت.
سند دوم: پس از رحلت مرحوم ملانصرالله در فاصلة میان رمضان و ذیحجة همان سال 1303، فرزند جوان او موسوم به ملامحمود که از آغاز همراه پدر، شاهد و پیگیر مسائل بود، تقاضا و استجازه ای را بر اساس سند پیشین تنظیم و تقدیم حضور عالمان بلد می کند. برابر این سند که سوادِ برابر اصل شدة آن با تأیید و توشیح بزرگان زمان در دست است، مرحوم ملامحمود از عالمان خواسته است تولیت او را پس از والد نسبت به امور امامزاده و اراضی وقفی و مسائل مرتبط با آن به رسمیت شناخته، بر آن مهر تأیید زنند. در این سند که به توشیح بزرگانی چون ملا محمدرضا مجتهد الزمان بیدگلی و ملا حبیبالله شریف و حاج میرزا فخرالدین نراقی و ملا محمدعلی آرانی رسیده، آمده است: نظر به شایستگی سائل از برای عمل مرقوم، اینجانب او را به جای مرحوم والد او قرار دادم که به لوازم خدمت و تولیت وجوهات مرجوعه به این بقعة متبرکه بعد از وضع مؤونه زحمت خود عمل نماید، هرچه از اراضی محیاة به جهت این بقعة شریف است و موقوفات آن مصرف نموده، تمام آنها را صرف بقعه نماید و در همه حال، خدا را حاضر و ناظر بداند، به لوازم غبطه آن عمل نماید و کان ذلک فی هفدهم ذی الحجةسنة 1303 .
نمونه سند اجارة زمین. در میان اسناد موجود نمونه هایی دیده می شود که مرحوم ملانصرالله بر اساس اختیارات موضوع اسناد پیشگفته، بخشهایی از اراضی مرقومه را به افرادی از اهل قریه جهت کشاورزی و دیمکاری برای یک یا چند سال زراعی با شرایط خاص اجاره می داده و عواید آن را به مصرف بنّایی، روشنایی و عزاداری و مانند آن می کرده است. تنوع نمونه های این قبیل اسناد به گونهای است که می توان از رهگذر آن، حوزة کارکردهای اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی موقوفات را تعریف کرد.
گسترش بهره وری. بر اثر وجود امارت و قرائن روشن بر پیشینة آبادی در مناطق پیرامونی بقعة مبارکه تا شعاعهای دوردست و پیدا شدن گاهگاهی عتیقهجات و قطعات طلا در شکلهای مختلف از زیر ریگهای سرگردان منطقه (9)در جابه جایی های پر شتاب آنها از دیرزمان تا حدود پنج دهة پیش، یکی از مشغولیات مردم وقتی به این حوالی می آمدند، پیدا کردن اشیاء و پاره های کوچک سنگها و فلزات قیمتی بود؛ از آنجا که نگارنده به یاد میآورد نام این کار را در گویش محلّی «کویزی» (10) میگفتند، در مجموعة اسناد بر جای مانده، مرقومهای دیده میشود بدین مفاد که میان مرحوم ملامحمود متولی و کسانی، قراردادی با شروط فراوان منعقد شده است که بر اساس آن، در اراضی موقوفه به صورتی سامانمند و حساب شده حفاری کنند و هر چه از مصالح ساختمانی مفید پیدا شود، بلاعوض از آن بقعة متبرکه باشد تا در آبادسازی آن به کار گرفته شود و هر چه از اشیاء عتیقه و قمیتی و آنتیک (11) پیدا شود، سهم تعیین شده ای برای امامزاده و مابقی پس از وضع عوارض دیوانی به حفاران طرف قرارداد، اختصاص یابد.
حرف آخر به جای نتیجه. از سپیدهدم پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران، همزمان با دیگر مراکز اصیل فرهنگی، بقعه و بارگاه این امامزادة بزرگوار، مورد توجه ویژة مردم و مسئولان منطقه قرار گرفته، به تدریج به یکی از مراکز مهم دینی و فرهنگی تبدیل گشت و اقبال عاشقانة دوستداران خاندان نبوت از دور و نزدیک به تشرّف به زیارت این بزرگوار و همکاری های شایان توجه و حتی بیسابقة مردم و مسئولان، نویدبخش آینده ای بسی روشنتر برای اینجاست. احیای مفاد وقفنامه های نویافته به طبیعت حال، باید در طلیعة برنامههای دستاندرکاران اوقاف منطقه باشد و آنگاه به جریان انداختن کارکردهای معقول آن برابر مقتضیات این زمان در حوزه های اقتصادی و فرهنگی.
پینوشتها:
1. عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان
2. کارشناسی ارشد معارف اسلامی
3. نسخه ای از تذکرة امامزاده با خط خوش مرحوم آیت الله حسین افتخار الاسلام دربندی (م 1346 ش) بر روی پارچة چلوار آهار زده شده به استنساخ از روی نسخة فرسودة کهن، هماکنون موجود است.
4. نیای بزرگ نگارندة این سطور «موحدی».
5. عنوان واقعهخوان بیشتر بر کسانی اطلاق میشده است که اشتغال اصلی آنها روضهخوانی و مرثیهسرایی برای اهل بیت پیامبر(ص) بوده است و این امر غالباً با انسلاک در سلک معممان ملازمه داشته است برخلاف امروز که مداحان و مرثیهخوانان معمولاً صنفی جدا از واعظان و خطیبان تلقی می شوند.
6. این حوضخانه و برکة بابرکت تا حدود چهار دهة پیش که در قناتهای منطقه، آبی جریان داشت، آباد و پر آب و محل استفادة زائران و مجاوران بود.
7. ضریح چوبی مزبور در سال 1381 ش از پس بیش از یک قرن استواری از روی قبر شریف برداشته شد و به جای آن ضریح باشکوه مطلا منقوش به سروده ای از نگارندة سطور (موحدی) قرار گرفت.
8. با سپاس فراوان از جناب حجة الاسلام علیرضا محلوجی ریاست محترم اوقاف شهرستان که اسناد نویافته مربوط به امامزاده، با لطف معظم له در اختیار نگارنده قرار گرفت.
9. حتی در این زمان هم با همة دگرگونی هایی که بر اثر ساخت و سازها و تبدلات قهری جغرافیایی شهر پیش آمده، در منطقهای از بیدگل که به ویگل کهن در همان حوالی شهره است، ریزسفالینههای پر نقش و نگار به نشان آبادانی پیشینة این سرزمین به فراوانی دیده میشود که میتواند بهانه ای برای پژوهشهای میدانی دیرینهشناسان باشد.
10. «کویز» در لغت به معنی گوشة خانه است (تبریزی خیابانی،2:1308/677) اما این کاربرد در فرهنگ محلّی به معنی کنجکاوی، جستجو و در واقع، گنجیابی به کار میرود.
11. لفظ آنتیک (Antik) در اصل واژه ای فرانسوی است (معین،96:1360) که از زمان قاجاریه وارد زبان فارسی شده و کمکم به اسناد رسمی هم راه پیدا کرده است.
منابع
1. آرانی، آیت الله ملاغلامرضا. (1379). رسالة هلالیه، به اهتمام حبیب الله سلمانی آرانی، چاپ اول، آران و بیدگل: انجمن اهل قلم شهرستان آران و بیدگل، ش.
2. ارباب، محمدتقی بیک.( بیتا). تاریخ دارالایمان قم، به کوشش مدرسی طباطبایی، بیجا: بینا.
3. تبریزی خیابانی، محمدعلی. (1308). فرهنگ نوبهار، تبریز: کتابخانة سروش، ش.
4. تشکری، علی.(1348). ستارگان فروزان، کاشان: چاپخانه ربانی.
5. ________.(1347). تاریخچه علم و ادب در آران و بیدگل، به اهتمام حبیب الله سلمانی آرانی، آستانة مقدسة محمد هلال بن علی(ع).
6. خراسانی، محمد هاشم.(1388 ). منتخب التواریخ، تصحیح میرزا ابوالحسن شعرانی، چاپ هفتم، انتشارات اسلامیه.
7. سلمانی آرانی، حبیب الله.(1377). نگاهی به آران و بیدگل، آران و بیدگل: انجمن اهل قلم.
8. صادقی، مصطفی. (1386).کاشان در مسیر تشیع ، مؤسسه شیعهشناسی.
9. فقیهی، علیاصغر.(1378). تاریخ مذهبی قم، انتشارات زائر.
10. کچوئی قمی،شیخ محمد علی بن حسین نائینی اردستانی.(1381). انوار المشعشعین، تحقیق محمدرضا انصاری قمی، چاپ اول، کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی، قم.
11. کوفی، ابن اعثم محمد بن علی، الفتوح.(1386). ترجمة محمد بن احمد مستوفی هروی، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، چاپ چهارم، تهران: علمی و فرهنگی.
12. ملک المورخین، عبدالحسین کاشانی.( 1378). مختصر جغرافیای کاشان، تصحیح افشین عاطفی، چاپ اول، کاشان ،انتشارات مرسل.
13. مدنی کاشانی، آیت الله ملاعبدالرسول.(1343). تذکرة جناب سلطانعلی بن امام محمد باقر علیه السلام، چاپ دوم، بینا.
14. معین، محمد.(1360). فرهنگ فارسی، چاپ چهارم، ، تهران: امیرکبیر.
15. ناصر الشریعة محمد حسین.( 1383). تاریخ قم، تصحیح علی دوانی، چاپ اول، انتشارات رهنمون.
16. نیکاندیش، نسرین. (1388). جغرافیای شهرستان آران و بیدگل، کاشان: انتشارات مرسل.
17. وصاف بیدگلی، میرزا محمدرضا چراغان، چاپ عکسی از روی نسخه خطی مکتوب 1310 ق منتشره شده در فرهنگ ایران زمین شماره /24 .
/ج